آسیانیوز ایران؛ سرویس فرهنگی هنری:
فیلم های صحنه دار یا اروتیک به آثاری گفته میشود که حاوی صحنههای صریح جنسی هستند و به هیچ عنوان برای کودکان توصیه نمیشوند! این فیلمها اغلب با هدف برانگیختن شهوت و لذت جنسی مخاطب ساخته میشوند. اما فراتر از جنبهی جنسی، این آثار میتوانند مضامین پیچیدهتری را نیز مطرح کنند. در یک سناریوی ایده آل، تولید هر فیلمی از یک برنامه از قبل تعیین شده پیروی می کند و برای مخاطبان مشتاقی منتشر می شود که سختکوشی همه افراد درگیر در پروژه را تحسین می کنند.
۱. مرزهای خاکستری سینما
فیلمهای اروتیک همواره در مرز بین هنر و جنجال قدم زدهاند. آثاری مانند «نیمفومانیاک» و «آبی گرمترین رنگ است» با نمایش صریح روابط جنسی، نه تنها بحثهای داغی درباره اخلاق در سینما به راه انداختند، بلکه سوال بزرگی را مطرح کردند: آیا این فیلمها به دنبال بیان حقیقت انسان هستند یا صرفاً برای جلب توجه، مرزهای تابو را میشکنند؟
۲. سینما یا پورنوگرافی؟
تفاوت بین سینمای اروتیک و پورنوگرافی یکی از بحثبرانگیزترین موضوعات در دنیای هنر است. در حالی که برخی این فیلمها را به عنوان «هنر مستقل» تحسین میکنند، بسیاری دیگر آنها را بیاخلاق و مخرب میدانند. اما آیا واقعاً میتوان مرز مشخصی بین این دو کشید؟
۳. ممنوعیتهای جهانی
از «سالو»ی پازولینی تا «آخرین وسوسه مسیح» اسکورسیزی، تاریخ سینما پر از فیلمهایی است که به دلیل محتوای جنجالیشان توقیف شدهاند. اما آیا این ممنوعیتها به حفظ اخلاق عمومی کمک کرده یا فقط باعث شهرت بیشتر این آثار شده است؟
۴. سینمای ایران و چالشهای اخلاقی
در ایران نیز فیلمهای زیادی به دلایل مختلف از «عدم تطابق با عرف جامعه» تا «سیاهنمایی» توقیف شدهاند. اما آیا ممیزیهای شدید راه حل مناسبی است یا باید به مخاطب اعتماد کرد تا خودش انتخاب کند؟
این چیزی است که بیشتر فیلمسازان برای آن تلاش می کنند، اما واقعیت این است که همه فیلم ها وقتی با سانسور یا ممنوعیت آشکار مواجه می شوند، کار آسانی برای رسیدن به این هدف ندارند. برعکس، یک فیلم می تواند به گونه ای تغییر کند که حتی خود فیلمسازان بخواهند نامشان از پروژه کنار گذاشته شود؛ کارگردانان حتی نام خود را در تیتراژ فیلم ها برای یک دوره از سال ۱۹۶۸ تا ۲۰۰۰ به “آلن اسمیتی” تغییر می دادند تا نام خود را از هر پروژه ای که به خاطر مشارکت در آن احساس شرمندگی می کردند، حذف کنند. برخی موارد نیاز به تغییرات جزئی یا کنار گذاشتن نام یک طرف درگیر در ساخت دارند. با این حال، دیگر فیلم ها به خاطر هر چیزی، از نگرانی در مورد محتوای آن گرفته تا بحث ها و تراژدی های روی صحنه، دچار سرنوشت بسیار بدتری می شوند.
فیلمهای با مضامین مرتبط با مسائل جنسی و پیامدهای آن
نیمفومانیاک (Nymphomaniac: Vol. I & II) (۲۰۱۳)
فیلمی دو قسمتی به کارگردانی لارس فون تریر با بازی شارلوت گینزبورگ که جز فیلم های صحنه دار. داستان زنی به نام جو که خود را نیمفومانیاک (دارای تمایلات جنسی بسیار زیاد) میداند و تجربیات جنسی خود را برای مردی میانسال تعریف میکند. فیلم به هشت فصل تقسیم شده و زندگی جو از نوجوانی تا بزرگسالی را به تصویر میکشد.
آبی گرمترین رنگ است (Blue Is the Warmest Colour) (۲۰۱۳)
فیلمی عاشقانه جز فیلم های صحنه دار به کارگردانی عبداللاتیف کچیچه با بازی لئا سیدوکس و ادل اگزارچوپولوس. داستان عشق بین دو زن جوان همجنسگرا و چگونگی شکلگیری و از بین رفتن رابطهشان را به تصویر میکشد. فیلم به خاطر صحنههای صریح جنسی مورد توجه قرار گرفت.
رویاپردازان (The Dreamers) (۲۰۰۳)
فیلمی درام رمانتیک جز فیلم های صحنه دار به کارگردانی برناردو برتولوچی. داستان دانشجوی آمریکایی در پاریس که با خواهر و برادری آشنا میشود و در یک مثلث عشقی در بحبوحه شورشهای دانشجویی ۱۹۶۸ پاریس قرار میگیرد. فیلم شامل صحنههای اروتیک و اشاراتی به فیلمهای کلاسیک دارد.
چشمان کاملاً بسته (Eyes Wide Shut) (۱۹۹۹)
فیلمی روانشناختی معمایی جز فیلم های صحنه دار به کارگردانی استنلی کوبریک با بازی تام کروز و نیکول کیدمن. داستان دکتری که پس از اعتراف همسرش به تمایل به مردی دیگر، وارد ماجراجویی شبانه میشود و به محفلی مخفی راه پیدا میکند. فیلم مضامین حسادت، خیانت و تمایلات جنسی را بررسی میکند.
