جمعه / ۹ خرداد ۱۴۰۴ / ۲۳:۵۵
کد خبر: 29904
گزارشگر: 548
۲۴۹۹
۰
۰
۱
به بهانه نقد برنده شدن نخل طلای کن پناهی در برنامه هفت

از نخل طلای کیارستمی تا پناهی؛ سینمای ایران در کشاکش سیاست و هنر

از نخل طلای کیارستمی تا پناهی؛ سینمای ایران در کشاکش سیاست و هنر
تفاوت برخورد با کیارستمی و پناهی پس از کسب نخل طلا نشان‌دهنده تغییر استراتژی حکومت است. زمانی که کیارستمی جایزه نخل طلای کن را گرفت، به دلیل بوسیدن کاترین دونووا از درِ دیگری در فرودگاه عبور داده شد تا از اعتراضات دور بماند. اما جعفر پناهی با وجود مواضع تندش علیه حاکمیت، این سرنوشت را تجربه نکرد. امسال جعفر پناهی جایزه نخل طلای جشنواره کن را گرفت و با دست پر به کشور آمد. پیشتر عباس کیارستمیِ بزرگ همین جایزه را برد و خیلی ها را خوشحال کرد. آیا سینمای جشنواره‌ای ایران ناخواسته به ابزار سیاست خارجی تبدیل شده؟ تحلیل کامل این تناقض‌ها و پیامدهای آن.

آسیانیوز ایران, سرویس فرهنگی هنری:

 

پوریا زرشناس

پوریا زرشناس - دکترای اقتصاد انرژی های تجدیدپذیر

زمانی که کیارستمی جایزه نخل طلای کن را گرفت، به دلیل بوسیدن کاترین دونووا از درِ دیگری در فرودگاه عبور داده شد تا از اعتراضات دور بماند. اما جعفر پناهی با وجود مواضع تندش علیه حاکمیت، این سرنوشت را تجربه نکرد. امسال جعفر پناهی جایزه نخل طلای جشنواره کن را گرفت و با دست پر به کشور آمد. پیشتر عباس کیارستمیِ بزرگ همین جایزه را برد و خیلی ها را خوشحال کرد. ما ایرانی ها، مثل خیلی از مردم کشورهای دیگر، مردم مقایسه گری هستیم. عادت کرده ایم و دست خودمان هم نیست که آدم ها و چیزهای مختلف را با هم مقایسه کنیم.

مقایسه نخل طلای کن کیارستمی و جعفر پناهی

بر همین قیاس وقتی جایزه نخل طلای پناهی را با نخل طلای کیارستمی می سنجیم، جایگاه کیارستمی و سبک وسیاقش در فیلمسازی را بسیار پیشروتر، جاافتاده تر و مهمتر از پناهی می بینیم. کیارستمی هیچگاه برای خوشامد جشنواره ها، تهیه کننده ها و مخاطبان راه و روش و سلوک وجهت فیلمسازی اش را تغییر نداد. چون بینش و جهان بینی اش ورای سیاست و امور روزمره  می ایستاد و همین ویژگی او را سخت ممتاز می کرد.

همین نگاه بود که به او اصالت و غنا می بخشید و او را یکسره از فیلمسازان همگن دیگر جدا می کرد. بی جهت نبود که انبوهی از فیلمسازان نامدار و تراز اول جهان به او وسینمایش علاقه داشتند و نبوغ غبطه برانگیز او را ستایش می کردند حتی الان که چند سال از مرگ او می گذرد همچنان او را یکی از شمایل های نامیرای سینمای جهان می دانند. این کارگردان بزرگ وقتی در برابر این پرسش قرار گرفت که: چرا فیلم هایش رنگ و بوی مسایل روز سیاسی ندارند؟ هوشمندانه پاسخ داده بود: (نقل به مضمون) « چون من خیابان و میدان نیستم که با تغییر یک رژیم نام آن نیز تغییر کند. من طبیعتم... مانند یک درخت... که در پاییز چهره عوض می کند و در بهار دوباره جوانه می زند.» وحقیقت این است که او در تمام دوران فیلمسازی اش –به شهادت همه فیلم هایی که ساخت-  به این دیدگاه سخت مومن بود و پای آن ایستاد.

