آسیانیوز ایران؛ سرویس اقتصادی:
در هیاهوی بازارهای مالی جهان، طلا همچنان به عنوان نماد ابدی امنیت و حفظ ارزش میدرخشد. هر هفته شاهد شکسته شدن رکوردهای جدیدی هستیم؛ عددی که روی تابلوی بازارهای جهانی نقش میبندد و سرمایهداران را به وجد میآورد. اما در ایران، قصه دیگری در جریان است. کشوری که همواره یکی از بزرگترین متقاضیان طلای فیزیکی در جهان بوده، امروز شاهد یک پارادوکس عجیب و سؤالبرانگیز است.
چگونه ممکن است در شرایطی که نمودارهای جهانی خطی سربه فلک کشیده را ترسیم میکنند، بازار طلا و سکه در ایران با کاهش قیمت مواجه شود؟ این سؤالی است که ذهن هر ناظر اقتصادی و هر شهروندی که به فکر حفظ داراییهایش است را به خود مشغول کرده است. آیا این کاهش نشانهای از بهبود اقتصادی است؟ یا نقابی است که واقعیتی تلختر را پنهان میکند؟ پشت این پرده، بازی پیچیدهای از عرضه و تقاضا، سیاستگذاریهای کلان و مداخلات حکومتی در جریان است. این مقاله قصد دارد با کنار زدن این پرده، شما را به پشت صحنه بازار طلای ایران ببرد؛ جایی که تصمیمات در پشت درهای بسته گرفته میشود و مستقیم بر جیب و کیف پول شما تأثیر میگذارد. ما در این تحلیل، تنها به بیان اخبار روز بسنده نمیکنیم، بلکه با واکاوی لایههای پنهان اقتصاد ایران، از نقش بانک مرکزی و واردات محرمانه طلا تا روانشناسی بازار و بازی با انتظارات تورمی، پاسخ قانعکنندهای برای این معما پیدا خواهیم کرد. با ما همراه باشید تا راز این تناقض بزرگ را فاش کنیم.
مکانیسم کنترل بازار طلا؛ نبرد دولت با قوانین اقتصاد
اقتصاد ایران مدتهاست که با قواعد متعارف جهانی پیش نمیرود.در این اقتصاد، قیمتها اغلب نه بر اساس عرضه و تقاضای واقعی، که بر اساس سیاستگذاریهای مقطعی و تصمیمات سیاسی تعیین میشوند. بازار طلا نیز از این قاعده مستثنی نیست. برای درک عمق ماجرا، باید تحلیل خود را به چند لایه مجزا تفکیک کنیم.
۱. لایه اول
معادله بنیادین قیمتگذاری همانطور که پیشتر اشاره شد،فرمول تعیین قیمت طلا در ایران به این شکل است:
قیمت هر گرم طلای ۱۸ عیار (به ریال) = (قیمت اونس جهانی طلا × نرخ دلار آزاد) / 31.1
این معادله سه متغیر اصلی دارد:
-
متغیر خارجی (قیمت جهانی طلا)
این متغیر کاملاً خارج از کنترل ایران است و تابعی از تورم جهانی، ارزش دلار، سیاستهای فدرال رزرو و بحرانهای ژئوپلیتیک است. روند آن صعودی و قوی است.
-
متغیر کلیدی (نرخ دلار آزاد)
این متغیر، حلقه اتصال دنیای خارج به اقتصاد ایران است. اینجاست که اصلیترین نبرد برای کنترل قیمت طلا رخ میدهد.
-
خروجی معادله (قیمت به ریال)
این همان چیزی است که ما در بازار میبینیم.
۲. لایه دوم
جنگ بر سر متغیر کلیدی (نرخ دلار) دولت برای شکستن معادله بالا،باید روی متغیر "نرخ دلار آزاد" فشار بیاورد و آن را کاهش دهد یا ثابت نگه دارد. ابزارهای این جنگ عبارتند از:
-
تزریق مستقیم دلار به بازار
بانک مرکزی از ذخایر ارزی خود (که منشأ آن میتواند فروش نفت، استفاده از منابع صندوق توسعه ملی یا سایر ذخایر باشد) استفاده کرده و حجم زیادی دلار را در بازار میریزد. افزایش عرضه دلار، قیمت آن را کاهش میدهد.
-
ایجاد آرامش مصنوعی با اخبار و شایعات
انتشار اخبار مثبت درباره برجام، بهبود روابط خارجی یا کشف چاههای نفت جدید، بهصورت هدفمند برای تأثیرگذاری بر انتظارات تورمی و کاهش هیجان برای خرید دلار انجام میشود.
