آسیانیوز ایران؛ سرویس اجتماعی:
دکتر مهسا پهلوان - مسأله برتری زبانی یکی از چالشهای مهم
در جوامعی است که دارای تنوع زبانی و فرهنگی هستند. در کشورهایی همچون ایران که
چندین زبان و گویش مختلف در آن صحبت میشود، این موضوع بار معنایی عمیقی دارد و از
جنبههای مختلف قابل تحلیل است. برتری یک زبان نسبت به دیگر زبانها میتواند
تأثیرات مثبت و منفی گستردهای بر جامعه داشته باشد.
برتری زبان رسمی: انسجام اجتماعی یا
انکار هویت؟
یکی از دلایل عمده برای تأکید بر برتری
زبان رسمی در یک کشور، ایجاد انسجام و وحدت اجتماعی است. طبق نظریهای که به سازماندهی
زبانی معروف است، زبان رسمی بهعنوان ابزاری برای همبستگی اجتماعی عمل میکند.
این نظریه بر این باور است که زبان، عنصری کلیدی در ساختار اجتماعی است و میتواند
در شکلدهی به هویت ملی نقش مهمی ایفا کند. بهعنوان مثال، در جامعهای مانند
ایران، زبان فارسی بهعنوان زبان مشترک، نقش حیاتی در تسهیل ارتباطات بین اقوام
مختلف ایفا میکند و از پیچیدگیهای اجتماعی که ناشی از تنوع زبانی است، میکاهد. اریک
هاوارد، زبانشناس و جامعهشناس آمریکایی، در آثار خود بر این نکته تأکید دارد که
در جوامع چندزبانه، نیاز به یک زبان مشترک برای برقراری ارتباطات سیاسی، اقتصادی و
اجتماعی ضروری است. در این رویکرد، زبان رسمی نهتنها ابزاری برای تبادل اطلاعات،
بلکه نماد هویت ملی و اتحاد نیز محسوب میشود.
تئوری تنوع زبانی: حق برابر برای همه
زبانها
اما در مقابل، نظریات دیگری وجود دارند
که بر تأکید بر برابری زبانی و احترام به تنوع زبانی تأکید میکنند. باسیل برور،
جامعهشناس و زبانشناس مطرح، در تئوری «حقوق زبانها» معتقد است که هر زبان بهعنوان
یک ساختار فرهنگی و هویتی باید مورد احترام قرار گیرد. این نظریه، حقوق زبانی
اقلیتها را مورد توجه قرار میدهد و تأکید میکند که هیچکدام از زبانها نباید
مورد تبعیض قرار گیرند.
در این نگاه، تأکید بر برتری یک زبان خاص میتواند بهطور
غیرمستقیم به تهدید هویتهای زبانی اقلیتها و آسیب به تنوع فرهنگی جامعه منجر
شود. در کشورهایی مانند ایران، که اقوام مختلفی با زبانها و گویشهای گوناگون
زندگی میکنند، برتری زبان فارسی میتواند بهعنوان عامل تهدیدی برای هویتهای
زبانی دیگر مانند کُردی، ترکمنی، عربی و غیره در نظر گرفته شود. در این زمینه،
تئوری زبانشناسی اجتماعی بهویژه نظریه “زبان و قدرت” که توسط پیر بوردیو مطرح
شده است، بر این نکته تأکید میکند که زبان نهتنها وسیلهای برای ارتباط، بلکه
ابزاری برای اعمال قدرت است. در جوامع چندزبانه، زبانهای رسمی و مسلط غالباً بهعنوان
ابزاری برای سلطه و کنترل اقلیتها استفاده میشود.
تأثیر بر فرهنگ و هویت اجتماعی
در بسیاری از جوامع، زبان نهتنها وسیلهای
برای ارتباط است بلکه پیوندی عمیق با تاریخ، فرهنگ و هویت اجتماعی افراد دارد. طبق
نظریه هویت زبانی، زبان نقش مهمی در شکلگیری هویت فردی و گروهی ایفا میکند. به
همین دلیل، وقتی یک زبان در برابر دیگر زبانها برتری مییابد، این امر میتواند
منجر به بیاحترامی به هویتهای دیگر و احساس بیگانگی در اقلیتهای زبانی شود. در
این راستا، نظریهپردازان پستمدرنیست مانند میشل فوکو بر این نکته تأکید دارند که
قدرت و هویت در فرآیندهای زبانی ساختار مییابند و اعمال قدرت از طریق زبان میتواند
به سلطهجویی و انکار هویتهای دیگر منجر شود.
برتری زبان رسمی و حفظ وحدت اجتماعی
در دیدگاه مخالف، برخی از صاحبنظران
معتقدند که برتری یک زبان خاص، بهویژه زبان رسمی، میتواند موجب انسجام و
یکپارچگی ملی گردد. در این رویکرد، زبان فارسی بهعنوان زبان رسمی کشور ایران،
ابزاری برای ایجاد اتحاد و حفظ پیوستگی اجتماعی بین اقوام مختلف است. بهویژه در
کشوری که اقوام متنوعی از جمله فارسیزبانان، کردها، ترکها، عربها و بلوچها در
آن زندگی میکنند، داشتن یک زبان مشترک میتواند از بروز مشکلات فرهنگی و اجتماعی
جلوگیری کند.پ آنتوان دو سنتاِکسپری، یکی از نظریهپردازان
برجسته در زمینه زبان و جامعهشناسی، در آثار خود اشاره کرده است که زبان رسمی میتواند
بهعنوان عامل قدرت و ابزار ارتباطی میان اقوام مختلف در یک کشور عمل کند. در این
دیدگاه، زبان فارسی نقش کاتالیزوری را ایفا میکند که تفاوتهای زبانی را کاهش
داده و به گسترش روابط اقتصادی و اجتماعی کمک میکند.
نتیجهگیری: تعادل میان وحدت و تنوع
پاسخ به سوال «آیا برتری زبانی صحیح
است یا خیر؟» بستگی به چارچوب نظری و اجتماعی دارد که از آن نقطهنظر به مسأله
نگاه میشود. در حالی که میتوان زبان رسمی را ابزاری برای تقویت همبستگی اجتماعی
و پیشرفت اقتصادی دانست، باید همزمان به این نکته توجه کرد که برتری یک زبان خاص
میتواند تهدیدی برای تنوع فرهنگی و حقوق زبانی اقلیتها باشد. برای رسیدن به یک
تعادل پایدار، لازم است که جامعه نهتنها به زبان رسمی احترام بگذارد، بلکه فضایی
را برای استفاده از زبانهای مختلف در آموزش، رسانهها و فعالیتهای اجتماعی فراهم
آورد. این رویکرد میتواند به تقویت هویتهای فرهنگی مختلف در کنار یک زبان مشترک
کمک کند و از تکبعدی شدن فرهنگ ملی جلوگیری نماید. در نهایت، احترام به حقوق زبانی و فرهنگی همه اقوام و گروههای
اجتماعی بهعنوان یکی از ارکان دموکراسی و عدالت اجتماعی مطرح است و این باید بهعنوان
یک اصل بنیادی در سیاستهای زبانی کشورها لحاظ شود.
منابع
Howard, E.
(1989). Language and Society: An Introduction to Sociolinguistics. Oxford University
Press.
Bourdieu, P.
(1991). Language and Symbolic Power. Harvard University Press
Bruner, B.
(1996). The Rights of Language: A Critique of Linguistic Imperialism. Routledge.
Foucault, M. (1977). Discipline and Punish: The Birth of the
Prison. Pantheon Books