آسیانیوز ایران؛ سرویس ورزشی:
بکام در دهه ۱۹۹۰ تجسمی از نبوغ جوانانه بود، او نیمه دوم آن دهه را با مدل موی معروفش تحت کنترل داشت. پیش از آن که متوجه شوید، ۳۰ سال گذشته است. اگرچه این سالها با بکام مهربان بودهاند- آن قدر که تولدش همه را شوکه کرده است. گاه هراسناکی بر چهره گری پالیستر نقش میبندد هنگامی که فورفورتو او را از نزدیک شدن نقطه عطفی مهم برای دیوید بکام مطلع میسازد. پالیستر با لبخند میگوید: «او پنجاه ساله شده، درست است؟ خدایا، این نشان میدهد من چقدر پیر شدهام!» پالیستر که ۹ سال از بکام بزرگتر است، زمانی که بکام اولین بازیاش برای تیم اصلی را در سال ۱۹۹۲ و در ورزشگاه گلدستون گراند برایتون انجام داد، در منچستریونایتد حضور داشت اما هرکسی که از ابتدای دوران حرفهای بازیهای این هافبک را دنبال کرده باشد، احتمالاً در حال حاضر با احساسی مشابه از اندوه و ناباوری مواجه است.
بکام در دهه ۱۹۹۰ تجسمی از نبوغ جوانانه بود، او نیمه دوم آن دهه را با مدل موی معروفش تحت کنترل داشت. پیش از آن که متوجه شوید، ۳۰ سال گذشته است. اگرچه این سالها با بکام مهربان بودهاند- آن قدر که تولدش همه را شوکه کرده است. دیوید بکام، همچنان آراسته و شیک، ۵۰ ساله است؟ عددی که باورش دشوار است اما افراد فوتبالی معدودی توانستهاند چنین دستاوردهایی را در نیم قرن اول زندگیشان داشته باشند…
«این بچه کیه؟»
پالیستر اولین بار زمانی با بکام ملاقات کرد که او تازه وارد دوران نوجوانی شده بود. در واقع، تمامی اعضای تیم منچستریونایتد او را در آن زمان شناختند. این مدافع میانی سابق به فورفورتو میگوید: «به یاد دارم هر وقت برای انجام مسابقهای به لندن میرفتیم، باشگاه توجه ویژهای به او نشان میداد. او اغلب در رختکن ظاهر میشد- این پسر نوجوان با موهای بلوند و لهجه کاکنی که رویای بازی برای منچستریونایتد را در سر داشت، میآمد و با بازیکنان دیدار میکرد. این اولین معرفی او به ما پیش از پیوستنش به این باشگاه بود. با خودمان میگفتیم: این بچه کیست؟ اگر سرمربی در روز مسابقه چنین کاری انجام میدهد، حتما باید بازیکن خوبی باشد! حضور در رختکن پیش یا پس از مسابقه امتیازی ویژه به حساب میآمد.» لی شارپ نیز به یاد میآورد که الکس فرگوسن از بکام استقبال میکرد. این وینگر پیشین منچستریونایتد میگوید: «در ایام تعطیلات مدرسه همیشه همراه با پدرش میآمد. سرمربی میگفت: این پسر بازیکن خوبی است. میفهمیدیم که باید استعداد خاصی داشته باشد- من به یاد ندارم پل اسکولز، نیکی بات یا برادران نویل این طور در اطراف رختکن حضور داشته باشند.»
از همان اول هم قرار بود که بکام در پست وینگر در منچستریونایتد و تیم ملی انگلیس بازی کند- این اتفاق بیش از حد بینقص بود که بخواهد به واقعیت تبدیل شود اما او در دوم ماه می سال ۱۹۷۵ در بیمارستان ویپس کراس واقع در لیتون استون به دنیا آمد که از نظر تاریخی، آینده نگرانهترین زادگاه پس از تولد روی کین در بیمارستان مامیس هالند در کورک به حساب میآید. البته مورد دوم هرگز به واقعیت نپیوست (توضیح مترجم: نویسنده در این پاراگراف با نام بیمارستانی که بکام در آن متولد شده شوخی کرده و با بودن کلمه کراس به معنی سانتر در آن، ادعا کرده که او از ابتدا قرار بود به عنوان وینگر بازی کند. در ادامه نویسنده نامی ساختگی برای بیمارستان محل تولد روی کین مطرح کرده که به درگیری این کاپیتان سابق یونایتد با آلف اینگه هالند، پدر ارلینگ هالند، اشاره دارد) .
