آسیانیوز ایران؛ سرویس اجتماعی:
مرز بین طنز و توهین، همیشه محل مناقشه بوده است. اما وقتی این خط در مورد نمادهای هویتی یک ملت رسم میشود، جنجال میتواند به سرعت از فضای مجازی به دادگاه کشیده شود. این بار نوبت زینب موسوی، طنزپرداز شناختهشده اینستاگرامی بود. ماجرا از ویدیویی آغاز شد که در آن موسوی با لحنی تند و به قول مخالفانش، همراه با «ادبیاتی جنسیتزده»، درباره فردوسی و شاهنامه سخن گفت. انتشار این ویدیو، خشم گسترده کاربران فضای مجازی را برانگیخت و بسیاری آن را توهینی مستقیم به یکی از ستونهای هویت ایرانی دانستند.
اکنون و پس از گذشت چند روز از جنجال، نهادهای قضایی وارد ماجرا شدهاند. دادستانی تهران با استناد به «خلاف عفت عمومی» بودن صحبتهای موسوی، علیه او اعلام جرم کرده است. این اقدام، پرسشهای قدیمی درباره محدوده آزادی بیان و طنز در ایران را یکبار دیگر به میان آورده است. این گزارش به بررسی ابعاد حقوقی این اعلام جرم، سابقه موسوی و همچنین تحلیل واکنشهای دوگانه به این ماجرا میپردازد. این اعلام جرم را میتوان از چند منظر کاملا فنی و حقوقی-اجتماعی تحلیل کرد:
تحلیل حقوقی: اتهامات مبهم و قوانین غیرشفاف
دادستانی تهران بر اساس دو اتهام عمل کرده است:
عمل بر خلاف عفت عمومی
این عنوان کلی و مبهم، یکی از متداولترین ابزارهای قضایی برای محدود کردن بیان در ایران است. قاضی میتواند تقریباً هر سخن، تصویر یا رفتاری را که خلاف «عرف» و «ذوق عمومی» تشخیص دهد، تحت این عنوان تعقیب کند. استفاده از «ادبیات جنسیتزده» که در گزارش به آن اشاره شده، میتواند مصداقی برای این اتهام باشد.
توهین به مفاخر ملی
اگرچه در قوانین ایران مادهای مستقل با عنوان «توهین به مفاخر ملی» وجود ندارد، اما اغلب از قوانین عمومی مانند «اخلال در امنیت روانی جامعه» (اتهام قبلی موسوی) یا «اهانت» استفاده میشود. این موضوع نشاندهنده فقدان قانون شفاف در این حوزه و امکان تفسیرهای سلیقهای است.
تحلیل سابقه: الگوی تعقیب قضایی
این دومین بار در کمتر از یک سال است که دادستانی تهران علیه موسوی اعلام جرم میکند. اعلام جرم قبلی در مهر ۱۴۰۲ با اتهام «وارد کردن خدشه به امنیت روانی جامعه» صورت گرفت. این تداوم، نشاندهنده یک الگوی نظارتی است که در آن موسوی به عنوان یک صدای نامتعارف، به طور مستمر زیر ذرهبین نهادهای امنیتی-قضایی قرار دارد. این امر فضای مانور او را به شدت محدود میکند.
تحلیل دوگانگی معیار: طنز بر چه چیزی مجاز است؟
واکنش به این ماجرا یک دوگانگی عمیق در جامعه ایران را نشان میدهد:
-
طرفداران محدودیت
معتقدند برخی نمادها—اعم از دینی یا ملی—در حیطه طنز قرار نمیگیرند و طنز درباره آنها مصداق بیحرمتی است. از نظر آنان، شاهنامه به دلیل نقشش در حفظ هویت ایرانی، یک امر «مقدس» است.
-
طرفداران آزادی طنز
استدلال میکنند که در کشوری که طنز درباره مقدسات دینی میتواند مجازات اعدام به دنبال داشته باشد، انتخاب یک نماد ملی برای طنزپردازی، نشاندهنده «عافیتطلبی» و انتخاب یک هدف «امنتر» است. آنان این سؤال را مطرح میکنند که آیا اساساً باید حوزههای «ممنوعه برای طنز» تعریف شود؟
تحلیل استراتژی موسوی: عمدی یا سهوی؟
ادعای موسوی مبنی بر اینکه «مدیر برنامه قول داده بود بخش مربوطه حذف شود» قابل تأمل است. این ادعا دو تفسیر دارد:
-
بیاحتیاطی
ممکن است نشاندهنده بیدقتی تیم او و عدم درک حساسیت موضوع باشد.
-
استراتژی آگاهانه
ممکن است این یک استراتژی حسابشده برای ایجاد حاشیه و جلب توجه بیشتر باشد، هرچند که این بار هزینه آن بسیار سنگینتر از حد پیشبینی او بوده است.
تحلیل پیامد: تأثیر بر فضای طنزپردازی ایران
این اعلام جرم یک پیام بازدارنده قوی به تمام طنزپردازان و فعالان فضای مجازی میفرستد: «مرزهای طنز بسیار باریکتر از آن چیزی است که فکر میکنید و هزینه عبور از آن میتواند بسیار سنگین باشد». این موضوع میتواند به خودسانسوری گستردهتر و کاهش شدید دامنه موضوعات قابل طرح در طنز بینجامد. طنزپردازان مجبور خواهند شد برای اجتناب از برخورد قضایی، تنها به حاشیهایترین و بیخطرترین موضوعات بپردازند.
نتیجهگیری
اعلام جرم علیه زینب موسوی، تنها یک پرونده قضایی علیه یک فرد نیست. این اقدام، نمایشی از یک کشمکش بزرگتر بر سر تعریف آزادی بیان، ترسیم مرزهای طنز و تعیین جایگاه نمادهای هویتی در ایران است. نتیجه این پرونده میتواند سابقهای مهم برای آینده طنزپردازی و فضای انتقادی در ایران ایجاد کند.