آسیانیوز ایران / یزد ؛ در جهان پرهیاهوی امروز، جایی که واژهها گاه سبک میشوند و معنا زیر غبار روزمرگی گم میشود، هنوز کتابهایی هستند که از جنس نورند؛ کتابهایی که نه صرفاً نوشته میشوند، بلکه زیسته میشوند .
کتاب «همسفر آتش و برف» از همین جنس است؛ اثری که نه فقط داستان یک فرمانده شهید، بلکه بازتاب زلال ایمان، انسانیت و عشق در زندگی مردی است که در میدان نبرد، سرباز خدا بود و در خانه، پدر و همسری آرام و صبور.
این کتاب، حاصل همسفری واژهها با حقیقت است؛ تلاشی برای زنده نگاه داشتن تصویری از شهید سعید قهاری سعید، فرمانده دلاور تیپ ۱۸ الغدیر یزد، از زبان نزدیکترین همراهش، فرحناز رسولی — زنی که صبر را به زیباترین معنا تعبیر کرده است.
🔸 وقتی زن، راوی حقیقت میشود
در ادبیات دفاع مقدس، روایت زنانه همیشه جایگاهی ویژه دارد؛ زیرا زن، نه تنها ناظر حوادث، بلکه نگهبان عاطفهی پنهان در حماسه است.
در «همسفر آتش و برف»، این روایت زنانه، جوهر اصلی اثر است.
همسر شهید قهاری، در سطر به سطر این کتاب، از عشق میگوید بیآنکه از ایمان فاصله بگیرد؛ از دلتنگی میگوید بیآنکه غم را به یأس بدل کند؛ از رنج میگوید و آن را به معنویت پیوند میزند.
تحلیلگر برجستهی حوزه کتاب، محمدعلی جعفری در نشست معرفی اثر بهدرستی اشاره کرد که خضری، نویسنده کتاب، توانسته «لحن زنانه و انسانی روایت را به متن تزریق کند»؛ نگاهی که نه در سطح احساس، بلکه در عمق معرفت حرکت میکند.
او نوشتاری ساخته که در آن، شهید نه یک نماد مقدس دور از دسترس، بلکه انسانی زنده و ملموس است که با همهی ضعفها و قوتهایش، زیستن در مسیر خدا را انتخاب کرده است.
🔸 پیوند مستند و ادبی؛ کارنامهی موفق در روایت مقاومت
از منظر فنی و ساختاری، «همسفر آتش و برف» در میان آثار مشابه خود، جایگاهی ممتاز دارد.
نویسنده، فرهاد خضری، با تکیه بر توانایی در تلفیق مستندنگاری و داستانپردازی، اثری خلق کرده که در آن حقیقت تاریخی با لطافت ادبی همنشین شده است.
نه اغراق در توصیف دارد و نه شعار در روایت؛ بلکه صمیمیتی عمیق که از بطن تجربهی زیسته برمیخیزد.
به تعبیر منتقدان حاضر در نشست، این کتاب توانسته است فاصلهی میان واقعیت و تخیل را در ادبیات جنگ کاهش دهد؛ همان جایی که مخاطب احساس میکند در کنار راوی زندگی میکند، میخندد، میگرید و به آرامی، به معنای حقیقی شهادت نزدیک میشود.
🔸 از سردار قهاری تا حاج سعید؛ فرماندهی از جنس مردم
در سخنان سردار غلامی، از همرزمان شهید، تصویری واقعیتر از این فرمانده نقش بست؛ فرماندهی که فروتنیاش بر قدرتش غلبه داشت و نگاه انسانیاش به نیروها، او را در دلها ماندگار کرد.
او گفت:
«قهاری در اوج اقتدار، ساده و خاضع بود. نیمهشبها میان نیروها میرفت تا دلشان را شاد کند، نه برای امضا یا گزارش. میگفت آمدهام روح بچهها را ببینم.»
این جمله، فراتر از خاطره است؛ شناسنامهی روحی مردی است که در میدان جنگ، به جای فریاد، لبخند هدیه میداد و در میدان ایمان، به جای ادعا، عمل میکرد.