پالیستر میگوید: «دیوید در کودکی استعداد خاصش را با قهرمانی در رقابتهای مدرسه فوتبال بابی چارلتون نشان داده بود که توجه استعدادیابها را به خود جلب کرد. اطمینان دارم باشگاههای بسیاری خواهان امضای قرارداد با او بودند اما تِد، پدرش، هوادار متعصب منچستریونایتد بود و این تنها باشگاهی بود که دیوید میخواست برایش بازی کند.» بکام همچنین در مدرسه فوتبال تاتنهام حضور یافت و در تیمهای لیتون اورینت و نوریچ تست داد اما در سال ۱۹۸۹ و در سن ۱۴ سالگی به منچستریونایتد پیوست، سه سال پس از آن که در بازی برابر وستهم بهعنوان کودک همراه بازیکنان تیم در زمین حاضر شده بود.
پالیستر جزئیات چندانی از اولین حضور بکام در تیم اصلی به عنوان بازیکن تعویضی و به جای آندری کانچلسکیس در دیدار رفت مرحله دوم جام اتحادیه برابر برایتون به یاد ندارد. به هر حال، ۳۳ سال از این اتفاق گذشته است. او با خنده میگوید: «حتی آن مسابقه را به خاطر نمیآورم، چه برسد به ورود بکام به زمین!» سپس با کنجکاوی به سراغ یوتیوب میرود تا خلاصه آن بازی را مرور کند. با لبخند میگوید: «کنجکاوم آن را تماشا کنم و ببینم که چقدر خوب بازی کردم- مشخص شد که چندان هم خوب نبوده است!»
در آن زمان بکام تنها ۱۷ سال داشت و دومین حضورش در تیم اول، دو سال بعد رقم خورد- در دیدار رفت دیگری از مرحله دوم جام اتحادیه در پورت وِیل که در آن سر الکس فرگوسن به دلیل استفاده از ترکیبی جوان به خاطر بیاحترامی به این مسابقات مورد انتقاد قرار گرفت. اما بازیکنان جوانی که ان شب در استافوردشایر وارد میدان شدند چه کسانی بودند؟ بکام، بات، اسکولز و گری نویل. منچستریونایتد ۲-۱ پیروز شد.
پس از به ثمر رساندن یک گل و ارسال یک پاس گل در جریان پیروزی خانگی ۴-۰ برابر گالاتاسرای در لیگ قهرمانان اروپا، بکام به صورت قرضی راهی تیم دسته سومی پرستون شد و در پنج بازی دو گل به ثمر رساند- یکی مستقیماً از روی ضربه کرنر و دیگری از روی ضربههای ایستادگی که به امضای خودش معروف شد. پالیستر به خاطر میآورد: «احتمالاً آخرین بازیکنی بود که از نسل ۹۲ به بلوغ رسید، او از نظر فیزیکی به توانمندی اسکولزی یا بات نبود. به همین دلیل به تیمی دیگر قرض داده شد و به آن تجربه نیاز داشت- من هم زمانی که جوان بودم به صورت قرضی از میدلزبرو به دارلینگتون رفتم و آن تجربه باعث پختگی میشود.»
بکام خیلی زود به تیم اصلی فراخوانده شد و در دیداری در لیگ برتر برابر لیدز به میدان رفت و شکوفاییاش کامل شد. شارپ اظهار داشت: «او بسیار آرام و فروتن بود اما از لحاظ فنی بینقص به حساب میآمد. اگر کسی میخواست یاد بگیرد که چگونه به توپ ضربه بزند، میتوانستید دیوید بکام را بهعنوان الگو معرفی کنید. این مهارت را با اخلاق کاری ترکیب کنید. او در کودکی هافبک میانی بود و فکر میکنم همیشه تمایل داشت در همان پست بازی کند اما ما برایان رابسون، پل اینس، روی کین، نیکی بات و پل اسکولز را داشتیم، بنابراین بهتر بود که در کنارهها بازی کند تا بتواند خلاقیتش را نشان دهد. او باید آن نقش را یاد میگرفت- تصور نمیکنم در ابتدا با تمایل شخصی در آن پست بازی کرده باشد اما ارسالهایش کشنده بود.»
