دوشنبه / ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۴ / ۲۳:۳۹
کد خبر: 29676
گزارشگر: 548
۱۶۹۷
۰
۰
۲
کمدی سیاسی یا تکرار مکررات تلویزیون؟!

نقد و بررسی سریال آچمز

نقد و بررسی سریال آچمز
سریال «آچمز» که این شب‌ها از شبکه آی فیلم پخش می‌شود، داستان مصیب (هومن برق‌نورد) را روایت می‌کند که پس از ۴۵ سال متوجه می‌شود برادری داشته است. این سریال با وجود بازی درخشان برق‌نورد، با انتقادات شدیدی به دلیل تکرار سوژه‌های کلیشه‌ای و عدم نوآوری در روایت مواجه شده است.

آسیانیوز ایران؛ سرویس فرهنگی هنری:

سریال جدید شبکه آی فیلم با عنوان «آچمز» به کارگردانی مهرداد خوشبخت و بازی هومن برق‌نورد در دو نقش، بار دیگر همان سوژه‌ای را تکرار می‌کند که سال‌هاست در سینما و تلویزیون ایران به ژانری تکراری تبدیل شده است: «آدم‌های اشتباهی که جای هم می‌افتند». اما این بار، نویسنده با زیرکی، لایه‌های سیاسی و اجتماعی را به این کمدی اضافه کرده است. آیا این نوآوری کافی است تا از انتقادات به تکراری بودن سوژه بکاهد؟

سریال آچمز به کارگردانی مهرداد خوشبخت و تهیه‌کنندگی حسین آقاهرندی در ۳۰ قسمت برای پخش از شبکه سه سیما تولید شده بود. سریال آچمز در 30 قسمت 45 دقیقه ای هم اکنون از شبکه آی فیلم پخش می شود. «آچمز» یک درام با موقعیت‌های طنز است. در خلاصه داستان مجموعه تلویزیونی «آچمز» آمده است: مصیب پس از چهل‌ و پنج سال می‌فهمد که تنها فرزند خانواده نبوده است. وی برای پیدا کردن گمشده‌ سالیان دور مادرش، راهی تهران می‌شود و اما خودش هم گمشده‌ بزرگ‌تری دارد؛ عزت و احترام! مجبور است بین این دو گمشده یکی را انتخاب کند و همین داستان‌های پیچیده‌ای برایش به وجود می‌آورد که او را تبدیل به انسانی دیگر می‌کند.

سریال آچمز و سوژه تکراری آدم‌های اشتباهی؛ از مرد هزار چهره تا مارمولک!

 آنچه باعث ایجاد سوال و در برخی موارد انتقاد در زمان تماشای این سریال می‌شود این است که چرا نویسنده‌ها، فیلمنامه‌نویس‌ها و کارگردان‌ها دست از سر ژانرهای تکراری آدم‌های اشتباهی، شخصیت‌هایی که خواسته یا ناخواسته باهم عوض می‌شوند و... برنمی‌دارند و این سبک و ایده در بین ایده‌پردازان نقطه پایانی ندارد؟

چهره‌های هزار چهره اشتباهی

نقش‌هایی که شاید در کتاب‌های قصه و فیلم‌های قدیم در ابتدا ما را به یاد داستان «شاه و گدا» بیاندازد و بعد از آن هم ما را ببرد به سمت سریال‌ها و فیلم‌های سینمایی داخلی مانند «مرد هزار چهره»، «مارمولک»، «مرد عوضی»، «خواهران غریب» و... در فیلم‌های هندی و بالیودی هم کم این موضوع را ایده اصلی داستان‌های‌شان نمی‌کنند و برای همین هم به سادگی می‌توان گفت این سبک روایت‌ها تا حدود بسیاری لوث شده است. سبکی که دیگر می‌توان گفت در سینما و تلویزیون ایران به یک ژانر بدل شده و به نظر می‌رسد زمانی که فیلم‌سازان می‌خواهد به ساخت فیلم و سریال بپردازند دور هم می‌نشینند و می‌گویند اینبار چگونه آدم‌های اشتباهی و آدم‌خایی که قرار است باهم عوض شوند را در فیلمی که می‌خواهیم بسازیم جای دهیم!

