آسیانیوز ایران؛ سرویس سیاسی:
شاید این شوخی بیمزه را قبلا شنیده باشید: "به طرف میگن مادرت میدونه بچش معتاده؟"
طرف مقابل نه می تواند بگوید آره و نه می تواند بگوید نه. چون در هر دو حالت یک فکت اشتباه درباره خود را پذیرفته است. این شوخی، یک نمونه ساده و واضح از یک دوگانه جعلی است، نوعی مغالطه که اینجا به راحتی تشخیص میدهیم، اما گاهی اوقات تشخیص آن سخت میشود. درخصوص وضعیت حمله اسرائیل به ایران، بسیاری از جامعه ظاهرا دچار این وضعیت شده اند! فکر می کنند که مجبورند در مسائلی که پیش می آید حتما یکی از 2 گزینه را انتخاب کنند.
تصور کنید در اتاقی زندانی هستید با دو دکمه:
- دکمه اول: تایید تمام عملکردهای صداوسیما
- دکمه دوم: تشویق حمله به کارکنان آن!
جامعه ما سالهاست که فریاد میزند: "هیچکدام!" اما سیستمهای دوگانهساز، گوشهایشان را بستهاند. جنگ اخیر، آینهای شد که شکافهای فکریمان را عریان کرد؛ از یک سو ساختمانهایی ویران میشوند، که با پول همین مردم ساخته شده اند، از سوی دیگر تابوی «نقدنشدن نهادهای حاکمیتی» مانند صدا و سیما میشکند. اینجا دیگر «یا این یا آن» جواب نمیدهد؛ اینجا جغرافیای جدیدی آغاز شده است: سرزمین مردمانی که میتوانند همزمان از مادران کشته شدگان دل بسوزانند؛ مادران کشته شدگان حمله های اسرائیل، و صد البته مادران کشته شدگان اعتراضات... به عنوان مثال همه ما ایرانیان می دانیم که صدا و سیمای ما چندان ملی هم نیست (گاها آن را میلی خطاب می کنند!) و به خصوص اخیرا که صرفا در اختیار جناحی خاص بوده است.درست است که ما نسبت به این وضعیت صدا و سیما انتقاد داریم، اما آیا بخاطر این اعتراض مان، مجبور هستیم از بمباران شدن خبرنگاران غیرنظامی داخل ساختمان این سازمان حمایت کنیم؟ معلوم است که نه! سوای اختلاف نظر سیاسی مان، آن ها هم انسان هستند؛ حمله اسرائیل به خبرنگاران صدا و سیما در تضاد با ارزش های انسانی و محکوم است. (ضمنا رواداری مان کجا رفته است؟!)
آمار خبرنگاران کشته شده
سازمان آموزشی، علمی و فرهنگی ملل متحد (یونسکو) در آمار خود اشاره کرده است که در سال 2024، هر چهار روز یک خبرنگار کشته شده است و متأسفانه اکثریت این جنایات بدون مجازات باقی ماندهاند. آدری آزولای، مدیرکل یونسکو، با ابراز نگرانی از این آمار، تأکید کرد که خبرنگاران «بهسادگی بهخاطر انجاموظیفه حیاتی خود کشته میشوند» و از دولتها خواست تا اقدامات جدیتری برای جلوگیری از بیمجازاتماندن این جنایات انجام دهند. در سال ۲۰۲۳، ۵۹ درصد از کل خبرنگارانی که جان خود را از دست دادهاند، در مناطق درگیری کشته شدهاند و ۸۶ درصد از آنها خبرنگاران محلی بودهاند. این در حالی است که از سال ۲۰۱۷، کشتار خبرنگاران در مناطق جنگی کاهش یافته بود.
روادار مثل ماندلا... مثل طالقانی
برای من، سیاستمداری ایرانی که بیشترین شباهت را به گاندی و ماندلا دارد، مرحوم «سید محمود طالقانی» است. طالقانی با وجود زندان و آزار فراوان در عصر پهلوی، در اندک دوران حیات پساانقلابی خود نه به دنبال بازگردان شاه و خانواده او [برای اعدام] بود و نه از اعدام و کشتن کسی اعلام خشنودی کرد. طالقانی به تفاوت نگاه و تنوع افکار تودههای مردم آگاه بود و به آن احترام میگذاشت. طالقانی هیچگاه شعارهای پرشور انقلابی از نوع چپ و چریکی سر نمیداد، اهل رجزخوانی نبود و با شعارِ جامعه بیطبقه توحیدی و ساختن مدینه فاضله و... به استقبال تودهها نمیرفت. طالقانی به مردم به چشم کودکان صغیر و رشدنیافته که توان تشخیص خوب و بد خود را ندارند، نگاه نمیکرد. طالقانی به جای مردم [و حتی فرزندش] تصمیم نمیگرفت و نهایت دخالت او ارشاد و نصیحت مشفقانه و دوستانه بود. وی به دنبال جامعهای بود که در آن آزادی و کرامت انسانها حفظ شود، عدالت تا حد ممکن برقرار باشد و هیچکس برای بوسیدن دست دیگری تا کمر خم نشود. طالقانی قدرت را نه برای عقدهگشایی و انتقام، نه برای منافع شخصی و ثروتاندوزی و نه برای شاخ و شانهکشیدن برای دیگران بلکه برای ساختن جامعهای بهتر که در آن انسان ارج و قرب بیشتری داشته و کرامت انسانیاش حفظ شود میخواست. او به دنبال تبدیل «دین» به «ایدئولوژی» نبود. طالقانی به دنبال گشودن دریچهای برای زیست معنوی انسان ایرانی در جهان در حال دگرگونی بود. او انسان ایرانی را میخواست که هم شور معنوی مستتر در تاریخ و سنت خویش را حفظ کند و هم از افتادن در دام بنیادگراییِ ستیزهجو در امان باشد. طالقانی آیت و نشانهای نیک از خداوند در زمینی بود که قدرتپرستان و جلادان قهقهه مستانه سر میدادند، آیتی که هنوز کورسویی از ایمان را در دلهای خسته و ناامید روشن میکرد. ایران امروز بیش از هر چیزی به سیاستمدارانی از جنس و روحیه طالقانی نیازمند است. گفتمان و نگاه طالقانی برای ایران امروز که در آن تمام گفتمانها به دنبال حذف و کشتن و انتقام از دیگری است، از نان شب هم واجبتر است.
