وقتی اولین بار وارد دنیای کریپتو میشوید، انگار وارد یک استادیوم شلوغ شدهاید که همه دارند با هیجان فریاد میزنند؛ ولی هیچکس دقیق نمیداند روند بازی چهطور پیش میرود. اطلاعات پراکنده، آموزشهای پولی با کیفیت متغیر، اینفلوئنسرهایی که بیشتر دنبال فروش رویا هستند تا آموزش حقیقت... . در این هیاهو، کمبود شفافیت و انصاف بیداد میکند.
اولین بار که درباره «پروتکل انصاف» شنیدم، حس کردم انگار که وسط یک مسیر شلوغ، چشمات به کوچهای آرام و ناشناخته میافتد؛ جایی که از خودت میپرسی «اون طرف چه خبره؟» و بیاختیار دلات میخواهد قدم بزنی و کشفاش کنی. خالق این مسیر، باربد معصومی است، کسی که سالها قبل از ترندشدن ChatGPT و ابزار هوش مصنوعی، وارد دنیای پرپیچوخم بلاکچین شد و از دل تجربههای پراکنده و بعضاً مشکل، ایدهای جمعی و آزاد بیرون کشید.
باربد معصومی، کارآفرین و نوآوری که مسیرش از روزهای ابتدایی بلاکچین آغاز شد، پاسخی متفاوت به این پرسش داد که «چگونه میتوان آموزش و یادگیری را منصفانه و شفاف در دسترسی همه قرار داد؟». پاسخی که نهتنها شکل آموزش را تغییر داد، بلکه رابطهی فعالان بازار با مفهوم «اعتماد» را هم بازتعریف کرد. او پروتکل انصاف (Fairness Protocol) را خلق کرد؛ ساختاری که ترکیب بیهمتایی از فناوری غیرمتمرکز، گیمیفیکیشن، و فلسفه اجتماعی است.
پروتوکل انصاف یا Fairness Protocol چیست؟
ایده «Fairness Protocol» نه از یک اتاق و گفتگو در یک هیئت مدیره، بلکه از تجربههای شخصی در روزهای خامِ یادگیری کریپتو شروع شد. باربد در سالهای اولیه، مثل خیلیها دنبال منابع آموزشی بود، اما دوره ویدیویی با مربی معروفی در کار نبود. باید وایتپیپر میخواند، کد سالیدیتی را مستقیم آزمایش میکرد و حتی بعضی وقتها با بنیانگذاران پروژهها در تلگرام و توییتر وارد گفتوگو میشد. همین سختی مسیر باعث شد به این نتیجه برسد که اگر یادگیری به صورت جمعی و مبتنی بر خودسازماندهی انجام شود، هم مسیر کوتاهتر میشود و هم کیفیت آموختهها واقعیتر خواهد بود.
تصور کنید جمعی از علاقهمندان کریپتو دست به دست هم دهند، هرکدام بخشی از یک پازل را پیدا کنند و کنار هم بگذارند.
ایده پروتکل انصاف از همین تصویر شروع شد:
حذف مفهوم کلاس درس متمرکز، و ساخت یک میدان بازی که در آن همه نقشآفرین هستند.
سالهای ۲۰۱۷ و ۲۰۱۸ نقطه جوش بلاکچین بودند و جامعه همزمان دچار موجی از اطلاعات جعلی و وعدههای خیالی شده بود. در همین دوران، باربد مسیر یادگیری خودش را با آزمون و خطای مستقیم ساخت. در جایی که ویدئوهای یوتیوب یا دورههای آنلاین معتبر کمیاب یا سطحی بودند، او با کد واقعی و مستندات خالص دست و پنجه نرم میکرد.
با اینکه پلتفرم و روش یادگیری Fairness Protocol در سال ۲۰۲۲ به کار خود پایان داد، این پروتکل یک پلتفرم آموزشی غیرمتمرکز بود، یعنی هیچ مدیر یا استاد مرکزی که مسئول همه چیز باشد در آن وجود نداشت. به جای چنین چیزی، این پروتوکل باعث میشد که یک سازوکار هوشمند تعیین شود و تصمیم بگیرد که چه کسی چه نقشی بگیرد:
- امروز تو محقق هستی، فردا مدرس.
- امروز از صحت و درستی یک آموزش صحبت میکنی، فردا محتوای خودت را منتشر میکنی.