تمرین باعث شد بینقص شود. پالیستر میگوید: «بعد از تمرین همان جا میماند و شروع به تمرین ضربات ایستگاهی و کرنرها میکرد، به روشهای مختلف به توپها ضربه میزد تا انواع چرخش یا شکل پایین آمدن توپ را امتحان کند. تنها بازیکن دیگری که در دوران بازیام دیدم اینطور به توپ ضربه میزد، گلن هادل بود.» بکام برای اولینبار در فصل 96-1995 به صورت منظم به ترکیب اصلی راه پیدا کرد- همان فصلی که آلن هانسن گفت: «نمیتوانید با بچهها هیچ جامی ببرید» و بعدتر مجبور شد حرفش را پس بگیرد چون شاگردان جوان فرگوسن قهرمان شدند. در روز افتتاحیه فصل بعد، بکام گل معروفی را از وسط زمین برابر ویمبلدون در ورزشگاه سلهرست پارک به ثمر رساند.
پالِیستر میخندد: «وقتی توپ را زد، با خودم گفتم: چه گستاخ… توپ در هوا بود و من داشتم فکر میکردم مربی او را میکشد اما توپ میرفت و میرفت، میدیدم دروازهبان به دردسر افتاده است و پیش خودم میگفتم نه… امکان ندارد… سپس توپ به تور دروازه چسبید! سرمربی را دیدم که کنار زمین با خودش فکر میکرد حالا که گل زده است دیگر نمیتوانم دعوایش کنم! لحظهای فوقالعاده از فرصت طلبی و مهارت تکنیکی درخشان برای دیدن اين شانس و اجرا کردنش نیاز بود. واقعاً چه گستاخیای… وای، چه گلی! آن لحظه بود که خودش را به این عرصه بزرگ معرفی کرد.» بکام دو هفته بعد اولین بازی ملیاش را در مسابقات انتخابی جام جهانی برابر مولداوی انجام داد. دیوید سیمن به فورفورتو میگوید: «به سمتش رفتم تا ورودش به تیم را خوشامد بگویم چون کمی مضطرب و هراسان به نظر میرسید. ولی در همان تمرین اول میشد کیفیتش را دید.
تا آن زمان با هیچ بازیکنی روبرو نشده بودم که چیزی که من به آن قدرت پنهان میگویم را به اندازهۀ او داشته باشد. به خاطر دارم که با چند ضربه آزادش در تمرینات روبرو شدم و احساس کردم میخواهد دستهایم را از هم باز کند، او قدرت زیادی داشت. با بغل پا هم میتوانست این کار را انجام دهد- مشخص نبود میخواهد به کدام سمت برود.» شهرت بکام در عرصۀ عمومی زمانی بیشتر شد که در سال ۱۹۹۷ با ویکتوریا آدامز از گروه اسپایس گرلز وارد رابطه شد، هرچند پالیستر تاکید دارد که این شهرت هیچ تغییری در او ایجاد نکرد. پالیستر ۵۹ ساله که در تابستان ۱۹۹۸ از منچستریونایتد جدا شد، میگوید: «در تمام مدتی که من آن جا بودم، او بچه بسیار مودبی بود.
یک روز در تمرین سرم داد کشید، داشت سر موضوعی فریاد میزد- به خاطر ندارم چه موضوعی بود. با خودم گفتم اوه اوه! ادامه ندادم و پس از تمرین در رختکن به سمتم آمدم و عذرخواهی کرد. با خودم فکر کردم آفرین به تو به خاطر این کار، عذرخواهی کردن مردانگی میخواهد. چنین رفتاری از او بعید بود- مامادر و پدرش به خوبی تربیتش کرده بودند تا همیشه به بزرگترها احترام بگذارد.»
«ممکن بود نابودش کند»
زندگی بکام در تابستان ۱۹۹۸ در سناتین در یک لحظه تغییر کرد. فقط چهار روز پیش از آن، روند رو به رشدش با گل اولش برای تیم ملی انگلیس ادامه پیدا کرده بود، یک ضربه ایستگاهی خیرهکننده در سومین بازی سهشیرها در مرحله گروهی جام جهانی پس از آنکه خودش را به ترکیب اصلی برابر کلمبیا تحمیل کرده بود. سپس نوبت به بازی مرحله یک هشتم برابر تیم ملی آرژانتین رسید، ضربهای که به دیهگو سیمئونه زد و کارت قرمزی که او را به بازیکنی منفور برای بخشی از هواداران در سراسر این کشور تبدیل کرد. تدی شرینگام که در دو بازی اول آن رقابتها در ترکیب اصلی بود، تاکید میکند: «مردم با موجی اشتباه همراه شدند و گفتند دلیل حذف ما از جام جهانی او بوده است- در حالی که دلیلش او نبود.
