شنبه / ۳۱ شهریور ۱۴۰۳ / ۰۶:۱۰
کد خبر: 24599
گزارشگر: 432
۱۰۴
۰
۰
۷
پرژام پارسی ، آهنگساز و نقاش

هنر معاصر و نقد فرم و فضا در آثار شهریار رضایی

هنر معاصر و نقد فرم و فضا در آثار شهریار رضایی
هنر معاصر با فاصله‌گیری از فرم‌های سنتی و کلاسیک به کاوش در بحران‌های وجودی و ساختارهای اجتماعی-اقتصادی می‌پردازد. آثار شهریار رضایی با فرم‌های معلق و چیدمان‌های خاص به نقد فضاهای مدرن و بی‌هویتی آن‌ها پرداخته و مفهوم مکان و زمان را به چالش می‌کشند.

مقدمه

هنر معاصر درهم‌تنیده با تغییرات عمیق سیاسی، اجتماعی و اقتصادی، بستری را برای بازنگری در مفاهیم بنیادین انسانی، تجربه، و واقعیت فراهم کرده است. این هنر که به‌واسطه فاصله‌گیری از فرم‌های کلاسیک و سنتی خود را درگیر مسئله‌های بنیادین جامعه مدرن و پست‌مدرن می‌کند، در مواجهه با بحران‌های وجودی، بحران‌های مکان و زمان، به شیوه‌ای منحصر به فرد به کار نقد ایدئولوژیک می‌پردازد. هنر مدرن و معاصر را نمی‌توان صرفاً به‌عنوان یک ابزار زیبایی‌شناختی یا رسانه‌ای برای بیان احساسات فردی هنرمند تلقی کرد، بلکه همانند هر ایدئولوژی دیگری، بازنمایی‌های آن، حاملان بیانی هستند که در متن ساختارهای قدرت، سلطه، و گفتمان‌های اجتماعی جای گرفته‌اند.
در این راستا، فرم و فضا به‌عنوان دو عنصر اساسی ، نه تنها در سطح بصری و فیزیکی بلکه در سطح انتزاعی و متافیزیکی مورد مطالعه قرار می‌گیرند. درک اینکه چگونه فرم‌های هنری در تعامل با فضای خود، نقدی ریشه‌ای از ساختارهای اجتماعی و اقتصادی حاکم ارائه می‌دهند، یکی از چالش‌های مهم در تحلیل آثار هنری معاصر است. شهریار رضایی، به‌عنوان یکی از چهره‌های برجسته مجسمه‌سازی معاصر ایران، با استفاده از فرم‌های معلق و چیدمان‌های فضایی خاص خود، به‌طور صریح به بازاندیشی درباره‌ی مفاهیمی چون مکان‌مندی، زمان‌مندی، و نقد فضاهای مدرن می‌پردازد. در این یادداشت، با رویکردی انتقادی و دیالکتیکی به تحلیل این مفاهیم در آثار او خواهیم پرداخت و تلاش خواهیم کرد تا به بازتعریف رابطه‌ی میان هنر، فرم، فضا، و جامعه دست یابیم.

