به گزارش آسیانیوز ایران ؛ فیلم «Sirât» (صراط) به کارگردانی اُلیور لَکسه، کارگردان اسپانیایی-گالیسی که پیشتر با آثاری چون «Mimosas» و «Fire Will Come» شناخته شده بود، در سال ۲۰۲۵ یکبار دیگر نگاه جهان سینما را به ترکیب منحصربهفردِ معنویت، طبیعت و بحران انسان مدرن جلب کرد. اینبار، لَکسه قهرمانانش را به رِیوهای بیابان جنوب مراکش میفرستد تا در جستوجوی دختری ناپدیدشده، در واقع به جستوجوی «خودِ گمشده» انسان امروز برسند.
بیابان؛ لوکیشن یا شخصیت اصلی؟
در «Sirât» بیابان فقط پسزمینهای چشمنواز نیست؛ بهمعنای دقیق کلمه، یک «کاراکتر» است. فضای برهوتی که همهی نشانههای شهری، تکنولوژیک و مصرفگرایانه را از تن انسان میکند تا فقط مواجههی عریان با «هستی» باقی بماند. پدر و پسری که برای یافتن دختر گمشده راهی این سرزمین میشوند، در سطح روایت، گرفتار ماجرای خانوادگی هستند؛ اما در لایهی زیرین، در مسیری قدم میگذارند که از خشم، ترس و انکار عبور میکند و به سطوحی از پذیرش، رهاشدگی و شاید آشتی با ناتوانی انسان در کنترل جهان میرسد.
پیشفرض فیلم از همان نماهای نخست روشن است: این یک «سفر بیرونی» به سبک درامهای جادهای کلاسیک نیست، بلکه روایتی از سفری درون آگاهی است. دختر گمشده، استعارهای از ایمان، معصومیت یا معنای ازدسترفته در جهان تصویری و شلوغ امروز است؛ جهانی که همهچیز را به داده، تصویر و هیاهو فروکاسته است و جای تجربهی ناب، سکوت و درنگ را گرفته است.
نام فیلم؛ صراط میان نابودی و رستگاری
«Sirât» ، راهی مستقیم و باریک میان هلاکت و نجات. لَکسه این مفهوم را نه در قالب موعظه مذهبی که بهمثابه تجربهای عرفانی و وجودی بازخوانی میکند: راهی که از شک، از غرور دانستن، از کنترلطلبی و از توهمِ «تسلط کامل بر زندگی» میگذرد. در جهانی که حتی معنویت هم اغلب به محصولی مصرفی بدل شده، «صراط» در این فیلم نه در معبد و مسجد، بلکه در سرمای شب بیابان، در صدای باد، در نور خشن آفتاب و در نگاه خستهی صورتهایی پیدا میشود که به حدّ آخر آزموده شدهاند.
پدر و پسر در طول مسیر، با گروهی از رِیوِرها، آوارهها و جستوجوگران دیگر برخورد میکنند؛ آدمهایی که در ظاهر برای جشن، موسیقی و آزادی آمدهاند، اما هرکدام بهنوعی حامل بحرانهای شخصی، سیاسی و زیستمحیطی جهان معاصرند. رِیو در این فیلم شکل تازهای از «آیین» است؛ آیینی سکولار که روی مرز خودویرانگری و رهایی میرقصد.
موقعیت روایی؛ از مهمانی رِیو تا زخمهای جهان
خلاصهی داستان ساده است: لوییس (با بازی سِرجی لوپز) همراه پسر نوجوانش استبان (برونو نونِس آرخونا) راهی بیابانهای جنوب مراکش میشود تا نشانی از دختر گمشدهاش که آخرینبار در یک مهمانی رِیو حضور داشته بیابد. در طول مسیر، آنها به کاروان رِیوِرها میپیوندند، درگیر مناسبات قدرت، میل، خشونت و همبستگی در این «کمون موقت» میشوند و همزمان، ناآرامیهای جهان بیرون – از بحران مهاجرت تا سایهی خشونت سیاسی – مانند موجهایی دور اما محسوس مدام بر این سفر سایه میاندازد.