اشتباه کوچیکی کرد، ضربه کوچکی به قوزک پای سیمئونه وقتی که روی زمین افتاده بود زد و سیمئونه از این موقعیت سواستفاده کرد تا او را اخراج کند. داور نزدیک بود اما ندید چه اتفاقی رخ داد. من با چشمهای خودم دیدم- حدود بیست متر فاصله داشتم و واقعا باورنکردنی بود که این اتفاق چطور پیش رفت که بکام اخراج شود و بعد به آن شکل منفور شود.» لس فردیناند که آن شب تلخ نیمکتنشین بود هم برای بکام دلسوزی کرد. او حالا میگوید: «یک لحظه قهرمان هستی، لحظه بعدی نقش منفی داستان. به عنوان فوتبالیست درک میکردیم که اشتباه گاهی پیش میآید. از نظر ما اخراج نداشت، طوری که سیمئونه خودش را به زمین انداخت همه چیز را تغییر داد.» بعضی از هواداران در انگلیس بسیار بیرحمانهتر با او برخورد کردند. آدمکی شبیه به این هافبک بیرون کافهای در کرویدون به دار آویخته شد. شرینگام در آن زمان هم تیمی بکام در منچستریونایتد هم بود و میدید که این دشمنی چطور تقریباً در تمامی بازیهای خارج از خانه در طول فصل بعد خودش را نشان میداد.
این مهاجم سابق میگوید: «او بعد از آن جام جهانی کیفیت واقعیاش را نشان داد. برای چند ماه هر بار که ضربه ایستگاهی یا کرنر میزد، هر بار که توپ را لمس میکرد، ناسزا میشنید- هر پنج یا ۱۰ ثانیه یک بار. مردم میخواستند او را بکشند، به دار بیاویزند، آنها میخواستند او را بسوزانند. بازیکنی که تا این حد قوی باشد که بتواند از پس این وضعیت بربیاید، برای من از او یک مرد ساخت. هواداران او را هو میکردند و او فقط یک ضربه آزاد را به کنج بالای دروازه میفرستاد و طوری شروع به دویدن میکرد که انگار میگوید بروید به جهنم. باید او را به این خاطر تحسین کرد چون این آزارها مشمئزکننده بودند. شگفتانگیز بود که چطور از آن دوران عبور کرد و به فوتبالیستی بهتر بدل شد. بدون شک، آن دوره میتوانست او را نابود کند.» بکام شاید بهترین فصل دوران حرفهای فوتبالش را رقم زد و به منچستریونایتد در فتح سهگانه مشهورش کمک کرد. در واقع، این نفرتی که نثارش میشد، نوعی ذهنیت “همه علیه ما” ایجاد کرد که اتحاد این تیم را بیش از پیش محکم ساخت. شرینگام میگوید: «قطعاً این مسئله همان اوایل فصل ما را بیشتر به هم نزدیک کرد و مهارتهای مدیریتی فرگی فوقالعاده بود.
همانقدر که میتوانست با دیوید بیرحم باشد، این را هم میدانست که چه زمانی باید دست دور شانهاش بیندازد و بگوید: میدانی چیه پسر؟ تو برای من کافی هستی، نگران آن احمقهایی که میخواهند پایینت بکشند نباش، تو یک بازیکن واقعی هستی- وقتی پیراهن منچستریونایتد رو میپوشی، این را به خاطر داشته باش، ما هنوز دوستت داریم، حالت خوب میشود. به همین دلیل است که بکام هنوز هم برای او احترام زیادی قائل است، حتی با وجود اینکه بعدها مشکلاتی بینشان به وجود آمد.» یاپ استام در ابتدای همان فصل به این باشگاه پیوست و از میزان نفرتی که متوجه بکام بود، شگفتزده شد. این بازیکن هلندی به فورفورتو میگوید: «باورم نمیشد که واکنشها این طور باشد، که انسانی بتواند چنین برخوردی با انسان دیگری داشته باشد. اما او واقعاً خوب با قضیه کنار آمد. گاهی حمایتش میکردیم و گاهی هم دربارهاش شوخی میکردیم تا جدیت موضوع را از بین ببریم. اعتماد به نفسش برگشت و این خیلی چیزها درباره شخصیتش را به شما نشان میدهد.»
