پدیده «نظریهپردازان متوهم» در سالهای اخیر بهویژه در فضای مجازی و برخی مجامع ناشناخته علمی افزایش یافته است. این افراد با استفاده از عنوانهایی چون «محقق برجسته»، «دانشمند جهانی» یا «نظریهپرداز نوین» سعی در ایجاد اعتبار برای خود دارند. اما بررسیها نشان میدهد که در اکثر موارد، هیچ سند پژوهشی معتبر، مقاله علمی بینالمللی یا تأیید از سوی مراکز شناختهشده برای ادعاهایشان وجود ندارد.
انگیزههای روانشناختی نظریهپرداز
روانشناسان این رفتار را با مفاهیمی مانند اختلال خودشیفتگی (Narcissism) و کمبود عزتنفس تحلیل میکنند. فرد با ساختن عنوانهای بزرگ و نظریههای عجیب، در واقع سعی دارد کمبودهای شخصیتی خود را پنهان کند و به دیگران این احساس را القا کند که فردی برجسته و خاص است. در واقع، آنها با فریب افکار عمومی، احساس قدرت و ارزش کاذب به دست میآورند.
بستر اجتماعی و فریب افکار عمومی
جامعهشناسان معتقدند نبود نظام ارزیابی دقیق علمی، ضعف رسانهها در معرفی علم واقعی و عطش جامعه برای پذیرش ایدههای «عجیب و متفاوت» زمینهساز رشد این کلاهبرداران است. در چنین فضایی، فردی میتواند با چند اصطلاح پیچیده یا حضور در یک «کنفرانس ناشناخته» خود را بهعنوان اندیشمند جا بزند و از ناآگاهی عمومی برای کسب منافع مالی یا موقعیت اجتماعی سوءاستفاده کند.
خطرات اجتماعی خودشیفتگی
گسترش چنین پدیدهای نهتنها موجب بیاعتمادی عمومی به علم واقعی میشود، بلکه سرمایههای انسانی و مالی جامعه را به سمت پروژههای پوچ و بیثمر هدایت میکند. در سطح فردی نیز، پیروی از نظریههای متوهمانه میتواند به سرخوردگی، شکست مالی و حتی آسیبهای روانی پیروان منجر شود.
اختلال خودشیفتگی و کمبود عزتنفس
پدیده کلاهبرداران متوهم نشان میدهد که دانش واقعی نیازمند شفافیت، مستندسازی و نقدپذیری است. جامعه باید با آموزش عمومی، تقویت نهادهای علمی معتبر و رسانههای مسئول، مرز بین علم واقعی و ادعاهای کاذب را برای شهروندان روشن کند. تنها در این صورت میتوان جلوی رشد «شبهدانشمندان» و سوءاستفاده آنها از اعتماد عمومی را گرفت.