آسیانیوز ایران؛ سرویس فرهنگی هنری:
زبان زنده است و نفس میکشد، اما برخی میخواهند با انبرک دستورالعملهای اداری به آن شکل دهند! این روزها شاهد موج عجیبی هستیم که هر واژه تخصصی انگلیسی را با معادلهای فارسی ناهمگون جایگزین میکند - معادلهایی که نه تنها ذهن را نمینوازند، بلکه گاه مضحک و نامفهوم هستند. بارها و بارها، در مورد به کار بردن واژههای انگلیسی و آلمانی و فرانسوی و به طور کلی واژههای بیگانه در زبان فارسی بحث شده است. فکر میکنم کسانی که نوشتههای من را خواندهاند و من از نزدیک در خدمت آن ها بودهام میدانند که من در نگارش به شدت مراقب استفاده از واژههای فارسی هستم. اما در حرف زدن هیچ اصرار خاصی به استفاده از زبان مادرم ندارم.
زبان مادر
میگویم زبان مادر و نمیگویم زبان مادری. دلیلش را هم اینجا بیشتر توضیح میدهم. در دنیای کهن، واژگان حکومت میکردند. مورخان هزار سال قبل، پیروزمندانه مینوشتند که فلان قوم به سرزمین ما حمله کرد اما ما زبانمان را حفظ کردیم. یا اینکه با تاسف میگفتند که فلان قوم مورد حمله قرار گرفت و کتابهایشان سوخت و زبان و واژگانشان تغییر کرد.
امروز ابزارها و تکنولوژی و اختراعات و امثالهم، خداوندگار خلق کلمات هستند. همانها که گریبان برای زبان فارسی میدرند و برای «واژهسازی» حقوق میگیرند و نان میخورند، سوار «ماشین» میشوند و نه خودرو. دنبال «سوییچ» میگردند نه «کلید». آنها به «اینترنت» وصل میشوند و نه «شبکه جهانی». «لپتاپ» میخرند و نه «رایانه روی ران پا!». به «رادیو» گوش میدهند نه «امواج رها هوا». آنها «توییت» میکنند نه «جیک جیک». آنها «استوس» میگذارند نه «آخرین وضعیت موجود من». آنها «لایک» میکنند نه اینکه «دوست بدارند». همانها که ژست وطن پرستی میگیرند و خودشان را برای زبانی كه امروز تقریباً وجود ندارد، تکه تکه میکنند، اگر بخواهند تلویزیون LCD بگیرند و فارسی حرف بزنند باید لال شوند! اگر شارژر موبایلشان گم شود و بخواهند به زبان فارسی بگویند که چه چیزی را گم کردهاند، هرگز آن را پیدا نخواهند کرد!
تفکر پوسیده فرهنگستان زبان
تفکر «فرهنگستان» و «واژهسازی» متعلق به چندصد سال قبل و موزههای تفکر دنیاست. امروز اگر میخواهی زبانت زنده بماند، باید خالق باشی. باید بسازی و بزرگ شوی. اگر میخواهی به جای فیس بوک، چهره نما به کار رود، با بخشنامه و بودجه و توصیه و خواهش و التماس و پاس داشتن و … نمیشود. باید کار کنی. صبح زود بیدار شوی. شرکت تاسیس کنی. علم توسعه دهی. تکنولوژی داشته باشی. کار تیمی کنی. مفت خور نفت نباشی. نرم افزار بنویسی. سخت افزار توسعه دهی. سالها تلاش کنی و روزی که سایت تو بالا آمد، به جای «فیس بوک» تو اسمش را «چهره نما» بگذاری. و اگر چند سال ماندی و ثابت کردی که لیاقت داشتهای و برتر بودهای و از ارتباط و رانت و فشار استفاده نکردهای، مطمئن باش که همه مردم دنیا واژهی «چهره» را به جای واژهی «فیس» به کار خواهند برد. در غیر این صورت، زبان تو مرده یا در بهترین حالت در حال مرگ است.