ظرف‌هایی که محتوایش از یک دیگ آش است

در سریال «آچمز» هم شاهد آن هستیم که هومن برق‌نورد در دو نقش بازی می‌کند که یک نقش آن یک مدیر موفق و کاردرست است و قصه، ماجرا را به جایی می‌برد برادرش که یک چوپان ساده در یک روستاست وارد ماجرا شده و با کمک کسانی که افراد سودجویی هستند اقدام به سوءاستفاده از برادری، شباهت و موقعیت برادر مدیرش که از او بی‌اطلاع است می‌کنند. شاید در کل بتوان به این نتیجه رسید که این سریال دارای موضوعی جالب و دیدنی است. اما آنچه باعث انتقاد از سوی صاحب‌نظران می‌شود این است که تا چه زمانی باید سریال‌های شبانه تلویزیون که اتفاقا مخاطب‌های بسیاری هم دارند به سمت موضوعات تکراری بروند که به دلیل ندانستن بخشی از کاراکترهای سریال، کارکترهای مطلع از موقعیت و شرایط خود سوءاستفاده کرده و از این طریق تلاش کنند تا مخاطبان را پای جعبه جادویی که دیگر به نظر می‌رسد جادویی ندارد بنشانند؟ این منتقدان بر این باورند چنین سریال‌هایی مانند دیگ بزرگ آش است که یک محتوا دارد؛ اما برای تنوع از این دیگ آش در ظرف‌های مختلف می‌ریزند که شکل و شمایل گوناگون داشته باشد؛ اما در نهایت طعم و مزه‌ یکسانی داشته و ظرف‌ها تفاوت‌شان تنها در ظاهر امر است نه در مزه و نوع غذایی که درون آنهاست!

به نظر می‌رسد نفس آدم‌های تکراری در سریال و سینمای ایران تبدیل به ژانری شده است که قرار نیست تمام شود. آدم‌های اشتباهی جای یکدیگر می‌آیند و برای همین هم طبیعی است که داستانی شکل گیرد. داستانی که در نهایت مشخص است تمام ماجرا در قسمت‌های پایانی رو خواهد شد و معلوم می‌شود آدم‌های اشتباهی  چه کسانی هستند و دیگر در پایان آدم‌های منفی، رسوا و آدم‌های مثبت، هوشیار می‌شوند و قص علی هذا...  

«آچمز» یک ملودرام هندی با طعم کمدی تقلیدی

با آنکه بعضی از بازیگران حرفه‌ای و عوامل کاربلد هنری و فنی در تولید آن‌ها سهیم هستند اما حضور آن‌ها نتوانسته است به غنی و قوی شدن سریال‌ها کمک کند. چون مشکل سریال‌های تلویزیون، فیلمنامه و عدم استفاده از نوآوری و خلاقیت در انتخاب سوژه‌هاست. از طرفی آنتِن را هم به گونه‌ای تنظیم کرده‌اند که هر شب در همه شبکه‌ها سریال نمایشی روی آنتن برود و برای پُرکردن این کنداکتور نیازمند تعدد سریال‌سازی است. در این راستا حتماً عجله در تولید، عدم تأمل در برنامه‌ریزی و انتخاب سوژه و طراحی فیلمنامه دچار ضعف‌های مهمی می‌شود. از طرفی دیگر با کوچِ برخی از فیلمسازان و تهیه‌کنندگان به شبکه نمایش خانگی، تلویزیون بیشتر با یک عده خاص کار می‌کند. کار کردن با یک عده خاص فارغ از هر عیب و نقصی، نگاه‌های یکسویه و خالی از تفکر جامع را در ساخت سریال‌های نمایشی دخالت می‌دهد. در حالیکه ما با یک جامعه چندین میلیونی و افکار و سلایق متفاوت روبرو هستیم و این جامعه و جوانِ مشتاق نیازمند محتوا و سوژه‌های جذاب و درگیرکننده است.  

