آسیانیوز ایران؛ سرویس افغانستان:
داستانی از عشق، خیانت و انتقام که در نهایت به قتل انجامید. این بار نه در صفحه سینما، که در صحنه واقعی زندگی و در دادگاهی که باید حقایق را روشن کند. متهم پرونده، مردی افغانستانی است که در سال ۱۴۰۰ راهی ایران شد. اما هدف او از این سفر، نه کار و نه زندگی، بلکه یافتن زنی بود که روزی همسرش بوده است. در دادگاه، متهم با آرامش عجیبی داستان خود را روایت کرد. داستانی که از سال ۱۳۹۴ آغاز میشود، زمانی که او و دختری به نام آفتاب در افغانستان با هم پیمان زناشویی بستند. اما این ازدواج تنها یک روز دوام آورد. فردای روز عقد، آفتاب با مرد دیگری به نام رحمان فرار کرد و به قندهار رفت. متهم و خانوادهاش به دنبال آنان رفتند، اما زن و مرد گریزان توانستند به ایران فرار کنند.
سالها گذشت. متهم هرگز از جستجو دست برنداشت. تا اینکه سرانجام دریافت آفتاب و رحمان در ایران خانهای گرفتهاند و با هم زندگی میکنند. حتی صاحب سه فرزند شدهاند. این کشف، خشم سالهای طولانی را در متهم شعلهور کرد. او از برادر و پسرعمویش خواست همراه او به ایران بیایند تا آفتاب را به افغانستان بازگردانند. اما وقتی سه مرد به خانه آفتاب و رحمان رسیدند، درگیری خونینی رخ داد. متهم مسلح به اسلحه و چاقو بود و سعی کرد هر دو را بکشد، اما در نهایت فقط رحمان را کشت. اکنون متهم در دادگاه محکوم به اعدام است، اما هنوز معتقد است کارش درست بوده: «او همسرم را دزدید و با او ازدواج کرد.»
انگیزه قتل از دیدگاه متهم
از دیدگاه متهم، این قتل یک اقدام تلافیجویانه در برابر ظلم بزرگی بوده است. او خود را قربانی دزدی همسر میداند و معتقد است حق با او بوده است. در فرهنگ برخی جوامع، چنین اقداماتی ممکن است حتی قابل درک تلقی شود. اما از دیدگاه قانون، هیچ توجیهی برای قتل عمد وجود ندارد. متهم احتمالاً سالها با خیانت و تحقیر زندگی کرده و این بار سنگین، عقلانیت او را تحت تأثیر قرار داده است.
ابعاد حقوقی پرونده
از نظر حقوقی، این پرونده قتل عمد با کیفرخواست سنگین روبروست. متهم به صراحت به قتل اعتراف کرده و انگیزه او نیز مشخص است. نقش برادر و پسرعموی متهم نیز باید به دقت بررسی شود. اگرچه متهم میگوید آنان نقشی در قتل نداشتهاند، اما حضور آنان در صحنه جرم میتواند پیامدهای قانونی داشته باشد. وضعیت اقامت متهم و همراهانش در ایران نیز از جمله مواردی است که باید مورد توجه قرار گیرد.
وضعیت خانواده مقتول
مقتول نه تنها جان خود را از دست داده، بلکه همسر و سه فرزندش را نیز بیسرپرست گذاشته است. این خانواده اکنون با مشکلات متعددی روبرو هستند. آفتاب که روزی به امید زندگی بهتر فرار کرده بود، اکنون با تراژدی بزرگی مواجه شده است. او هم در افغانستان و هم در ایران، زندگی سختی داشته است. کودکان این خانواده، قربانیان واقعی این ماجرا هستند که آیندهای نامشخص در پیش دارند.
پیامدهای اجتماعی
این پرونده نشان میدهد که چگونه تعصبات قومی و فرهنگی میتواند به فجایع انسانی بینجامد. در دنیای امروز، راهحلهای مسالمتآمیز برای حل اختلافات وجود دارد. نیاز به آموزش و فرهنگسازی در زمینه حل تعارضات بدون خشونت احساس میشود. بسیاری از درگیریها را میتوان از طریق مراجع قانونی حل کرد. این مورد میتواند درس بزرگی برای جامعه باشد که خشونت تنها به گسترش رنج و درد میانجامد.
نقش مراجع قانونی
اگر متهم به جای اقدام خودسرانه، از طریق مراجع قانونی اقدام میکرد، شاید امروز شاهد چنین تراژدی نبودیم. اما متأسفانه او راه خشونت را انتخاب کرد. این پرونده بر اهمیت دسترسی به عدالت برای همه افراد جامعه تأکید دارد. وقتی مردم به عدالت دسترسی نداشته باشند، ممکن است به اقدامات خودسرانه روی آورند. مراجع قضایی باید بتوانند اعتماد مردم را به دست آورند تا کسی احساس نکند برای گرفتن حق خود باید دست به اسلحه ببرد.