سیستم به تو امتیاز اعتبار (Reputation) میدهد. اعتبارت هرچه بیشتر باشد، قدرتات برای تأثیرگذاری در تصمیمها بیشتر میشود.
و نکته جذاب؟ بازی بهگونهای طراحی شده بود که بلندمدت فکر کنی؛ اگر بخواهی سریع پیش بروی یا میانبری، سیستم تو را کنار میزند. اما این فقط بخش فنی ماجراست. جوهره پروتکل انصاف «اعتماد» است. باربد چیزی را ساخت که حتی اگر خودش کنار بکشد، سیستم همچنان با قدرت و سلامت به کارش ادامه دهد.
فلسفه «انصاف» در کریپتو

سه سؤال کلیدی ستونهای این پروتکل را ساختند:
- مردم چه چیزی از دولت میخواهند و کدام حقشان را باید مطالبه کنند؟
- مردم چه چیزی از شرکتها میخواهند و کدام حقشان را باید مطالبه کنند؟
- مردم در جهان کریپتو چه حقوقی باید داشته باشند؟
موارد بالا بهظاهر سادهاند، اما پاسخ دادن به این سؤالات بدون تعصب یا منافع شخصی نیاز به همان «انصاف» دارد. به همین خاطر، باربد یک مدل پنجلایه طراحی کرد: انصاف فنی (کد و امنیت)، اجتماعی (احترام به کاربران)، بنیادی (هدف واقعی پروژه)، حاکمیتی (مدیریت مشارکتی)، و فرهنگی (حفظ ارزشهای انسانی).
پنج ستون انصاف
برای اینکه جامعه کاربری فقط به شور لحظهای اکتفا نکند، پروتکل بر پنج ستون بنا شده است:
- انصاف فنی: پروژه باید از نظر کد، قرارداد هوشمند و امنیت سالم باشد.
- انصاف اجتماعی: هیچ فرد یا گروهی بهخاطر جنسیت، فرهنگ یا موقعیتاش نادیده گرفته نمیشود.
- انصاف بنیادی: پروژه باید با روح غیرمتمرکز بلاکچین همخوان باشد.
- انصاف حاکمیتی: تصمیمها باید شفاف و با مشارکت جمعی گرفته شود.
- انصاف فرهنگی: احترام به فرهنگهای مختلف بدون توجه به اینکه چقدر بزرگ، کوچک، شناختهشده یا ناشناس باشند.
این پنج ستون مثل قطبنما عمل میکنند؛ اجازه نمیدهند جامعه مسیرش را گم کند.

معماری و ساختار پروتکل
پروتکل انصاف از همان ابتدا بر اساس حذف نقش «مدرس برتر» شکل گرفت. به جای آن، کاربران سه نقش میگیرند:
- پژوهشگر: کسی که اطلاعات خام و معتبر پیدا میکند.
- مدرس همتا: همان پژوهشگر که یافتههای خود را به زبانی ساده به دیگران منتقل میکند.
- ارزیاب: کاربری که صحت محتوا، کیفیت آموزش و مطابقت با اصول پنجگانه را بررسی میکند.
یک سیستم امتیازدهی و اعتبار (Reputation System) وجود داشت که بر اساس مشارکت فعال، کیفیت آموزش و رأی جامعه کار میکند. بالاترین امتیازها حتی امکان اسپانسر شدن برندگان برای ورود به دانشگاههای معتبر جهان را فراهم میکردند؛ حرکتی که هم باعث ایجاد انگیزه بیرونی بود و هم ایجاد افتخار شخصی.
ناگفته نماند که برای چاشنی انگیزه، از روشهای گیمیفیکیشن استفاده شده: چالشهای هفتگی، نبردهای پژوهشی و حتی مأموریتهایی که با الهام از تئوری بازی طراحی شدهاند. یعنی درست شبیه یک بازی چندمرحلهای، کاربران با انجام مأموریتها و تأیید همتایانشان، پاداش و جایگاه اجتماعی میگیرند.
هر کاربر، حس میکرد که بخشی از یک ماجراجویی مشترک است، شبیه گذر از یک مرحله در بازی که همه برای پیروزی تیم تلاش میکنند.