بخش اول: مفهوم مکان‌مندی در هنر معاصر

بررسی تاریخی مفهوم مکان در هنر
مفهوم مکان در هنر، از ابتدا در ارتباط نزدیکی با مفاهیم قدرت، هویت، و تجربه‌ی زیسته بوده است. در تاریخ هنر غرب، مکان در آثار هنری به‌طور سنتی به‌عنوان پس‌زمینه‌ای برای بیان مفاهیم دینی و معنوی عمل می‌کرد، در حالی که در شرق، مفهوم مکان بیشتر به فضای ذهنی و انتزاعی پیوند داشت. نقاشی‌های دوره رنسانس، با تمرکز بر پرسپکتیو و هندسه اقلیدسی، مکان را به فضایی ثابت و ایستا تبدیل کردند که گویا دارای وجودی ذاتی و مستقل از زمان و تجربه مخاطب بود.
با ظهور مدرنیسم و ورود به عصر صنعتی‌شده، این رابطه به‌شدت تغییر کرد. مکان، دیگر نه به‌عنوان پس‌زمینه‌ای ایستا، بلکه به‌عنوان فضایی متحول و دینامیک که خود تحت تأثیر روابط تولیدی و ساختارهای اجتماعی-اقتصادی قرار داشت، فهمیده شد. در واقع، با ظهور هنر انتزاعی، مکان به‌طور فزاینده‌ای از واقعیت‌های فیزیکی فاصله گرفت و به یک فضای مفهومی بدل شد با تحلیل آثار هنری در عصر بازتولید مکانیکی، به‌صراحت می توان گفت  که آثار هنری مدرن، مکان را از قداست آن جدا کرده و به‌شکلی کالایی‌شده به مخاطب عرضه می‌کنند، چیزی که در نهایت تجربه‌ی زیباشناختی را به تجربه‌ای مصرف‌محور و توده‌ای تقلیل می‌دهد.
نقش مکان در شکل‌گیری تجربه‌ی مخاطب
در حالی که مکان در آثار کلاسیک به‌عنوان چارچوبی ثابت و تغییرناپذیر در نظر گرفته می‌شود، اکنون در هنر معاصر نقش مکان را به‌عنوان عاملی تعیین‌کننده در تجربه مخاطب به رسمیت می‌شناسیم . مکان دیگر پس‌زمینه‌ای منفعل نیست، بلکه در کنشگری خود، تجربه را متحول می‌سازد. این دیدگاه ریشه در نظریات مارتین هایدگر دارد او مکان را نه به‌عنوان فضایی صرفاً فیزیکی، بلکه به‌عنوان "اقامت‌گاه" هستی انسان مطرح می‌کند. انسان در مکان زیست می‌کند و مکان نه‌تنها درکی حسی و فضایی به او می‌دهد، بلکه چارچوبی معنایی برای بودن و تجربه کردن است.
رضایی با استفاده از چیدمان‌های فضایی معلق و فرم‌های پویا، مکان را به‌عنوان عنصری فعال و تغییرپذیر در فرآیند تجربه‌ی هنری برجسته می‌کند. او با تکیه بر فضاهایی که هم فیزیکی و هم ذهنی‌اند، مخاطب را مجبور می‌کند که از طریق حرکت در فضا، تجربه‌ای پویا و متفاوت از مکان را تجربه کند. فرم‌های او که به‌صورت معلق در فضا قرار گرفته‌اند، همانند لحظات تعلیق در زمان و مکان عمل می‌کنند؛ مکان را از ایستایی خود خارج کرده و مخاطب را به تجربه‌ای تازه از فضا فرا می‌خوانند. این تعلیق نه‌تنها به معنای فیزیکی بلکه به معنای فلسفی نیز در آثار او حضور دارد؛ گویی مکان در حال بازتعریف و بازسازی خویش است، تجربه‌ای که بین امر ثابت و متغیر، بین فرم و فضای آن در نوسان است.
تعریف مکان‌مندی در آثار شهریار رضایی
مکان‌مندی در آثار رضایی را می‌توان به‌عنوان پرسشی فلسفی و انتقادی درباره‌ی وجود مکان در جهان معاصر تعریف کرد. آثار او به چالشی عمیق برای تعاریف سنتی مکان‌مندی تبدیل می‌شوند؛ جایی که فضاهای مدرن شهری به‌واسطه‌ی بی‌هویتی، از معنا تهی شده‌اند وبه گونه‌ای طراحی می‌شوند که مصرف را تسهیل کنند و هیچ‌گونه ارتباط معنایی عمیقی با مخاطب خود برقرار نمی‌سازند.
در این چارچوب، آثار رضایی به‌عنوان نقدی بر این فضاها عمل می‌کنند. فرم‌های معلق و انتزاعی او به‌نوعی «شکاف‌های مکانی» را بازمی‌کنند، گویی مخاطب را دعوت می‌کنند تا در لحظه‌ی تعلیق مکانی و زمانی تجربه‌ای نو از فضا را بازخوانی کند. این فرم‌ها، که هیچ‌گاه به‌طور کامل در فضا مستقر نمی‌شوند، به نمادهایی از بحران مکان‌مندی در جهان مدرن تبدیل می‌شوند، جایی که فضا از معنا تهی شده و مخاطب نیز در مواجهه با آن به حالت بی‌قراری و بی‌جهتی دچار می‌شود.