اما آنچه «Sirât» را از یک درام خانوادگی-اجتماعی معمولی جدا میکند، نحوهی شکلگیری این تنشهاست: لَکسه بهجای روایت توضیحی، از دلِ فضا، صدا و تصویر به تماشاگر ضربه میزند. دوربین اغلب با ریتمی کند و در حرکتهایی مراقبهگونه روی چهرهها، روی شنها، روی نورهای رِیو و روی سکوت بین دو دیالوگ میماند. فیلم، مخاطب را مجبور میکند «تماشا کند» نه فقط «ببیند»؛ یعنی وقت بدهد، حوصله خرج کند و با ریتم درونی جهان فیلم همنفس شود.
موفقیت جشنوارهای و انتخاب برای اسکار
«Sirât» بهعنوان یک کُپروداکسیون اسپانیا–فرانسه، برای نخستینبار در بخش مسابقه اصلی جشنواره کن ۲۰۲۵ روی پرده رفت و توانست جایزه هیأت داوران را بهدست آورد؛ موفقیتی که جایگاه لَکسه را در میان فیلمسازان مؤلف معاصر تثبیت کرد.
پس از آن، فیلم در اسپانیا با پخشکننده BTeam Pictures اکران شد و حقوق پخش آمریکای شمالی آن را شرکت مستقل و معتبر Neon خرید؛ همان شرکتی که در سالهای اخیر مسئول عرضهی مجموعهای از برندگان نخل طلا به بازار آمریکا بوده است.
اوج موفقیت «Sirât» در سطح صنعتی زمانی رقم خورد که آکادمی علوم و هنرهای سینمایی اسپانیا این فیلم را بهعنوان نماینده رسمی کشور برای رقابت در شاخه بهترین فیلم بینالمللی در نودوهشتمین دوره جوایز اسکار معرفی کرد؛ انتخابی که در رقابت با گزینههای دیگری چون «Sorda» و «Romería» انجام شد و نشان میدهد سینمای اسپانیا این فیلم را نهتنها دستاوردی هنری که فرصتی استراتژیک برای حضور در رادار جهانی میداند.
بازخورد منتقدان؛ میان ستایش عرفانی و نقد ریتم کند
واکنش منتقدان بینالمللی به «Sirât» عمدتاً تحسینآمیز بوده است. طبق دادههای گردآوریشده در پایگاه Rotten Tomatoes، این اثر در پاییز ۲۰۲۵ امتیازی نزدیک به ۹۶٪ را بر پایه دهها نقد مثبت به دست آورده و در فهرست بهترین فیلمهای سال بسیاری از نشریات تخصصی سینما وارد شده است.
منتقدان از یکسو نورپردازی و فیلمبرداری غوطهورکننده در بیابان، طراحی صوتی پرجزئیات، و بازیهای کنترلشده و چندلایه لوپز و نونِس را ستودهاند؛ از سوی دیگر، برخی نشریات جریان اصلی به ریتم کند، ساختار اپیزودیک و لحن آگاهانه «سنگین» فیلم انتقاد کردهاند و آن را اثری دانستهاند که بیش از مخاطب عام، با علاقهمندان سینمای آرتـهاوس گفتوگو میکند.
این دوگانه در خوانشها، خود بازتابی از دوگانهی مرکزی فیلم است: میان نیاز بازار به روایتهای ساده، و اصرار فیلمساز بر اینکه «راه»، خودِ تجربهی سینمایی است، نه رسیدن به یک پاسخ روایی روشن.
سینمای لَکسه؛ ادامهی یک جهان شخصی
«Sirât» در امتداد زبان سینمایی خاص اُلیور لَکسه قرار میگیرد؛ زبانی که پیشتر در «Mimosas» نیز بیابان را به صحنهای برای آزمون ایمان، تحمل و سرنوشت تبدیل کرده بود. او دوباره میان مستند و خیال، میان رئالیسم و تجربهی شبهصوفیانه حرکت میکند؛ اینبار اما، با حضور پدری شکسته و پسر نوجوانی که هنوز مرز میان عصیان و مسئولیت را تجربه میکند، فیلم به ساحت روانشناختی پررنگتری نزدیک میشود.