زندگی دوگانه ورونیکا (The Double Life of Veronique) (۱۹۹۱)
فیلمی درام جز فیلم های صحنه دار به کارگردانی کریستوف کیشلوفسکی. داستان دو زن به نام ورونیکا که در دو شهر مختلف زندگی میکنند و پیوندی مرموز با یکدیگر دارند. فیلم به بررسی مضامین هویت، عشق و شهود میپردازد. اگرچه صحنههای صریح جنسی ندارد، اما به شکل ظریفی به مسائل عاطفی و حسی میپردازد.
او تعقیب میکند (It Follows) (۲۰۱۴)
فیلمی ترسناک روانشناختی جز فیلم های صحنه دار به کارگردانی دیوید رابرت میچل. داستان دختری جوان که پس از رابطه جنسی، توسط موجودی ماوراءالطبیعه تعقیب میشود. این موجود از طریق رابطه جنسی به افراد منتقل میشود. فیلم به صورت استعاری به پیامدهای احتمالی روابط جنسی ناایمن میپردازد.
دختر چاق (Fat Girl) (۲۰۰۱)
فیلمی درام جز فیلم های صحنه دار به کارگردانی کاترین بریلات. داستان دو خواهر جوان و رقابت بین آنها، به ویژه در زمینه جذابیت جنسی. فیلم به بررسی مسائل مربوط به بلوغ، حسادت و روابط خواهرانه میپردازد و صحنههایی با مضامین جنسی دارد.
خواهرِ خواهر شما (Sister My Sister) (۱۹۹۴)
فیلمی بر اساس داستانی واقعی درباره دو خواهر که به قتل کارفرمای خود و دخترش میپردازند. فیلم به بررسی روابط پیچیده بین خواهران و مسائل روانی آنها میپردازد و به طور ضمنی به احتمال وجود رابطه لزبین بین آنها اشاره میکند. این فیلم هم جز فیلم های صحنه دار می باشد.
سه رنگ: آبی (Three Colours: Blue) (۱۹۹۳)
فیلمی درام جز فیلم های صحنه دار به کارگردانی کریستوف کیشلوفسکی. داستان زنی که پس از از دست دادن همسر و فرزندش در یک تصادف رانندگی، سعی در قطع ارتباط با دنیای بیرون دارد. فیلم به بررسی مضامین آزادی، غم و ارتباطات انسانی میپردازد و به طور غیر مستقیم به مسائل عاطفی و حسی مرتبط با از دست دادن عزیزان و تنهایی میپردازد.
اما کدام فیلم اخلاقی است و کدام غیراخلاقی؟
این روزها عبارت «این فیلم یک اثر غیر اخلاقی است» زیاد شنیده می شود. گزاره ای که در خود سینما، سیاست، جامعه و فرهنگ موافقان و مخالفان زیادی پیدا کرده است. در هیچ دوره ای صف آرایی موافقان و مخالفان با نظرات متنوعشان درباره جهت گیری اخلاقی فیلم ها به اندازه مقطع کنونی پررنگ نبوده است. این رویارویی نشان دهنده توجه قشر وسیعی از جامعه به افت و خیزهای سینمای کشور است و از این جهت باید آن را به فال نیک گرفت، ولی جنبه ناامید کننده ماجرا این است که می بینیم از دل این تقابل و تضاد هیچ تئوری جدیدی که به کار سینما و مردم بیاید متولد نمی شود. غالبا همه حرف و حدیث ها بر سر اخلاقی بودن و یا غیر اخلاقی بودن یک اثر سینمایی به چند بیانیه، تجمع و سخنرانی ختم می شود و سپس فیلمی جدید جای فیلم مورد بحث را می گیرد. موافق و مخالف هم همچنان بر سر موضع خودشان پافشاری می کنند و هیچ کدام به وضوح نمی گویند که فیلم مورد نظر با چه متر و معیاری قله های معنویت را فتح کرده یا این که دچار سقوط اخلاقی شده است.
معیاری برای اخلاقی بودن یا نبودن
وقتی که معیار مدونی در کار نباشد هر فیلمی را می توان به راحتی به خاطر جهت گیری منفی غیراخلاقی اش محکوم کرد و زیر سوال برد. در سینمای ما هیچ چارچوب و مرجعی برای سنجش جهت گیری اخلاقی یک اثر وجود ندارد نکته جالب آن است که موضع گیری گروه مخالفان نه در جزئیات بلکه در کلیات قضیه نیز مبهم و رازآلود است. مثلا هنوز جامعه پاسخ این سوال را نگرفته که بالاخره فیلمساز ایرانی اجازه دارد به مساله خیانت در فیلم هایش بپردازد یا خیر؟ مخالفان به این پرسش ساده پاسخهای متنوعی داده اند. گروهی در یک کلمه می گویند خیر. از نظر این عده بحث درباره خیانت موجب آموزش غیرمستقیم آن و یا یادآوری اش به بخشی از افراد جامعه میشود. این گروه دلایل دیگری هم مطرح می کنند. مثلا می گویند اگر فیلم در خارج از ایران پخش شود دیگران تصور نادرستی درباره ما پیدا می کنند و به همین دلیل خوب نیست ما به مساله خیانت بپردازیم. یا اینکه این فیلم ها تصویری سیاه از جامعه ارائه می دهند و وقتی کنار هم قرار بگیرند مخاطب ایرانی را به اشتباه می اندازند. چون تماشاگر چیزی را در مجموعه این فیلم ها می بیند که در اطرافش وجود ندارد و … درباره پاسخ اول می توان این سوال را مطرح کرد که آیا تحقیق علمی درباره میزان تاثیرگذاری فیلم های ایرانی بر روی مخاطبان انجام شده است یا خیر؟ به عبارت دیگر آیا سینمای ما به آن درجه از اقتدار رسیده که بتواند در جامعه رفتار ساز باشد و باورهای مردم را تغییر دهد؟
نسبی گرایی؛ یک پاسخ دقیق تر است!
