آسیانیوز ایران؛ سرویس اجتماعی:
داستان تلخ و تکراری خشونت علیه زنان در ایران، این بار در شهر گنبدکاووس و با ابعادی دهشتناکتر از همیشه تکرار شد. جرمی که نه تنها یک زندگی را نابود کرد، بلکه زخمی عمیق بر پیکره انسانیت و عقلانیت در جامعه وارد آورد. ماجرای آنیتا خردمند، روایتی از پایان یک زندگی است که به طرزی وحشیانه و از پیش برنامهریزی شده، به دست نزدیکترین افراد به او به پایان رسید. شب گذشته، سکوت محلهای در گنبدکاووس با رخدادی شوکهکننده شکسته شد. آنیتا خردمند، زنی که در کانون یک خانواده زندگی میکرد، ناپدید شد. نگرانی بستگانش اما دیری نپایید که به فاجعهای هولناک تبدیل گشت. جسد بیجان آنیتا، در وضعیتی غیرقابل توصیف، مقابل درب خانه پدریاش پیدا شد. بررسیهای اولیه پلیس، پرده از جنایتی سازمانیافته برداشت. شوهر این زن، به همراه برادرانش، نقشه ربودن و قتل او را کشیده بودند. آنها آنیتا را دزدیده، به قتل رسانده و جسد او را تکهتکه کرده بودند. این اقدام، نشان از کینهای عمیق و خشونتی مهارنشده دارد که فراتر از یک قتل ساده است.
پلیس در عملیاتی سریع، شوهر و احتمالاً دیگر متهمان را دستگیر کرد. در بازجوییهای اولیه، شوهر انگیزه خود را «انتقام گیری به دلیل خیانت همسرش» عنوان کرده است. او ادعا کرده که به این باور رسیده بود که همسرش به او خیانت میکند و برای تسویه حساب، این نقشه را طراحی و اجرا کرده است. اما تحقیقات پلیس و مقامات قضایی، خلاف این ادعا را ثابت کرد. پس از بازرسی منزل، بررسی تلفن همراه و تحقیقات از اطرافیان، هیچگونه مدرک، شاهد یا نشانهای دال بر خیانت آنیتا خردمند یافت نشد. اتهام، تنها در ذهن آلوده به ظن و توهم شوهر و همراهانش وجود داشت. این جنایت، پیامدهای ویرانگری به دنبال داشته است. اول و مهمتر از همه، کودکی پنجساله که در یک شب، هم مادرش را از دست داده و هم پدرش را به عنوان قاتل مادر دیده است. این کودک که اکنون یتیم شده، نیازمند حمایتهای شدید روانی و اجتماعی است تا بتواند با این ضربه مهیب کنار بیاید. خانواده داغدار آنیتا نیز در اندوهی عمیق و خشم از این بیعدالتی هولناک به سر میبرند. آنها دخترشان را نه به دست یک غریبه، که به دست کسانی از دست دادهاند که باید حامی و محافظ او میبودند. این مسئله، درد از دست دادن را مضاعف کرده است. این حادثه، بار دیگر زنگ خطری جدی برای جامعه، قانونگذاران و نهادهای حامی زنان است. چگونه میتوان مانع از تبدیل شدن «ظن» و «توهم» به حکم اعدام در حیاط خلوت خانوادهها شد؟ پاسخ به این پرسش، نیازمند بازنگری در قوانین، فرهنگسازی و ایجاد سازوکارهای سریع حمایت از زنان در معرض خشونت است.
روانشناسی جنایت؛ از توهم خیانت تا خشونت کینهتوزانه
این جنایت نمونه افراطی «توهم خیانت» یا سندرم اتللو (Othello Syndrome) است که در آن فرد باوری غیرواقعی و وسواسی به خیانت شریک زندگی خود دارد. این باور، حتی در مواجهه با شواهد مخالف، تقویت میشود و میتواند به خشونتهای شدید منجر شود. در این مورد، این توهم نه تنها فردی، بلکه در شبکه خانوادگی (برادران) نیز تسری یافته و به یک «توهم جمعی» تبدیل شده که مجوز اعدام صادر میکند. خشونت اعمال شده (تکهتکه کردن و انداختن جسد مقابل خانه پدری) نشان از کینه، تحقیر و میل به نابودی کامل قربانی و ایجاد رعب برای خانواده او دارد. این بیش از یک قتل ساده، یک «پیامرسانی» وحشیانه است.
