به گزارش آسیانیوز ایران ؛ صلح در ادبیات سیاسی، واژهای مقدس و نماد پایان خشونت است؛ اما در دل بسیاری از جنگها، هنگام نزدیک شدن به پایان درگیری و آغاز مذاکره، نوعی اضطراب پنهان بین طرفین شکل میگیرد. این پدیده که «اضطراب صلح» نامیده میشود، اغلب مانع دستیابی به توافق نهایی یا اجرای مؤثر آن میگردد. مقاله حاضر با بررسی نمونههای تاریخی از جمله جنگ جهانی اول، جنگ ویتنام، و صلح اسلو، به تحلیل علل، نمودها و راهکارهای مدیریت این اضطراب در فرآیند صلحسازی میپردازد.
مقدمه
در تاریخ بشر، پایان دادن به جنگ همواره آرمانی مهم تلقی شده است. با این حال، دستیابی به صلح، فرآیندی پیچیده و همراه با تنشهای روانی، سیاسی و اجتماعی است. برخلاف تصور عمومی که صلح را پایان خشونت میداند، بسیاری از گروههای درگیر، با نزدیک شدن به این مرحله، دچار تردید، ترس و نگرانی میشوند. این حالت روانی که از آن با عنوان «اضطراب صلح» یاد میشود، میتواند روند صلح را مختل یا حتی منجر به بازگشت به جنگ شود. این مقاله میکوشد تا این پدیده را از ابعاد مختلف مورد واکاوی قرار دهد و ضمن معرفی نمونههای تاریخی، راهکارهایی برای عبور از این مانع روانی و سیاسی پیشنهاد دهد.
۱. مفهوم اضطراب صلح
«اضطراب صلح» نوعی واکنش روانی و سیاسی است که در دوران پایانی جنگها یا در جریان مذاکرات صلح بروز میکند. در این حالت، طرفین درگیر، بهجای احساس آرامش، با ترس، تردید و سوءظن مواجه میشوند. ریشههای این اضطراب، ترکیبی از تجربیات تلخ گذشته، ترس از آینده مبهم، فشارهای داخلی و بیاعتمادی به طرف مقابل است.
۲. مهمترین دلایل اضطراب صلح
الف. بیاعتمادی تاریخی بین طرفین
تجربه شکست در توافقات پیشین، خیانتها یا دوگانگی در رفتارها، باعث میشود هیچیک از طرفین به طرف مقابل اعتماد نکند.
ب. فشارهای سیاسی و اجتماعی داخلی
رهبران سیاسی در هنگام مذاکره با مخالفت گروههای تندرو یا افکار عمومی روبرو میشوند که صلح را بهمعنای تسلیم یا خیانت تلقی میکنند.
ج. ترس از افشا شدن جنایات جنگی یا سقوط موقعیت سیاسی
برخی فرماندهان یا رهبران، بهدلیل اقدامات گذشته یا دستاوردهای غیرواقعی، نگران مجازات یا حذف از صحنه قدرت پس از صلح هستند.
د. نگرانی از فروپاشی انسجام داخلی
جنگها گاه موجب همبستگی موقت نیروهای داخلی میشوند و صلح میتواند به تفرقه، شورش یا ضعف ساختاری منجر شود.
۳. نمونههای تاریخی از اضطراب صلح
الف. صلح ورسای (۱۹۱۹)
با پایان جنگ جهانی اول، آلمان ناچار به پذیرش شرایط سخت و تحقیرآمیز صلح ورسای شد. این توافق، اضطراب گستردهای در میان آلمانیها ایجاد کرد که در نهایت به بستر ذهنی برای ظهور هیتلر و آغاز جنگ جهانی دوم انجامید.
ب. مذاکرات صلح ویتنام (۱۹۷۳)
طی گفتوگوهای پاریس، هم ایالات متحده و هم ویتنام شمالی با تردید شدید به روند صلح نگاه میکردند. امریکا نگران شکست حیثیتی بود و ویتنامیها از فریبهای دیپلماتیک غرب بیم داشتند. این اضطراب منجر به ادامه درگیری و تلفات بیشتر شد.
ج. توافقنامه اسلو (۱۹۹۳)
مذاکرات صلح میان اسرائیل و فلسطینیها مملو از بیاعتمادی و نگرانی بود. فلسطینیها از عدم اجرای وعدهها و اسرائیلیها از تهدیدات امنیتی هراس داشتند. نتیجه، شکست نهایی توافق بود.
۴. تحلیل روانشناسی و سیاسی پدیده اضطراب صلح
اضطراب صلح نشانگر نیاز انسان و جامعه به پیشبینیپذیری است. در بحبوحه جنگ، طرفین به شرایط پرخطر اما آشنا عادت میکنند. صلح، هرچند مطلوب است، اما شرایط جدید، ناپایدار و پرابهامی را رقم میزند که ذهن انسان از آن گریزان است. از منظر سیاسی نیز، توازن قدرت شکننده در مذاکرات و فشار گروههای افراطی، فرایند رسیدن به صلح پایدار را تهدید میکند.
۵. راهکارهای مدیریت اضطراب صلح
الف. تضمینهای حقوقی و بینالمللی برای اجرای توافقات
ب. نقشآفرینی رسانهها و نخبگان در تبیین فواید صلح
ج. آموزش روانی و اجتماعی برای بازسازی ذهن جامعه پس از جنگ
د. شفافسازی روند مذاکرات و اجماعسازی داخلی
ه. تجربهنگاری از کشورهای موفق در صلحسازی مانند آفریقای جنوبی
نتیجهگیری
صلح، نه فقط پایان جنگ، بلکه آغاز مرحلهای جدید از سازندگی، بازسازی روابط انسانی و تعریف دوباره مشروعیت سیاسی است. اما تجربههای تاریخی نشان میدهند که دستیابی به صلح، اغلب با اضطرابهایی پنهان اما بسیار تأثیرگذار همراه است.
برای کاهش این اضطراب، نقش جامعه مدنی، رسانهها، دانشگاهیان، روحانیون و حتی هنرمندان در خلق ادبیات جدیدی از صلح و اعتمادسازی بسیار حیاتی است. در کشورهایی مانند ایران که سابقه جنگ و مقاومت در حافظه جمعی مردم وجود دارد، صلح باید با احترام به شهدا، شجاعت رزمندگان و نیاز به توسعه پایدار تلفیق شود.
اگر جنگ، دفاع از موجودیت است، صلح باید دفاع از زندگی، امید و آینده باشد. اضطراب صلح، اگر بهدرستی شناخته و مدیریت شود، میتواند به فرصتی برای گفتوگو، اصلاح و تعالی یک ملت تبدیل گردد. بنابراین، صلح نیازمند شجاعت روانی، حکمت سیاسی و ظرفیت فرهنگی است؛ و اضطراب آن بخشی از مسیر طبیعی این گذار تاریخی بهسوی عقلانیت است.