پاسخ این سوال چه مثبت باشد چه منفی یک سوال دیگر را در ذهن زنده می کند. اگر فیلمی درباره خیانت ساخته شد و درونمایه اش این بود که خیانت موجب فروپاشی کانون خانواده می شود و خیلی ها را به روز سیاه می نشاند آن وقت تکلیف چیست؟ این جاست که در اجتماع مخالفان شکافی ایجاد می شود و بحث “چگونه گفتن” پیش می آید. مدافعان این اصل که تعدادشان کم نیست می گویند فیلمساز میتواند دست بر روی هر موضوعی بگذارد ولی مهم نحوه بیان آن حرف و سخن است. به عبارت دیگر کار فیلمساز شبیه به حرکت فرماندهای نظامی است که باید وارد میدان مین بشود و مین ها را یکی یکی خنثی کند و سالم بیرون بیاید. نمی توان با یک نگاه سطحی به یک فیلم و یا جدا کردن یک سکانس و برجسته کردن آن حکم به اخلاقی یا غیر اخلاقی بودن یک اثر داد این دیدگاه که متعلق به برخی از اخلاق مداران است در مقایسه با دیدگاه اول دست سینماگر را نمیبندد و راه را برای ایجاد تکثر و تنوع در مضامین فیلم ها باز نگه میدارد. ولی مشکل این رویکرد این است که مشخصا نمی گوید آن نحوه بیان و نمایش باید واجد چه ویژگی هایی باشد. مثلا فیلمنامه نویس در شخصیت پردازی و گره افکنی و تقابل هایش باید چه مسائلی را رعایت کند که به یک پرداخت سالم و اخلاقی برسد؟ احتمالا منظور این عده این است که کارگردان باید زاویه نگاهی اخلاقی داشته باشد. در مقابل این پاسخ میتوان این سوال را مطرح کرد که خب این زاویه نگاه اخلاقی چگونه و تحت چه شرایطی ایجاد می شود. بر اساس طبقه بندی شاپور شهبازی در کتاب «تئوری های فیلمنامه در سینمای داستانی» نوع تفسیر نویسنده از تم یا درون مایه را زاویه نگاه می گویند.
زاویه نگاه مخاطب هم مهم است؛
زاویه نگاه نویسنده بیان تفکر و دیدگاه خودآگاه شخصیت نویسنده و جهت گیری اعتقادی، اخلاقی و ارزشی اوست. زاویه نگاه به دلیل این که با ارائه راه حل های نویسنده جهت حل تضاد اصلی فیلم ارتباط مستقیم دارد، سازنده پیام فیلم نیز هست. به طور مثال در فیلم مالنا درون مایه فیلم عشق است، اما زاویه نگاه نویسنده این است که عشق واقعی، عشق غیر قابل تحقق است (شهبازی، ۱۳۹۰: ۱۰۳). این نویسنده بین زاویه نگاه و درونمایه تفاوت قائل میشود. چون از نظر او درون مایه رویکرد ناخودآگاه نویسنده نسبت به موضوع فیلم است. با این حساب این انتظار طبیعی است که از کارگردان بخواهیم زاویه نگاهش به موضوعی که انتخاب کرده اخلاقی و در جهت حفظ فضیلت های انسانی باشد. این درونمایه وقتی ایجاد می شود که نویسنده و فیلمساز موضع گیری درست و هنرمندانهای راجع به تک تک شخصیت هایشان داشته باشند. مولف باید بتواند زشتی رفتارهای نادرست و زیبایی ارزش های اجتماعی همچون صداقت، عشق، فداکاری و … را آشکار سازد. ساده ترین راهی که به ذهن می رسد این است که نویسنده بیاید یک عده آدم خوب و بد را در برابر هم قرار دهد و در نهایت نشان بدهد خوب ها در جنگ با بدها پیروز می شوند. خیلی ها از این راهکار دستمالی شده استفاده کردهاند اما محصول کارشان حسی را در مخاطب به حرکت وانداشته و هیچ ارزش اخلاقی را ترویج ندادهاست. فیلمسازی که دغدغه اخلاق داشته باشد درونیات خودش را به شکلی ناخودآگاه در گوشه و کنار اثر به نمایش می گذارد. فقط کافی است که از فیلمسازان بخواهیم داستانهایشان را درست و هنرمندانه روایت کنند این راهکار یک فرمول ساده را در اختیار فیلمساز قرار می دهد که بر اساس آن تا سالهای سال می توان فیلم های اخلاقی تولید کرد. مشکل اصلی این فرمول این است که در آن جایی برای خلاقیت فیلمساز پیش بینی نشده و مساله جذابیت نیز مغفول ماندهاست. اتفاقا رفتار هنرمندانه فیلمساز دقیقا بستگی به تقابلی دارد که بین دو نیروی خیر و شر ایجاد می کند. مولف چه قضاوتی درباره هریک از شخصیت هایش دارد؟ آیا قضاوتش منصفانه و عادلانه است یا دارد بیرحمانه آن ها را محکوم می کند؟ آیا این قضاوت به سادگی برای مخاطب قابل تشخیص است و یا این که فیلمساز داوری بی طرفانه ای بین گروه های درگیر داشته است؟ مساله بعدی نحوه تحول شخصیت هاست. این تحول اخلاقی خواه از تباهی به رستگاری باشد و خواه بالعکس باید در مسیری باورپذیر رخ دهد. هرگونه تغییر ناگهانی، بیانگر رویکردی ساده انگارانه در برابر ارزش های اخلاقی است. وقتی شخصیتی به سادگی از قالب یک لمپن بیرون می آید و بدل به آدمی مورد اعتماد و فرهیخته می شود مشخص است که مولف برای هیچ یک از این موقعیت های نمایشی اصالتی قائل نیست.