بدون شک نمی‌توانیم انتظار داشته باشیم این مخاطب با وجود رسانه‌های متعدد و سریال‌های عجیب و غریب در فضاهای مختلف، بیننده پروپاقُرص و پیگیرِ «آچمز» مهرداد خوشبخت باشد.  البته اگر کارگردانان و نویسندگان به سراغ سوژه‌های جذاب و فضاهای متفاوت و متنوع بروند حتماً مخاطبِ ما تلویزیون را به هر نوع فضای نمایشی و رسانه دیگری ترجیح می‌دهد. چرا «آچمز» را بسیاری از منتقدین و کارشناسان یک کمدی ناموفق تکراری می‌دانند؟ چون یادآور ملودرام‌های سطحی هندی است. هرچند از فضاسازی کمتر تکراری بهره‌مند است اما از منظر داستان و سوژه مخاطب را به یاد آن دوقلوهای از هم جدا که در انتها به هم می‌رسند می‌اندازد.

واقعاً در این روزگار، کارگردان ما نمی‌تواند با ماجراهای عاشقانه، کودکی و زندگی شخصیت نه چندان نرمال مصیب برای مخاطب، جذاب باشد و تماشاگر را همپای قهرمان‌های آن وارد پیچ و خم رخدادها و حوادث «آچمز» نمی‌کند. «آچمز» در واقع یک شبه ملودرام هندی است که پیشتر و بارها نمونه‌های آن در جهان، سینمای ایران و تلویزیون ساخته شده است. شاید قریب به هزار فیلمِ هندی، آمریکایی، ترکی و عربی با مضمون دوقلوهای از هم جدا که در پایان به هم می‌رسند را شاهد بوده‌ایم.در همین فیلم‌های مطرحی مانند «دو نیمه سیب» و «خواهران غریب» از نمونه این نوع آثار هستند. در سینمای پیش از انقلاب هم ده‌ها فیلم با همین مضمون ساخته شده است؛ این نشان‌دهنده آن است که تلاشِ سازندگانِ آچمز برای تولیدِ یک سریال، صرفاً سرگرم‌کننده و وقت پُرکن است.

گرچه به لحاظ ساخت، «آچمز» کمتر دچار مشکل ساختاری است و حتی در سرگرم‌سازی مخاطب در اوضاعِ بد سریال‌سازی تلویزیون نسبت به بقیه سریال‌ها موفق‌تر است اما هیچ‌چیزِ جدید و مناسبی برای مخاطبان خود ندارد. تلویزیون حتماً بایستی یک بازنگری در نوعِ نظارت خود بر سریال‌های تلویزیون داشته باشد که آدم‌های خاص با سوابق روشن اما ضعیف کمتر تهیه‌کننده، نویسنده و یا کارگردان سریال‌های سازمان صداوسیما باشند. زیرا این نقد به رسانه‌ملی وجود دارد که تعداد زیادی از تهیه‌کنندگان تلویزیون، آثارشان مورد استقبال مخاطب قرار نمی‌گیرد اما از روی مناسباتی خاص دوباره مشغول تولید سریال دیگری می‌شوند.

حتماً در این ورطه معیوب چون آن تهیه‌کننده و یا نویسنده و حتی کارگردان حرفی برای گفتن نداشته‌اند در سفارش مجدد برای تولید، دوباره با دم‌دست‌ترین افراد، شروع به تولید سریال می‌کنند. جایِ نوآوری، خلاقیت و تأمل در عمده سریال‌ها و برنامه‌های تلویزیونی خالیست، چرا که فقط دنبالِ تولیدکردنِ صرف هستیم. حقیقتاً نگرانِ پُربودن و خلأ آنتنی ما را از محتوا، جذابیت و تأثیرگذاری دور کرده است.

اینجا در میان بسیاری از سریال‌های ما به ملاک و معیار کار حرفه‌ای، استفاده از عوامل متخصص و هنرمندانی که مانند سریال «آچمز» خودشان را تکرار نکنند، هیچ توجهی نمی‌شود. اتفاقاً با نگاهی به ماندگاری و نوستالژی شدن بسیاری از آثار، می‌توان به این مفهوم دست یافت عجله در تولید و استفاده از یکسری آدمِ خاص را باید کنار بگذارند تا مثلِ همیشه تلویزیونی‌ها درسِ سریال‌سازی و برنامه‌سازی را به رسانه‌های دیگر بدهند.