منچستریونایتد در فینال لیگ قهرمانان اروپا در ورزشگاه نوکمپ برابر بایرن مونیخ در وقتهای تلف شده ۱-۰ عقب بود و به بکام نیاز داشت. سپس، این هافبک کرنری از سمت چپ زد که منجر به گل تساوی دراماتیک شرینگام شد. دو دقیقه بعد، باز هم از همان سمت کرنری فرستاد که بدون نقص به شرینگام رسید تا ضربهای به توپ بزند و اوله گونار سولسشر آن را به گل پیروزی تبدیل کند. بهترین متخصص ضربات ایستگاهی دنیا کمک کرده بود تا بازی کاملا عوض شود.
استام تایید میکند: «ما بدون کرنرهای دیوید بکام نمیتوانستیم فینال لیگ قهرمانان را ببریم. همه ما از کیفیت او باخبر بودیم و کسی جز او نباید پشت آن ضربات میبود، آن قدر دقیق بود که این قدرت سالها نقطه قوتش بود. فقط به یک ضربه کوچک نیاز داشتیم تا گل بزنیم. او در آن دقایق خیلی مهم بود.» بکام آن سال در رای گیری برای هر دو جایزه توپ طلا و بازیکن سال فیفا پس از ریوالدو دوم شد. دو سال بعد، بار دیگر در رایگیری فیفا و این بار پشت سر لوئیس فیگو دوم شد و به این ترتیب به تنها بازیکن انگلیسی تبدیل شد که بیش از یک بار در بین دو نفر اول قرار گرفت.
بدون الماس، ورود ممنوع
رایگیری سال ۲۰۰۱ احتمالا پس از بهترین عملکرد او با پیراهن تیم ملی برگزار شد، در دیدار مقابل یونان کمی پس از آنکه به عنوان کاپیتان انگلیس انتخاب شده بود. بعضی افراد در رسانهها بکام را رهبری ذاتی نمیدانستند اما او حتی در منچستریونایتد هم مهارتهای رهبریاش را نشان داده بود. استام میگوید: «او نسبت به باشگاه بسیار پرشور بود و بسیار محترم بود. با همه ارتباط برقرار میکرد و با من تماس گرفت تا از انتقالم به لاتزیو جلوگیری کند، پس از آنکه با چند بازیکن دیگر هم صحبت کرده بود. او واقعاً انسان خوبی است.»
بکام همچنین با الگو بودن، تیمش را رهبری میکرد- حرفهایگری او خودش را به اشکال مختلفی نشان میداد، به خصوص در آمادگی بدنیاش. مایکل سیلوستره، هم تیمی سابقش در منچستریونایتد، اظهار داشت: «مردم نمیدانند چقدر از نظر بدنی آماده بود. مسافت زیادی میدوید. یکی از اردوهای پیشفصل را به خاطر دارم که او و دوایت یورک آخرین نفراتی بودند که در تست دو باقی مانده بودند. من هم خیلی آماده بودم اما آن دو نفر… نمیدانم در تعطیلات چهکار کرده بودند. بکام نوار آخر را تمام کرد – دیگر مرحلهای بالاتر وجود نداشت! آمادگی بدنیاش باور نکردنی بود.» در آخرین دیدار انگلیس در مرحله انتخابی جام جهانی مقابل یونان، بکام تمام زمین را پوشش داد، دیوانهوار بازی کرد و در دقیقه ۹۳ با ضربه آزادش تیم اسون گوران اریکسون را راهی ژاپن و کره جنوبی کرد.
امیل هسکی که عضوی از آن تیم انگلیس بود، به یاد میآورد: «او در آن عصر فوق العاده بود، همه چیز را از بال راست کنترل میکرد. به عنوان کاپیتان، پرسر و صدا نبود، با داد به ما دستور نمیداد اما با نگاه کردن به او به این فکر میافتادی که باید سختتر کار کنی. انرژیاش در آن بازی مقابل یونان باورنکردنی بود و بعد، آن گل را زد که باعث صعود ما شد، فقط او میتوانست چنین کاری بکند. در آن بازی سه یا چهار ضربه آزاد دیگر هم زده بود اما ما هر روز در تمرین میدیدیم که آنها را گل میکند. کنج دروازه، گل. فقط نیاز به زمان داشت تا یکی از آنها گل شود.»