ما مفتخوران دنیای امروزیم. نفت زیر پای خود را که متعلق به فرزندانمان است میفروشیم و حاصل زحمت و اندیشه دیگران را میخریم و برای اینکه فراموش کنیم که چقدر مفتخوار هستیم اصرار داریم نام فارسی روی آنها بگذاریم تا ادعای مالکیت هم داشته باشیم. این موضوع در مورد واژههای پایه هم وجود دارد. بسیاری از تئوریهای امروزی ما در دنیای دیگر توسعه یافته. نمیتوانیم به جای Organizational Structure بگوییم ساختار سازمانی و از جمله بعد با واژههای انگلیسی و بروکراسی و تکنوکراسی و سازمان ماشینی و ادهوکراسی، بجث را ادامه دهیم.نمیتوانیم بگوییم امنیت شبکه و از پاراگراف بعدی همه چیز انگلیسی باشد. خودمان را که مسخره نمیکنیم! خوب همان ساختار و امنیت را هم مثل هزار واژهی بعدی، انگلیسی بگوییم!
برای من استفاده از واژههای فارسی برای بیان مفاهیمی که ما هرگز به آنها فکر نکردهایم و برای توسعه آنها تلاش نکردهایم، دقیقاً شبیه کار همان دوستانی است که محصول چینی وارد بازار ایران میکنند و نام ایرانی بر روی آن میگذارند و به عنوان محصول ایرانی میفروشند. زمانی بود که هر نسل مانند نسل قبل زندگی میکرد. آن زمان، زبان مادری وجود داشت. امروز نسل به نسل و سال به سال دنیا عوض میشود. مادران ما برای بیان بسیاری از کارهای ما، واژه ندارند! امروز زبانی اگر هست «زبان فرزندی» است! زبان مادر من فارسی است. اما زبان فرزند من، اگر به همین حد تنبل و بیعرضه بمانم، انگلیسی خواهد بود!
در آغاز تنها کلمه بود
در بسیاری از متون کهن آمده که: «در آغاز تنها کلمه بود…». باید به عزیزانی که دغدغه کلمات را دارند یادآوری کرد که «در پایان دیگر کلمه نخواهد بود…». آنچه میماند مخلوقات حاصل از زایش فکر و دست من و شما هستند و تلخ است اما بپذیریم که ما این روزها، هر لحظه گامی بیشتر به سوی عقیم شدن میرویم… راه حل مشخص است. این زبان فارسی در حال احتضار را فراموش کنیم. زبان روز دنیا را یاد بگیریم. کار کنیم. تلاش کنیم. بخوانیم و بنویسیم و اختراع کنیم و بسازیم. وقتی مخلوق جدیدی به جهان افزودیم نام فارسی بر آن خواهیم گذاشت. اینگونه شاید این مرده بر بستر مرگ، دوباره تنفس را آغاز کند…
برای بسیاری از زبان آموزان و علاقهمندان به زبانهای خارجی، ترجمه موضوعی بسیار جذاب است. آیا به راستی، یک رمان که از زبانی به یک زبان دیگر ترجمه میشود، به خوبی نسخه اصلی است؟ آیا میبایست تمام کلمات را به زبان دیگر ترجمه کرد؟ آیا غیر قابل ترجمه بودن برخی اصطلاحات و عبارات امری واقعی است بارها و بارها شنیدهایم که آثار پوشکین، شاعر و نویسنده بزرگ روسی را باید به زبان روسی بخوانیم تا بهتر درک کنیم. ولی به راستی چرا؟ چرا همه کلمات را نمیشود از زبانی به زبان دیگر ترجمه کرد؟ گاهی مترجم به دلیل لحن تند و کلمات رکیک، قادر به ترجمه کلمات به زبان دیگر نیست و این امر یکی از ملاحضات ترجمه است. در این مقاله منظور چنین کلماتی نیستند بلکه در هر زبانی کلماتی وجود دارند که از لحاظ زبانشناسی بار معنایی خاصی دارند و بدون درک فرهنگ آن زبان، نمیتوان کلمات مورد نظر را به زبان دیگر ترجمه کرد. آیا میتوان هنگام انجام ترجمه فارسی به انگلیسی فعل «فال گرفتن» را بهراحتی ترجمه کرد؟ آیا ترجمه تخصصی کامپیوتر معادل مناسبی برای عبارت «data granularity» پیدا کرده است؟ آیا با انجام ترجمه انگلیسی به فارسی کلمهی بسیار پرمفهوم «Singularity» به واژهی «تکینگی» میتوانیم عمق مطلب و مفهوم آن را بهخوبی انقال دهیم؟ ترجمهپذیر بودن یا ترجمهناپذیر بودن اصطلاحات و لغات یکی از سوالات اساسی بسیاری از افرادی است که با ترجمه متن یا ترجمه مقالات علمی سروکار دارند.