سیاسی کاری های غیرلازم جعفر پناهی

اما جعفر پناهی راه متفاوتی از استادش را در پیش گرفت و تلاش کرد از وجوه جانبی دیگر که ربط چندانی به فیلمسازی نداشتند، برای پررنگ شدن کار فیلمسازی اش بهره بگیرد. او فیلمش را ساخت و حضور ژولیت بینوش بازیگر فیلم کیارستمی و دوست آقای پناهی در مقام رییس هیات داوران جشنواره کن امسال، راه رسیدن به نخل طلا را برای پناهی احتمالا بسیار تسهیل کرد. زمانی که کیارستمی بزرگ جایزه نخل طلای کن را گرفت، به هنگام مراجعت به کشور، به جرم بوسیدن کاترین دونووا از درِ دیگری در فرودگاه عبور داده شد تا از مصایب روبرو شدن با جماعتی که برای اعتراض به او آمده بودند، دور باشد. اما درباره جعفر پناهی با وجود مواضع تندی که علیه حاکمیت گرفت، این اتفاق نیفتاد. 

برخلاف سال ها قبل که از خروج او برای شرکت در جشنواره برلین ممانعت به عمل آمد، این بار تدابیری اتخاذ شد تا او در زمان مقرر در جشنواره کن به همراه عوامل فیلمش حضور داشته باشد و باز برخلاف برخی گمانه زنی ها او به هنگام بازگشت بدون کوچکترین مزاحمتی در میان حلقه دوستان فیلمسازش مشایعت شد و از در اصلی فرودگاه هم خارج شد. یعنی او سختی ها و تنگناهایی که فیلمساز معتبری مثل کیارستمی چند دهه قبل متحمل شد را درک نکرد. که خود همین موضوع نشان می دهد که مجموعه حاکمیت تا چه اندازه آستانه تحملش را در مواجهه با کسی که برخلاف قوانین جاری کشور فیلمی با آرایه های روشن مخالفت با نظام ساخته را ، بالا برده است. 

ماجرای فرزاد موتمن و کیفیت جشنواره کن

تا همین جا بحث در باره کیفیت جایزه نخل طلای امسال جشنواره کن در بین موافقان و مخالفان بسیار داغ بوده است. فرزاد موتمن فیلمساز نام آشنای کشورمان درباره کیفیت متزلزل نخل طلای جشنواره کن نوشته است: «مرگ محمد لخدر حمینه، فیلمساز الجزایری ، مصادف شد با داغ شدن بحث هایی در باره جشنواره کن و نخل طلایش. در سال 1975 فیلمی از لخدر حمینه به نام خاطرات سال های آتش زیر خاکستر، برنده نخل طلا از جشنواره کن شد، می دانید چه فیلم های دیگری در جشنواره حضور داشتند؟ رهگذر، عطر زن، لنی، معمای کاسپار هاوزر، آلیس دیگر اینجا زندگی نمی کند، الکترا و...اما نخل طلا را فیلم لخدر حمینه دریافت کرد. من این فیلم را در سال های دور در جوانی دیده ام و راستش حاضر نیستم دوباره به تماشایش بنشینم. فیلم مهمی نیست. اما همچنان در کلاس هایم، رهگذر و الکترا را تدریس می کنم...سال ها بعد ژیل ژاکوب در مصاحبه ای حتی نام لخدر حمینه را به خاطر نیاورد و از بغل دستی اش پرسید: اون عربه که بهش جایزه دادیم، اسمش چی بود؟»