این عملکرد جایزه شخصیت سال بیبیسی اسپورت را برای بکام به ارمغان آورد. حتی برای کسانی که روی نیمکت اولدترافورد هم نبودند، ضربه آزاد او الهام بخش بود. دنی میلز میگوید: «من در فهرست تیم بودم- چهار یا پنج نفر از ما آن گل را از کنار تونل تماشا میکردیم، لحظهای باورنکردنی بود. اگر آن گل به ثمر نمیرسید، شاید هرگز در جام جهانی بازی نمیکردم. یادم هست به مهمانی جام جهانی در خانه او دعوت شدم- کمی پر زرق و برق بود. دعوتنامهها اوایل سال ۲۰۰۲ ارسال شد- استفاده از کراوات و الماس الزامی بود! من حتی کراوات مشکی هم نداشتم، چه برسد به سفید و البته که الماس هم نداشتم! فکر کنم این مهمانی دریچهای به دنیای افراد مشهور بود.
اما در نهایت رفتم. ما میزی در انتهای سالن برای بازیکنها داشتیم- افراد مشهور از همه قشرها بسیار فعالتر از ما بودند. ظاهراً مهمانی برای بازیکنها بود اما مطمئن نیستم واقعا اینطور بود… من بیشتر وقت را با پسرم در چادر بازی کودکان گذراندم!» آمادهسازی بکام برای جام جهانی با مصدومیتی از ناحیه استخوان کف پا در جریان برخورد با آلدو دوشر از دپورتیوو لاکرونیا در ماه آوریل دچار اختلال شد اما به موقع برای این رقابتها برگشت و پل ارتباط مهمی بین بازیکنان و کادر فنی در شرق دور بود.
هسکی به خاطر میآورد: «در هتل بودیم و اگر میخواستیم بیرون برویم، فقط به دیوید میگفتیم و او میگفت: میخواهید چه کار کنید؟ چند دقیقه بعد همه چیز آماده بود- با مربی هماهنگ کرده بود، چه میخواستیم دسته جمعی به سینما برویم یا قدمی بزنیم تا کمی از هتل دور شویم.» آن محیط نسبتاً آرام باعث شد انگلیس به مرحله یک چهارم نهایی برسد، پس از آن که بکام با به ثمر رساندن گل پیروزی از روی نقطه پنالتی مقابل آرژانتین طلسم تلخی را از میان برداشت. نتیجهای که در نهایت این رقیب از آمریکای جنوبی را حذف کرد.
دنی میلز که در آن جام جهانی در تمام بازیها در پست دفاع راست در ترکیب اصلی حضور داشت، میگوید: « پس از آنچه چهار سال قبل اتفاق افتاده بود، آن پنالتی نوعی رستگاری برای او بود. من پشت سرش بازی میکردم- کارم این بود که وظایف دفاعیاش را انجام دهم و توپ را به او برسانم. همین. کار سختی نبود!
وقتی آن پنالتی را زد، وسط زمین ایستاده بودم، دستهایم را زیر بغلم جمع کرده بودم و دعا میکردم گل شود. بهترین پنالتی ممکن نبود اما گل شد، پس یعنی بهترین پنالتی بود، به همین سادگی. این لحظه بسیار مهمی بود، نه فقط برای دیوید، بلکه برای تمام تیم چون آرژانتین را پس از اتفاقاتی که در سال ۱۹۹۸ رخ داده بود، شکست دادیم. آرژانتین مدعی قهرمانی جام جهانی در سال ۲۰۰۲ بود. این یک بازی تاریخی بود.» هسکی هم در تمام بازیهای آن رقابتها در ترکیب اصلی بود. او که حالا ۴۷ سال دارد توضیح میدهد: «وقتی آن پنالتی را زد، همه برایش خوشحال بودیم چون فشاری که در سال ۱۹۹۸ تحمل کرده بود واقعا سنگین بود. آن گل بخشی از گذشتهاش را پاک کرد. این پیامی برای همه است- از شکستها برای پیشروی استفاده کنید، نه برای عقب نشینی.»
عبور از بورلی هیلز
همکاری بکام با منچستریونایتد یک سال بعد به پایان رسید، کمی پس از حادثه معروف ضربه کفش- سر الکس فرگوسن پس از شکست خانگی در جام حذفی مقابل آرسنال، با عصبانیت به کفشی که روی زمین افتاده بود لگد زد که به صورت بکام برخورد کرد.
