آسیانیوز ایران؛ سرویس فرهنگی هنری:
در فضای فرهنگی ایران، صدور مجوز برای اثر یک هنرمند، همواره فراتر از یک اقدام اداری صرف، به مثابه یک پیام، یک تأیید و یا یک چرخش تعبیر میشود. وقتی این مجوز برای هنرمندی صادر شود که نماد اعتراض یک جنبش اجتماعی در ذهن بخشی از جامعه است، این پیام و تعبیر، ابعادی پیچیده و بحثبرانگیز به خود میگیرد. اخبار فرهنگی چند روز گذشته، شاهد چنین رویداد جنجالیای بود. شروین حاجیپور، خوانندهای که ترانههایش در پیوند با خیزش اجتماعی سال ۱۴۰۱، به سرودهایی غیررسمی برای بسیاری تبدیل شد، اعلام کرد نخستین آلبوم رسمی خود را با مجوز ارشاد منتشر خواهد کرد.
این اعلامیه ساده، موجی عظیم از واکنشهای دوگانه و متضاد را در فضای مجازی و جامعه هنری برانگیخت. حاجیپور که پیشتر در مصاحبهها از سختگیریهای نهادهای نظارتی گلایه کرده بود، اکنون دریافت کننده مجوز از همان نهادها بود. سوال اصلی برای بسیاری این بود: «چگونه ممکن است؟» این پرسش، سنگ بنای انتقاداتی شد که از سوی برخی کاربران و حتی همصنفان هنری مطرح گردید. آنان این حرکت را نوعی عقبنشینی، سازش یا حتی مصادرهشدن توسط سیستم حاکم تفسیر کردند. در سوی دیگر طیف، تحلیلگران و حامیان دیگری قرار داشتند که با نگاهی استراتژیکتر به ماجرا نگاه میکردند. از نظر آنان، خروج یا سکوت کامل هنرمندان منتقد، تنها به معنای تحویل دادن انحصاری عرصه فرهنگ به جریانهای کاملاً همسوست.
به باور این گروه، ماندن در کشور و تلاش برای فعالیت در چارچوبهای موجود – حتی اگر با محدودیت همراه باشد – میتواند شیوهای برای مقاومت مدنی و حفظ صدای متفاوت در فضای رسمی باشد. مجوز گرفتن در این نگاه، یک تاکتیک برای ماندن در میدان و ادامه تأثیرگذاری است. این بحث به حدی داغ شد که هومن عسکری، در یکی از برنامههایش، میزبان مژگان ایلانلو، فیلمساز و کنشگر سرشناس حقوق زنان شد تا تحلیل او را از این تنش جویا شود. این نشان میدهد مسئله فراتر از یک خبر ساده فرهنگی، به یک بحث استراتژیک در میان کنشگران مدنی و هنری تبدیل شده است. در هسته مرکزی این جنجال، یک معمای بزرگ نهفته است: راهبرد صحیح یک هنرمند معترض در مواجهه با ساختارهای نظارتی چیست؟ آیا باید از چارچوبها کاملاً خارج شد و در حاشیه ماند؟ یا باید به درون ساختار رفت و با پذیرش بخشی از قواعد، به تغییر تدریجی آن امید بست؟ پاسخ به این پرسش، به سادگی قابل حل نیست.
سیاستگذاری فرهنگی و منطق «جذب و مدیریت»
صدور مجوز برای هنرمندی با پیشینه اعتراضی مانند شروین حاجیپور، میتواند در چارچوب سیاست کلان «جذب و مهار» یا «مدیریت اختلاف» از سوی نهادهای نظارتی تحلیل شود. در این منطق، به جای حذف کامل صدای متفاوت که ممکن است به قهر و حاشیهنشینی بینجامد، سعی میشود آن صدا تا حدی به رسمیت شناخته شده، اما در کانالهای قابل کنترل هدایت گردد. با صدور مجوز برای یک آلبوم (که احتمالاً از پیش مورد بازبینی و ممیزی قرار گرفته)، سیستم هم مشی انعطافپذیری نشان میدهد و هم هنرمند را تا حدی به خود وابسته میکند. این اقدام میتواند همزمان چند هدف را دنبال کند: کاهش انتقاد از سانسور، ایجاد شکاف در صف منتقدان (با جدا کردن «معتدلبن» از «تندروها»)، و ارائه تصویری از باز بودن فضای فرهنگی. موفقیت یا شکست این استراتژی بستگی به واکنش خود هنرمند و جامعه مخاطب دارد.
