آسیانیوز ایران؛ سرویس ورزشی:
فوتبال ایران، بار دیگر صحنه ادعاهایی شد که پای سیاست را به میانی مستطیل سبز باز میکند. این بار، یک سرمربی باسابقه پرده از روایتی جنجالی برداشته که اگر واقعیت داشته باشد، نشان از مداخلات فراساحتی عمیق در باشگاههای صنعتی دارد. سیروس پورموسوی، سرمربی صنعت نفت آبادان، در مصاحبهای با فوتبال ۳۶۰، سخنانی تکاندهنده را درباره روند انتخاب سرمربی در باشگاه مس رفسنجان مطرح کرده است. او که خود مدتی نامزد هدایت این تیم بود، اتفاقات پشت پرده را افشا کرده است. پورموسوی ادعا کرده است که در جریان مذاکرات برای سرمربیگری مس رفسنجان، «به من گفتند معاون رئیس جمهور دستور داده رسول خطیبی روی صندلی سرمربیگری این تیم بنشیند». این دستور، ظاهراً آنقدر جدی بوده که همراه با تهدید نیز بوده است.
او در ادامه این ادعا را این گونه کامل کرد: «اگر ننشیند، امکان دارد مدیر کارخانه مس رفسنجان را تغییر دهند». این جمله، به وضوح نشان میدهد که منشأ تصمیم، نه اراده ورزشی مدیران باشگاه، که فشار و دستور از بالادستیهای سیاسی-اداری بوده است. سرمربی صنعت نفت آبادان روایت کرده که برای عقد قرارداد به باشگاه مس رفسنجان رفته بود و قرار بود به عنوان سرمربی جدید معرفی شود، اما ناگهان وضعیت تغییر کرد: «یکباره عذرخواهی کردند، حتی آقای مصطفی بخشی، سرپرست پیشین باشگاه، حالش خیلی بد شد». ادعا در حالی مطرح میشود که رسول خطیبی، مربی مورد اشاره، روز یکشنبه پس از نتایج ضعیف و قرار گرفتن مس رفسنجان در انتهای جدول، برکنار شد. خطیبی سابقه جابجایی مکرر بین پستهای مدیرعاملی و سرمربیگری در باشگاههای صنعتی مانند پیکان و سایپا را دارد. ارتباط او با مسعود پزشکیان (رئیسجمهور) نیز موضوعی شناخته شده است؛ خطیبی در جریان انتخابات از پزشکیان حمایت کرد. این پیشینه، بر شائبههای سیاسی بودن انتصابات او دامن میزند. این افشاگری، پرسشهای جدی درباره استقلال واقعی باشگاههای ورزشی، نقش سیاست در انتصابات ورزشی و تأثیر چنین مداخلاتی بر کارایی و نتایج تیمها ایجاد میکند. در ادامه، ابعاد مختلف این ادعا تحلیل خواهد شد.
ارزیابی اعتبار ادعا و جایگاه راوی
سیروس پورموسوی یک چهره شناخته شده و با سابقه در فوتبال ایران است که به صراحت لهجه نسبی معروف است. او خود در کسوت یک مدعی سرمربیگری برای مس رفسنجان بوده و احتمالاً اطلاعات دست اولی از مذاکرات داشته است. بنابراین، ادعای او را نمیتوان به سادگی رد کرد. با این حال، او نام مستقیم معاون رئیسجمهور را نیاورده و به «گفتند» استناد کرده که تا حدودی از بار مسئولیت ادعا میکاهد. برای تأیید نهایی، نیاز به شاهد یا سند مکتوب (مانند نامه یا پیام) است یا باید واکنش طرفهای متهم (دفتر معاون رئیسجمهور، باشگاه مس، رسول خطیبی) را دید. سکوت آنان میتواند به معنای تأیید ضمنی تعبیر شود.