بخش دوم: زمان‌مندی و تجربه‌ی مخاطب

مفهوم زمان در هنر و ارتباط آن با فرم
در اندیشه‌ی مدرنیته و متعاقب آن در هنر مدرن، مفهوم زمان از موقعیت ثابتی که در نظام‌های کلاسیک دارا بود، فاصله می‌گیرد و به عنصری دیالکتیکی و متغیر تبدیل می‌شود. مارکس، در تحلیل خود از سرمایه و تحولات اجتماعی، زمان را به‌عنوان نیرویی حیاتی برای تولید و کار تعریف می‌کند که در سازوکار سرمایه‌داری به‌طور فزاینده‌ای به‌عنوان یک «کالا» و منبع ارزش‌افزایی به کار گرفته می‌شود. همین مفهوم زمان به‌طور عمیقی در هنر مدرن جای خود را باز می‌کند، جایی که زمان دیگر عنصری ایستا و از پیش تعیین‌شده نیست، بلکه همچون کالایی سیال و متحرک در دست هنرمند و مخاطب قرار می‌گیرد.
هنر ، به‌ویژه در قالب‌های انتزاعی ، به نحوی پیش‌رویی از زمان به‌عنوان عنصر اساسی تجربه یاد می‌کند. هگل، در پدیدارشناسی روح، زمان را به‌عنوان عامل تعیین‌کننده در حرکت دیالکتیکی روح معرفی می‌کند؛ مفهومی که در هنر مدرن به شکل گریزناپذیری با فرم و ساختار پیوند می‌خورد. فرم، در این رویکرد، نمی‌تواند بدون در نظر گرفتن بُعد زمان تعریف شود. زمان به‌صورت ذاتی در دل هر فرم هنری وجود دارد و آن را از ایستایی و سکون به‌سوی تحرک و پویایی می‌کشاند.
در هنر شهریار رضایی، فرم‌های معلق و شناور در فضا، نشانه‌های آشکاری از این پیوند دیالکتیکی میان زمان و فرم هستند. فرم‌هایی که در آثار او به‌کار گرفته می‌شوند، نه تنها از حیث فضایی بلکه از حیث زمانی نیز معنا می‌یابند. زمان در این فرم‌ها به‌عنوان عنصر متغیری که تجربه‌ی مخاطب را شکل می‌دهد، حضوری حیاتی دارد. فرم‌ها در آثار رضایی، در تعلیق میان زمان و مکان به‌سر می‌برند؛ گویی که در هر لحظه می‌توانند از یک بُعد زمانی به بُعد دیگر منتقل شوند. این انتقال زمانی، نه صرفاً از طریق حرکت فیزیکی فرم‌ها، بلکه از طریق ایجاد نوعی انتظار و پیش‌بینی در ذهن مخاطب صورت می‌گیرد.
بررسی زمان‌مندی
آثار شهریار رضایی به‌طور خاص مفهوم زمان‌مندی را به‌عنوان یکی از ارکان اساسی تجربه‌ی مخاطب مورد تأمل قرار می‌دهد. در فلسفه‌ی هنر معاصر، زمان به‌طور فزاینده‌ای به‌عنوان مؤلفه‌ای پویا و تغییرپذیر درک می‌شود که به شیوه‌های گوناگون بر تجربه‌ی مخاطب تأثیر می‌گذارد. زمان در آثار رضایی به‌گونه‌ای طراحی شده که مخاطب را وادار به نوعی مکث و تأمل کند، گویی که زمان در خود اثر معلق مانده و در هر لحظه منتظر شکل‌گیری معنای جدیدی است.
در اینجا می‌توان به تئوری هانری برگسون اشاره کرد که مفهوم زمان را نه به‌عنوان توالی ساده‌ای از لحظات خطی، بلکه به‌عنوان چیزی سیال و پویا مطرح می‌کند. زمان در فلسفه‌ی برگسون به‌عنوان نوعی «مدت» یا «درون‌زمانی» در نظر گرفته می‌شود که در تضاد با زمان مکانیکی و خطی علم فیزیک قرار دارد. در آثار رضایی نیز این درون‌زمانی به‌خوبی در فرم‌های معلق و بازنمایی‌های فضایی او مشهود است. زمان در این آثار به مخاطب فرصت می‌دهد تا به‌شکلی عمیق‌تر و غیرخطی به تعامل با فضا و فرم بپردازد، گویی که تجربه‌ای همزمان از گذشته، حال، و آینده در حال وقوع است.
چگونگی تأثیر زمان بر تجربه‌ی مخاطب در فضای مجسمه‌سازی
فضای مجسمه‌سازی شهریار رضایی، در تلاقی میان فرم و زمان، نه تنها تجربه‌ی بصری مخاطب را به چالش می‌کشد بلکه او را به سفری درونی در زمان هدایت می‌کند. زمان در این فضا، بر خلاف فضاهای معمارانه و بسته‌ای که در نظام‌های سرمایه‌داری مدرن به مخاطب تحمیل می‌شود، به‌گونه‌ای آزادانه و بی‌انتها در جریان است. ژان بودریار در تحلیل خود از فضاهای شهری مدرن بیان می‌کند که در این فضاها، زمان به‌طور فزاینده‌ای دچار تقلیل می‌شود و به‌عنوان عنصری محاسبه‌پذیر و کالایی به خدمت گرفته می‌شود. اما آثار رضایی در تقابل با این فرآیند عمل می‌کنند؛ آنها زمان را از تقلیل‌یافتگی و کالایی‌شدن آن در فضاهای مدرن آزاد می‌کنند و به مخاطب اجازه می‌دهند تا در تعامل با فرم‌ها، تجربه‌ای بی‌واسطه و آزاد از زمان را به دست آورند.
این فرآیند زمانی به‌ویژه در فرم‌های معلق رضایی به اوج خود می‌رسد. فرم‌های او، که به‌نظر می‌رسد از قوانین جاذبه و ثبات سرپیچی می‌کنند، خود نوعی انقطاع زمانی را نمایان می‌سازند. این انقطاع نه تنها به‌عنوان یک چالش بصری، بلکه به‌عنوان نوعی چالش فلسفی و اجتماعی در برابر مفهوم زمان در جهان مدرن تلقی می‌شود. مخاطب در مواجهه با این فرم‌ها، مجبور است زمان را به‌گونه‌ای دیگر تجربه کند؛ زمان نه به‌عنوان لحظاتی منقطع و خطی، بلکه به‌عنوان فرآیندی که در لحظه‌ای معلق میان گذشته و آینده در جریان است.

