آسیانیوز ایران؛ سرویس فرهنگی هنری:
بیگمان، یکی از زیباترین و عمیقترین تجلیهای فرهنگ غنی ایران باستان، جشنهای ماهانهای هستند که بر پایه تقارن نام روز و ماه شکل گرفتهاند. در میان این دوازده جشن، «جشن آذرگان» یا «آذرجشن» جایگاهی ویژه دارد، چرا که به ستایش عنصری میپردازد که در نگاه ایرانیان کهن، نماد پاکی، راستی، روشنایی و گرمای زندگی بود: آتش. این جشن کهن، که در روز نهم ماه آذر در گاهشماری زرتشتی (مصادف با سوم آذر در تقویم رسمی کنونی) برگزار میشود، تنها یک گردهمایی شادمانه نبود، بلکه آیینی معنوی و اجتماعی برای نیایش پروردگار، تقویت همبستگی و آمادهسازی برای فصل سرما بود. این نوشتار به بررسی ابعاد گوناگون این جشن باستانی، از ریشهها و فلسفه وجودی آن تا آیینهای برگزاری و بازتابش در ادبیات و فرهنگ ایران میپردازد.
چیستی، زمان و فلسفه برگزاری آذرگان
تعریف و زمانبندی
جشن آذرگان یکی از جشنهای دوازدهگانه سالانه در ایران باستان است که در «آذرروز» از ماه «آذر» برگزار میشود. این تقارن نام روز و ماه، که در سنت زرتشتی «نامباز» خوانده میشود، نشانهای از فرخندگی و روزی خجسته به شمار میآمد. در گاهشماری باستانی که هر ماه سی روز داشت و هر روز نامی ویژه، روز نهم هر ماه «آذر» نامیده میشد. بنابراین، هنگامی که روز آذر در ماه آذر فرا میرسید، ایرانیان آن را به عنوان جشن آذرگان گرامی میداشتند. در گاهشماری کنونی ایران، به دلیل تفاوت در تعداد روزهای ماهها، این تقارن شش روز به عقب آمده و روز سوم آذر، معادل «آذرروز» از ماه آذر در تقویم زرتشتی محسوب شده و زمان برگزاری این جشن اعلام میشود.
انگیزه و فلسفه جشن
انگیزه اصلی برگزاری جشن آذرگان، بزرگداشت و ستایش «آتش» به عنوان نمادی از اهورامزدا و عنصری حیاتبخش بود. در نگاه ایرانیان باستان، آتش تنها یک عنصر فیزیکی نبود، بلکه تجلی نور ایزدی، پاککننده ناپاکیها، روشنیبخش تاریکیها و گرمادهنده جهان به شمار میرفت. آنان بر این باور بودند که آتش، همه آثار شرارت، پلیدی، بیماری و هر آنچه را که به اهریمن نسبت میدادند، نابود میکند. همچنین، از آنجا که این جشن در آستانه زمستان و زمانی که هوا رو به سردی میگذارد، قرار دارد، نمادینگرایانه به نیاز طبیعی انسان به گرمای آتش نیز پیوند میخورد. برافروختن آتش در این جشن، تنها یک عمل نمادین نبود، بلکه کاری کاربردی برای آمادهسازی برای فصل سرد سال بود. ابوریحان بیرونی در «آثار الباقیه» به این موضوع اشاره میکند و مینویسد: «... در این روز به افروختن آتش نیازمند هستند و این روز جشن آتش است...».
ایزد آذر: پاسدار آتش
در باورهای زرتشتی، برای هر یک از پدیدههای نیک جهان، ایزدی متصور بودند. «ایزد آذر» یا «آتر»، ایزد موکل بر همه آتشها بود. او نه تنها نگهبان آتشِ روی زمین، بلکه حامی آتش درونیِ جانوران، آتش گیاهان (از طریق سوخت و ساز) و حتی آتش آسمان (آذرخش) به شمار میآمد. بنابراین، جشن آذرگان در حقیقت، جشن ستایش این ایزد و سپاسگزاری از او برای نعمت گرمای حیات بود. نیاکان ما باور داشتند که نور آتش، نشانی از «آذر اهورایی» دارد که روشنیبخش دل و جان یاران اهورامزدا است.
آیینها و رسوم جشن آذرگان
برگزاری جشن آذرگان آیینهایی ویژه داشت که ریشه در باورهای عمیق دینی و اجتماعی داشت.
