دوشنبه / ۳۱ شهریور ۱۴۰۴ / ۲۰:۳۴
کد خبر: 32504
گزارشگر: 548
۲۴۰
۰
۰
۵
کاظم عاشوری گیلده - نویسنده و محقق

چرا نوشتن برنامه مفصل، به‌تنهایی تضمین کننده انجام شدن آن نیست؟

چرا نوشتن برنامه مفصل، به‌تنهایی تضمین کننده انجام شدن آن نیست؟
کشف شگفت‌انگیز نوروسایکولوژی: چرا نوشتن برنامه‌های دقیق اغلب نتیجه معکوس دارد؟ مطالعه جدید نشان می‌دهد مغز انسان نوشتن برنامه را با انجام کار اشتباه می‌گیرد! در این مقاله، کاظم عاشوری گیلده ۵ دلیل علمی و راهکارهای عملی برای اجرای واقعی اهداف را بررسی می‌کند.

آسیانیوز ایران؛ سرویس اجتماعی:

کاظم عاشوری گیلده - نویسنده و محققبسیاری از ما با امید و اشتیاق زیاد، برنامه‌های کاری یا شخصی‌‌مان را با جزئیات دقیق می‌نویسیم: کارهای روزانه، اهداف هفتگی، پروژه‌های بلندمدت و حتی تایم‌بندی‌ها. احساس رضایت شدیدی به ما دست می‌دهد؛ انگار که همه چیز آماده است و فقط باید اجرا کنیم. اما واقعیت چیز دیگری است: اغلب به انتهای روز یا هفته که می‌رسیم، تعداد قابل توجهی از وظایف انجام نشده باقی می‌ماند، انرژی‌مان کاهش یافته، و حس سرخوردگی جای امید را گرفته است. چرا؟ نوروسایکولوژی پاسخ‌هایی دارد که اگر آن‌ها را بشناسیم، شانس موفقیت‌مان بسیار بیشتر می‌شود.

مغز ما چگونه برداشتی اشتباه از نوشتن برنامه دارد؟

۱. فریبِ اثر داشتن برنامه

زمانی که شما برنامه‌ای دقیق می‌نویسید، مغزتان این را به‌عنوان تعهد ضمنی تلقی می‌کند؛ یعنی قسمتی از احساس رضایت و غرورتان تامین شده و مغز گمان می‌کند بخشی از عمل انجام شده است. در این حالت، سطح انگیزه برای شروع واقعیِ کار کاهش می‌یابد چون بخشی از "کار سخت" به‌صورت ذهنی تمام شده است.

۲. از دست رفتن تمرکز روی مهم‌ترین کارها

وقتی همه‌چیز را خیلی دقیق بنویسید. از کوچک‌ترین ریز تا بزرگ‌ترین هدف. مرز بین اولویت‌ها محو می‌شود. مغز باید بین ده‌ها وظیفه تصمیم بگیرد؛ این بارِ شناختی زیاد باعث می‌شود که یا سراغ راحت‌ترین کار برود، یا به عقب بیفتد، چون شروع بعضی از کارها نیاز به انرژی و تمرکز بالاتری دارد.

۳. ترس از شکست یا نقص

جزئیات زیاد ممکن است ایجاد توقعاتی بالا کند. اگر برنامه فراتر از توان یا زمان موجود باشد، مغز شروع به پیش‌بینی موانع می‌کند: «آیا توان انجامش را دارم؟»، «اگر نتیجه کامل نباشد چه؟». این پیش‌بینی‌ها، ترس می‌سازند و ترس باعث تاخیر، انصراف یا انجام ناقص می‌شود.

۴. خستگی تصمیم‌گیری

هرچه باید بدانیم و انتخاب کنیم بیشتر باشد (چه کارهایی انجام دهیم، چگونه انجام دهیم، از چه ابزاری استفاده کنیم)، مغز ما بیشتر خسته می‌شود. تصمیم‌گیریِ مکرر و انتخاب بین گزینه‌های زیاد، باعث کاهش توانایی اجرایی مغز می‌شود که روان‌شناسان آن را «فرسودگی تصمیم» می‌نامند.

۵. نبود بازخورد سریع

مغز انسانی به نتایج زودهنگام پاسخ مثبت می‌دهد. وقتی کاری را انجام می‌دهیم و نتیجه‌اش را می‌بینیم، احساس موفقیت و انگیزه افزایش می‌یابد. برنامه‌های بلندمدتی که تحویل بازخورد ندارند. یعنی نمی‌توانیم فوراً ببینیم که پیشرفت کرده‌ایم یا نه.  به مرور فراموش می‌شوند یا به عقب می‌روند.

چگونه بنویسیم تا واقعا اجرا کنیم؟

الف) نوشتن کم، اجرایی زیاد

به جای نوشتن لیست بلندبالا از کارها برای یک ماه، چند مورد خیلی مهم را برای یک روز یا چند روز انتخاب کنید. مواردی که واقعاً تغییرِ معنی‌دار ایجاد می‌کنند. این باعث می‌شود مغز متمرکز شود و نه پراکنده.

ب) تقسیم کار به گام‌های کوچک و قابل شناسایی

هر هدف بزرگ را به گامی تقسیم کنید که واضح و قابل اجرا باشد. گامی که بتوانید بگویید: «امروز این کار کوچک را انجام می‌دهم.» مثلاً به جای «نوشتن مقاله»، بنویسید «پاراگراف اول مقاله را بنویسم» یا «منابع را جمع کنم».

