آسیانیوز ایران؛ سرویس سیاسی:
حسامالدین آشنا، مشاور سابق حسن روحانی و از چهرههای با سابقه اطلاعاتی، به طور عمومی روایت علی شمخانی از ترور نافرجام خود را به چالش کشیده است. آشنا در اظهاراتی تند و بیسابقه، گفت که روایت شمخانی—که طبق آن او در خانهاش زیر آوار مانده و پس از نجات به راهپیمایی رفته—یک «قصه» است که «سر و ته آن چفت نمیشود» و مردم آن را باور نمیکنند. این انتقاد آشکار از درون حلقه قدرت، پرده از یک اختلاف نظر عمیق برمیدارد. ماجرا از آنجا آغاز شد که شمخانی مدعی شد در حادثهای—که به گفته او یک ترور بوده—در خانهاش زیر آوار مانده اما نجات یافته و حتی توانسته در راهپیمایی همان روز شرکت کند. این روایت از همان ابتدا با سؤالهای زیادی از سوی کاربران فضای مجازی مواجه شد. اکنون، با به چالش کشیده شدن این روایت توسط یک چهره اطلاعاتی سابق، این پرسش بیش از پیش مطرح میشود که واقعیت ماجرا چیست و چرا یک ادعای امنیتی مهم تا این حد مورد تردید قرار گرفته است. این رویداد را میتوان از چند منظر کاملاً فنی و استراتژیک تحلیل کرد:
۱. شکاف در روایترسانی رسمی
این اتفاق نشاندهنده یک «شکاف روایی» عمیق در درون حاکمیت ایران است. وقتی یک چهره اطلاعاتی سابق به طور عمومی روایت یک مقام عالی امنیتی را به عنوان «قصه» رد میکند، نشان میدهد که حتی در درون نظام نیز یک اجماع درباره این رویداد مهم وجود ندارد.
۲. افکار عمومی و اعتماد به نهادها
نکته کلیدی در صحبتهای آشنا، اشاره مستقیم به «باور مردم» است. این نشان میدهد که نهادهای قدرت به وضوح از عدم اعتماد عمومی به روایتهای رسمی آگاه هستند و حتی برخی عناصر داخلی نیز این عدم اعتماد را موجه میدانند.
۳. جنگ روایت ها
این واقعه نمونه کلاسیک یک «جنگ روایی» است. از یک سو، روایت رسمی شمخانی قرار دارد که میخواهد یک واقعه را به روایت ترور نافرجام گره بزند. از سوی دیگر، یک روایت آلترناتیو از درون خود سیستم این روایت را به چالش میکشد. این جنگ روایی، اعتبار کل سیستم را تضعیف میکند.
۴. سؤالهای بیپاسخ و تناقضهای منطقی
آشنا به درستی به تناقضهای منطقی در روایت شمخانی اشاره میکند: چگونه کسی که سه ساعت زیر آوار بوده، میتواند بلافاصله در راهپیمایی حاضر شود؟ چرا تنها او از بین همه مقامات هدف قرار گرفته اما جان سالم به در برده است؟ این سؤالها نشاندهنده ضعف در ساخت روایت است.
۵. اهداف سیاسی پشت پرده
این چالش میتواند اهداف سیاسی مختلفی داشته باشد: تضعیف جناح رقیب، تسویه حساب سیاسی، یا منحرف کردن توجه افکار عمومی از یک موضوع دیگر. همیشه در چنین مواردی باید پرسید: «چه کسی از به چالش کشیدن این روایت سود میبرد؟»
۶. تأثیر بر اقتدار سیستم
به چالش کشیده شدن روایت یک مقام امنیتی-نظامی بلندپایه، به طور مستقیم اقتدار کل سیستم را زیر سؤال میبرد. اگر مردم به روایتهای مربوط به امنیت—که هسته مرکزی مشروعیت سیستم است—اعتماد نداشته باشند، پایههای حکمرانی سست میشود.
نتیجه تحلیل
این واقعه تنها یک اختلاف نظر ساده نیست، بلکه نشانهای از یک «بحران اعتماد» عمیقتر است. سیستم حکمرانی ایران با یک معمای دشوار روبرو است: از یک سو need دارد تا روایتهای قهرمانانه و توطئهآمیز بسازد تا وفاداری ایجاد کند، و از سوی دیگر، این روایتها آنقدر غیرقابل باور هستند که حتی عناصر داخلی نیز آنها را به چالش میکشند. این تناقض، سیستم را در یک «تله اعتماد» گرفتار کرده که خروج از آن بسیار دشوار است.