سریال «آچمز» مهرداد خوشبخت با بازی هنرمندانی مثل «هومن برق‌نورد» و «امیرحسین رستمی» که در هر سریال و فیلم‌سینمایی که حضور داشته‌اند لحظاتِ مفرح و تأثیرگذاری را برای مخاطبین رقم‌زده‌اند. اما این بار بازیگرانِ سریال «آچمز»، خودشان را تکرار کردند. به جای ایجاد لحظه‌ها و صحنه‌های طنز و کمدی، از بازی‌های تکراری خود و دیگران در چارچوب تمسخر و هجو بهره بردند. به همین دلیل است که اعتقاد داریم سریال «آچمز» چندان به توفیق نرسید.  

به نظر می‌رسد تلویزیونی‌ها باید خودشان را در معرضِ یک بازنگری مجدد قرار دهند خصوصاً‌ در عرصه برنامه‌سازی و سریال‌سازی تا مخاطب انتظار بکشد تا یک برنامه و یا سریال تلویزیونی را از آنتنِ سیمای جمهوری اسلامی ایران دنبال کند نه اینکه رسانه‌های دیگر را به تلویزیون ترجیح دهد؛ در نتیجه مخاطبِ ما با زرق‌و‌برق‌های متناقضی روبرو می‌شود که این خطرهای نوپدید را باید جدی گرفت. اما آنچه این سریال را جذاب کرده؛ روایت فیلم است، داستان از آن جا آغاز می شود که مادری از بین 2 فرزند تازه به دنیا آمده اش یکی را نزد خود نگه می دارد و دیگری را می فروشد این داستان می گذرد تا این که پس از 45 سال فرزندی که نزد مادر بوده متوجه می شود خواهری به نام نصرت دارد و به دنبال او راهی تهران می شود که در انتها نصرت برادر مصیب شناخته می شود. بازی فوق العاده هومن برق نورد به عنوان نقش اصلی آن چنان می درخشد که داستان ساده ی فیلم نامه را در هر قسمت جذاب تر می کند و گره ای که سعید فرهادی به عنوان نویسنده این مجموعه در داستان فیلم می اندازد قابل تامل است و به موضوع اصلی زندگی یک فرد آن چنان می پردازد که علاوه بر این که اصول یک فیلم با ژانر کمدی را رعایت می کند به موضوعات اصلی و اساسی کشور هم توجه می کند که یکی از این موضوعات مسئله ی آب با توجه به وضعیت بحرانی جامعه است.

شخصیت اصلی هومن برق نورد در نقش مصیب  فردی در زیر خط اعتماد به نفس را نشان می دهد که به لحاظ جایگاه اجتماعی هیچگونه اسم و رسمی ندارد و تنها به عنوان فردی در روستا مشغول رسیدگی به زمین و مراقبت از گوسفندانش است اما با فهمیدن ماجرا راهی تهران می شود و با اتفاقات تازه او فرد دیگری می شود گویی علاوه بر گم شده ی 45 ساله ی  خود تازه خود را پیدا می کند و دیگر هیچ وقت نمی خواهد خود را گم کند.

کارگردان با توجه به اصول روایت پردازی های فیلم در قعر داستان فرو رفته است و شخصیت پردازی های بسیار خوبی از دل داستان بیرون کشیده است همان طور که افرادی همانند کارکتر گلکار (نقش دوم هومن برق نورد) مشغول انجام وظیفه خود بوده و افرادی هم هستند که با کلاه برداری و رانت خواری و چاپلوسی خود را به جایگاهی می رسانند که هیچگاه نه تنها حق آن ها نخواهد بود بلکه با نداشتن علم به جایگاهی که دست از آن برنمی دارند به جایگاهی می رسند که در اصل ریشه ی تمام این مشکلات جامعه به واسطه ی آن ها انجام شده است کارگردان می خواهد بگوید که مردم آگاهند و میدانند چه کسانی این مشکلات را به وجود آورده اند . در ابتدا صحبتهای مصیب با گوسفندان کنایاتی دارد که بسیار آشکار است و نشان از مملکتی است که به گونه ای مردمانش را همانند گوسفند فرض می کند و این نکته بارزی است که کارگردان در همان اول مخاطب ویژه ی خود را جذب می کند کارگردان و نویسنده علاوه بر این که بخواهند فیلم کمدی بسازند به قطع یقین آن ها می خواستند وضعیت نا پایدار این جامعه را در داستان آچمز جای بزنند و تمام کاراکترهای این مجموعه در راستای مردم و سیاست مدارانی است که به خوبی برای همه ی ما آشنا هستند.