مایکل سیلوستره در رابطه با این درگیری که تیترهای بسیاری را در رسانهها به خودش اختصاص داد، شوخی میکند: «آن ضربه از سوی سر الکس فوقالعاده بود… او در حال فریاد زدن بر سر بکام بود که به کفش لگد زد اما برخوردش به صورت بکام و ایجاد جراحت از روی بدشانسی بود. قصد نداشت به بکام آسیب بزند. این اتفاق رخ داد و خراش کوچکی ایجاد کرد. ضربه خیلی دقیقی بود. در آن زمان جو رختکن بسیار ملتهب بود. صادقانه واقعاً بد بود.» روابط آنها پیش از آن هم دچار تنش شده بود، این حادثه روند جدایی بکام را سرعت بخشید- خوان لاپورتا، رییس جدید باشگاه بارسلونا، وعده داده بود که بکام را به نوکمپ ببرد اما این رئال مادرید بود که او را به خدمت گرفت.
جایگاه او بیشتر و بیشتر رشد میکرد- هر بازیکن جوانی که به تیم ملی انگلیس میپیوست، او را تحسین میکرد. شان رایت فیلیپس به فورفورتو میگوید: «اولین بازی ملی من مقابل اوکراین در ورزشگاه سنت جیمزز پارک بود. وقتی وارد زمین شدم، دیوید گفت: میدانم تواناییاش را داری، پس نشان بده که چه مهارتی داری، تو شایسته اینجا بودن هستی. او چند ثانیه وقت گذاشت و نصیحتم کرد- وقتی بازیکنی باتجربه چنین چیزی گفت، به من کمک کرد باور کنم که قرار بود همین جا باشم و به من اعتماد به نفس داد.» تنها بیست دقیقه بعد، این بازیکن تازه وارد اولین گل ملیاش را به ثمر رساند.
با این حال، پس از آنکه بکام بار دیگر در جام جهانی ۲۰۰۶ بازوبند کاپیتانی انگلیس را به بازو بست، به مدت یازده ماه توسط استیو مکلارن، سرمربی جدید این تیم، از ترکیب کنار گذاشته شد، در حالی که در ۳۱ سالگی، هنوز با پایان دوران اوجش فاصله داشت. این تصمیم بسیاری را متعجب کرد. رایت فیلیپس تاکید میکند: «همیشه از این شگفتزده میشدید که هر بار برای انگلیس بازی میکرد، موثر ظاهر میشد. عجیب بود که او را از دست دادیم، با توجه به نقشی که هم در زمین و هم در رختکن ایفا میکرد.»
تا تابستان ۲۰۰۷، انگلیس تنها در شش بازی مقدماتی یورو ۲۰۰۸ تنها سه پیروزی به دست آورده بود و بکام دوباره دعوت شد و در دو دیدار اولش سه پاس گل ثبت کرد. او ترجیح میداد اجازه دهد عملکردش در زمین حرف بزند. رایت فیلیپس اضافه میکند: «دیوید اغلب آنچه را فکر میکرد نادرست است، اصلاح میکرد-در زمین. همیشه سختکوش بود اما اگر نیاز بود بیشتر تلاش کند، پنج درصد دیگر توان میگذاشت.»
بکام همچنین در جولای همان سال به لسآنجلس گلکسی پیوست که به دیداری غیرمنتظره با رایت فیلیپس در مدت حضورش در آن باشگاه منجر شد. این بازیکن سرعتی سابق منچسترسیتی میگوید: «در لسآنجلس در تعطیلات بودم و در خیابانی قدم میزدم. در بورلی هیلز بودیم، روز خوبی برای پیادهروی بود. دیوید با ماشین از کنارمان رد شد، ماشین را متوقف کرد و با ما صحبت کرد. فقط دست تکان نداد، بلکه ماشین را نگه داشت و با ما حرف زد. او چنین شخصیتی دارد.» بکام پس از دو انتقال قرضی در ماه ژانویه به میلان، در سالهای ۲۰۱۱ و ۲۰۱۲ به لس آنجلس گلکسی در کسب عنوان قهرمانی لیگ فوتبال آمریکا کمک کرد. صد و پانزدهمین و آخرین بازی ملیاش در اکتبر ۲۰۰۹ مقابل بلاروس در ومبلی انجام شد، پیش از آنکه مصدومیت از ناحیه آشیل حضورش در جام جهانی ۲۰۱۰ را منتفی کند.