بخش سوم: رابطه‌ی معنایی فرم و فضا

بررسی ارتباط میان فرم و مکان در فلسفه هنر
رابطه‌ی میان فرم و مکان همواره یکی از موضوعات بحث‌برانگیز در فلسفه‌ی هنر بوده است. افلاطون و ارسطو هر دو در متافیزیک خود، فرم را به‌عنوان عنصری ایستا و ازلی مطرح می‌کردند که تنها در بستر مکان خود را به‌صورت پدیداری آشکار می‌سازد. اما با ظهور مدرنیسم، این رابطه به‌طور بنیادینی دگرگون شد. فیلسوفان مکتب فرانکفورت، به‌ویژه تئودور آدورنو و هربرت مارکوزه، به نقد این مفهوم کلاسیک از فرم و مکان پرداختند و بر آن شدند که فرم‌های هنری در جهان مدرن، به‌واسطه‌ی تغییرات ساختاری در تولید و مصرف، دیگر نمی‌توانند به‌عنوان نمودهایی از حقیقت مطلق در نظر گرفته شوند، بلکه به‌طور فزاینده‌ای در هم‌کنشی با فضای اجتماعی و سیاسی خود به بازنمایی پرداخته‌اند.
در این راستا، فرم در هنر معاصر از حالت ایستای خود فاصله گرفته و به عنصری پویا تبدیل شده است که به‌طور مستقیم با مکان تعامل می‌کند. فرم‌های معلق شهریار رضایی دقیقاً این چالش را در برابر مفهوم سنتی فرم و مکان مطرح می‌کنند. در آثار او، فرم نه‌تنها در یک مکان ثابت قرار نمی‌گیرد بلکه به شکلی سیال و تغییرپذیر در فضا به حرکت درمی‌آید، گویی که در حال بازتعریف رابطه‌ی خود با مکان است. این فرم‌ها، که به‌نظر می‌رسد همواره در حال فرار از مکان هستند، به‌گونه‌ای همزمان حضور و عدم حضور را تجربه می‌کنند؛ حضوری که هیچ‌گاه به‌طور کامل تثبیت نمی‌شود و همواره در حال شدن است.
تحلیل رابطه‌ی میان فرم‌های معلق رضایی و فضای اطراف
فرم‌های معلق در آثار رضایی به‌طور ویژه‌ای در تعامل با فضای اطراف خود به‌سر می‌برند. این فرم‌ها به‌گونه‌ای طراحی شده‌اند که فضای اطراف را نه تنها به‌عنوان محیطی بی‌طرف و خنثی، بلکه به‌عنوان بخشی فعال از تجربه هنری به کار گیرند. این رویکرد به‌نوعی از نظریه‌ی موریس مرلوپونتی الهام می‌گیرد، که در فلسفه پدیدارشناسی خود بر تعامل ادراکی انسان با جهان اطراف تأکید داشت. مرلوپونتی بیان می‌کند که ما نه‌تنها در جهان زندگی می‌کنیم، بلکه به‌واسطه‌ی بدن خود، جهان را از درون تجربه و خلق می‌کنیم. در اینجا، فرم‌های رضایی به‌عنوان واسطه‌هایی عمل می‌کنند که به مخاطب اجازه می‌دهند تا فضای اطراف را از درون فرم‌ها تجربه کرده و از نو بسازند.
این فرم‌ها با چالش‌کشیدن مفهوم مکان در هنر، فضای اطراف را به‌عنوان یک کل ارگانیک در نظر می‌گیرند که در هم‌کنشی با فرم به تجربه‌ای واحد و پویا تبدیل می‌شود. همان‌طور که مرلوپونتی جهان را به‌عنوان جریانی بی‌پایان از ادراک‌های متقابل توصیف می‌کند، فرم‌های رضایی نیز گویی در هر لحظه از نو به فضا پیوند می‌خورند و آن را بازتعریف می‌کنند.
مفهوم بی‌مکانی و نقد فضاهای مدرن
یکی از مفاهیم اساسی که در آثار رضایی به‌طور ویژه‌ای به‌چالش کشیده می‌شود، مفهوم بی‌مکانی در فضاهای مدرن است. در جهان امروز، فضاهای مدرن شهری به‌واسطه‌ی کالایی‌شدن و یکسان‌سازی، به‌طور فزاینده‌ای دچار بی‌مکانی شده‌اند. این فضاها دیگر مکان‌های خاص و معنایی نیستند، بلکه به‌شکلی انتزاعی و بی‌هویت تبدیل شده‌اند. مارکوزه در تحلیل خود از فضاهای مدرن بیان می‌کند که این فضاها به‌نوعی «فضاهای سرکوب‌گر» هستند که تجربه‌ی اصیل انسانی را از معنا تهی می‌کنند.
آثار رضایی در این زمینه به‌عنوان نوعی نقد هنری از این فضاها عمل می‌کنند. فرم‌های او که هیچ‌گاه به‌طور کامل در فضا تثبیت نمی‌شوند، به نوعی نقد فضاهای بی‌مکان مدرن هستند. آنها با سرپیچی از قواعد ثبات و استقرار، فضای اطراف را از نو تعریف کرده و مخاطب را به چالش می‌کشند تا درباره‌ی مکان و معنای آن تأمل کند.