نویسنده در فیلم نامه دست بر روی چند نکته ی کلیدی می گذارد که همه از زبان شخصیت های اصلی بیرون می آید مصیب با تیک چهره ای که دارد نشان از فردی است که خود را گم کرده است و فقدان اعتماد به نفس او را تبدیل به فردی کرده است که در درون آگاه است اما در آشکار فردی خنگ و کم عقل است او به کرات در صحبت هایش مکث می کند و این نکته برای کارگردان کنایه ای بیش نبوده است کارگردان با این مکث میخواهد بگوید مکث قبل از یک سخن مهم ، مکث قبل از یک رویداد مهم برای جامعه ی ما بسیار آشناست و دیگر شعار های تو خالی که این روزه از زبان هر مسئولی آن قدر شنیده ایم که بدون اتمام سخنش به جای تایید باعث تمسخر می شود. مصیب ( هومن برق نورد ) جزء کاراکتری است که علاوه بر ایفای دو نقشی که دارد نقش افراد مطرح جامعه در فضای سیاسی و اجتماعی در قالب دیالوگ پردازی به اجرا در می آورد. او افراد سیاسی جامعه را با گفتمان های خود به تمسخر می کشد و این اتفاق حتی باعث ریشخند بسیاری از مسئولان شده است پرسش هایی که خود مسئولان در سخنرانی هایشان از مردم می پرسند در عین این که پاسخ را باید خود بدهند نه مردم .

به همین منظور میتوان گفت مجموعه تلویزیونی آچمز یک فیلم کمدی سیاسی است تا کمدی و اجتماعی و البته کمدی آن در میان اتفاقات روایت فیلم بیشتر غالب است چرا که پیش برنده ی این قصه همان بحث جذابتی است که مخاطب پیگیر قسمت بعدی آن می شود. از دیگر مسائلی که کارگردان در ضمن این وقایع به آن اشاره کرده است مسئله ی کارآفرینی در مقابل با انگیزه های جوانان و استعداد یابی است که بسیار قابل توجه می باشد کاراکتر لطیف مخترع دستگاهی است که خود ساخته و باز هم به موضوع کم آبی و چگونگی مصرف آن توجه ویژه ای شده است، مسئله ی گرانی و بالا رفتن آنی سکه و طلا هم ما بین این روایت آن چنانی است که نشان دهد این مملکت چند سالی است که درگیر مشکلات اقتصادی شده است و هم چنان در آن غرق شده است. با توجه به فیلم های گذشته مجموعه ی آچمز جدیدترین فیلم روز جامعه است و نشان از توهماتی می دهد که این روزها هر کسی در هر جایگاهی که قرار دارد دچار آن شده است و به خوبی نشان می دهد که شاید در چند ماه گذشته و یا یک سال گذشته جامعه علاوه بر این که دچار بحران  مسائل سیاسی اجتماعی باشد بیشتر درگیر مسئله ی جوانان، کار ، اشتغال و ازدواج بوده است اما اکنون دیگر به آن شدت مطرح نمی شود بلکه آن چه که باعث تامل و دغدغه مندی این روزها  شده است وضعیت بحران سیاسی و اجتماعی جامعه ای است که همه ی ما در آن زندگی میکنیم، می بینیم و می شنویم. بهترین نقطه عطف های مخاطب برای یک کارگردان همان است که در سریال آچمز و دیگر سریال ها دیده می شود ژانر کمدی در برگیرنده ی مسائل مهم جامعه است، شاید اینگونه سخن گفتن دیگر هیچگونه تعرضی از سوی آقازاده ها صورت نگیرد.