فقط پیتر شیلتون و وین رونی تعداد بازیهای ملی بیشتری از او دارند- بکام به عنوان مشاور همراه این تیم به آفریقای جنوبی سفر کرد. رایت فیلیپس میگوید: «او در آن جام جهانی نقش بزرگی برای ما داشت. این اولین و تنها تورنمنت ملی من بود. حضور افرادی که قبلاً در چندین تورنمنت شرکت کرده بودند و با این که بازی نمیکردند اما میتوانستند با من و سایر بازیکنانی که پیش از این در چنین مسابقاتی نبودند، صحبت کنند و در طول این مسیر به ما کنند، بسیار مهم بود.» دوران فوتبال بکام در سال ۲۰۱۳ در پاری سن ژرمن در سن ۳۸ سالگی به پایان رسید، در حالی که اشک میریخت زمین را برای آخرین بار در ورزشگاه پارک دو پرنس مقابل برست ترک کرد.
کمتر از یک سال بعد گزینهای را فعال کرد تا تیمی جدید را تنها با ۲۵ میلیون دلار در لیگ فوتبال آمریکا بخرد- گزینهای که هوشمندانه در قراردادش با لس آنجلس گلکسی در سال ۲۰۰۷ گنجانده شده بود. از آن زمان باشگاه اینتر میامی را بنیان گذاشت که در سال ۲۰۲۰ اولین فصلش را در لیگ فوتبال آمریکا سپری کرد، در سال ۲۰۲۳ لیونل مسی را به خدمت گرفت و در سال ۲۰۲۴ صدرنشین لیگ شد (اگرچه به شکلی غیرمنتظره در ابتدای مرحله پلیآف حذف شد). آنها تابستان امسال در جام جهانی باشگاهها شرکت خواهند کرد و قرار است سال آینده به ورزشگاهی با ظرفیت ۲۵ هزار نفر منتقل شوند. برند بکام کارها را به سرانجام میرساند.
بکام با وجود تاثیرگذاری و شهرت بیچون و چرایش هرگز کسانی را که در این مسیر همراه او بازی کردهاند، فراموش نکرده است. هسکی مدعی شد: «بارها او را خارج از دنیای فوتبال دیدهام و همیشه جلو میآید و صحبت میکند. هنوز هم بسیار فروتن و انسانی فوقالعاده است.» زمانی که کت فیپس، منشی قدیمی منچستریونایتد، در ماه ژانویه درگذشت، بکام یکی از چندین بازیکنان سابق این تیم بود که به او ادای احترام کرد. پالیستر میگوید: «او را اخیرا در چند مراسم ختم دیدهام، برای بابی چارلتون و کتی. جلو میآید، دست میدهد و میگوید: حالت چطور است؟ او بسیار خونگرم است.»
این که چنین طیف گستردهای از هم تیمیها این طور پرشور از بکام تمجید میکنند گویای همه چیز است است- هم درباره شخصیت بکام و هم درباره شخصیت ورزشیاش. پالیستر اضافه میکند: «حرفهای زیادی درباره سبک زندگیاش زده میشود اما بازیکن فوقالعادهای بود. شنیدهام که بعضی از افراد گفتهاند او بیشتر از آنکه فوتبالیست باشد، هالیوودی بود اما باور کنید او یک فوتبالیست بزرگ بود.» پالیستر از همان آغاز فوتبال بکام در اوایل دهه ۱۹۹۰ شاهد این امر بود. زمان به سرعت میگذرد- پسر جوانی که اکثراً به دعوت فرگوسن به رختکن منچستریونایتد میآمد، حالا پنجاه سالگیاش را جشن میگیرد. در آن روزگار، دیوید بکام جوانی گمنام با رویایی در سر بود. او امروز یکی از بزرگترین اسطورههای تاریخ فوتبال انگلیس است.
تحلیل ورزشی آسیانیوز ایران
۱. تأثیر ورزشی
-
تبدیل شدن به بهترین ارسالکننده توپ در تاریخ فوتبال انگلیس
-
نقش کلیدی در سهگانه تاریخی منچستریونایتد (۱۹۹۹)
-
نجات دهنده تیم ملی انگلیس در بازیهای حساس مانند یونان (۲۰۰۱)
۲. تأثیر فرهنگی
۳. تأثیر تجاری
نکته جالب اینکه بکام با وجود همه این موفقیتها، همان فروتنی روزهای اولیه در منچستر را حفظ کرده است. همانطور که امیل هسکی میگوید: «هنوز هم وقتی او را میبینم، همان بکام قدیمی است».