به گزارش آسیانیوز ایران ؛ ۵ آذر ۱۳۲۱ یادآور درگذشت یکی از مهمترین چهرههای تاریخ ایران معاصر است؛ محمدعلی فروغی، مشهور به ذکاءالملک، که در گذر از دو دوره تاریخی قاجار و پهلوی نقشی عمیق و ساختاری در سیاست، فرهنگ و اندیشه ایرانی برجای گذاشت. او در میان رجال سیاسی و فرهنگی ایران جایگاهی کمنظیر دارد؛ زیرا در کنار فعالیتهای سیاسی و مدیریتی، بنیانگذار برخی از مهمترین نهادهای فرهنگی و علمی کشور بود و همزمان در بحرانیترین بزنگاه سیاسی قرن بیستم، یعنی اشغال ایران در شهریور ۱۳۲۰، نقشی اساسی در حفظ تمامیت ارضی، ساختار دولت، و انتقال قدرت ایفا کرد.
فروغی در سال ۱۲۵۶ خورشیدی در تهران و در خانوادهای از طبقه فرهنگی و بازرگانی به دنیا آمد. پدر او، محمدحسین فروغی، مدیر دارالترجمه و ادیب برجسته عصر ناصری بود و نقش مهمی در تربیت فکری فرزند خود داشت. خانواده فروغی اصالتاً از «دردشت» اصفهان آمده بودند و برخلاف برخی ادعاهای غیرمستند، شجرهنامه این خاندان کاملاً روشن و تا چند نسل ثبت شده است. محمدعلی فروغی از کودکی با زبانهای فارسی و عربی آشنا شد و سپس در دارالفنون به فراگیری زبانهای خارجی، علوم انسانی، فلسفه و هنر پرداخت. او مدتی پزشکی را دنبال کرد اما بهدلیل کمبود امکانات علمی، مسیر خود را تغییر داد و به فلسفه و ادبیات روی آورد و حتی شاگرد کمالالملک نیز شد.
ورود فروغی به دارالترجمه در جوانی، سرآغاز تحول مهمی در زبان علمی فارسی بود. او نخستین مترجمی بود که با روش علمی مدرن، مفاهیم اقتصادی، فلسفی و حقوقی را وارد زبان فارسی کرد. ترجمه «اصول علم ثروت ملل یعنی اکونومی پلیتیک» نخستین کتاب اقتصاد علمی به زبان فارسی بود. کتاب «حقوق اساسی؛ آداب مشروطیت دول» اولین اثر مدون درباره مبانی قانون اساسی بود. «تاریخ ملل قدیمه مشرق» و «سیر حکمت در اروپا» نیز از برجستهترین آثار پژوهشی او هستند که هنوز از منابع مهم در تاریخ اندیشه محسوب میشوند. بسیاری از واژگان بنیادین علوم انسانی که امروز بدیهی به نظر میرسند ــ از اقتصاد و سیاست گرفته تا حقوق مدنی و فلسفه اروپایی ــ محصول نظام واژهسازی اوست.
فروغی از پیشگامان مشروطهخواهی بود و در مجلس دوم مشروطه نماینده تهران شد. او مدتی ریاست مجلس شورای ملی را بر عهده داشت و سپس به وزارتخانههای کلیدی راه یافت. وزارت عدلیه مهمترین عرصه اصلاحات او بود. او نخستین ساختار مدرن قضایی ایران را طراحی کرد: محاکم صلح، محاکم استیناف، دیوان تمیز، قوانین اصول محاکمات حقوقی و جزایی و سایر ساختارهایی که بعدها پایه قوه قضائیه مدرن ایران شد. در وزارت مالیه، اصلاحات مالی و اداری انجام داد و در وزارت خارجه مأموریتهای مهمی بر عهده گرفت.
یکی از مهمترین صحنههای دیپلماسی فروغی، حضور در کنفرانس صلح پاریس در سال ۱۹۱۹ بود. او در این کنفرانس تلاش کرد برای لغو عهدنامه ۱۹۰۷، لغو کاپیتولاسیون، احقاق حقوق ایران در جنگ جهانی اول و بازگشت برخی نواحی جداشده اقدام کند. فروغی در سخنرانیهای خود با استدلالهای محکم تاریخی و حقوقی نشان داد که ایران در جنگ بیطرف بوده و خسارتهای فراوان دیده است. او همچنین دو سال در اروپا ماند و در محافل علمی فرانسه و آلمان سخنرانیهای مهمی درباره ایران باستان ایراد کرد. در دهه ۱۳۰۰ نیز نماینده ایران در جامعه ملل بود و حتی به ریاست مجمع عمومی جامعه ملل رسید. این جایگاه، ایران را در سطح بینالمللی بهعنوان کشوری با سنت سیاسی و فرهنگی معتبر معرفی کرد. گفته معروف آتاتورک که «کاش مملکت من هم یک فروغی داشت» نشاندهنده اعتبار او در جهان سیاست بود.