۱. نقاط قوت سریال

✅ بازی هومن برق‌نورد: اجرای دو نقش متفاوت (مصیب ساده‌دل و برادر مدیر موفقش)
✅ طنز سیاسی-اجتماعی: کنایه‌های زیرپوستی به مسائل روز مانند بحران آب و فساد اقتصادی
✅ شخصیت‌پردازی: دیالوگ‌های هوشمندانه مصیب که سیاستمداران را به تمسخر می‌گیرد

۲. نقاط ضعف سریال

❌ سوژه تکراری: مشابه «مرد هزار چهره»، «مارمولک» و فیلم‌های هندی با محوریت دو قلوهای جابه‌جا شده
❌ کمدی سطحی: برخی صحنه‌ها به جای طنز، به هجو و تقلید نزدیک می‌شوند
❌ عدم تعادل در روایت: گاهی پیام‌های اجتماعی آنقدر سنگین می‌شوند که از فضای کمدی خارج می‌شود

۳. مقایسه با آثار مشابه

عنوان شباهت به آچمز تفاوت اصلی
مارمولک دو شخصیت متضاد (روحانی/زندانی) طنز سیاسی جسورانه‌تر
مرد هزار چهره جابه‌جایی هویت فضاسازی واقع‌گرایانه‌تر
خواهران غریب کشف رابطه خانوادگی پنهان ملودرام عاطفی

۴. نقد کلی

  • تلویزیون در دام تکرار: به نظر می‌رسد سازندگان به جای ایده‌پردازی جدید، همان دیگ آش قدیمی را در ظرفی جدید سرو می‌کنند.

  • طنز یا سیاه‌نمایی؟ برخی کنایه‌های سیاسی آنقدر مستقیم هستند که از حالت طنز خارج می‌شوند.

  • آیا مخاطب می‌پذیرد؟ با وجود استقبال اولیه، احتمالاً این سریال هم مانند بسیاری از آثار مشابه به فراموشی سپرده خواهد شد.

بازیگران سریال آچمز

  1. هومن برق‌نورد
  2. امیرحسین رستمی
  3. سید مهرداد ضیایی
  4. مهران رجبی
  5. سارا خوئینی‌ها
  6. بیتا سحرخیز
  7. مهوش صبرکن
  8. پریسا مقتدی
  9. سهند جاهدی
  10. هادی عطایی‌فر
  11. احمدرضا اسعدی
  12. مونا اسکندری

عوامل سریال «آچمز»

  • تهیه‌کننده: حسین آقا هرندی
  • کارگردان: مهرداد خوشبخت
  • طراح و نویسنده: سعید فرهادی
  • مجری طرح: سپیده پورکیانی
  • بازیگردان: هومن برق‌نورد

زمان پخش سریال آچمز

از 31 اردیبهشت ماه، هر شب ساعت 19 از شبکه آی فیلم پخش می شود.

جمع بندی

«آچمز» یک سریال «نیمه‌خوب» است: از یک سو بازی هومن برق‌نورد  و کنایه‌های سیاسی آن جذاب است، اما از سوی دیگر،  تکراری بودن سوژه و  عدم ریسک‌پذیری در روایت، آن را به اثری معمولی تبدیل کرده است. به نظر می‌رسد تا زمانی که تلویزیون به سوژه‌های نو و  نویسندگان جسور میدان ندهد، شاهد چنین آثاری خواهیم بود؛ آثاری که  در لحظه سرگرم می‌کنند، اما ماندگار نمی‌شوند.