خودمان پناهی را مخالف سیاسی کردیم

پناهی سال‌ها پیش می‌خواست براساس کتاب "من قاتل پسرت هستم" احمد دهقان فیلمی درباره‌ی دفاع مقدس بسازد، حتی طرح را دادیم، ارشاد گفت چقدر خوب است. اما در نهایت فیلم مجوز نگرفت. او باور دارد:‌«مردم گل به گردن فیلم‌ساز نمی‌اندازند، اما می‌گویند: "برگردی، ما کنارت هستیم." یک زمانی به ما گفتند کار نکنید، حالا به پناهی می‌خواهند بگویند کار نکن؟ آیا می‌توانند هزینه‌اش را بدهند؟ جعفر پناهی باید جلوی چشم ما باشد، چون ما ادعا کردیم که حرف هنرمند را می‌شنویم.» همین رفتار را در مورد پناهی داشتند و به او حکمی دادند که غیرعقلانی بود. درواقع غیرعقلانی بود که یک فیلمساز دیگر نتواند فیلم بسازد. می‌شد گفت که او عضوی از جریانی مخالف است و فرضا قرار است محاکمه شود اما نمی‌شد گفت حق ساختن فیلم ندارد. این حکم کاملا غلط بود آن هم با این حجم از تکنولوژی‌های در حال گسترش. پس اشتباه بزرگ با جلوگیری از کار جعفر پناهی آغاز شد و همین او را تبدیل به مخالفی جدی کرد. این‌گونه شد که او از منتقدی اجتماعی به مخالفی سیاسی تبدیل شد. او هنگام ساخت «دایره» و «آفساید» که توسط حوزه هنری ساخته شد، نهادی که جزیی از حاکمیت بود، منتقدی اجتماعی بود. درواقع آن جریانات تندرو بودند که پناهی را به رفتارهای بعدی ترغیب کردند. پناهی به دلیل رفتارهایی که با او شد از منتقد اجتماعی بودن فاصله گرفت و در حالت عصبانیت به معترضی سیاسی تبدیل شد. جعفر پناهی می‌توانست منتقد اجتماعی باشد و مسیر خوبی را ادامه دهد اما جریان تندرو با رفتارهای غلط به مقابله با او پرداخت. جریانی که به نظرم در دورن حاکمیت، در سیستم قضایی و امنیتی هم نفوذ کرده و جالب است که تیم‌ رسانه‌ای هم دارد. جعفر پناهی بعد از «آفساید» و اتفاقات سال ۱۳۸۸ نگاهش، به نگاهی معترضانه نسبت به رفتارهای این افراد تبدیل شد. افرادی که با او برخورد کردند و او را تبدیل به فلیمسازی کردند که به نوعی در حال انتقام‌گیری است. او در این مسیر فیلمسازی قرار گرفت و با جریان کن که به آثار سیاسی جایزه می‌دهد در یک تقاطع قرار گرفت. جشنواره کن سال‌های سال به دنبال پناهی بود. برای او صندلی خالی می‌گذاشت و در غیابش به او جایزه می‌داد. کن پناهی را در جشنواره شرکت می‌داد و چشم‌انتظار فیلم او بود. در حال حاضر اتفاقاتی رخ داده که جالب است. اتفاقی که می‌توان این‌گونه توضیحش داد. این که عقلانیتی شکل گرفته که موجب شده است پس از بازگشت پناهی به ایران، تااکنون رفتار غلطی با او صورت نگیرد. چون شاید به این نتیجه رسیده‌اند که تاکنون اشتباه کرده‌اند که جلوی فیلمساز را گرفته‌اند که فیلم نسازد. در حالی که او فیلمش را ساخته و آن را به مجامع جهانی هم برده است. جعفر پناهی با وجود محکومیت، ممنوع‌الخروجی و زندان با مهر رسمی نیروی انتظامی به کن رفت و با مهر رسمی برگشت و پاسپورتش را هم نگرفتند. پس آن‌ها به عقلانیتی رسیده‌اند که باعث خوشحالی است.

سینما در خدمت استعمار

بسیاری از سینماگران، معترضان به فیلم های جشنواره ای (فیلمهایی که تصویری سیاه و کاریکاتوری از ملت و جامعه ایران ارائه می دهند و عموما هم در جشنواره های بین المللی مورد اقبال قرار می گیرند) را به توهم توطئه متهم کرده و معتقدند که اینگونه فیلمها در سینمای همه کشورها ساخته می شود. آنها برای تایید گفته خویش به سینمای فون تریه و وینتربرگ و گاسپار نوئه و الیور استون و کن لوچ و هانکه و بسیاری دیگر از کارگردانان غربی که در نقد سیاست و فرهنگ جامعه خویش فیلم ساخته، اشاره می کنند و چنین چیزی را در عالم سینما امری کاملا عادی می دانند.