هنرمند در میانه دوگانگی: اعتراض یا پذیرش؟
شروین حاجیپور در این ماجرا در موقعیتی پارادوکسیکال قرار گرفته است. از یک سو، هویت هنری و بخش بزرگی از محبوبیت او در نزد مخاطبان، برآمده از موضع اعتراضی و به حاشیه راندهشدگی است. دریافت مجوز از نهاد رسمی، این هویت را با پرسش مواجه میسازد. آیا این به معنای عادیسازی رابطه و پذیرش قواعد بازی است؟ از سوی دیگر، هر هنرمندی خواهان دیده و شنیده شدن اثرش در گستردهترین شکل ممکن است. فعالیت در چارچوب غیرمجاز، دسترسی به رسانههای رسمی، سالنهای بزرگ کنسرت و بخش بزرگی از جامعه را عملاً غیرممکن میکند. بنابراین، حاجیپور ناچار است بین حفظ خلوص اعتراضیِ همراه با حاشیهنشینی، یا ورود به عرصه رسمی با تمام مصالحههای احتمالی، یکی را انتخاب کند. تصمیم او برای ماندن در کشور و انتشار آلبوم با مجوز، نشان میدهد که راه دوم را — حداقل در این مقطع — انتخاب کرده است.
واکنش جامعه مخاطب: از احساس «خیانت» تا دفاع از «واقعگرایی»
دوگانگی موقعیت هنرمند، به طور طبیعی در واکنش جامعه مخاطب نیز بازتاب یافته است. بخشی از مخاطبان وفادار که هنرمند را نماد مقاومت در برابر سیستم میدانستند، دریافت مجوز را نوعی عقبنشینی و شکستن مرزهای ایدئولوژیک تعبیر کردند. برای این گروه، این اقدام مشروعیت هنرمند را خدشهدار میکند و نشانی از «فروختن» یا «سازش» است. در مقابل، بخش دیگری از مخاطبان و تحلیلگران، نگاهی عملگرایانهتر دارند. آنان معتقدند شعارهای آرمانخواهانه محض، اگر به انزوا و بیتأثیری بینجامد، راه به جایی نمیبرد. از دید آنان، ماندن در کشور و تلاش برای تأثیرگذاری از درون، حتی با پذیرش هزینه ممیزی، شجاعانهتر و مؤثرتر از مهاجرت یا سکوت است. این شکاف در واکنشها، نشاندهنده شکاف بزرگتر در استراتژیهای کنشگری در فضای سیاسی است.
تحلیل کنشگران: گفتوگوی عسکری و ایلانلو به مثابه نمونه
درخواست هومن عسکری از مژگان ایلانلو برای تحلیل این موضوع، بسیار معنادار است. ایلانلو به عنوان یک کنشگر و فیلمساز که خود بارها با ممنوعالعملکاری و محدودیت مواجه شده، میتواند نماینده نگاهی باشد که لزوماً خروج یا مقابله را تنها راه نمیداند. تحلیل او احتمالاً بر پیچیدگی موقعیت، لزوم استمرار کار فرهنگی در سختترین شرایط و تفاوت بین «سازش» و «استراتژی ماندگاری» متمرکز است. این گفتوگو نشان میدهد که این واقعه، تنها درباره یک خواننده نیست، بلکه به یک مطالعه موردی (Case Study) برای تمامی کنشگران فرهنگی تبدیل شده است. پاسخ به این سوال که «آیا میتوان از درون سیستم منتقد بود؟» برای بسیاری از نویسندگان، کارگردانان و موسیقیدانان دیگر نیز موضوعیت دارد.
آینده پیشرو: آزمونی برای هنرمند و سیستم
صدور این مجوز، پایان ماجرا نیست، بلکه آغاز یک آزمون دوسویه است. اول، آزمونی برای شروین حاجیپور: آیا او میتواند در آلبوم مجوزگرفته، زبان و محتوایی را حفظ کند که وفاداری نسبی به دغدغههای پیشینش را نشان دهد؟ یا مجبور به تغییر چشمگیر در محتوا و فرم خواهد شد؟ پاسخ این پرسش در استقبال مخاطبان و نقدهای بعدی مشخص میشود. دوم، آزمونی برای سیستم نظارتی: آیا صدور این مجوز به معنای باز کردن درهای بیشتری برای صداهای متفاوت است؟ یا صرفاً یک استثنای مقطعی و تاکتیکی برای یک هنرمند خاص محسوب میشود؟ اگر سیستم پس از این آلبوم، مجدداً درهای ممیزی را به شدت ببندد، این اقدامش بیاعتبار خواهد شد. نتیجه این آزمون، میتواند الگویی برای تعامل آینده میان هنرمندان منتقد و نهادهای فرهنگی در ایران ایجاد کند.