فیلم عمداً از توضیحهای روشن درباره سرنوشت دختر، درباره جایگاه دقیق رخدادهای سیاسی بیرون از قاب و حتی درباره گذشتهی خانواده پرهیز میکند؛ زیرا هدف آن، بیش از بازسازی یک پرونده گمشدن، ساختن یک «وضعیت وجودی» است: وضعیت انسانی که در جهان متلاطم امروز، میان میل به رهایی، ترس از فروپاشی و امید به معنایی فراتر از مصرف روزمره، سرگردان است.
بیابان در این جهان، هم تصویر «خلأ» است و هم امکان «آغاز دوباره». رِیو، هم جشن است و هم جنون؛ هم آزادی بدن است و هم احتمال گم شدن کامل در هیاهو. و «صراط» در این میان، مسیری باریک است که فیلم پیشنهاد میکند: راهی میان دو افراط، برای دیدن دوباره خود در سکوت.
اهمیت «Sirât» در نقشه سینمای امروز
از منظر سینمایی، «Sirât» در امتداد موجی از فیلمهای معاصر قرار میگیرد که بهجای روایتهای خطی و پرحادثه، بر تجربهی حسی، جغرافیای سینمایی و بحرانهای درونی تمرکز میکنند؛ آثاری که در جشنوارههای مهم جهانی، بلوک قدرتمندی از سینمای مؤلف را شکل دادهاند. در عین حال، ترکیب رِیوهای جوانان، بحرانهای سیاسی-اجتماعی (از مهاجرت تا خشونت مرزی)، و تمثیل عرفانی «راه» در این فیلم، آن را به متنی مناسب برای خوانشهای جامعهشناختی و فلسفی در فضای پس از جنگ غزه و اعتراضهای جهانی علیه بیعدالتی بدل میکند؛ هرچند خود فیلم مستقیم وارد موضعگیری سیاسی صریح نمیشود.
در سطح صنعتی، موفقیت در کن، خرید حق پخش توسط Neon و انتخاب برای اسکار، «Sirât» را به نمونهای شاخص از همگرایی سینمای هنری و سازوکار جوایز جهانی تبدیل کرده است؛ نمونهای که نشان میدهد هنوز هم میتوان با فیلمی دشوار، تأملبرانگیز و دور از فرمولهای تجاری، هم در سطح هنری و هم در سطح جوایز معتبر دیده شد – به شرط آنکه فیلم تجربهای یگانه و جهاندار عرضه کند.
فیلمی برای دیدن، نه مصرفکردن
در نهایت، «Sirât» بیش از آنکه پاسخی آماده درباره ایمان، خانواده یا معنای زندگی به مخاطب بدهد، او را به یک «بودنِ آهسته» دعوت میکند؛ به نشستن در صندلی تاریک سالن و رها شدن در صدای باد، نور سوزان، و چهرههای خستهای که کمکم لایههای دفاعیشان را کنار میگذارند. فیلم میگوید شاید در جهانی که همهچیز تبدیل به تصویر، اعلان و سر و صدا شده، راه رستگاری نه در یافتن پاسخ، که در پذیرفتن همین راهبودن است؛ راهی که هرکس باید خودش در دل بیابان آگاهیاش طی کند.
«Sirât» از اینرو، هم یک خبر سینمایی مهم برای تقویم جشنوارهها و جوایز سال ۲۰۲۵ است، هم متنی فرهنگی برای بحث درباره وضعیت انسان معاصر. و اگرچه هنوز راهش در فصل جوایز ادامه دارد، یک چیز روشن است: این فیلم، صرفاً درباره پیدا کردن دختری گمشده نیست؛ درباره مواجهه انسان با خودِ گمشدهاش است.