بررسی یک فیلم مبتذل!
به عنوان مثال در فیلم چارچنگولی با دو شخصیت منفی طرفیم که کارشان آزار و اذیت رساندن به دیگران با قصد تفریح و خوشگذرانی است. در پایان این دو را در وضعیتی می بینیم که آدم های روبراهی شده و تشکیل خانواده دادهاند و می خواهند به سفر زیارتی مشهد بروند. در این موقعیت، مولف بدون آن که موقعیت نخستین این دو شخصیت را محکوم کند، نشان می دهد که فاصله گرفتن از ناهنجاری های نهادینه شده در وجود آدمی به سادگی امکان پذیر است و می توان ره صدساله را یک شبه طی کرد. به علاوه از دو شخصیت بدنام داستان دفاع می کند و رفتارهای زشت آن ها را جالب و دوست داشتنی جلوه می دهد. این اتفاق به شکلی معکوس در چند فیلم «درباره الی» و «چهارشنبه سوری» ساخته اصغر فرهادی رخ می دهد. در سکانس پایانی درباره الی تبعات فاجعه بار دروغ و پنهان کاری را شاهد هستیم. درباره الی نشان میدهد که دروغ گویی میتواند آرامشی کوتاه مدت را به ارمغان بیاورد اما در دراز مدت یک جشن همگانی را به عزا بدل می کند. خودرویی که در نمای پایینی در ماسه های ساحل گیر کرده استعاره ای از درماندگی و ناتوانی مسافران سفر سه روزه شمال است. همان طور که در سکانس پایانی چهارشنبه سوری انزوای تک تک شخصیت های در اتاق های دوراز هم افتاده یک آپارتمان چنین تلخی و بی سرانجامی را القا می کند. در واقع اصغر فرهادی در هر دو فیلم قهرمانانش را مجازات می کند و آن ها را وادار می کند که بابت اشتباهات رفتاری شان تاوان بدهند. پس مولفه بعدی می تواند این باشد که در یک اثر نمایشی کدام شخصیت ها عاقبت بخیر می شوند و سرنوشت کدام یک از آدم ها مبهم و نامعلومی می ماند و آیا آن ها که عاقبت بخیر شده اند شایستگی و لیاقت این وضعیت را داشته اند یا خیر؟
یک معادله چند مجهولی
وقتی همه این مولفه ها را کنار هم بگذاریم به یک معادله چند مجهولی برمی خوریم که پاسخش موضع گیری اخلاقی فیلم را مشخص می کند. همه آن هایی که دغدغه اخلاق و سینما دارند میتوانند کنار هم بنشینند و تعداد این مولفه ها را بیشتر و کمتر کنند. اما نمی توانند با یک نگاه سطحی به یک فیلم و یا جدا کردن یک سکانس و برجسته کردن آن حکم به اخلاقی یا غیر اخلاقی بودن یک اثر بدهند. در سینمای غرب تلاش های زیادی برای نظریه پردازی شده و این نظریه ها مبنای ساخت اثر و حتی نقد و بررسی آن قرار گرفته است. اما در سینمای خودمان غالبا همه در مدار بسته جنجال و صدور احکام کلی حرکت می کنند و در نتیجه دو گروه موافق و مخالف هر روز از یکدیگر فاصله می گیرند. «مریلین بکر» در کتاب اخلاق در فیلمنامهنویسی با ترجمه «مریم خرقهپوش»، تلاش کرده اصولی را برای دستیابی به یک سینمای اخلاقی تدوین کند. اما در سینمای خودمان هیچ چارچوب و مرجعی برای سنجش جهت گیری اخلاقی یک اثر وجود ندارد. توجه به این نکته وقتی ضروری تر می شود که بدانیم مولفه های اخلاق و بی اخلاقی در تار و پود یک درام تنیده شده و در نظر نگرفتن آن به معنای لطمه زدن به چارچوب یک اثر هنری است. انسان عامل یک سری رفتارهای اخلاقی و غیراخلاقی است و سینمایی که می خواهد درباره انسان ها و روابطشان حرف بزند نمی تواند از کنار این مساله عبور کند. کارگردان وقتی میتواند خلق هنرمندانهای داشته باشد که به وجوه مختلف شخصیتش توجه کند و به یک رنگ آمیزی مناسب از زشتی و زیبایی برسد. این نکته به معنای صدور بخشنامه های دست و پاگیر برای سینماگران نیست. نمی توان از کارگردان خواست که با در نظر گرفتن یک سری بایدها و نبایدها کارش را از نو بسازد و به کلیت کار حال و هوایی معنوی ببخشد. این کار به معنای ساختن آثار معمولی است که یک سری پند و اندرز و حرف های خوب به آن الصاق شده است. فیلمسازی که دغدغه اخلاق داشته باشد درونیات خودش را به شکلی ناخودآگاه در گوشه و کنار اثر به نمایش می گذارد. فقط کافی است که از فیلمسازان بخواهیم داستانهایشان را درست و هنرمندانه روایت کنند.
