آسیانیوز ایران؛ سرویس اجتماعی:
شهر تهران میزبان رویدادی رنگارنگ و پرجنبوجوش بود؛ "هفته دیزاین تهران" که فرصتی برای به رخ کشیدن خلاقیت و توانمندی طراحان ایرانی به شمار میرفت. این رویداد که از بیستم آبان ماه آغاز به کار کرده بود، فضای بخشهایی از پایتخت را با ایدههای نو و هنر متحول ساخته بود. طراحان و هنرمندان، آثار خود را در گوشه و کنار شهر به نمایش گذاشته بودند و قرار بود این جشنواره تا بیست و ششم آبان ماه ادامه یابد. این حرکت، نویدبخش فضایی پویا و امیدبخش برای جامعه هنری و عموم مردم بود که بتوانند از نزدیک با تازههای دنیای طراحی آشنا شوند. اما این رویداد فرهنگی، دیری نپایید و در کمال ناباوری بسیاری، به کامیل خورد. موجی از انتقادات و اعتراضات، آرامش این نمایشگاه را برهم زد و سرنوشت آن را برای همیشه تغییر داد.
منبع این انتقادات، تشکیلات بسیج دانشجویی دانشگاه هنرهای زیبا بود که در بیانیهای رسمی، این رویداد را به حاشیهروی و ارائه محتوای ناهنجار متهم کرد. آنها ادعا کردند که "هفته دیزاین تهران" با فعالیتهایش، شأن و جایگاه دانشگاه را خدشهدار کرده است. همزمان، خبرگزاری فارس، که رسانهای وابسته به سپاه پاسداران محسوب میشود، با انتشار گزارشهایی مفصل، به این رویداد فرهنگی حمله کرد. این خبرگزاری در توصیف محتوای رویداد از واژههایی مانند "مبتذل" استفاده نمود. گزارش فارس بر دو موضوع خاص تأکید داشت: حضور "افراد بیحجاب" در محدوده رویداد و پخش "موسیقی با محتوای سیاسی". این دو اتهام به عنوان دلایل اصلی برای توقف فوری این رویداد عنوان شدند. این برخورد، موجی از سوالات و واکنشها را در فضای هنری و فرهنگی کشور به وجود آورده است. بسیاری از فعالان این عرصه، از سرنوشت مبهم رویدادهای فرهنگی مشابه و خط قرمزهای همیشه در حال تغییر میپرسند. اکنون پس از این ماجرا، این پرسش اساسی مطرح است که آینده فضای هنری ایران، به ویژه در حوزههای مدرن مانند طراحی، تحت تأثیر چنین برخوردهایی چگونه خواهد بود؟ سرنوشت خلاقیت و بیان هنری در تقابل با هنجارهای سختگیرانه به کجا خواهد انجامید؟
تحلیل ساختار قدرت و تصمیمگیری در عرصه فرهنگ
نحوه توقف "هفته دیزاین تهران" نشاندهنده یک الگوی تثبیتشده در مدیریت فرهنگی ایران است. در این الگو، نهادهای غیررسمی اما بسیار قدرتمند، مانند بسیج دانشجویی و رسانههای وابسته به سپاه، نقش بازوی نظارتی و حتی قضاوت کننده را ایفا میکنند. این نهادها اغلب فراتر از ساختارهای رسمی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی عمل کرده و با انتشار بیانیه و گزارش، اقدام به "وتو" کردن رویدادهای فرهنگی میکنند. این موضوع حاکی از یک سیستم موازی در تصمیمگیریهای فرهنگی است که در آن، معیارهای ایدئولوژیک بر هرگونه ارزش هنری و فرهنگی اولویت دارد. چنین رویکردی نه تنها برنامهریزی بلندمدت را برای فعالان فرهنگی دشوار میسازد، بلکه فضای رعب و عدم اطمینان را نیز دامن میزند.
گسترش مفهوم "تهدید امنیتی" به عرصه هنر و طراحی
اتهام "موسیقی با محتوای سیاسی" که از سوی خبرگزاری فارس مطرح شده، نشان از گسترش دایره مفاهیم "امنیتی" به حوزههایی دارد که پیش از این عمدتاً زیباییشناختی تلقی میشدند. طراحی و موسیقی، در این نگاه، دیگر تنها یک بیان هنری نیستند، بلکه میتوانند حامل پیامهای سیاسی و تهدیدآمیز باشند. این امر، هنرمندان و طراحان را در موقعیت دشواری قرار میدهد؛ چرا که تفسیر از "محتوای سیاسی" میتواند بسیار ذهنی و گسترده باشد. هر رنگ، فرم، صدا یا اجرایی میتواند از دید ناظران خاص، حاوی نمادها و معانی پنهان ضدحکومتی قلمداد شود. این امر خلاقیت را در چارچوبی بسیار تنگ محبوس میکند و هرگونه نوآوری را با ریسک بالای برخورد مواجه میسازد.
جنگ روایتی؛ "ابتذال" در برابر "خلاقیت"
واژههایی که برای توصیف این رویداد به کار رفتند، از جمله "مبتذل"، "ناهنجار" و "کپیکاری پر زرق و برق"، خود بخشی از یک جنگ روایتی بزرگتر هستند. نهادهای ایدئولوژیک سعی دارند با برچسبزنی، هرگونه بیان هنری که در چهارچوب تعریفهای سنتی و مورد تأیید آنها نمیگنجد را بیارزش و غیراصیل جلوه دهند. در مقابل، جامعه هنری مدرن، همین بیانها را نشانه خلاقیت، نوآوری و ارتباط با جریانهای جهانی هنر میداند. این تقابل، تنها بر سر یک رویداد نیست، بلکه بر سر این پرسش اساسی است که "هنر اصیل ایرانی" در دوران معاصر چگونه باید تعریف شود؟ آیا هنر معتبر، هنری است که مطابق با اصول دینی و انقلابی باشد، یا هنری که بتواند در عرصه بینالمللی حرفی برای گفتن داشته باشد؟
پیامدهای اقتصادی و بینالمللی محدودسازی فضای هنری
توقف چنین رویدادهایی، پیامدهایی فراتر از محدوده فرهنگی دارد. صنعت طراحی و خلاقیت، یکی از بخشهای دارای پتانسیل رشد اقتصادی و اشتغالزایی در جهان است. با ایجاد فضای غیرقابل پیشبینی و پرریسک برای فعالان این عرصه، سرمایهگذاری و توسعه پایدار آن با مانع مواجه میشود. طراحان داخلی انگیزه خود را برای خلق آثار نو و برگزاری نمایشگاه از دست میدهند و از سوی دیگر، اعتماد جامعه بینالمللی برای همکاری با ایران در این حوزهها نیز مخدوش میگردد. این انزوا و کاهش کیفیت، در درازمدت، ایران را از گردونه رقابت در بازار پررونق صنایع خلاق در جهان خارج خواهد کرد و فرصتهای اقتصادی بزرگی را از بین خواهد برد.