آسیانیوز ایران؛ سرویس ورزشی:
لیورپول، این غول خوابآلود فوتبال انگلستان، این روزها در ورطه بحرانی عمیق فرو رفته است. شکست سنگین ۴-۱ در برابر پیاسوی آیندهوون، تنها نمادی از فروپاشی تیمی است که روزی قهرمان اروپا بود. آرنه اشلوت، سرمربی آلمانی، خود اعتراف کرده که «تقریباً سردرگم شده» است. این اعتراف از زبان مربی تیمی که زمانی نماد سازماندهی و برنامهریزی بود، به اندازه کافی گویای عمق فاجعه است. شکست در برابر پیاسوی، نهمین شکست لیورپول در ۱۲ بازی اخیر بود. آماری که برای باشگاهی با تاریخچه درخشان لیورپول، غیرقابل باور و تحملناپذیر است. هواداران وفادار آنفیلد، که زمانی با سرودهای پرشور خود پشتیبان بیقید و شرط تیم بودند، اینک ورزشگاه را خالی میکنند. صحنهای که پیش از این در تاریخ لیورپول کمتر دیده شده بود.
ویرژیل فندایک، کاپیتان تیم، از همتیمیهایش خواسته بود تا «به اصول اولیه بازگردند». اما آنچه در زمین دیدیم، هر چیزی بود به جز بازگشت به اصول. از خطاهای عجیب گرفته تا دفاع آشفته و بیروح. گل سوم پیاسوی، نماد کامل بحران فعلی لیورپول بود؛ ابراهیم کوناته مانند رباتی خراب به دور خود میچرخید، در حالی که بازیکنان حریف با آرامش کامل به بازی خود ادامه میدادند. این تیم که روزی با پرسینگ خشن و سرعت بازی بالا، حریفان را به زانو درمیآورد، اکنون به تیمی تبدیل شده که بازی کردن در برابرش برای رقبا لذتبخش است. تغییری که برای هواداران لیورپول دردناک و غیرقابل هضم است. آیا اشلوت میتواند این هیولای فرانکشتاین را که خود ساخته است، نجات دهد؟ یا اینکه مانند برندان راجرز، در آستانه پایان کار خود در لیورپول قرار دارد؟
تحلیل عملکرد دفاعی و فروپاشی سیستم
دفاع لیورپول به مکانیزمی قابل پیشبینی و آسیبپذیر تبدیل شده است. گل دوم پیاسوی نمونه بارز این ضعف بود؛ بازیکن حریف با فرصت کافی و بدون فشار مدافعان به راحتی گلزنی کرد. ویرژیل فندایک، که روزی استوارترین مدافع لیگ برتر بود، اکنون به بازیکنی بیثبات تبدیل شده. عملکرد او در بازی اخیر نشان از فقدان تمرکز و رهبری دارد. خط دفاعی لیورپول فاقد هماهنگی و سازماندهی است. مدافعان مانند جزیرههای جدا از هم عمل میکنند و این شکافها به راحتی توسط حریفان مورد سوءاستفاده قرار گرفت
بحران هجومی و فقدان خلاقیت
لیورپول در فاز هجومی به تیمی قابل پیشبینی تبدیل شده است. حرکتهای تکراری و فقدان ایدههای نو، شکستن دفاع حریفان را برای این تیم دشوار کرده است. محمد صلاح، که روزی ترس حریفان بود، اکنون به بازیکنی ایستا تبدیل شده. عدم مشارکت او در کار دفاعی، فشار مضاعفی بر مدافعان راست وارد میکند. سیستم هجومی لیورپول فاقد عمق و تنوع است. بازیکنان در حرکات خود تکراری عمل میکنند و حریفان به راحتی میتوانند این الگوها را خنثی کنند.
تحلیل مدیریتی و تصمیمگیریهای استراتژیک
تصمیمهای نقل و انتقالاتی لیورپول زیر سوال رفته است. فروش جرل کوانسا و خرید بازیکنان گرانقیمت در پستهایی که نیاز فوری نبوده، تعادل تیم را برهم زده است. اشلوت نتوانسته فرهنگ تیمی که یورگن کلوپ ایجاد کرده بود را حفظ کند. روحیه جنگندگی و پرسینگ خشن که نماد لیورپول موفق بود، اکنون محو شده است. تعداد زیاد بازیکنان جدید و ادغام نشدن آنان با فرهنگ تیم، باعث از بین رفتن انسجام جمعی شده. این تیم بیشتر به مجموعهای از افراد جداگانه شبیه است تا یک واحد منسجم.
تحلیل روانی و افت روحیه تیمی
اعتماد به نفس بازیکنان لیورپول به پایینترین سطح خود رسیده است. اشتباهات فردی پشت سر هم و واکنشهای منفی بازیکنان به این اشتباهات، چرخه معیوبی ایجاد کرده است. فشار هواداران که زمانی پشتیبان تیم بودند، اکنون به عاملی مضاعف برای بازیکنان تبدیل شده. خالی شدن ورزشگاه قبل از پایان بازی، نشان از ناامیدی عمیق هواداران دارد. بازیکنان کلیدی مانند فندایک و صلاح که باید پیشتاز باشند، خود با بحران روانی دست و پنجه نرم میکنند. این امر بر کل تیم اثر منفی گذاشته است.
محور پنجم: تحلیل آینده و راهکارهای برونرفت
- بازگشت به اصول اولیه فوتبال شاید تنها راه نجات باشد. ساده کردن بازی و تمرکز بر سازماندهی دفاعی میتواند پایهای برای بازسازی باشد.
- اشلوت نیاز به بازنگری اساسی در سیستم بازی خود دارد. شاید تغییر فرماسیون یا تاکتیک بتواند شروعی تازه برای تیم باشد.
- مدیریت باشگاه باید تصمیم دشواری بگیرد: ادامه دادن با اشلوت یا جستجوی گزینهای جدید. هر تصمیمی باید با در نظر گرفتن منافع بلندمدت باشگاه گرفته شود.