آسیانیوز ایران؛ سرویس ورزشی:
گاهی سرنوشت ورزشکاران، فراتر از خط پایان مسابقه و میادین ورزشی، به قصهای پیچیده از انتخابهای شخصی، سیاسی و اجتماعی تبدیل میشود. ماجرای عاطفه احمدی، اسکیباز ایرانی، یکی از این داستانهای پرپیچوخم است که اکنون فصل جدیدی را آغاز کرده است. او که به عنوان تنها زن کاروان ایران در المپیک زمستانی ۲۰۲۲ پکن پرچمدار کشورش بود، در بهمنماه ۱۴۰۱ خبرساز شد. ابتدا شایعه مهاجرت او تکذیب شد، اما تنها چند روز بعد، خبر پناهندگیاش به آلمان مانند بمبی در جامعه ورزشی ایران صدا کرد. این اقدام، واکنشهای تندی را در پی داشت. از شوک مقامات فدراسیون اسکی گرفته تا توصیههای تند برخی نهادهای امنیتی-رسانهای برای «قرنطینه» دیگر ورزشکاران. حتی چهرههای سرشناس مانند علی کریمی نیز با انتشار پستهایی، از «درد مشترک» مهاجرت اجباری ورزشکاران سخن گفتند. احمدی در ماههای بعد، در تبعید خود ساکت ننشست. او با انتشار پستهایی بر روی صفحه شخصیاش، به اعدام چند تن از معترضان موسوم به «خانه اصفهان» واکنش تند نشان داد و خطاب به حاکمیت نوشت: «شما بچههایمان را میکشید... این دفعه دیگر ساکت نمیشویم.»
مواضع او به مسائل داخلی محدود نماند. در تیرماه ۱۴۰۴ و همزمان با جنگ ۱۲ روزه اسرائیل و جمهوری اسلامی نوشت و تأکید کرد مردم ایران «نباید تقاص دیوانگی رژیم را بدهند» و یهودیان و اسرائیل را دوست خود خواند. این سیر مواضع تند و صریح، بازگشت او به ایران را تا پیش از این، غیرممکن یا بسیار پرمخاطره جلوه میداد. اما صفحه اینستاگرام او در روزهای اخیر، صحنه یک تغییر شگفتانگیز بود. تصویری از پرچم ایران با این توضیح منتشر شد: «سلام به هموطنان عزیز... قطعاً کشورم، خاکم، وطنم امنترین جای دنیا برای من است... با حمایت و کمکهای مقام معظم رهبری به کانون گرم خانواده برگردم.» این بازگشت ناگهانی و تغییر گفتمان آشکار، پرسشهای بیشماری را درباره انگیزههای واقعی، شرایط این بازگشت و پیامدهای آن برای خود احمدی و جامعه ورزشی برانگیخته است. در ادامه، به تحلیل ابعاد مختلف این ماجرای غیرمنتظره میپردازیم.
تحلیل گفتمان چرخشگونه و عناصر پیام بازگشت
پیام عاطفه احمدی برای بازگشت، از نظر گفتمانی به دقت ساختار یافته است. استفاده از عبارات «کشورم»، «خاکم»، «وطنم» بر تعلقخاطر ملی و نفی هرگونه گرایش جداییطلبانه تأکید میکند. تأکید بر «امنترین جای دنیا» مستقیم در تضاد با ادعاهای رایج در گفتمان مهاجران و مخالفان مبنی بر ناامنی در ایران قرار دارد. قلب این پیام، ذکر مستقیم «حمایت و کمکهای رهبری» است. این عبارت، چندین کارکرد دارد:
- اول، یک عذرخواهی و تخفیف نمادین از مواضع گذشته با ستایش از بالاترین مقام کشور.
- دوم، ایجاد تقابل بین لطف رهبری و رفتارهای ادعاشده سایر نهادها (مانند آن نهادهایی که خواستار «قرنطینه» دیگران بودند).
- سوم، ارائه یک دروازه مشروعیتبخش برای بازگشت؛ به این معنا که این بازگشت مورد تأیید عالیترین سطح حاکمیت است و بنابراین باید از سوی تمام نهادهای زیرمجموعه پذیرفته شود.
این تغییر گفتمان ۱۸۰ درجهای — از انتقاد تند به ستایش — بیش از آنکه طبیعی جلوه کند، نشان از یک مذاکره یا توافق از پیش تعیینشده دارد. انتخاب کلمات نشان میدهد که این متن احتمالاً با مشورت یا حتی تأیید نهادهای ذیربط منتشر شده تا بیشترین تأثیر را در روایت عمومی داشته باشد.
بررسی احتمالات و انگیزههای پشت بازگشت
انگیزه بازگشت عاطفه احمدی را میتوان در چند محور احتمالی بررسی کرد:
-
عوامل شخصی و خانوادگی
دلتنگی برای خانواده، دشواری زندگی در غربت، یا مشکلات تطبیق فرهنگی و شغلی در آلمان میتواند از عوامل اصلی باشد. فشار روانی دوری و زندگی در جامعهای بیگانه برای بسیاری از مهاجران سنگین است.