بخش چهارم: مواد و متریال به‌عنوان ابزار نقد مکان

بررسی نقش مواد صنعتی و سخت در آثار رضایی
در آثار شهریار رضایی، استفاده از مواد و متریال‌های صنعتی همچون فولاد، فلزات سخت، و سایر مواد مهندسی‌شده به‌عنوان بخشی از زبان بصری او عمل می‌کند. این متریال‌ها که به‌طور معمول در صنعت و ساختارهای معماری شهری به‌کار می‌روند، در مجسمه‌سازی رضایی معنای جدیدی پیدا می‌کنند و به‌عنوان ابزاری برای نقد فرهنگی و اجتماعی استفاده می‌شوند. متریال‌های صنعتی، در یک نگاه سطحی، ممکن است تنها به‌عنوان وسیله‌ای برای خلق فرم‌های هندسی و انتزاعی به‌نظر برسند، اما با نگاهی عمیق‌تر می‌توان پی برد که این مواد خود بخشی از نقد فضاهای مدرن و رابطه‌ی انسان با تکنولوژی و صنعت هستند.
تکنولوژی و صنعت، به‌عنوان محصولات عقلانیت مدرن، همواره با سرکوب طبیعت و حذف عناصر انسانی همراه بوده‌اند. این نقد، به‌نوعی در آثار رضایی بازتاب می‌یابد، جایی که او از مواد سخت و صنعتی برای بیان نوعی تضاد میان فرم‌های ارگانیک و مواد غیرطبیعی استفاده می‌کند. متریال‌های سرد و بی‌روحی که در آثار او به‌کار می‌روند، خود به نمادی از فضای شهری مدرن و ساختارهای بی‌هویت آن تبدیل می‌شوند؛ فضایی که به‌نوعی بدن‌ها و احساسات انسانی را به نفع عملکرد و کارایی صرف سرکوب می‌کند.
این مواد به‌طور ویژه‌ای به‌عنوان ابزار نقد و بازنمایی سرکوب مکان در جهان مدرن به‌کار گرفته می‌شوند. آنها با ایجاد نوعی تناقض میان فرم‌های شناور و لطیف در برابر مواد سخت و صنعتی، به‌طور غیرمستقیم مخاطب را وادار به تأمل درباره‌ی ارتباط خود با فضای اطراف می‌کنند. رضایی به‌واسطه‌ی استفاده از این مواد، به نقد فضای صنعتی‌شده و کالایی‌شده‌ی شهرهای مدرن می‌پردازد، فضایی که دیگر نه برای زندگی و ارتباط انسانی، بلکه برای تولید و مصرف بهینه طراحی شده است.
تأثیر متریال بر مفهوم مکان‌مندی و زمان‌مندی
متریال‌های مورد استفاده در آثار رضایی تنها به عنوان ابزار فیزیکی برای ساخت فرم‌ها عمل نمی‌کنند، بلکه به‌طور مستقیم بر مفهوم مکان‌مندی و زمان‌مندی در آثار او تأثیر می‌گذارند. مواد صنعتی، به‌ویژه فلزات سنگین و سخت، با ماهیت خود نوعی ایستایی و ثبات را به ذهن متبادر می‌کنند، اما در آثار رضایی، این متریال‌ها به‌شکلی معلق و نامتعین در فضا به‌کار گرفته می‌شوند، گویی که در تلاش‌اند از ایستایی خود فرار کنند و به‌سمت نوعی سیالیت زمانی و مکانی حرکت کنند.
هایدگر در کتاب هستی و زمان بیان می‌کند که مکان نه‌تنها به‌عنوان یک بستر فیزیکی، بلکه به‌عنوان نوعی زمینه‌ی وجودی درک می‌شود که در آن موجودات به‌واسطه‌ی بودن خود در جهان، معنای مکانی پیدا می‌کنند. در آثار رضایی، این مکان‌مندی به‌واسطه‌ی استفاده از متریال‌های صنعتی به‌شکلی رادیکال مورد چالش قرار می‌گیرد. مواد صنعتی که در جهان مدرن به‌عنوان نشانه‌هایی از ثبات و قدرت صنعتی محسوب می‌شوند، در آثار او به‌طور متناقضی به‌عنوان عناصری بی‌ثبات و معلق به‌کار گرفته می‌شوند. این تغییر در استفاده از متریال، نقدی اساسی بر نحوه‌ی درک ما از مکان و زمان در جهان مدرن است.
تحلیل نقش متریال در نقد فضاهای مدرن و شهری
فضاهای مدرن، به‌ویژه فضاهای شهری، به‌طور فزاینده‌ای از مواد و متریال‌های صنعتی ساخته شده‌اند. این فضاها ، به‌واسطه‌ی منطق سرمایه‌داری کالایی شده و دیگر برای ارتباط انسانی و زندگی اجتماعی طراحی نمی‌شوند، این فرآیند کالایی‌شدن، در مواد و متریال‌هایی که برای ساخت این فضاها استفاده می‌شود نیز نمایان است؛ فولاد، بتن، و شیشه‌هایی که به‌صورت بی‌رویه در ساخت آسمان‌خراش‌ها و ساختمان‌های مدرن به‌کار گرفته می‌شوند، همگی نشانگر این فرآیند غیرانسانی‌شدن فضای شهری هستند.
در آثار رضایی، این مواد به‌شکلی متفاوت و انتقادی به‌کار گرفته می‌شوند. او با استفاده از همین متریال‌ها، به نوعی تناقض در جهان مدرن اشاره می‌کند: موادی که برای خلق فضاهای بی‌روح و کالایی‌شده به‌کار می‌روند، در آثار او به نمادهایی از نقد اجتماعی تبدیل می‌شوند. فرم‌های معلق و ناپایدار رضایی، که با این مواد ساخته شده‌اند، به‌شکلی نمادین نشان‌دهنده‌ی ناپایداری و بی‌مکانی فضای شهری مدرن هستند. این نقد از طریق متریال‌ها به مخاطب القا می‌شود؛ موادی که به‌طور معمول نشانه‌هایی از قدرت و ثبات صنعتی هستند، در آثار رضایی به‌گونه‌ای به‌کار گرفته شده‌اند که نه‌تنها ثبات را زیر سؤال می‌برند بلکه خود به نمادهایی از بی‌ثباتی و فرار از مکان تبدیل می‌شوند.