از نگاه همرزمانش، شهید قهاری نماد تلفیق «فرماندهی عقلانی» و «عبودیت عاشقانه» بود. او میدانست که قدرت واقعی، در مهربانی نهفته است.
🔸 مدیر فرهنگی یا نگهبان معنا؛ نگاهی از منظر کتابخانههای عمومی
در این میان، نقش کتابخانههای عمومی استان یزد در برپایی چنین رویدادهایی، یادآور این نکته است که کتابخانهها دیگر فقط محل امانت کتاب نیستند، بلکه پایگاههای زندهی فرهنگ، تفکر و هویت ملیاند.
به تعبیر دکتر محسن رفیعی، مدیرکل کتابخانههای عمومی استان:
«حمایت از نویسندگان و آثار الهامبخش در حوزه مقاومت، بخشی از مسئولیت اجتماعی ماست؛ چراکه کتابخانه، مأمن فرهنگ است و فرهنگ، ستون ماندگاری ملتها.»
این رویکرد فرهنگی، کتابخانه را از سکوت سنتی خود خارج کرده و به نهادی فعال در زنده نگهداشتن ارزشهای دفاع مقدس تبدیل نموده است؛ گامی مؤثر در پیوند میان «مطالعه» و «معرفت».
🔸 روایت صبر؛ از خانه تا جبهه
در میان تمام سخنان، روایت همسر شهید از آخرین گفتوگویشان، نقطهی اوج این یادداشت است؛ گفتوگویی کوتاه اما پر از معنا:
«برای فاطمه چیزی خریدی؟ فقط برای فاطمه… برای خدا هم نمیبرم، فقط برای فاطمه.»
در ظاهر، جملهای ساده است؛ اما در عمق، نمادی از نگاه انسانی، پدرانه و الهی شهید است.
او در واپسین ساعات زندگی، هنوز دل در گرو خانواده دارد و همزمان، آمادهی وصال است.
اینجاست که شهادت از «مرگ مقدس» فراتر میرود و به «زیستن تا آخرین لحظه برای عشق» بدل میشود.
🔸 یزد؛ خاکی که ایمان در آن ریشه دارد
این آیین، بار دیگر یادآور شد که شهر یزد، نه فقط شهری تاریخی و فرهنگی، بلکه سرزمینی است که در دل خاکش، ایمان و اخلاص ریشه دوانده است.
سخنان استاندار یزد در پایان مراسم، تأکیدی بود بر همین معنا؛ او گفت که باید از اینگونه آثار بهعنوان «سرمایههای فرهنگی و معنوی» پاسداری کرد.
🔸 فراتر از کتاب؛ پیام برای امروز
«همسفر آتش و برف» تنها بازگویی یک زندگی نیست، بلکه پاسخی آرام و عمیق به پرسش انسان معاصر است: چگونه میتوان مؤمن بود در دنیایی پر از فراموشی؟
پاسخ کتاب، روشن است: با عشق، با عمل، و با صداقت.
در این اثر، فرماندهای میبینیم که در اوج قدرت، از غرور تهی است؛ زنی که در اوج دلتنگی، از ایمان لبریز است؛ و نویسندهای که در اوج تعهد، از شعار گریزان است.
همین سهگانه — ایمان، زن، قلم — روح اصلی کتاب را میسازند و آن را به اثری ماندگار در حافظهی فرهنگی ایران بدل میکنند.
🔸 نتیجهگیری؛ ادبیات دفاع مقدس، آیینهی امروز ماست
اگر ادبیات را حافظهی تاریخی ملت بدانیم، آثاری چون «همسفر آتش و برف» در حکم حافظهی عاطفی جامعه هستند؛ جایی که عقل و احساس، گذشته و امروز، جبهه و خانه، در هم میآمیزند تا حقیقتی انسانی را به یادمان آورند:
شهیدان رفتند تا ما معنای ماندن را بفهمیم.
و این کتاب، به زیبایی همین را میگوید — نه با فریاد، که با نجوا.
نجوایی از جنس برف بر دل آتش، و عشقی که در سکوت تاریخ، جاودانه میماند.