آسیانیوز ایران؛ سرویس علم و تکنولوژی:
یک کارشناس نفت با هشدار نسبت به پیشتازی قطر در اجرای پروژههای حیاتی «فشارافزایی» در میدان مشترک گازی پارس جنوبی، تاکید کرد که این اقدام میتواند باعث مهاجرت گاز از سمت ایران به سمت قطر شده و سهم ایران از بزرگترین میدان گازی جهان را به خطر بیندازد. حسن بویری با اشاره به افت سالانه ۵ درصدی تولید به دلیل کاهش فشار مخزن، خواستار اولویتدهی فوری به این پروژهها و تامین منابع مالی و فناوری آن شد.
رقابتی پنهان و فنی در اعماق خلیج فارس در جریان است؛ رقابتی که بر سر ذرهذره گاز بزرگترین میدان گازی جهان شکل گرفته است. از یک سو ایران است که سالهاست تحریمها، توسعه میدان غولآسای پارس جنوبی را برایش به چالشی سخت تبدیل کرده و از سوی دیگر، قطر که با سرمایهگذاری کلان و جذب فناوریهای روز، قدم را فراتر گذاشته و به سراغ پروژههای حیاتی «فشارافزایی» رفته است.
اما فشارافزایی چیست و چرا اینقدر مهم است؟
تصور کنید یک مخزن گاز زیرزمینی مانند یک بطری نوشابه است. هرچه بیشتر از آن بنوشید، فشار داخلی آن کمتر میشود و بیرون کشیدن مایع باقیمانده سختتر میشود. پروژههای فشارافزایی در واقع تلمبههایی هستند که دوباره به این بطری، فشار تزریق میکنند تا بتوان تا آخرین قطره از محتوای آن استفاده کرد.
حالا نکته حیاتی اینجاست
از آنجا که مخزن پارس جنوبی بین ایران و قطر کاملاً یکپارچه است، اگر یک طرف این تلمبه را بزند و طرف دیگر نه، گاز باقیمانده به سمت نقطهای که فشار بیشتری دارد (یعنی سمت قطر) مهاجرت میکند. به عبارت سادهتر، قطر نه تنها گاز خود، بلکه بخشی از گاز سهم ایران را نیز برداشت خواهد کرد. این یعنی یک بحران خاموش اما جدی برای صنعت نفت و گاز ایران. هشدارهای اخیر کارشناسان داخلی زنگ خطری است برای توجه فوری به این موضوع، قبل از آنکه دیر شود و میدان مشترک به طور دائمی به نفع رقیب قطری بهینهسازی شود. این گزارش خبری، چندین لایه از چالشهای فنی، اقتصادی و ژئوپلیتیک صنعت نفت ایران را آشکار میکند که در زیر به تحلیل آن میپردازیم:
۱. چالش فنی-مهندسی (مکانیک مخزن)
مخازن گازی بر اساس فشار ذاتی خود قادر به تولید هستند. با برداشت مستمر، این فشار کاهش یافته و به نقطه «فشار اشباع» میرسد. پس از این نقطه، تولید به صورت نمایی افت میکند. فشارافزایی (Pressure Maintenance/Boosting) یک عملیات مهندسی پیشرفته است که معمولاً با تزریق گاز (Gas Injection) یا سایر روشها انجام میشود تا فشار مخزن را در سطح بهینه حفظ کرده و ضریب بازیافت (Recovery Factor) را به حداکثر برساند. بدون این عملیات، ایران تنها قادر به برداشت بخش کوچکی از گاز خود خواهد بود.
۲. پدیده «مهاجرت گاز» (Gas Migration)
این مهمترین نکته فنی مطرح شده است. مخزن یک موجودیت ایستا نیست، بلکه دینامیک است. گاز به طور طبیعی از ناحیهای با فشار بالاتر به ناحیهای با فشار پایینتر جریان مییابد. اگر قطر با اجرای پروژههای فشارافزایی، فشار در سمت خود را ثابت نگه دارد، در حالی که فشار در سمت ایران به دلیل عدم وجود چنین پروژههایی کاهش یابد، یک «شیب فشار» (Pressure Gradient) به سمت قطر ایجاد میشود. این شیب، گاز را از بخش ایرانی میدان به سمت چاههای قطری سوق خواهد داد. این یک «برداشت غیرمستقیم» از سهم ایران محسوب میشود.
۳. چالش اقتصادی-سیاسی (تحریم و فناوری)
اجرای پروژههای فشارافزایی، به ویژه هابهای دریایی، نیازمند سرمایه گذاری کلان (Capital Intensive) و دسترسی به فناوریهای های-تک (High-Tech) و شرکتهای بینالمللی با سابقه (مانند Total, Shell, ExxonMobil) است. تحریمها دسترسی ایران به هر دوی این موارد (سرمایه و فناوری) را به شدت محدود کرده است. این در حالی است که قطر با همکاری همین شرکتهای بزرگ، به سرعت در حال پیشرفت است. این موضوع یک بازدارنده راهبردی (Strategic Constraint) برای ایران ایجاد کرده است.
۴. اولویتبندی استراتژیک
تاکید کارشناس بر اولویتدهی به هابهای مرزی نسبت به هابهای داخلی، یک دیدگاه کاملاً صحیح و فنی است. این اولویتبندی بر اساس کاهش ریسک مهاجرت گاز و حفظ حق حاکمیت ایران بر منابعش است. سرمایهگذاری روی هابهای داخلی در شرایطی که گاز در حال مهاجرت به سمت همسایه است، میتواند به معنای از دست دادن دائمی منابع باشد.
۵. بحران زمستانی و وابستگی شدید
اشاره به ناترازی ۲۰۰-۳۰۰ میلیون مترمکعبی گاز در زمستان، نشاندهنده شکنندگی سیستم انرژی کشور است. وقتی حدود ۷۵٪ از تولید گاز کشور به یک میدان (پارس جنوبی) وابسته است، هرگونه اختلال یا کاهش تولید در آن، مستقیماً امنیت انرژی ملی را به مخاطره میاندازد. این وابستگی، اهمیت حیاتی پروژههای فشارافزایی را دوچندان میکند.
نتیجه تحلیل
این گزارش تنها یک هشدار فنی نیست، بلکه یک هشدار امنیت ملی است. ایران در یک مسابقه با زمان قرار دارد. کندی در اجرای این پروژهها نه تنها به معنای کاهش تولید و درآمد است، بلکه به معنای انتقال دائم بخشی از سرمایه ملی به همسایه از طریق مکانیسمهای فیزیکی مخزن است.