-
فشار یا جاذبه نهادی
ممکن است نهادهای امنیتی یا ورزشی ایران با خانواده یا خود او تماس گرفته و قول مصونیت، حل مشکلات یا ارائه امتیازات (مانند موقعیت شغلی، مربیگری، یا فعالیت ورزشی) داده باشند.
-
محاسبه عقلانی برای آینده حرفهای
آینده یک اسکیباز ایرانی در آلمان، که ورزشی محبوب در آن کشور نیست، میتواند مبهم باشد. شاید او به این نتیجه رسیده که آیندهاش — حتی به عنوان یک چهره ورزشی — در ایران بهتر میتواند تعریف شود، به شرطی که با سیستم کنار بیاید.
-
تأثیر فضای سیاسی
ممکن است تحت تأثیر فضای سیاسی آلمان یا اروپا قرار گرفته باشد که حمایت از مخالفان ایرانی در آن همیشگی و قوی نیست، یا خود از حضور در محافل مخالفان دلزده شده باشد.
احتمال قوی این است که ترکیبی از این عوامل، به ویژه فشارهای شخصی و وعدههای نهادی، منجر به این تصمیم شده باشد.
واکنشهای پیشبینیشده از سوی گروههای مختلف
این بازگشت قطعاً واکنشهای متفاوت و متضادی را برخواهد انگیخت:
از سوی حاکمیت و رسانههای حکومتی
به احتمال زیاد از این بازگشت به عنوان یک پیروزی تبلیغاتی بزرگ استقبال خواهند کرد. آن را «بازگشت به آغوش ملت»، «نداشتن پناهگاهی جز وطن»، و «اقناع شدن از لطف نظام» تفسیر خواهند کرد و آن را در مقابل روایت «فرار ورزشکاران» قرار خواهند داد.
از سوی جامعه ورزشی داخل
واکنشها دوگانه خواهد بود. برخی او را به خاطر مواضع گذشتهاش و اکنون این چرخش ناگهانی، غیرقابل اعتماد خواهند دانست. برخی دیگر، به ویژه آنانی که دلتنگی وطن دارند، ممکن است درک کننده باشند. مسئولان ورزشی احتمالاً با احتیاط برخورد خواهند کرد تا هم از فرصت تبلیغاتی استفاده کنند و هم از انتقادهای بعدی در امان بمانند.
از سوی مخالفان و مهاجران خارج
این اقدام احتمالاً به عنوان یک «خیانت» یا نشانهای از ضعف شخصیتی و فرصتطلبی تلقی خواهد شد. او ممکن است از سوی این جوامع طرد شود و به عنوان مثالی برای اثبات ادعای آنان درباره «فریبکاری حکومت» یا «بازگشتهای نمایشی» مورد اشاره قرار گیرد.
از سوی افکار عمومی میانه
بخشی از مردم ممکن است آن را یک حرکت شخصی و قابل درک برای بازگشت به خانه بدانند، فارغ از جنبههای سیاسی. بخش دیگری ممکن است کل ماجرا را غیرواقعی و نمایشی تلقی کنند.
تبعات و آینده پیشروی عاطفه احمدی
آینده احمدی در ایران با ابهامهایی همراه است:
-
آزادی عمل
آیا او واقعاً آزاد است و میتواند مانند یک شهروند عادی زندگی کند، یا تحت نظر و کنترل خواهد بود؟ آیا میتواند دوباره در فضای مجازی فعال باشد و نظر بدهد؟
-
حرفه ورزشی
آیا امکان بازگشت به اسکی یا کسب موقعیتی در ساختار ورزشی کشور را خواهد داشت؟ یا به حاشیه رانده خواهد شد؟
-
اعتبار اجتماعی
آیا جامعه — چه موافق و چه مخالف — حرفها و حرکات آینده او را باور خواهد کرد؟ آیا تبدیل به یک نماد دوگانه میشود که هم برای حکومت و هم برای مخالفان قابل استناد است؟!
تأثیر این رویداد بر الگوی مهاجرت و بازگشت ورزشکاران
این ماجرا به یک پرونده مطالعاتی تبدیل خواهد شد. از یک سو، حکومت سعی خواهد کرد آن را به عنوان یک الگوی موفق بازگشت و آشتی معرفی کند تا از داغ شدن بحث مهاجرت ورزشکاران بکاهد. ممکن است برای جلب بازگشت سایرین نیز از این روش (قول مصونیت و حمایت) استفاده شود. از سوی دیگر، برای ورزشکاران در شرف تصمیمگیری، این پیام دوگانه دارد: هم نشان میدهد که بازگشت ممکن است، و هم نشان میدهد که این بازگشت مستلزم یک تغییر کامل گفتمان و احتمالاً تحمل انگهای اجتماعی است. این ممکن است برخی را به احتیاط بیشتر وادارد. در نهایت، ماجرای عاطفه احمدی نشان میدهد که مقوله مهاجرت ورزشی — به ویژه از کشورهایی مانند ایران — دیگر یک تصمیم ساده ورزشی نیست، بلکه یک کنش سیاسی-اجتماعی پیچیده است که عواقب آن میتواند سالها بعد نیز ادامه یابد. بازگشت او، پایان ماجرا نیست، بلکه آغاز فصل جدیدی از زندگی تحت ذرهبین است.