فروغی نقش تعیینکنندهای در پایان دوره قاجار و آغاز پهلوی داشت. در سال ۱۳۰۴، پس از رأی مجلس مؤسسان، او نخستوزیر شد و مراسم تاجگذاری رضا شاه را برگزار کرد. اصلاحات اداری، اقتصادی و قضایی دوره نخست پهلوی تا حد زیادی با مدیریت، برنامهریزی و مشاوره فروغی انجام شد. با این حال، بعدها بهدلیل اختلافات سیاسی و برخی حوادث همچون اعدام سردار اسعد و مصباحالسلطنه اسدی، مغضوب رضا شاه شد و سالها خانهنشین گردید.
اما این خانهنشینی آغاز فصل تازهای در کارنامه فرهنگی او بود. او در این دوران به تصحیح آثار ادبی ایران پرداخت و نسخههای جدید و علمی از سعدی، حافظ، خیام و عطار ارائه کرد. فعالیت او با انجمن آثار ملی موجب ساخت آرامگاههای فردوسی، سعدی، حافظ و ابنسینا شد. او همچنین «پیام من به فرهنگستان» را نوشت و اصول استاندارد واژهسازی علمی را تثبیت کرد. او از بنیانگذاران دانشگاه تهران بود و تأسیس فرهنگستان ایران را مدیریت کرد.
بحران اصلی زندگی سیاسی فروغی اما در شهریور ۱۳۲۰ رقم خورد. در ۳ شهریور، ارتش بریتانیا و شوروی از شمال و جنوب به ایران حمله کردند. دولت وقت تلاش کوتاهی برای مقاومت نظامی داشت اما اختلافات داخلی، ضعف ساختاری ارتش و فشار سنگین نظامی سبب شد کشور در آستانه فروپاشی کامل قرار گیرد. رضا شاه در بحرانیترین لحظه، در ۵ شهریور، فروغی را بهطور اضطراری فراخواند؛ او نخستوزیری را پذیرفت و فوراً اقدام به کنترل بحران کرد.
نخستین دستور فوری فروغی توقف مقاومت نظامی بود، زیرا ادامه جنگ بهگفته اسناد بریتانیا میتوانست «به نابودی دولت و تجزیه ایران» منجر شود. او سپس با مذاکرات فشرده با سر ریدر بولارد، وزیرمختار بریتانیا، و نمایندگان شوروی، شرایط صلح، توقف پیشروی ارتشها و تثبیت اداره داخلی کشور را فراهم کرد. این مذاکرات مانع فروپاشی ساختار حکومتی شد و از تبدیل ایران به منطقه اشغالِ فاقد دولت جلوگیری کرد. همچنین خطر جدی تجزیه شمال ایران بهدست شوروی را دفع کرد.
در ۲۵ شهریور، فروغی نقش تاریخی دیگری ایفا کرد: او متن استعفای رضا شاه را نوشت و او را قانع کرد که برای حفظ ایران، قدرت باید آرام و بدون خونریزی به محمدرضا پهلوی منتقل شود. فروغی همان روز متن استعفا را در مجلس خواند و انتقال سلطنت را مدیریت کرد.
او پس از آغاز سلطنت محمدرضاشاه، بار دیگر نخستوزیر شد و مهمترین دستاورد این دوره، امضای عهدنامه سهجانبه ۲۴ آذر ۱۳۲۰ میان ایران، بریتانیا و شوروی بود. طبق این پیمان، دو قدرت خارجی تضمین دادند که استقلال و تمامیت ارضی ایران را محترم بشمارند و حداکثر شش ماه پس از پایان جنگ جهانی دوم از ایران خارج شوند. همین سند پایه حقوقی خروج ارتش شوروی در ۱۳۲۵ و پایان بحران فرقه دموکرات آذربایجان شد.
فروغی در ۵ آذر ۱۳۲۱ بر اثر سکته قلبی در تهران درگذشت. آخرین جملهای که در دفتر روزانهاش نوشت، نشاندهنده ذهن کنجکاو و نگرش فلسفی او بود: «فقط تأسفی که از مُردن دارم از بابت این است که دلم میخواهد بدانم کار انسان به کجا میرسد.» او در قبرستان ابنبابویه دفن شد؛ جایی که بسیاری از رجال برجسته ایران آرمیدهاند.
میراث فروغی بسیار گسترده است: پایهگذار دانشگاه تهران، مؤسس فرهنگستان ایران، طراح نخستین قوانین مدرن قضایی، مترجم نخستین آثار علمی اقتصاد و حقوق، مؤسس انجمن آثار ملی، نخستین ایرانی رئیس مجمع عمومی جامعه ملل، اصلاحگر نظام اداری و مالی ایران، و مهمتر از همه، سیاستمداری که در بحرانیترین روزهای تاریخ ایران مانع فروپاشی کشور شد. او از معدود شخصیتهایی است که سیاست، فلسفه، ادبیات، تاریخ، حقوق، مدیریت و دیپلماسی را همزمان در بالاترین سطح تجربه کرد.
امروز، صدسال پس از بسیاری از فعالیتهایش، همچنان رد پای او در دانشگاهها، دادگاهها، کتابهای درسی، فرهنگستان زبان، و حتی ساختار اداری دولت دیده میشود. زندگی و مرگ او پایان یک عصر و آغاز دورهای نو در تاریخ ایران معاصر بود.