حالا که این حمله را محکوم کردیم، آیا معنای آن این است که طرفدار و وفادار برنامه های بعضا بی سر و ته صدا و سیما هستیم، که سال ها جریان اکثری مردم ایران را نادیده گرفته است و انحصار اجباری رادیو و تلویزیون را برای ایرانیان فراهم آورده است؟ نخیر! انحصار صدا و سیما در تمام این سال ها هم محکوم است!
تحلیل اجتماعی آسیانیوز ایران؛
۱. بازی مرگبار دوگانهها
- کارگردان: گفتمانهای افراطی دو طرف
- فیلمنامه: "اگر دشمن ما را میزند، حتما ما درست میگوییم!"
- تماشاگران اسیر: مردم عادی که مجبورند بین بد و بدتر انتخاب کنند
دیالوگ محوری
"مردم میدانند میشود هم از اشتباهات صداوسیما خشمگین بود، هم موشکهای اسرائیل را محکوم کرد. اما سیستم به آنها میخندد و میگوید: «فقط یک گزینه داری؛ یا عقلت را تحویل بده، یا برچسب بخور!»
فریمهای نهایی
- تصویر یک خبرنگار زخمی در آوار صداوسیما
- صدای مادری که میپرسد: "چرا باید بین مرگ فرزندم با سکوت دروغین، یکی را انتخاب کنم؟"
- نوشتهای روی دیوار: «مرگ بر دوگانههای جعلی»
جمع بندی
این جنگ، آزمونی است برای خرد جمعیمان؛
که آیا میتوانیم همزمان:
- سنگ بنیاد «انحصار اطلاعات» را بشکنیم و
- دست «خشونت خارجی» را پس بزنیم؟
پاسخ تاریخ روشن است:
ملتهایی زنده میمانند که نه در دام دوگانهها میافتند، نه اسیر هیجان لحظهای میشوند. دوگانههای جعلی در تحلیل جنگ: چرا باید از "یا این یا آن" فرار کنیم؟ جنگ ایران و اسرائیل بسیاری را در دام مغالطه دوگانه جعلی انداخته است: گویی تنها دو انتخاب وجود دارد؛ یا تایید همهجانبه سیاستهای داخلی، یا حمایت از حمله خارجی. اما واقعیت این است:
می توان همزمان:
✅ محکوم کردن خشونت علیه غیرنظامیان (حتی در صداوسیما) و
✅ انتقاد از انحصار رسانهای و عملکرد جناحی این سازمان
نمونههای دوگانهسازی اشتباه در این بحران
1️⃣ "اگر با حمله به صداوسیما مخالفید، پس حامی تمام برنامههایش هستید!"
- *پاسخ منطقی:* مخالفت با کشته شدن خبرنگاران ≠ تایید محتوای رسانه
2️⃣ "اگر اسرائیل را محکوم میکنید، حتما از تمام اقدامات ایران حمایت میکنید!"
- *پاسخ منطقی:* رد تجاوز نظامی خارجی ≠ تایید سیاستهای داخلی
3️⃣ "انتقاد از دولت در جنگ، خیانت است!"
- *پاسخ منطقی:* مسئولیتپذیری ملی نیازمند نقد سازنده است
چرا مغالطه دوگانه خطرناک است؟
- قطبیسازی جامعه: حذف فضای برای اندیشههای پیچیده و مستقل
- کاهش انتقاد سازنده: سکوت اجباری به بهانه "وحدت" کاذب
- توجیه خشونت: هر طرف با نسبتدادن طرف مقابل به "شیطان مطلق"، اقدامات خود را توجیه میکند
راه فرار از این دام
🔹 پذیرش پیچیدگی
زندگی واقعی پر از طیفهای خاکستری است
🔹 تفکیک موضوعات
مخالفت با خشونت ≠ حمایت از تمام سیاستهای طرف مقابل
تمرکز بر اصول
- محکومیت کشتن غیرنظامیان (هرکجا و توسط هرکسی)
- دفاع از حق انتقاد از نهادهای داخلی
- رد هرگونه دوگانهسازی افراطی
مثال ملموس
وقتی اسرائیل به ساختمان صداوسیما حمله میکند:
✔️ قطعا محکوم می کنیم: زیرا هدف قراردادن رسانه (حتی وابسته) تهدیدی برای امنیت روزنامهنگاران در ابعاد جهانی است.
✔️ نقد میکنیم: زیرا صداوسیما سالهاست انحصارطلبی کرده و صدای اکثریت را نمایندگی نکرده است...
یادآوری کلیدی
جامعهای سالم است که بتواند همزمان:
- جلوی خشونت خارجی بایستد و
- اشتباهات داخلی را اصلاح کند
این "و" های همپوشان هستند که تفکر نقادانه را میسازند، نه "یا این یا آن" های تخریبگر...