اما باید توجه کرد که در اینجا یک چیز نادیده گرفته می شود و آن جایگاه جوامع مختلف در اذهان بین المللی است. مسئله اول اینکه اگر در هالیوود چند فیلم انتقادی از جامعه و فرهنگ آمریکایی ساخته می شود، صدها فیلم دیگر، آن هم در سطح جهانی در تبلیغ فرهنگ و سبک زندگی آمریکایی و اروپایی ساخته می شود، اما جامعه غربی تنها فیلمهایی که از ایران می بیند همین فیلمهایی است که به جشنواره های بین المللی راه می یابد و شناخت و برداشتش از جامعه ایران در حد همین چند فیلم است.

مسئله دیگر اینکه فرانسه و اسکاندیناوی و انگلیس و آمریکا از چنان جایگاه رفیعی در میان اذهان عمومی جهانیان برخوردارند که اگر صدها فیلم هم در نقد روابط اجتماعی و جامعه آنها ساخته شود، کسی قادر به شکستن «بت غرب» نخواهد بود [و اصولا برای ذهن تحت استعمار و بدبخت شهروند خاورمیانه ای که داشتن یک ماکت یا عکس برج ایفل در خانه را نشان باکلاسی می داند چگونه می توان با چند فیلم گاسپار نوئه یا هانکه تصویری مخدوش از پاریس و اُسلو و.. ارائه کرد؟]

ذهن خودبرتربین جامعه غربی که حتی در چشم علاقه مندان به شرقش هم شرق صرفا گونه ای جذاب برای مطالعه [به مانند گونه های زیستی آفریقا] است، مسئله تعریف کاملا متفاوتی دارد. برای ذهن شهروند اسکاندیناوی و غربی که حتی اگر به «منِ متخصص ایرانی» حق اقامت در کشورش را می دهد و یا حاضر به پذیرش فیلم من در جشنواره سینمایی خویش می شود را لطف خود می داند [و همان را نشان و تاییدی بر عدم نژادپرستی خویش تلقی می کند]، ارائه فیلمی سیاه و کاریکاتوری از ایران بازی در همان زمینی است که به تایید نگاه نژادپرستانه او دامن می زند.

در زبان تُرکی محلی خود یک ضرب‌المثل داریم که می گوید: «هیچکس نمی‌تواند بر سر مرغ خاکستر الک کند، جز خودش که در میان خاکسترها به پشت می‌افتد و با بالهایش خاکستر به سر و رویش می‌پاشد» مرغ های محلی اگر دقت کرده باشیم در کثیفترین جایی که خاکروبه و پِهن و خاکستر جمع شده به پشت می خوابند و با بال بال زدن خاکروبه ها را به سر و صورت خود می مالند. 

این ضرب‌المثل در مورد ملت‌ها هم صادق است. هیچ ملتی نمی‌تواند جامعه‌ای را به خاک سیاه بنشاند مگر آنکه عدهٔ ای از مردم خود آن جامعه چنین چیزی را طلب نمایند. این واقعیت امروز بخشی از جامعه ماست. افرادی که برای گرفتن چند جایزه بین المللی و برای ساعتی دیده شدن حاضرند هر لجنی را به صورت جامعه خویش بپاشند. ارائه تصویری کاملا سیاه و متوحش و غیرانسانی از جامعه ایران توسط برخی سینماگران بازی در همان نقشی است که دستگاههای سیاسی و امنیتی غرب سالهاست در پی قبولاندن آن به شهروندان جامعه خویشند. این دست فیلم ها مهر تاییدی بر سیاه و پلید بودن شهروند و جامعه ایرانی است و به صورت پنهانی در پی مشروعیت بخشیدن به تحریم و احتمالا مداخله نظامی غرب در کشورمان است.