شش فیلمی که به دلیل مسائل اخلاقی ممنوع شدند
فیلمهای ممنوعه آثاری بحثبرانگیزند که به دلیل شکستن خطوط قرمز و ایدههای جنجالیشان عموما منزوی یا ممنوع میشوند. برخی از این فیلمها باعث وحشت عمومی و بحرانهای ناشایستِ اخلاقی میشوند؛ زیرا فیلمساز از ترسهای اجتماعیِ موجود سوءاستفاده کرده است. به این ترتیب چنین آثاری برای بسیاری از شهروندان در فهرست فیلمهایی که هرگز نباید دید قرار میگیرند. اما بعضی از کارگردانان در دام این جنجالها نمیافتند و فقط الزامات و دستورالعملهای سانسور آن کشور را رعایت نمیکنند و مقادیر زیادی از برهنگی و روابط جنسی آشکار را بهنمایش میگذارند.
در جهان امروز، مقولهی سانسور فیلم در کشورهای گوناگون متفاوت است؛ اما در اکثر موارد، به چیزهایی که دولت و کلیسای اصلی کشور برای مردم مناسب میدانند بستگی دارد. در واقع فیلمهایی که هرگز نباید دید بیشتر یک مقوله فرهنگی و بومی است تا یک قاعده جهانی و همیشگی؛ چه در مورد فیلمهای سینمایی ممنوعه در داخل این کشورها و چه درباره یک فیلم ممنوعه خارجی همین قاعده برقرار است. حتی گاهی اوقات ممکن است دانلود فیلمهای ممنوعه هم از طریق چنین قواعدی محدود شوند.
توقیف فیلمهای ممنوعه میتواند جنجالهای بسیاری را – خصوصا در شبکههای اجتماعی – بهدنبال داشته باشد؛ زیرا قدرتها تصمیم گرفتهاند که این فیلم برای بزرگسالان و عموم مردم نامناسب است. دقیقا در این لحظه سوالی پیش میآید که آیا حق مردم برای انتخاب آزادانه و تماشای آثار هنری دلخواهشان ارجحیت دارد یا محافظت از اکثریت افراد جامعه در برابر تابوها و فیلمهای بحثبرانگیز؟ پاسخ دادن به این پرسش مهم، بسیار دشوار بهنظر میرسد.
به گورت تف میکنم (I Spit on Your Grave)
- کارگردان: مئیر زارکی
- بازیگران: کامیل کیتون، اران تابر، ریچارد پیس، آنتونی نیکلاس و…
- محصول: ۱۹۷۸
- امتیاز راتن تومیتوز: ۵۳ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۵/۷ از ۱۰
این فیلم به مسئلهی تعرض میپردازد و در مورد یک نویسندهی زن است که توسط گروهی از مردان مورد تجاوزی وحشیانه قرار میگیرد. او از این واقعهی دلخراش جان سالم بهدر میبرد و تنها راه انتقام گرفتن خود را در کشتن متجاوزین میبیند. «به گورت تف میکنم» که با نام «روز زن» هم شناخته میشود، بهدلیل صحنههای خشونتآمیز و نامتعارف بسیار طولانیاش، در ۱۱ کشور ممنوع شد. این فیلم که در ایرلند، نروژ، آلمان و ایسلند بهدلیل «تجلیل از خشونت علیه زنان» در فهرست آثار توقیفشده قرار داشت، برگرفتهشده از ملاقات واقعی کارگردان (مئیر زارکی) با زنی بود که بهتازگی مورد تجاوز جنسی قرار گرفته بود. زارکی زن قربانی را به ایستگاه پلیس برد اما از نحوهی برخورد مقامات با این وضعیت و نوع رفتار آنها با آن زن بهشدت عصبانی بود و با توجه به شکستگی فک قربانی، او را به بیمارستان رساند. مئیر زارکی سناریوی این فیلم را بهعنوان ادای دین به آن زن نوشت. بهدلیل ماهیت هولناک و خشن فیلم، «به گورت تف میکنم» تا سال ۲۰۰۱ در بریتانیا ممنوع بود، تا زمانی که نسخهی بهشدت ویرایششدهی آن موفق به دریافت گواهی ۱۸ (قانون و گواهی ردهبندی سنی برای فیلمهایی که تنها برای افراد بالای ۱۸ سال مناسب هستند) شد. این فیلم کماکان در کشور ایرلند ممنوع است.
آخرین وسوسهی مسیح (The Last Temptation of Christ)
- کارگردان: مارتین اسکورسیزی
- بازیگران: ویلم دفو، هاروی کایتل، باربارا هرشی، استیو شیل و…
- محصول: ۱۹۸۸
- امتیاز راتن تومیتوز: ۸۱ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷/۵ از ۱۰
این فیلم بحثبرانگیز در یونان، ترکیه، مکزیک، شیلی، فیلیپین، سنگاپور و آرژانتین توقیف شده است و یکی از فیلمهای ممنوعه تاریخ سینمای جهان به حساب میآید. فیلم اسکورسیزی، عیسی مسیح را بهعنوان مردی با تمایلات جنسی و شک و تردید در مورد قدوسیت خود بهتصویر کشید که باعث شد فرقههای مذهبی و گروههای مسیحی آن را کفرآمیز تلقی کنند. این فیلم بر اساس رمانی بههمین نام از نویسندهی مشهور یونانی، نیکوس کازانتزاکیس ساخته شده است و از مباحث بسیار جنجالبرانگیزی همچون رابطهی مسیح با مریم مجدلیه بهره میبرد. فیلم تکاندهندهی اسکورسیزی به سینماها هم رحم نکرد و تا حدی پیش رفت که یکی از سالنهای سینما در فرانسه هنگام نمایش آن به آتش کشیده شد. «آخرین وسوسهی مسیح» تا اندازهای جنجال بهپا کرد که وقتی بهصورت ویدیویی در ایالات متحده منتشر گردید، بسیاری از توزیعکنندههای زنجیرهای و بزرگ از جمله شرکت بلاکباستر از عرضه و انتشار فیلم خودداری کردند. در دورانی که آثار علمی-تخیلی، اکشنهای پرهزینه و اسلشرهای سرگرمکننده در صنعت سینما یکهتازی میکردند، فیلم تابوشکن و جسورانهی مارتین اسکورسیزی از راه رسید و تمام ساختارهای موجود را از بین برد. اثری که شاید کماکان بهعنوان یکی از ممنوعهترین فیلمهای تاریخ سینما شناخته شود، اما قطعا یکی از مهمترینشان نیز هست.