چه کلماتی غیر قابل ترجمه هستند؟!
با جستجویی ساده در اینترنت متوجه خواهید شد که افراد زیادی در سراسر جهان، موضوعات جالبی را مطرح میکنند و معتقدند که برخی از کلمات قابل ترجمه نیستند. در این زمینه وبلاگهای مختلفی نیز وجود دارد. کلمات هوشمندانه و اعجاب آوری وجود دارند که در زبان انگلیسی، غیرقابل ترجمه تلقی میشوند. در واقع این کلمات را میبایست به صورتی طولانیتر و پیچیدهتر در متن انگلیسی به کار برد. بسیاری از کلمات غیر قابل ترجمه نیستند، بلکه فاقد کلمه معادل در زبان انگلیسی میباشند.
ترجمه یا تعریف؟
ترجمه در واقع انتقال یک زبان به زبان دیگر است ولی در این انتقال چه چیز ترجمه و چه چیز تعریف محسوب میشود؟ آیا تفاوتی بین این دو وجود دارد؟! در برخی از مواقع ترجمههای طولانیتر را به عنوان تعریف مطرح میکنند. به راستی تفاوت ترجمه و تعریف در چیست؟ در واقع در ترجمه، احساس و برداشت مترجم از کلمه، به طور صریح بیان میشود. ولی در تعریف، حالت و یا ماهیت کلمه در یک حوزه معنایی، شرح داده میشود. اجازه دهید تا با ذکر مثالی موضوع را روشنتر کنم: وقتی که کلمه روسی toska را معنی میکنیم کلماتی از قبیل بدبختی، خستگی، اشتیاق و غم و اندوه را در نظر میگیریم. انتخاب معنی مورد نظر کاملاً بستگی به متن دارد. به نظر شما این انتخاب ترجمه است یا تعریف؟ یا شاید هر دو؟ کلمه اسپانیایی duende اغلب در لیست کلمات غیر قابل ترجمه قرار میگیرد؛ و بهعنوان «نوعی قدرت جادویی و اسرارآمیز که شنونده را مجذوب میکند» مطرح میشود. در این مورد آیا از ترجمه استفاده شده یا به راستی به وصف کلمه پرداخته شده است؟ کلمه فرانسوی dépaysement در لغت به معنای منظره میباشد.Le dépaysement de François est total, il visite la Chine، اما در این جمله: «فرانسیس به چین مهاجرت کرده است». معنایی کاملاً متفاوت را ایجاد کرده است. به بیانی دیگر تعریف، تمام اسمهایی است که به زمینهی متن وابسته است و به عنوان بهترین ترجمه از آن استفاده میشود. برای اینکه تفاوت بین ترجمه و تعریف را درک کنیم میبایست در مورد زبان صحبت کنیم نه کلمات.
به کلیشهها نه بگویید
یکی از بزرگترین چالشهایی که کلمات غیر قابل ترجمه ایجاد کردهاند این است که این کلمات گنجینههای ارزشمند وابسته به زبانشناسی بوده و سرشار از استنتاجهای فرهنگی هستند. در اکثر مواقع این کلمات، بیش از حد عجیب وجالب و زیبا و پر از احساس هستند. برای مثال کلمه آلمانی Waldeinsamkeit، به معنای احساس خوشِ تنها بودن در جنگل است. شاید تصور کنید که در یک جنگل تاریک، تک و تنها، سرگردان شدن نمیتواند احساس خوبی را ایجاد کند. نکته اینجا است که کلمات غیر قابل ترجمه، حتی اگر تعریف شوند نیز، به رمز و رازهای فرهنگی اشاره میکنند که از درک ما خارج است. بدون درک صحیح فرهنگی، هیچ انگلیسی زبان و یا فرانسوی زبانی نمیتواند مفهوم حس تنها بودن در جنگل را به درستی درک کند.