بخش پنجم: فرم‌های معلق و چیدمان فضایی

چگونگی تأثیرگذاری فرم‌های معلق بر فضا
فرم‌های معلق در آثار شهریار رضایی به‌شکلی مداوم و پویا با فضای اطراف خود در تعامل هستند. این فرم‌ها به‌گونه‌ای طراحی شده‌اند که نه‌تنها در مکان قرار می‌گیرند بلکه خود به نوعی به خلق و تعریف مجدد مکان می‌پردازند. در فضای هنر معاصر، مفهوم چیدمان فضایی به‌عنوان یکی از عناصر اساسی درک تجربه‌ی هنری مطرح شده است. چیدمان فضایی نه‌تنها بر نحوه‌ی قرارگیری عناصر فیزیکی در فضا تأثیر می‌گذارد، بلکه تجربه‌ی مخاطب از فضا را نیز دستخوش تغییرات بنیادین می‌کند. در این زمینه، ژیل دلوز به اهمیت چیدمان فضایی به‌عنوان بخشی از فرآیند خلق معنا در هنر اشاره کرده‌ است ...
در آثار رضایی، فرم‌های معلق با ایجاد نوعی تعلیق در فضا، به مخاطب این امکان را می‌دهند که فضا را به‌طور دیگری تجربه کند. این فرم‌ها که به‌طور نمادینی در حال فرار از قوانین جاذبه هستند، به‌نوعی تمایل به شکستن قواعد فیزیکی و تثبیت‌شده دارند. این امر نه‌تنها به‌عنوان چالشی برای درک فیزیکی مخاطب مطرح می‌شود بلکه او را به تأمل درباره‌ی محدودیت‌های فضایی در جهان مدرن دعوت می‌کند. فرم‌های معلق رضایی با ایجاد نوعی بی‌وزنی در فضا، مخاطب را از چارچوب‌های متعارف فضایی رها کرده و او را به تجربه‌ای نوین از مکان و فضا هدایت می‌کنند.
بررسی چیدمان فضایی
چیدمان فضایی در آثار رضایی به‌گونه‌ای طراحی شده که تجربه‌ی مخاطب از فضا به‌طور همزمان در چندین سطح مختلف صورت می‌گیرد. فضای فیزیکی، ادراکی، و ذهنی به‌طور پیوسته با یکدیگر در هم‌تنیده‌اند و مخاطب را به نوعی از ادراک چندگانه و ترکیبی هدایت می‌کنند. در این راستا مفهوم «هتروتوپیا» به میان می آید. هتروتوپیا به‌عنوان فضایی چندگانه و چندبعدی تعریف می‌شود که به‌واسطه‌ی چیدمان عناصر مختلف، به‌نوعی از فضاهای واقعی فرار می‌کند و به مکانی خیالی و ایده‌آل تبدیل می‌شود.
در آثار هنرمند، چیدمان فضایی به‌گونه‌ای است که فرم‌ها به‌شکل هتروتوپیک عمل می‌کنند؛ آنها با ایجاد فضاهایی که هم واقعی و هم خیالی هستند، مخاطب را به تجربه‌ای از مکان‌های متناقض و غیرمحتمل هدایت می‌کنند. فرم‌های او به‌جای تثبیت‌شدن در مکان‌های ثابت و ازپیش‌تعیین‌شده، در فضایی میان مکان‌های مختلف معلق‌اند و همین امر باعث می‌شود که تجربه‌ی مخاطب از فضا به‌طور مداوم در حال تغییر و دگرگونی باشد.
نقد فرمالیستی و فلسفی از این نوع چیدمان
چیدمان فضایی در آثار رضایی نه‌تنها از نظر هنری و زیبایی‌شناختی بلکه از منظر فلسفی و اجتماعی نیز قابل تحلیل است. کلمان گرینبرگ به‌عنوان یکی از نظریه‌پردازان برجسته‌ی فرمالیسم در هنر، بر اهمیت فرم به‌عنوان عنصر اساسی درک هنر تأکید می‌کند. از منظر گرینبرگ، فرم‌های هنری نه‌تنها به‌عنوان ساختارهای زیبایی‌شناختی بلکه به‌عنوان ابزارهایی برای نقد فرهنگی و اجتماعی عمل می‌کنند.
در آثار رضایی، فرم‌های معلق و چیدمان فضایی به‌عنوان ابزاری برای نقد فضاهای مدرن و سرمایه‌داری به‌کار گرفته شده‌اند. آنها با سرپیچی از قواعد ثابت فضایی، مخاطب را به تجربه‌ای متفاوت از مکان دعوت می‌کنند و به‌نوعی نقدی بر فضاهای صنعتی‌شده و یکسان‌سازی‌شده‌ی شهرهای مدرن ارائه می‌دهند. چیدمان فضایی رضایی نه‌تنها به‌شکلی فرمالیستی به زیبایی‌شناسی فضا و فرم می‌پردازد، بلکه به‌شکل فلسفی و انتقادی نیز به درک ما از فضا و زمان در جهان مدرن چالش می‌افکند.