ج) زمان‌بندی واقع‌بینانه و انعطاف‌پذیر

برنامه‌ها را با توجه به میزان انرژی، زمان آزاد، و توان ذهنی خودتان تنظیم کنید. اگر روزهایی شلوغ یا بد حال‌تر دارید، کاری برای روزهای بهتر نگه دارید. مهم این است که احساس فشار زیادی نکنید.

د) ایجاد بازخورد فوری و جشن گرفتن پیشرفت

برای هر گام کوچکی که انجام دادید، خودتان را تشویق کنید. یکی دو دقیقه وقت بگذارید و بگویید «من این کار را کردم.» حتی این تشویق ساده می‌تواند محرک قوی باشد.

ه) کنترل توقعات و آماده‌سازی برای مانع‌ها

قبل از شروع برنامه بنویسید: «اگر فلان اتفاق بیفتد چه کار می‌کنم؟» این کار از اضطراب و عقب‌نشینی کمک می‌کند چون ذهن آماده‌ است مانع‌ها را پیش‌بینی کند و راه‌حل داشته باشد.

نتیجه

نوشتن یک برنامه مفصل، کاری خوب است اما کافی نیست. از دید نوروسایکولوژی، مغز ما بعد از نوشتن برنامه گاهی حس می‌کند بخشی از آن کار انجام شده است، در نتیجه انگیزه شروع کاهش می‌یابد. برای اینکه برنامه‌ها واقعاً رنگ واقعیت بگیرند، لازم است که:

  1. کوتاه، روشن، اولویت‌دار بنویسیم،
  2. گام‌های کوچک قابل اجرا تعیین کنیم،
  3. زمان‌بندی واقع‌بینانه داشته باشیم،
  4. برای پیشرفت‌های کوچک جشن بگیریم، و
  5. با موانع و توقعات‌مان رو راست باشیم.

با این روش‌ها، برنامه نه فقط روی کاغذ، بلکه در زندگی روزمره اجرایی خواهد شد. وقتی مغز ما ببیند برنامه‌ها تبدیل به عمل می‌شوند، اعتماد به نفس‌مان بالا می‌رود، انگیزه واقعی شکل می‌گیرد، و به جای پایان هفته با حس ناکامی، با حس رضایت خواهیم بود.

به قلم: کاظم عاشوری گیلده
https://www.asianewsiran.com/u/hmq
اخبار مرتبط
لحظه‌ای که می‌خواهیم پشت میز بنشینیم و برای امتحان بخوانیم، یا زمانی که باید یک تصمیم سرنوشت‌ساز بگیریم، ناگهان موجی از خستگی بر سرمان می‌ریزد و چشمانمان سنگین می‌شود. گویی مغزمان دکمه‌ی «خواب» را درست همان لحظه فشار می‌دهد که باید بیشترین هوشیاری را داشته باشیم. چرا چنین اتفاقی می‌افتد؟ کاظم عاشوری گیلده، محقق و نویسنده، در تحلیل جدید خود به این پرسش پاسخ می‌دهد که چرا مغز انسان در لحظات حساس (مانند درس خواندن یا تصمیم‌گیری) خواب‌آلود می‌شود و چگونه می‌توان این مکانیسم را مدیریت کرد.
آیا تا به حال پس از یک روز بسیار پربازده و پرانرژی، روز بعد کاملاً بی‌حوصله و بی‌انگیزه شده‌اید؟ این پدیده که "سقوط دوپامین" نامیده می‌شود، یک مکانیسم طبیعی مغز برای حفظ تعادل است. کاظم عاشوری گیلده در این مقاله به بررسی علمی این پدیده و راهکارهای عملی برای مدیریت آن می‌پردازد.
برخلاف پیام‌های تکراری که "همیشه تلاش بیشتر" را تنها راه موفقیت می‌دانند، علم روانشناسی عصبی (نوروسایکولوژی) نشان می‌دهد که مهارت کلیدی برای یک ذهن سالم، "توانایی تغییر و بازبینی اهداف" (Goal Adjustment) است. کاظم عاشوری گیلده در این مقاله به توضیح این می‌پردازد که چرا پذیرش "نرسیدن" و انعطاف‌پذیری در مسیر، بسیار مهم‌تر از پشتکار کورکورانه است و چگونه می‌توان این مهارت ضروری را پرورش داد.
خیلی وقت‌ها که می‌خواهیم تغییر کنیم. شغل تازه، رشته دانشگاهی جدید، شروع یک رابطه یا حتی ساختن یک نسخه‌ی متفاوت از خودمان صدایی در ذهنمان تکرار می‌شود: «نه… دیگه برای تو دیره!» اما آیا واقعا دیر شده است؟ یا این فقط بازی مغز ماست؟ در این گزارش، کاظم عاشوری گیلده با زبان ساده بررسی می‌کند که این صدا از کجا می‌آید و چه وقت‌هایی واقعا دیر است!
نیاز به فهمیده شدن، یکی از عمیق‌ترین نیازهای انسان است که در دنیای مدرن شدت یافته است. فلسفه، ادبیات، سینما و موسیقی پاسخی به این نیاز اساسی هستند. کاظم عاشوری گیلده در این مقاله به بررسی ابعاد مختلف این نیاز پیچیده می پردازد.
آسیانیوز ایران هیچگونه مسولیتی در قبال نظرات کاربران ندارد.
تعداد کاراکتر باقیمانده: 1000
نظر خود را وارد کنید