https://www.asianewsiran.com/u/gAH
اخبار مرتبط
سریال «یزدان» به کارگردانی منوچهر هادی و با بازی پژمان بازغی، لعیا زنگنه و جمعی از ستارگان سینما، روایتگر داستان‌های فراموش‌شده پایتخت است. این مجموعه اپیزودیک که با حمایت شهرداری تهران تولید شده، در هر قسمت به یکی از چالش‌های زندگی شهری می‌پردازد و مخاطب را به قلب واقعیت‌های پنهان تهران می‌برد.
سریال «ناریا» به کارگردانی جواد افشار و با بازی محمد رضا شریفی نیا مجموعه ای 50 قسمتی است که در ژانر پلیسی-امنیتی تولید شده، داستان دانشمند ایرانی را روایت می‌کند که اختراع استراتژیکش او را درگیر باندهای تبهکاری بین‌المللی می‌کند.
سریال «سووشون» به کارگردانی نرگس آبیار و با بازی بهنوش طباطبایی، به عنوان گران‌ترین تولید نماوا با هزینه ۲۰۰ میلیارد تومانی، در حالی آماده پخش می‌شود که حواشی فیلمبرداری در اماکن تاریخی شیراز همچنان داغ است. با بودجه‌ای بی‌سابقه در شبکه نمایش خانگی و بازی ستاره‌هایی چون بهنوش طباطبایی و میلاد کی‌مرام، این پروژه از همان ابتدا با حواشی سنگین همراه بود؛ از اعتراضات به تغییرات در باغ عفیف‌آباد شیراز تا هزینه‌های سرسام‌آور تولید. حالا این پرسش مطرح است: آیا این سریال می‌تواند انتظارات هواداران رمان سیمین دانشور را برآورده کند؟
پس از پستی و بلندی‌های فراوان، جدیدترین ساخته هومن سیدی با نام سریال وحشی از فیلم‌نت منتشر شد؛ سیدی دوباره قهرمانی می‌سازد که آرام آرام در حال خشن شدن است. سریال وحشی به کارگردانی و نویسندگی هومن سیدی و تهیه‌کنندگی محمد صابری از تاریخ ۲۵ فروردین ۱۴۰۴ در پلتفرم نمایش خانگی منتشر شد. این پروژه جدید که بازیگر اصلی آن جواد عزتی است، یکی از مورد انتظارترین تولیدات تصویری بهار امسال محسوب می‌شود و بسیاری آن را دنباله‌ای معنوی بر مسیر تازه‌ای می‌دانند که سیدی پیش‌تر با سریال «قورباغه» آغاز کرده بود.
سریال پایتخت همواره به‌عنوان یکی از محبوب‌ترین مجموعه‌های تلویزیونی ایران شناخته شده که در هر فصل، مخاطبان زیادی را جذب کرده است. با این حال، پخش قسمت اول فصل جدید این سریال با واکنش‌های متفاوتی از سوی بینندگان و منتقدان مواجه شده است. بسیاری از مخاطبان در شبکه‌های اجتماعی نظرات خود را درباره این قسمت به اشتراک گذاشته‌اند که نشان‌دهنده نارضایتی آن‌ها از کیفیت و محتوای ارائه‌شده است.​ یکی از اصلی‌ترین انتقادات مطرح‌شده، تکراری بودن شوخی‌ها و عدم نوآوری در داستان‌پردازی است.
"سریال «آبان» به کارگردانی رضا دادویی و با بازی شهاب حسینی و لاله مرزبان، این روزها به یکی از بحث‌برانگیزترین تولیدات شبکه نمایش خانگی تبدیل شده است. این درام روانشناختی که داستان یک نابغه هوش مصنوعی را روایت می‌کند، به دلیل شباهت‌های آشکار به فیلم هالیوودی «پیشنهاد بی‌شرمانه»، نقدهای تندی را دریافت کرده است. آیا «آبان» توانسته از عهده روایتی ایرانی از این ایده برآید؟"
با شروع ماه رمضان سریال «ذهن زیبا» به کارگردانی محمدرضا خردمندان هر شب ساعت ۲۲ از شبکه یک سیما پخش می‌شود. این سریال در ژانر ملودرام و بیوگرافی روایتگر زندگی دکتر حسین بهاروند از دانشمندان حوزه زیست شناسی و سلول‌های بنیادی است. از «ذهن زیبا» تا به حال ۱۱ قسمت پخش شده است که با نظرات مختلفی مواجه شده است.ذهن زیبا با آنکه زندگینامه یک شخصیت واقعی و زندگی را به تصویر می‌کشد، اما نمی‌تواند مخاطب را با خود همراه کند و تماشاگر از آن لذت نمی‌برد.
آسیانیوز ایران هیچگونه مسولیتی در قبال نظرات کاربران ندارد.
تعداد کاراکتر باقیمانده: 1000
نظر خود را وارد کنید