فلامینگوهای صورتی (Pink Flamingos)
- کارگردان: جان واترز
- بازیگران: دیواین، دیوید لاچری، مینک استُل، مری ویوین پیرس و…
- محصول: ۱۹۷۲
- امتیاز راتن تومیتوز: ۸۱ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۶/۱ از ۱۰
این فیلم عجیب و مریض، صحنههای مشهور و مشمئزکنندهی فراوانی دارد که قصد ندارم به آنها بپردازم! «فلامینگوهای صورتی» در سال ۱۹۷۶ در استرالیا ممنوع شد اما بعدها پس از ویرایش و سانسور، رتبهی R را دریافت کرد. سپس در سال ۱۹۸۱ مجددا ممنوع شد و سهبار دیگر در سال ۱۹۸۳ توقیف شد و در فهرست فیلمهای ممنوعه جهان قرار گرفت. دلایل این ممنوعیتهای مداوم، خشونت شدید و صحنههای جنسی فراوان فیلم است. این فیلم در سال ۱۹۸۴ گواهی X18 را دریافت کرد اما مدت کوتاهی پس از آن بهعلت دشوارتر شدن مؤلفههای این رتبه، از این طبقهبندی محروم ماند. «فلامینگوهای صورتی» باری دیگر در سال ۱۹۹۷ ممنوع شد. این ممنوعیت بهخاطر نسخهای بود که به مناسب ۲۵ سالگی این فیلم بهنمایش درآمد و تعدادی صحنهی جدید و اضافهشده را بههمراه داشت. «فلامینگوهای صورتی» با حدودا دو دقیقه برش، در نهایت رتبهی R را دریافت کرد. در سال ۲۰۱۴، این فیلم نخستین نمایش تلویزیونی (نسخهی برشخورده و ویرایششده) در استرالیا را تجربه کرد و بهعنوان بخشی از مجموعهی «فیلمهایی که جهان را شوکه کردند» نمایش داده شد. ساختهی جنجالی جان واترز یک اثر بهشدت عجیب، نامتعارف و بحثبرانگیز بهحساب میآید؛ حتی با تمام برشها و سانسورهایی که در تمام این سالها بهدوش کشیده است.
مرده شریر (The Evil Dead)
- کارگردان: سم ریمی
- بازیگران: بروس کمپبل، الن سندوایس، بتسی بیکر، ماگدا کونوپکا و…
- محصول: ۱۹۸۱
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۵ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷/۵ از ۱۰
این فیلم یکی از نخستین آثاری بود در فهرست Video Nasty قرار گرفت و در بریتانیا توقیف شد. محتوای بسیار خشن «مرده شریر» در آن زمان بهحدی بود که در آلمان، فنلاند، ایرلند و ایسلند در جایگاه فیلمهای ممنوعه و فیلمهایی که هرگز نباید دید قرار گرفت. سم ریمی علیرغم بودجهی محدود فیلم که رقمی بهمراتب کمتر از نیم میلیون دلار بود، «مرده شریر» را تا حد امکان ترسناک و بیپرده ساخت. انتشار اولیهی آن نهتنها بهدلیل خون و جراحات بیش از حد، بلکه بهدلیل صحنههای جنسی نامتعارفش -صحنهی مشهور جنگل- با واکنشهای شدید و تندی مواجه شد. در این صحنه، شخصیت شریل (الن سندوایس) توسط یک درخت مورد حملهای عجیب و حتی گروتسک قرار میگیرد. سالها بعد، سم ریمی بابت بهتصویر کشیدن این صحنهی خشونتآمیز اظهار پشیمانی کرد و آن را بیهوده، بیدلیل و کمی بیش از حد وحشیانه توصیف کرد. لارس فون تریه نیز در فیلم «ضدمسیح» صحنهای نسبتا مشابه را بهوجود آورد که با توجه به حضور کاراکترهای اصلی در محیط جنگلی و حالت نمادین شاخوبرگ درختان، میتوان برای لحظاتی بهیاد فیلم «مرده شریر» افتاد. علیرغم مشکلات سانسور و واکنشهای منفی پیرامون فیلم، در نهایت به روند سودآوری «مرده شریر» آسیبی وارد نشد و از آن زمان در جایگاه یک فیلم کالت قرار گرفت. علاوهبر دو دنباله در سالهای ۱۹۸۷ و ۱۹۹۲، یک نسخهی بازسازیشده از «مرده شریر» در سال ۲۰۱۳ ساخته شد و سریالی بهنام «اَش علیه مرده شریر» در سال ۲۰۱۵ بهنمایش درآمد
آخرین خانه در سمت چپ (The Last House on the Left)
- کارگردان: وس کریون
- بازیگران: ساندرا کسل، لوسی گرنتهم، دیوید هس، فرد جی. لینکلن و…
- محصول: ۱۹۷۲
- امتیاز راتن تومیتوز: ۶۲ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۶ از ۱۰
این فیلم در اکثر کشورها بهشدت زیر تیغ سانسور قرار گرفت و در بریتانیا وارد لیست فیلمهای ممنوعه شد. «آخرین خانه در سمت چپ» در استرالیا ممنوع نبود اما هیچ شرکتی آن را برای توزیع انتخاب نمیکرد؛ زیرا مسائل سانسور فراوان و آشکاری پیرامون این فیلم وجود داشت. این فیلم بحثبرانگیز داستان دو دختر نوجوانی را روایت میکند که توسط گروهی از محکومین روانپریش ربوده میشوند و مورد شکنجه و تجاوز قرار میگیرند. حتی اگر با استانداردهای امروزی به قضیه نگاه کنیم، «آخرین خانه در سمت چپ» همچنان یک فیلم بهشدت تکاندهنده و جنجالی بهحساب میآید. این فیلم بهعنوان نخستین اثر کارگردانیشده توسط وس کریون، لحن بسیار تیرهتری نسبت به سایر آثارش دارد و صحنههای قتل و تجاوز را بهشکل وحشیانهای بهتصویر کشیده است. «آخرین خانه در سمت چپ» تا سال ۲۰۰۸ در بریتانیا توقیف بود؛ موضوعی که نشان میدهد یک فیلم ممنوعه که نزدیک به نیم قرن از ساخته شده شدنش گذشته است، تا چه اندازه میتواند تکاندهنده و تابوشکن باشد.