بخش ششم: تأملی بر تأثیرات فرهنگی و اجتماعی

تحلیل تأثیرات فرهنگی آثار رضایی بر مفهوم مکان و زمان
در تحلیل آثار شهریار رضایی، بررسی تأثیرات فرهنگی این آثار بر درک ما از مفهوم مکان و زمان اجتناب‌ناپذیر است. فضا و زمان، به‌عنوان مفاهیمی فلسفی و اجتماعی، در هنر رضایی به‌گونه‌ای مطرح می‌شوند که با فرهنگ و اجتماع مدرن پیوند می‌خورند. در این راستا، یکی از مباحث مهم، نحوه‌ی تعامل این آثار با تغییرات اجتماعی و فرهنگی در جهان معاصر است.
در جهان مدرن، فضا و زمان به‌طور فزاینده‌ای تحت تأثیر نیروهای سرمایه‌داری، صنعتی‌شدن، و تکنولوژی قرار گرفته‌اند. فضا و زمان در این جهان دچار از خودبیگانگی شده‌اند. زمان به‌واسطه‌ی تولید و مصرف بی‌وقفه به شکلی از زمان‌سنجی اقتصادی تقلیل یافته و مکان‌های شهری به‌عنوان فضاهای مصرف و کارکرد تعریف شده‌اند، نه به‌عنوان بسترهایی برای تجربه‌های انسانی.
در آثار رضایی، این تأثیرات فرهنگی به‌شکلی انتقادی بازتاب می‌یابد. فرم‌های معلق او که هیچ‌گاه به‌طور کامل در فضا تثبیت نمی‌شوند، به نوعی بیانگر زمان و مکان‌های گذرا و ناپایدار هستند؛ همان‌طور که در شهرهای مدرن، انسان‌ها دیگر با مکان‌های خاص پیوند عمیقی ندارند، بلکه در فضاهایی بی‌هویت زندگی و حرکت می‌کنند. این فرم‌ها با ایجاد نوعی حس بی‌ثباتی، مخاطب را به درک نوینی از مکان و زمان دعوت می‌کنند؛ درکی که با فرهنگ مصرفی و سرعت‌بخش مدرن در تقابل است.
نقد جامعه‌شناختی فضاهای مدرن از طریق هنر رضایی
آثار رضایی نه‌تنها از منظر فلسفی بلکه از دیدگاه جامعه‌شناختی نیز می‌توانند به‌عنوان نقدی از فضای مدرن تلقی شوند. فضاهای شهری مدرن، به‌ویژه در جوامع سرمایه‌داری، به‌طور فزاینده‌ای توسط منطق مصرف و بهره‌وری شکل گرفته‌اند. در این فضاها، شهروندان دیگر به‌عنوان سوژه‌های اجتماعی با مکان‌های شهری تعامل نمی‌کنند، بلکه این فضاها به‌عنوان عرصه‌هایی برای تولید و مصرف طراحی شده‌اند.
این نقد به‌واسطه‌ی شکلی از اعتراض به ایستایی و سختی فضاهای مدرن مطرح می‌شود. فرم‌های او که به‌طور عمدی در حالت تعلیق قرار دارند، به‌نوعی به‌عنوان نمادهایی از فضاهای سیال و ناپایدار عمل می‌کنند که در برابر ایستایی فضاهای کالایی‌شده و صنعتی مقاومت می‌کنند. این آثار به‌جای تثبیت در فضا، آن را به‌چالش می‌کشند و به مخاطب نشان می‌دهند که فضاهای شهری مدرن، با تمام ساختارهای کارکردگرایانه‌شان، قابل بازسازی و بازتعریف هستند. این بازتعریف فضاها به‌عنوان ابزاری برای نقد جامعه‌ای عمل می‌کند که به‌طور مداوم در پی یکسان‌سازی و سرکوب تجربه‌های زیباشناختی و انسانی است.
فضاهای اجتماعی تحت تأثیر نیروهای سیاسی و اقتصادی تولید می‌شوند و این فضاها، در خدمت حفظ ساختارهای قدرت قرار می‌گیرند. آثار رضایی نیز با ارائه‌ی فرم‌هایی که به‌طور مداوم در حال تغییر و بازتعریف‌اند، به نوعی به این ساختارهای فضایی و اجتماعی انتقاد می‌کنند. آنها با فرار از تثبیت و قطعیت، به‌نوعی به مخاطب این امکان را می‌دهند که درباره‌ی چگونگی تولید فضاهای اجتماعی در جهان مدرن تأمل کند و امکان‌های دیگری برای تجربه و خلق فضاهای انسانی را تصور کند.