جامعهشناسی جرم؛ نقش ساختارهای مردسالار و فرهنگ «ناموسپرستی»
این جنایت در بستر فرهنگی رخ داده که در آن «حفظ ناموس» یا «آبرو» اغلب بر عهده مردان خانواده تعریف میشود و زن به مثابه «مالکیتی» است که باید کنترل شود. در چنین بستری، ظن مرد — حتی بدون کوچکترین مدرک — میتواند به عنوان «حقیقت» پذیرفته شود و «مجازات» آن به دست خودش یا خاندانش اجرا گردد. این عمل، نمونهای از «قتلهای ناموسی» است که در آن فرآیند قضایی و حق دفاع از قربانی حذف شده و مرد خود را داور، قاضی و مجری میداند. این فرهنگ، با سکوت اجتماعی یا حتی تأیید ضمنی برخی محیطها همراه است که جرأت انجام چنین جنایاتی را افزایش میدهد.
پیامدهای انسانی و حقوقی؛ یتیم شدن کودک و مجازات قاتلان
فاجعهبارترین پیامد، سرنوشت کودک پنجساله است. این کودک نه تنها مادرش را از دست داده، بلکه پدرش را به عنوان قاتل مادر میشناسد و احتمالاً عموهایش را نیز به عنوان همدست. این ترومای چندگانه، آسیب روانی جبرانناپذیری وارد میکند. کودک نیازمند مراقبتهای تخصصی رواندرمانی و یک محیط امن خانوادگی است. از منظر حقوقی، این جنایت شامل قتل عمد با سبق تصمیم، آدمربایی، مثله کردن جسد و ایجاد رعب و وحشت عمومی است. انتظار میرود قاتلان اصلی (شوهر و برادران) با شدیدترین مجازاتها روبرو شوند. اما مجازات هرگز نمیتواند زخم این فاجعه را التیام بخشد.
ضعف سیستمهای حمایتی و پیشگیرانه
سؤال اینجاست: آیا نشانهای از خشونت خانگی یا تهدید پیش از این جنایت وجود داشت؟ آیا آنیتا خردمند میتوانست به جایی برای شکایت و درخواست کمک مراجعه کند؟ آیا سیستمهای هشداردهنده و مداخله در بحران برای زنان در معرض خطر در کشور وجود دارد؟ متأسفانه، در بسیاری از موارد مشابه، قربانیان پیش از وقوع فاجعه، بارها تهدید شده یا در محیطهای بسته خشونتآمیز زندگی کردهاند، اما راه گریزی نیافتهاند. ایجاد خانههای امن، خطوط تلفن بحران ۲۴ ساعته، دسترسی آسان به خدمات پلیس و قضایی بدون ترس از آبرو، و آموزش عمومی برای شناسایی و گزارش خشونتهای خانگی، میتواند از تکرار چنین تراژدیهایی جلوگیری کند.
ضرورت پاسخ جامعه و رسانهها؛ بین شفافیت و اشاعه خشونت
انتشار خبر چنین جنایاتی همواره با یک پارادوکس اخلاقی همراه است. از یک سو، شفافیت و اطلاعرسانی لازم است تا جامعه با عمق فاجعه و لزوم اقدام فوری آشنا شود و فشار افکار عمومی بر نهادهای مسئول برای رسیدگی و پیشگیری افزایش یابد. از سوی دیگر، انتشار جزئیات خشن میتواند به عادیسازی خشونت یا حتی الگوبرداری توسط افراد مستعد انجامد. رسانهها باید بر تحلیل ریشههای اجتماعی، نقد قوانین ناکارآمد و حمایت از حقوق قربانی متمرکز شوند، نه بر توصیف خونین صحنه جرم. همچنین، جامعه مدنی و فعالان حقوق زنان باید با استفاده از این موارد، خواستار اصلاح قوانین مربوط به خشونت خانگی و تشدید مجازات قاتلان ناموسی شوند.