نیایش در آتشکدهها
مردم در این روز، با پوشیدن لباسهای نو و آراسته، به آتشکدهها روی میآوردند. مراسم با نیایش و خواندن اوستا به رهبری موبد آغاز میشد. بخش مهمی از این مراسم، خواندن «آتش نیایش» یا «آتش یشت» بود که پنجمین نیایش از نیایشهای پنجگانه خرده اوستا محسوب میشود. در این سرودهای کهن، آتش به عنوان «برترین آفریده سزاوار ستایش اهورامزدا» مورد خطاب قرار گرفته و برای برکت و آبادانی خانه و کاشانه، فرزانگی، فرزندان برومند و کشورداری نیک، از درگاه ایزدی طلب برکت میشود.
بردن اخگر مقدس به خانه
یکی از زیباترین و معنویترین رسوم آذرگان، این بود که هر خانوادهای اخگری از آتش مقدس آتشکده را به نشانه تبرک و فرخندگی با خود به خانه میبرد. این آتش را با دقت و احترام بسیار، در اجاق خانه روشن نگه میداشتند و سعی میکردند تا پایان فصل سرما آن را خاموش نکنند. این عمل نمادین، نه تنها گرمای فیزیکی، بلکه برکت و نور ایزدی را به خانهها میآورد. گفته میشود دعای معروف «اجاق خانهات خاموش مباد» ریشه در همین آیین کهن دارد، چرا که خاموشی آتش خانه نشانهای از بدشگونی و بیبرکتی تلقی میشد.
برپایی سفره جشن و آتش بر بام
پس از مراسم آتشکده، مردم در خانههای خود یا به صورت جمعی، سفرههای جشنی میگستردند. بر این سفره، خوراکیهای نمادین و فصلی قرار میدادند. همچنین، برافروختن آتش بر پشتبامها و کوهستانها از دیگر رسوم رایج بود که نمادی از همبستگی و زنده نگه داشتن نور و گرما در جامعه بود.
مشورت و رایزنی اجتماعی
ابوریحان بیرونی به نکته مهم دیگری اشاره میکند: «... در این روز آتشکدهها را زیارت کنند و در کارهای جهان مشورت نمایند.» این گفته نشان میدهد که جشن آذرگان تنها آیینی دینی نبود، بلکه بستری برای تعاملات اجتماعی و حل مشکلات جامعه بود. مردم در این روز گرد هم میآمدند و درباره مسائل و چالشهای پیشرو به گفتوگو و رایزنی میپرداختند. این امر، نقش جشنهای ایرانی را در تقویت انسجام و مدیریت اجتماعی جوامع باستانی نشان میدهد.
پاکیزگی و آراستگی
مانند بسیاری از جشنهای ایرانی، پاکیزگی و نظافت شخصی و محیطی از ارکان آذرگان بود. پوشیدن لباس سفید، چیدن ناخن و آراستن ظاهر، از جمله کارهای نیک در این روز شمرده میشد.
جایگاه آتش در آیین زرتشتی و پاسخ به یک شبهه
برای درک عمیقتر جشن آذرگان، ضروری است به جایگاه واقعی آتش در آیین زرتشت بپردازیم.
آتش، نماد اهورامزدا
در آیین زرتشتی، آتش «پرستیده» نمیشود، بلکه به عنوان والاترین و پاکترین «نماد» اهورامزدا مورد «احترام» قرار میگیرد. همانگونه که مسلمانان برای نماز به سوی کعبه — به عنوان نماد وحدت — میایستند و آن را نمیپرستند، زرتشتیان نیز آتش را به عنوان جلوهای از نور بیپایان پروردگار و سمبل راستی و پاکی، «سوی پرستش» خود قرار میدهند. آنان در برابر آتش به نیایش خداوند یکتا میپردازند.
دستهبندی آتشها
در متون کهن زرتشتی، آتش به دستههای مختلفی تقسیم میشود که نشان از نگاه دقیق و چندبعدی به این عنصر دارد:
- آتش بِرزیسَوَه (Berezisavah): آتشی که در برابر اهورامزدا میسوزد (آتش مقدس آتشکده).
- آتش وَهوفریانه (Vohufryana): آتش درون جانوران و انسان (گرمای غریزی و حیات).
- آتش اوروازیشته (Uruzishta): آتش در گیاهان (انرژی درونی گیاهان).
- آتش وَزِشته (Vazishta): آتش آسمان (آذرخش).
- آتش سپنیشت (Spenishta): آتش مقدس برتر که در عالم روحانی جای دارد.
این تقسیمبندی نشان میدهد که آتش در نگاه زرتشتی، تنها یک شعله مادی نیست، بلکه نیرویی حیاتی است که در سراسر گیتی جریان دارد.