-
اعمال فشار مستقیم بر شبکه صرافیها
دولت با دستورالعملهای اداری و ابلاغیههای رسمی، صرافیهای مجاز را ملزم به پایبندی به نرخهای مشخصی میکند. هرگونه تخلف میتواند با لغو پروانه همراه باشد.
-
جذب نقدینگی با ابزارهای پولی
افزایش نرخ سود بانکی به عنوان یک تله نقدینگی عمل میکند. وقتی مردم بتوانند با سپرده گذاری در بانک سودی بالاتر از نرخ تورم پیشبینی شده کسب کنند، انگیزه کمتری برای تبدیل ریال به دلار یا طلا خواهند داشت. این سیاست انقباضی اخیر بانک مرکزی، یکی از مؤثرترین عوامل در کاهش فشار بر بازار ارز بوده است.
۳. لایه سوم
حمله مستقیم به بازار طلا (Increase Supply) حتی اگر دولت در کنترل قیمت دلار نسبتاًموفق باشد، باز هم افزایش قیمت جهانی طلا میتواند قیمت داخلی را بالا ببرد. بنابراین، دولت به طور همزمان به طور مستقیم به بازار طلا حمله میکند.
-
واردات گسترده طلا
دولت از کانالهای مختلف (عمدتاً از طریق امارات و ترکیه) اقدام به واردات حجم قابل توجهی طلای فیزیکی میکند. این طلاها به محض ورود، به شبکه بانکی و صرافیهای منتخب تزریق میشوند تا عرضه را به شدت افزایش دهند.
-
فروش از ذخایر استراتژیک
شواهد غیرمستقیم نشان میدهد بانک مرکزی ممکن است بخشی از ذخایر طلای خود را برای فروش در بازار آزاد عرضه کند. این اقدام اگرچه خطرناک است، اما برای آرام کردن فوری بازار صورت میگیرد.
۴. لایه چهارم
تحلیل اثرات و آیندهنگاری این استراتژی در کوتاهمدت میتواند موفق باشد و تا حدودی از شدت التهاب بازار بکاهد.اما هزینهها و Risks (ریسکهای) آن بسیار زیاد است:
-
سوزاندن ذخایر استراتژیک
ذخایر ارزی و طلای کشور، بیمه آینده ملت است. استفاده از این ذخایر برای کنترل مقطعی بازار، مانند سوزاندن مبلمان خانه برای گرم کردن آن در یک شب سرد زمستانی است.
-
ایجاد رکود در بازار
این مداخلات، بازار را از کارکرد طبیعی خود میاندازد و باعث میشود معاملات واقعی به حاشیه رانده شود. سرمایهگذاران حرفهای از بازار خارج میشوند و رکود معاملاتی ایجاد میگردد.
-
انفجار فشار ذخیره شده
این سیاستها مانند فشرده کردن یک فنر است. فشار را میتوان برای مدتی نگه داشت، اما به محض بروز یک شوک خارجی (مانند تشدید تحریمها، جنگ، کاهش درآمدهای نفتی) یا کاهش توان دولت برای ادامه مداخله، فنر با نیرویی چند برابر رها خواهد شد. در این صورت، قیمتها نه تنها به نقطه واقعی خود، بلکه به مراتب بالاتر از آن خواهد رسید تا اثرات دوره فشرده سازی جبران شود.
نتیجهگیری تحلیل
کاهش قیمت طلا در ایران یک"واقعیت" کوتاهمدت اما یک "توهم" بلندمدت است. این کاهش، نشانه قدرت اقتصاد ایران نیست، بلکه نشانه عمق مداخلات دولت در اقتصاد است. این استراتژی قادر به حل مشکلات بنیادین اقتصاد از جمله کسری بودجه، تحریمها، وابستگی به نفت و ناکارآمدی سیستم تولید نیست. سرمایهگذاران و مردم عادی باید هوشیار باشند که این آرامش، آرامش پیش از طوفان است و هر لحظه امکان بازگشت خشم بازار با شدتی بیشتر وجود دارد. آینده بازار طلا در گروی متغیرهای سیاسی کلان (مانند برجام) و همچنین توانایی دولت در تداوم هزینهکرد ذخایرش است. در حال حاضر، بازار در انتظار یک محرک قوی برای شکستن این کنترل مصنوعی است.