سالو یا ۱۲۰ روز در سودوم (Salò or ۱۲۰ Days of Sodom)
- کارگردان: پیر پائولو پازولینی
- بازیگران: پائولو بوناچلی، جورجیو کاتالدی، آلدو والتی، کاترینا بوراتو و…
- محصول: ۱۹۷۵
- امتیاز راتن تومیتوز: ۶۹ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۵/۹ از ۱۰
و در نهایت میرسیم یه یکی از جنجالیترین فیلمهای ممنوعه تاریخ سینما – به اعتقاد خیلیها، جنجالبرانگیزترین فیلم تمام دوران و یکی از ممنوعهترین فیلمهای تاریخ – که باعث قتل سازندهاش شد؛ اثری که برای بسیای همیشه در فهرست فیلمهایی که نباید دید دستهبندی شده است. «سالو» دربارهی گروهی از فاشیستها است که هجده نوجوان را میربایند و قبل از کشتنشان، یک به یک آنها را مورد آزار، اعمال سادیستی و شکنجههای جنسی قرار میدهند. این فیلم بهعلت تصاویر گرافیکیاش از شکنجههای ذهنی، تجاوز، مثله کردن و قتل وحشیانهی جوانان، در بسیاری از کشورها ممنوع شد. در حالی که «سالو» بهدلیل موضع مشخص پازولینی نسبت به فساد سیاسی، سوءاستفاده از قدرت و فاشیسم مورد توجه قرار گرفته است، اما کماکان بهعنوان یکی از نگرانکنندهترین و بحثبرانگیزترین فیلمهای تمام دورانها شناخته میشود. نسخهی برشنخوردهی «سالو» در دههی ۹۰ میلادی و دههی اول قرن ۲۱ در استرالیا، نیوزلند و بریتانیا منتشر شد، اما این فیلم کماکان در چندین کشور مختلف ممنوع است. پازولینی در کمتر از یک ماه پس از انتشار فیلم، توسط چند تن از مخالفین سرسخت «سالو» بهشکل فجیعی بهقتل رسید؛ هرچند پروندهی مرگ دلخراش او همچنان در هالهای از ابهام قرار دارد.
همه فیلم های توقیف شدهی سینمای ایران
سینمای ایران در دهه ها و سال های مختلف درگیر مسئله سانسور و توقیف بوده است. هر دوره با توجه به تغییرات سیاسی اجتماعی، فیلم هایی گرفتار پیچیدگی شرایط شدند و آسیب دیدند. ماجرا مربوط به بعد از انقلاب هم نیست؛ قبل انقلاب هم فیلم های متعددی به دلایل سیاسی توقیف شدند: از «گوزن ها» گرفته که از سال ۵۴ تا ۵۷ توقف بود تا «دایره مینا» که به دلیل سیاه نمایی و پرداختن به مسئله خون های آلوده گرفتار سانسور شد. اما رویه بعد انقلاب پیچیدگی های دیگری داشت که اگر مرحله به مرحله جلو برویم شناخت دقیقی از آن به دست می آوریم.
اوایل دهه شصت
تا سال 61 کم و بیش هر فیلمی که فیلمسازان قبل انقلاب ساختند توقیف شد! در آن سال ها علی حاتمی «حاجی واشنگتن» را درباره اولین سفیر ایران در آمریکا جلوی دوربین برد که به دلایل اعلام نشده و (شاید) به دلیل مغایربودن مضمون فیلم با روحیه انقلاب توقیف شد. فیلم، تلخکامی حسین قلی خان صدرالسلطنه را نمایش می داد که باید بی کس و تنها در ساختمان سفارت ایران در بلاد فرنگ زندگی سختی را سپری کند.