داستانهایی از دل جامعه انصاف: دستاوردها و تأثیرات
تا سال ۲۰۲۲، پروتکل انصاف بیش از ۱۰۰ هزار کاربر فعال داشت. آنها از سراسر جهان، نه فقط یاد گرفتند که قرارداد هوشمند چیست یا بلاکچین چگونه کار میکند، بلکه در عمل وارد پروژهها شدند. از دل این جامعه، اینفلوئنسرهایی بیرون آمدند که بعدها میلیونها دنبالکننده پیدا کردند، توسعهدهندگانی که حالا روی پروژههای لایهیک کار میکنند و موسسهایی که استارتاپهای موفقی راه انداختند.
یک نمونه جالب، کاربری بود که در ابتدا فقط برای درک کارمزد تراکنشها به پروتکل پیوسته بود، اما بعد از دو سال به تیم مشاور یک پروژه بزرگ در حوزه DeFi ملحق شد؛ نه با مدرک دانشگاهی، بلکه با رزومهای که جامعه پروتکل برایش ساخته بود.
یک فرد دیگر از این جامعه، جوانی از یک شهر کوچک آسیای میانه، با کمک سیستم توانست دانش بلاکچین را یاد بگیرد و امروز توسعهدهنده یک صرافی معتبر است.
یا زنی از امریکای جنوبی که از طریق پروتکل توانست اعتبار کسب کند و به عنوان مشاور در چند پروژه بینالمللی وب۳ فعالیت کند.
اینها فقط «کاربر» نبودند؛ سفیر ایدهای بودند که نشان میدهد وقتی یادگیری به مردم سپرده شود، غیرممکنها ممکن میشوند.
جایگاه جهانی و نوآوری آن
وقتی این مدل را با پلتفرمهای آموزشی متمرکز مثل Coursera یا Udemy مقایسه میکنید، تفاوت اصلی در فلسفه آنهاست: آنها مثل دانشگاههای آنلاین هستند، اما Fairness Protocol شبیه یک دهکده خودگردان علمیست. هیچ «مدیرکل» یا «سرفصل اجباری» وجود ندارد؛ مسیر یادگیری بر اساس تعامل واقعی کاربر با کاربر ساخته میشود.
در بازار جهانی، این مدل الهامبخش پروژههایی بوده که میخواهند ارزیابی اخلاقی و فنی پروژههای کریپتو را بدون اتکا به نهادهای متمرکز انجام دهند. به نوعی، اینجا یک استاندارد فرهنگی-تکنیکی شکل گرفته که با روح غیرمتمرکز بلاکچین همصدا است.
در نهایت
پروتکل انصاف فقط یک ابزار یادگیری مختص دنیای کریپتو نیست، بلکه یک بیانیه است درباره انسانها: اینکه «میتوانیم یاد بگیریم، بسازیم و ارزیابی کنیم؛ بدون آنکه نیازی به یک رهبر متمرکز یا یک ناظر داشته باشیم.» اگر ابزار و ساختار درست بدهیم، مردم نهتنها میتوانند خود را آموزش دهند، بلکه میتوانند آموزش را عادلانهتر، عمیقتر و ماندگارتر از هر سیستم متمرکز ادامه دهند. باربد معصومی با این پروژه نشان داد که آینده آموزش و همکاری در دسترس ماست، اگر یاد بگیریم به جای تکیه بر یک مرکز، به یک اجتماع اعتماد کنیم.
سوالات متداول
۱. آیا استفاده از پروتکل انصاف رایگان بود؟
بله، دسترسی پایه رایگان بود و هزینهها از طریق اسپانسرینگ، کمکهای داوطلبانه و پاداش پروژهها تأمین میشد.
۲. چطور میتوانم نقش «ارزیاب» را به دست بیاورم؟
ابتدا باید به عنوان پژوهشگر و مدرس همتا فعالیت کرده و از جامعه امتیاز اعتبار بالایی کسب کنید. سپس میتوانید درخواست نقش ارزیاب بدهید.
۳. آیا پروتکل انصاف مدرک رسمی ارائه میداد؟
خیر، اما رزومه فعالیت شما در بلاکچین پروتکل ثبت میشد و بسیاری از پروژهها و شرکتهای بلاکچینی این اعتبار را میپذیرند.
۴. بزرگترین تفاوت Fairness Protocol با یک دوره آنلاین معمولی چه بود؟
در دوره آنلاین شما مصرفکننده محتوا هستید، اما در پروتکل انصاف شما میتوانستید یک تولیدکننده، ارزیاب و بخشی از کل سیستم یادگیری باشید.