سینما در مقام باروت

امپریالیسم دیگر از باروت و گلوله برای تصرف سرزمین‌های دیگر استفاده نمی‌کند بلکه با ابزارهای مختلف از قبیل ماهواره‌ها، خبرگزاری‌ها، شبکه‌های مجازی و امثالهم، اذهان و ناخوداگاه سوژه‌های کشور هدف را مورد استثمار قرار داده و کاری می کند که خود آنها به مدافع و سخنگوی منافع قدرت استعمارگر بدل شوند. 

شیوه جدید استعمار «سرزمین هدف» را ویران نمی کند بلکه بلایی سر مردم آن سرزمین می آورد که خود، به دست خویشتن خانه هایشان را ویران کنند.

استعمار جدید با چماق پس سر کسی نمی کوبد، بلکه کاری می کند که طرف خود دو دستی با تمام قدرت بر سر و روی خویش بکوبد.

استعمار جدید مستقیم به کسی گوسفند نمی‌گوید اما کاری می‌کند که طرف با دوربین خود تصویری شبیه گوسفند از خود به جهانیان ارائه کرده و در حین حال احساس شجاعت نماید.

سینمای امثال رسول اف و پناهی و عباسی (و در سالهای اخیر نبوهی از جوانان مفلوک و جاه‌طلب و جویای شهرت و ثروت) نه برای دیده شدن در کشور ساخته می‌شود و نه دغدغه بودجه دارد. این سینما توسط سرویس‌های اطلاعاتی غرب تامین بودجه و حمایت شده و با هدف خاصی به خورد مخاطب غربی خود داده می‌شود.

ما نمی‌توانیم از جایزه گرفتن جعفر پناهی خوشحال نباشیم. ما طبیعتا از کسب این جایزه توسط او خوشحالیم چون موجب شد سینمای ایران در جهان دیده شد، پس باید به پناهی تبریک بگوییم. با این حال پناهی باید بپذیرد که ما می‌توانیم او را نقد هم بکنیم. نکته مهم این است که ما باید با هم گفت‌وگو و اختلافات گذشته را حل کنیم. چراکه اگر این کار را انجام ندهیم هر دو ضرر می‌کنیم.

 

تحلیل عمیق سینمایی

۱. دو نخل طلا، دو رویکرد متفاوت

عباس کیارستمی

  • سینمای فلسفی و جهان‌شمول
  • دوری از مسائل روز سیاسی
  • مشکلات پس از کسب جایزه (بوسه جنجالی)

جعفر پناهی

  • سینمای صریحاً سیاسی و اعتراضی
  • تمرکز بر نقض حقوق بشر در ایران
  • برخورد ملایم‌تر اخیر حکومت

۲. چرا برخورد با پناهی تغییر کرد؟

  • شکست استراتژی سانسور: ممنوعیت‌ها فقط به شهرت جهانی پناهی افزود.
  • تغییر نسل در حکومت: شاید مقامات جدید تحمل بیشتری دارند.
  • دیپلماسی فرهنگی: اجازه حضور پناهی ممکن است بخشی از مذاکرات پشت پرده باشد.

۳. سینمای جشنواره‌ای؛ هنر یا ابزار سیاسی؟

  • نقد موافقان: این سینما واقعیت‌های جامعه ایران را نشان می‌دهد.
  • نقد مخالفان: این فیلم‌ها تصویر مخدوشی ارائه می‌دهند و دستاویز تحریم‌ها می‌شوند.
  • آمار جالب: در مقابل هر فیلم انتقادی ایرانی در غرب، صدها فیلم تبلیغاتی از سبک زندگی غربی ساخته می‌شود.