ترجمه بدون درک فرهنگی
به دلیل استفاده صرف از ترجمه بدون درک فرهنگی، برداشتهایی کاملاً اشتباه از بسیاری کلمات وجود دارد. کلماتی نظیر Waldeinsamskeit، Schadenfreude، Backpfeifengesicht را با یک کلمه نمیتوان معنا کرد. در ترجمه باید از کلیشه رها شد و به تعریف کلمات از جهت فرهنگی پرداخت تا از بار اشتباهات کاسته شود. برخی از کلمات را حتی اگر تعریف کنیم نیز نمیتوانند در شنونده تصویر ذهنی درستی را ایجاد کنند. این امر به دلیل تفاوتهای فرهنگی و عدم اطلاع از دیگر فرهنگها است. برای مثال: ترجمه یک متن روسی در رابطه با وان حمام و بخار آب را در نظر بگیرید. چطور میتوانید کلمه (веник) venik را ترجمه کنید. venik یک نوع جارو است. در واقع نوعی ترکههای برگ دار است که بهتر است از شاخههای خشک شده تهیه شود و برای لذت بردن و تجدید بخارآب در حمام روسی به کار میرود. ترجمه کلمه venik به معنای جاروب در این متن کاملاً اشتباه است و احتمالاً تصاویر ذهنی خنده داری را ایجاد خواهد کرد. اگر زمینه فرهنگی مناسبی وجود نداشته باشد، ترجمه کلمه به کلمه متون نمیتواند راه مناسبی باشد. کلمات غیر قابل ترجمه در تمام فرهنگها وجود دارند و مختص زبان خاصی نیستند. به طور کلی ممکن است کلمات منفرد قابل ترجمه نباشند، اما یک زبان ترجمه پذیر است. دقت و صحت ترجمه ارتباط مستقیمی با درک فرهنگی و زبانشناسی دارد. مهم نیست که در یک متن، چه حواشی پیرامون کلمهای خاص وجود دارد. بلکه مهم این است که ترجمه روان و شیوا بوده و بتواند حس خوشحالی و رضایت را به وجود آورد. زبان زنده است و نفس میکشد، اما برخی میخواهند با انبرک دستورالعملهای اداری به آن شکل دهند! این روزها شاهد موج عجیبی هستیم که هر واژه تخصصی انگلیسی را با معادلهای فارسی ناهمگون جایگزین میکند - معادلهایی که نه تنها ذهن را نمینوازند، بلکه گاه مضحک و نامفهوم هستند.»
تحلیل چندبعدی
-
زیانشناسی کاربردی
-
زبان پدیدهای ارگانیک است که نیاز به تحول طبیعی دارد
-
معادلسازیهای تحکمی (مثل «پادکست=پُربُشن») اغلب ناپایدار میمانند
-
نمونه موفق: واژه «رایانه» که به مرور جای «کامپیوتر» را گرفت
-
پیامدهای ارتباطی
-
ایجاد گسست بین متخصصان و عموم مردم
-
کاهش بهرهوری در انتقال مفاهیم علمی
-
مثال: «ریزپردازنده» vs «میکروپروسسور» در متون فنی
-
تناقض تاریخی
-
۴۰% واژگان فارسی امروز ریشه عربی دارند
-
زبانهای زنده همواره از وامگیری هوشمند استفاده کردهاند
-
حتی شاهنامه فردوسی پر از واژگان عربی است!
-
راهکار پیشنهادی
-
تشکیل کارگروههای تخصصی با حضور زبانشناسان و متخصصان هر حوزه
-
پذیرش تکثر زبانی در حوزههای مختلف
-
اولویت دادن به سادگی بیان به جای اصالت گرایی افراطی
نتیجهگیری طنزآمیز
«شاید بهتر باشد قبل از جایگزینی «اسنپ» با «چابکرسان»، اول فکری به حال معادل فارسی «آبمیوهگیری» بکنیم که هنوز بعد از ۱۰۰ سال به آن «عصارهکش» نمیگوییم!» به نظر شما آیا کلماتی غیر قابل ترجمه وجود دارند؟ در زبان فارسی چه کلماتی را میشناسید که غیر قابل ترجمه باشند؟ نظراتتان را با ما در میان بگذارید.