نتیجه‌گیری

جمع‌بندی دیدگاه‌های فلسفی و هنری
آثار شهریار رضایی، به‌عنوان نمونه‌ای برجسته از مجسمه‌سازی معاصر، به‌شکلی عمیق با مفاهیم فلسفی و هنری پیوند خورده‌اند. از یک سو، این آثار با فرم‌های انتزاعی و معلق خود، به نقد و بازتعریف فضا و زمان در جهان مدرن می‌پردازند و از سوی دیگر، به‌واسطه‌ی استفاده از مواد صنعتی و چیدمان فضایی خاص، مخاطب را به درک جدیدی از مکان و تجربه‌ی هنری دعوت می‌کنند.
در تحلیل این آثار از منظر مکتب فرانکفورت، می‌توان آنها را به‌عنوان بخشی از پروژه‌ی انتقادی هنر مدرن تلقی کرد؛ هنری که هدفش نه‌تنها زیبایی‌شناسی بلکه نقد اجتماعی و فرهنگی است. رضایی با به‌کارگیری فرم‌های معلق و سیال، به نوعی ناپایداری و بی‌مکانی فضاهای مدرن را به چالش می‌کشد و از طریق مواد صنعتی و سنگین، نوعی تضاد میان تکنولوژی و تجربه‌ی انسانی ایجاد می‌کند.
چشم‌اندازهای آینده در هنر و نقد فضا
با توجه به تحولات اجتماعی و فرهنگی در جهان مدرن، هنر به‌عنوان یکی از ابزارهای اصلی نقد و بازتاب این تحولات باقی خواهد ماند. آثار شهریار رضایی نمونه‌ای برجسته از این نوع هنر هستند که به‌شکلی انتقادی به فضا و زمان مدرن پرداخته‌اند. با توجه به روندهای جاری در جهان هنر و فضای شهری، می‌توان انتظار داشت که این نوع از هنر، به‌ویژه در آینده، نقش مهم‌تری در نقد اجتماعی و فرهنگی ایفا کند.
هنر معاصر، با تمرکز بر مفاهیم فضایی و زمانی، به‌طور مداوم در حال بازتعریف رابطه‌ی انسان با جهان مدرن است و این رابطه، به‌ویژه در فضاهای شهری و تکنولوژیک، همچنان یکی از مهم‌ترین چالش‌های فرهنگی و اجتماعی خواهد بود. آثار رضایی به‌عنوان نمونه‌ای از این نوع هنر، به مخاطب این امکان را می‌دهند که به‌طور عمیق‌تر درباره‌ی مکان و زمان تأمل کند و امکان‌های دیگری برای تجربه‌ی انسانی و فضایی را تصور کند؛ تجربه‌هایی که فراتر از محدودیت‌های جهان سرمایه‌داری و کالایی‌شده‌ی مدرن باشند.
پرژام پارسی ، آهنگساز و نقاش
https://www.asianewsiran.com/u/fhR
اخبار مرتبط
نمایشگاه جدید سینا برومندی با نام "نابودگی مقیم" در O گالری برگزار شد. این مجموعه، تصاویری مرموز و درون‌گرا را به نمایش می‌گذارد که با استفاده از تکنیک نوردهی مضاعف یا طولانی و ترکیب‌بندی‌هایی با طیف خاکستری، به مخاطب حس سیالیت زمان و مکان را القا می‌کند.
آسیانیوز ایران هیچگونه مسولیتی در قبال نظرات کاربران ندارد.
تعداد کاراکتر باقیمانده: 1000
نظر خود را وارد کنید