ساختار مدیریتی باشگاههای صنعتی و رابطه قدرت
باشگاههایی مانند مس رفسنجان، تراکتور، فولاد، پیکان و سایپا، زیرمجموعه کارخانجات و شرکتهای بزرگ دولتی یا نیمهدولتی هستند. مدیرعامل این کارخانجات، اغلب توسط وزارت صمت یا نهادهای بالادستی دولت منصوب میشوند. بنابراین، خط ارتباطی روشنی بین بدنه دولت و مدیریت این باشگاهها وجود دارد. این ساختار، به طور ذاتی زمینه مداخلات سیاسی و دستوری را فراهم میکند. وقتی یک معاون رئیسجمهور (که احتمالاً نظارت بر بخش صنعت را دارد) دستوری صادر میکند، مدیرعامل کارخانه/باشگاه چارهای جز اطاعت ندارد، حتی اگر به ضرر تیم باشد. این مشکل، ریشه ساختاری دارد و مختص یک دولت خاص نیست.
تأثیر چنین مداخلاتی بر عملکرد ورزشی و مدیریتی
انتصابهای دستوری (چه برای مربی، چه برای مدیرعامل) چند پیامد منفی دارد: اول، تضعیف اقتدار مربی در رختکن؛ بازیکنان میدانند که مربی نه به خاطر شایستگی، که به خاطر «پشتیبانی سیاسی» آمده است. دوم، اخلال در برنامهریزی بلندمدت؛ با هر تغییر در بالادست سیاسی، ممکن است مدیران و مربیان عوض شوند. سوم، کاهش انگیزه و شایستهسالاری؛ مدیران و کارکنان باشگاه میبینند که تلاش و تخصص آنان در گرو «دستور از بالا» است. چهارم، اتلاف منابع مالی؛ عقد قراردادهای سنگین با افرادی که لزوماً بهترین گزینه نیستند. نتیجه نهایی، افت ورزشی تیم است که نمونه آن را در نتایج ضعیف مس رفسنجان تحت هدایت خطیبی و برکناری او شاهد بودیم.
پیوند ورزش و سیاست؛ الگوی تکرارشونده رسول خطیبی
سابقه رسول خطیبی به خوبی نشاندهنده الگویی از پیوند ورزش و سیاست در فوتبال ایران است. او پس از حمایت از مسعود پزشکیان در انتخابات، به طور متناوب پستهای مهمی در باشگاههای صنعتی دریافت کرده است: مدیرعاملی پیکان، مدیرعاملی سایپا، سرمربیگری پیکان و در نهایت سرمربیگری مس رفسنجان. این جابجاییها، همزمان با تغییر دولتها نبوده، بلکه در طول یک دولت رخ داده که نشان میدهد حامیان درون یک دولت نیز برای تصاحب پستهای ورزشی رقابت میکنند. این موضوع، فوتبال را به عرصهای برای جبران حمایتهای انتخاباتی یا ایجاد اشتغال برای وفاداران تبدیل میکند که با اهداف ورزشی در تناقض است.
آینده و راهکارهای احتمالی برای رهایی از مداخلات
تا زمانی که ساختار مالکیت و مدیریت باشگاههای صنعتی تغییر نکند، این مداخلات ادامه خواهد داشت. راهکارهای بلندمدت عبارتند از: خصوصیسازی واقعی این باشگاهها و جدا کردن آنان از بودجه دولتی، تصویب قوانین شفاف برای انتخاب مدیران و مربیان بر اساس شایستگی و از طریق فراخوان عمومی، و ایجاد نهادهای ناظر مستقل در فدراسیون فوتبال برای بررسی تخلفات و شکایات. در کوتاهمدت، افشاگریهای شجاعانهای مانند ادعای پورموسوی میتواند افکار عمومی را آگاه و فشار اجتماعی برای شفافیت را افزایش دهد. همچنین، رسانههای ورزشی باید با پیگیری چنین ادعاهایی و مطالبه پاسخ از مسئولان، نقش نظارتی خود را ایفا کنند. بدون این تغییرات، فوتبال ایران همچنان بازیچه دستورهای پشت پرده خواهد بود.