۴. آینده این تنش‌ها

  • سناریوی خوشبینانه: فضای بازتر برای سینماگران مستقل
  • سناریوی بدبینانه: افزایش شکاف بین سینمای داخلی و جشنواره‌ای
  • راه حل میانه: گفت‌وگوی بین سینماگران و حکومت برای یافتن خط قرمزهای مشترک
https://www.asianewsiran.com/u/gEj
اخبار مرتبط
منصور جهانی، منتقد ایرانی، در نظرسنجی ایندی‌وایر از جشنواره کن ۲۰۲۵ شرکت کرد. فیلم «صراط» به کارگردانی الیور لاکس به عنوان بهترین فیلم انتخاب شد، در حالی که «یک تصادف ساده» جعفر پناهی در رتبه دوم قرار گرفت.
طلا گلزار، مدل و اینفلوئنسر ایرانی، این روزها بیش از پیش در صدر اخبار وایرال فضای مجازی قرار گرفته است. حضور او در جشنواره کن 2025 و مقایسه تصاویر اینستاگرامی با عکس‌های واقعی‌اش، جنجالی بی‌سابقه به پا کرده و پرسش‌هایی جدی درباره مرز میان واقعیت و فیلتر در دنیای مجازی مطرح کرده است.
برندگان بخش «رقابتی اصلی» هفتاد و هشتمین دوره جشنواره بین‌المللی فیلم «کن» در کشور فرانسه معرفی شدند و فیلم سینمایی «یک تصادف ساده» به کارگردانی «جعفر پناهی» از ایران، جایزه «نخل طلا» را گرفت. مراسم اختتامییه هفتاد و هشتمین دوره جشنواره بین‌المللی فیلم «کن» Cannes در ساعت 19 روز شنبه سوم خرداد ماه جاری (24 می 2025) در سالن اصلی «تئاتر لومیر» Théâtre Lumière در شهر ساحلی کن در جنوب کشور فرانسه برگزار شد و برندگان بخش «رقابتی اصلی» این رویداد معتبر سینمایی از طرف اعضای هیأت داوران این بخش از جشنواره معرفی شدند و جوایز بخش‌های مختلف را دریافت کردند.
هفتاد و هشتمین دوره جشنواره فیلم کن با اهدای نخل طلا به جعفر پناهی برای فیلم «فقط یک تصادف بود» به کار خود پایان داد. جایزه بزرگ (مقام دوم) به فیلم نروژی «ارزش احساسی» و جایزه بهترین کارگردانی به فیلم برزیلی «مامور مخفی» رسید.
در جشنواره کن 2025، سینمای ایران با شلیک گلوله‌ای دیگر به نام "زن و بچه" توجه جهانیان را به خود جلب کرد. سعید روستایی این بار با ملودرامی خشن و بی‌پروا، تصویری از زن ایرانی ارائه می‌دهد که نه قربانی منفعل، که آتشفشانی از خشم فروخورده است. پریناز ایزدیار در نقشی که شاید به یادماندنی‌ترین اجرای کارنامه‌اش باشد، مرزهای بازیگری در سینمای ایران را جابه‌جا می‌کند.دقایقی پیش فیلم «زن و بچه» ساخته سعید روستایی در جشنواره کن به پایان رسید. تماشاگران حاضر در سالن لومیر جشنواره کن از این فیلم استقبال کردند و به صورت ایستاده آن را به مدت ۱۳ دقیقه تشویق کردند.
فیلم جدید ژولیا دوکورنو، «آلفا»، با حضور گلشیفته فراهانی در ششمین روز جشنواره کن ۲۰۲۵ با واکنش‌های دوگانه روبه‌رو شد؛ در حالی که تماشاگران با تشویق ۱۲ دقیقه‌ای از آن استقبال کردند، منتقدان آن را یکی از ضعیف‌ترین فیلم‌های جشنواره دانستند و امتیاز پایینی به آن دادند.
تفاوت فاحش بین تصاویر رسمی طلا گلزار در جشنواره کن (عکاسی شده توسط گتی ایمیج) و پست‌های شخصی او در اینستاگرام که با فیلترهای سنگین و ادیت حرفه‌ای منتشر می‌شوند، موجی از واکنش‌ها را در فضای مجازی ایجاد کرده است. بسیاری از کاربران از گتی ایمیج به خاطر نمایش واقعیت بدون آرایش تقدیر کرده‌اند.
آسیانیوز ایران هیچگونه مسولیتی در قبال نظرات کاربران ندارد.
تعداد کاراکتر باقیمانده: 1000
نظر خود را وارد کنید