بازتاب جشن آذرگان و آتش در ادبیات فارسی
احترام به آتش و یاد جشنهای آتشین، در ادبیات فارسی بازتابی گسترده دارد.
فردوسی و کشف آتش در شاهنامه
حکیم ابوالقاسم فردوسی در شاهنامه، داستان کشف آتش توسط هوشنگ پیشدادی را به زیبایی روایت میکند. بر اساس این داستان، هوشنگ در حال گذر از کوه، ماری سیاه میبیند و سنگی به سوی او پرتاب میکند. سنگ به سنگ دیگری برخورد میکند و از آن جرقهای پدید میآید و آتش کشف میشود. فردوسی این روایت را چنین میسراید:
جهاندار پیش جهان آفرین / نیایش همی کرد و خواند آفرین
که او را فروغی چنین هدیه داد / همین آتش آنگاه قبله نهاد
اگرچه این ابیات به جشن سده اشاره دارد، اما به طور کلی بیانگر اهمیت کشف آتش و برپایی جشن برای آن در فرهنگ ایرانی است.
شاعران دیگر
شاعران بزرگی چون مولانا، مسعود سعد سلمان و صائب تبریزی نیز از آتش به عنوان نماد عشق، پاکی و عنصری الهی یاد کردهاند. مولانا در مثنوی معنوی میفرماید:
آتش است این بانگ نای و نیست باد / هر که این آتش ندارد نیست باد
آتش عشق است کاندر نی فتاد / جوشش عشق است کاندر می فتاد
مسعود سعد سلمان نیز در وصف ماه آذر میسراید:
ای ماه، رسید ماه آذر / برخیز و بده می چو آذر
آذر بفروز و خانه خوش کن / زآذر صنما به ماه آذر
جشن آذرگان در جهان امروز و جایگاه نمادین آن
برگزاری کنونی در ایران
امروزه، جشن آذرگان اگرچه شکوه و گستردگی گذشته را ندارد، اما همچنان به همت هموطنان زرتشتی در شهرهایی مانند یزد (آتشکده ورهرام)، کرمان (زیارتگاه شاه ورهرام ایزد)، تهران، اصفهان و شیراز زنده نگه داشته شده است. آنان در این روز در آتشکدهها گرد هم آمده، به خواندن اوستا و نیایش میپردازند و این سنت دیرینه را پاس میدارند.
گل نماد جشن: آذریون
در کتاب «بندهش» که از متون کهن پهلوی است، برای ماه آذر، گل «آذریون» به عنوان گل ویژه معرفی شده است. این گل که با نامهای «آذرگون»، «گل آتشی» یا «همیشه بهار» نیز شناخته میشود، گلی است با گلبرگهای زرد و میانهای تیره که رنگ و شکلی آتشین دارد و به عنوان نماد گیاهی این جشن شناخته میشود.
نقش جشن آذرگان در حفظ هویت فرهنگی
جشن آذرگان، فراتر از یک آیین دینی برای زرتشتیان، بخشی از حافظه جمعی و هویت فرهنگی تمام ایرانیان محسوب میشود. پاسداشت چنین جشنهایی، به معنای زنده نگه داشتن خردورزی، طبیعتگرایی، شکرگزاری و همبستگی اجتماعی است که از ویژگیهای بارز تمدن ایران زمین به شمار میروند. این جشن به ما یادآوری میکند که نیاکان ما چگونه با جهان اطراف خود رابطهای احترامآمیز و معنوی برقرار کرده بودند و چگونه عناصر طبیعی را تجلیهایی از حقیقت متعالی میدانستند.
سخن پایانی
جشن آذرگان، آیینی کهن است که در ستایش آتش — این نماد پاکی، روشنایی و زندگی — برپا میشد. این جشن تنها یک مراسم شادمانی نبود، بلکه آیینی جامعنگر بود که ابعاد دینی، اجتماعی و کاربردی را در هم میآمیخت: از نیایش در آتشکده و بردن اخگر مقدس به خانه برای گرمای زمستان، تا مشورت درباره امور جهان و تقویت همبستگی اجتماعی. آذرگان به ما میآموزد که چگونه میتوان در پدیدههای طبیعی، عمیقترین حقایق معنوی را جستجو کرد و چگونه میتوان با احترام به طبیعت، زندگیای سرشار از برکت و هماهنگی داشت. گرامی داشت چنین آیینهایی، حتی برای نسل امروز، پلی است به سوی درک عمیقتر از ریشههای فرهنگی و خرد باستانی این سرزمین.