به نظر می رسید که چنین فیلم تلخی در سال هایی که مبارزه و شور و هیجان حرف اصلی را می زد چندان مورد پسند نبود و همین هم دلیلی شد برای عدم نمایش فیلم. بهرام بیضایی هم در آن روزگار دو فیلم ساخت: «چریکه تارا» و «مرگ یزدگرد» اولی قصه ای پیچیده درباره قومی مدفون شده در تاریخ داشت و دومی، روایت «راشومون»وار فرار یزدگرد و قتلش به دست آسیابان بود. علت توقیف فیلم ها، در آن زمان بی حجاب بودن بازیگران زن فیلم مطرح شد.
این دو فیلم در روزهایی که هنوز حجاب در کشور تابع قانون مشخصی نبود ساخته شد اما اکران آن ها تا زمان تصویب الزامی شدن حجاب به تعویق افتاد و به همین دلیل هم نمایش آن ها برای همیشه منتفی شد. درست مثل ماجرایی که برای «خط قرمز» رخ داد و بی حجابی بازیگرش دلیل توقیفش شد. اگرچه همه این فیلم ها مضمون هایی داشتند که به نظر می رسید انگیزه دولت ها را برای کمک به حل مشکل کم می کرد.
فیلم «مرگ یزدگرد» تفسیر به رای شد و موضوعش با انقلاب اسلامی گره خورد و «چریکه تارا» هم به دلیل اشاره های مبهم به تاریخ و ظلم هایی که به یک قوم نابودشده رفته، دچار تعابیر مختلف شد. داریوش مهرجویی هم در آن زمان «حیاط پشت مدرسه عدل آفاق» را برای کانون پرورش فکری کودک و نوجوان کارگردانی کرد که البته این یکی هم به دلیل نگاه استعاری سال های سال توقیف شد. این ممیزی ها ساخت فیلم در این نسل را تا اواسط دهه شصت به تعویق انداخت؛ تا زمانی که سیاست های حمایتی هدایتی بخش فرهنگی روشن شد، نسل جوانی در سینما پا گرفت و فیلمسازها توانستند دوباره از نو شروع به کار کنند.
اواخر دهه شصت
دوره تازه دو فیلم شاخص توقیفی دارد: «نوبت عاشقی» و «شب های زاینده رود»؛ دوره تغییر محسن مخملباف که قبل از آن فیلم های انقلابی و صریح و انتقادی با حمایت حوزه هنری و بنیاد جانبازان می ساخت. اواخر دهه شصت به نظر می رسید که او در دیدگاهش تجدیدنظر کرده و در حال تغییر است.
او در آن روزگار چهره مشهور سینما بود: مصاحبه های جنجالی می کرد و حتی تراشیدن ریشش هم دستمایه نگارش مطلب می شود. ولی دو فیلم او در سال ۶۹ موجی از انتقادها را به همراه داشت: «نوبت عاشقی» داستان عشق های ممنوع را به تصویر می کشید و «شب های زاینده رود» داستان رزمندگان ناامید. هر دو موضوع به شیوه مخملباف، اغراق شده و شعاری و با اجرایی سردستی و بد تصویر شده بود و بیشتر شبیه مقالاتی سیاسی اجتماعی درباره پیامدهای مشکلات بعد جنگ بود. فیلم ها جز خود سازنده تقریبا هیچ مدافعی نداشت و خیلی سریع به آرشیو تاریخ اضافه شدند! بعدها این فیلمساز با این مشکلات دست به گریبان بود: مثلا وقتی «ناصرالدین شاه آکتور سینما» را ساخت و به نوعی سانسور را زیر سوال برد گرفتار ممیزی شد.
با این حال تغییرات عجیب و نامعقول مخملباف تا آن جا ادامه پیدا کرد که شانس فیلمسازی در ایران را از دست داد. اما جز او، داریوش مهرجویی هم در این سال ها دچار سانسور شد: او در سال ۶۹ خوشحال بود که دو فیلمش، «هامون» و «مدرسه ای که می رفتیم» (نام تازه ای که بعد از حذفیات فراوان روی «حیاط پشتی مدرسه عدل آفاق» گذاشته بودند) اکران شده بود.
همان وقت ها بود که فیلمی به نام «بانو» ساخت؛ درباره هجوم جمعی از فقرا به خانه یک زن تنهای اشرافی. فیلم، بدون اعلام دلیل مشخصی توقیف شد اما به نظر بسیاری نقد رفتار فقرا یک جور حمایت از اشرافی گری به حساب آمده بود و چنین چیزی مخالف اصول اعتقادی انقلابی به نظر می رسد. به هرحال مهرجویی که قبل انقلاب در نقد سرمایه داری فیلم می ساخت و «هامون» را هم در نقد رفتار و زیست روشنفکری ساخته بود با این اتهام مواجه شد که فیلمی در حمایت از طبقه ثروتمند (که آن زمان با طاغوتی ها یکسان پنداشته می شدند) ساخته است و نتیجه آن توقیف آن بود.
دوران اصلاحات
تا قبل از دولت اصلاحات چند فیلم دیگر هم گرفتار سانسور شدند: «آدم برفی» داود میرباقری به دلیل زن پوشی اکبر عبدی و روابط آدم های داستان، توقیف شد. همان طور که فیلم «دیدار» ساخته محمدرضا هنرمند هم که ماجرای عشق پسری ارمنی به دختری مسلمان بود مسئله دار تشخیص داده شد. اما در اولین روزهای حضور دولت اصلاحات، وزیر وقت فرهنگ و ارشاد اسلامی مجوز اکران آن ها را صادر کرد، اگرچه اعتراضاتی به آن ها شد.
اما در روزهای بعد این دولت هم با مشکل سانسور دست به گریبان بود: فیلم های «ده» عباس کیارستمی و «دایره» جعفر پناهی شاخص ترین آن ها بودند: به کیارستمی گفته شد که اپیزود همراهی شخصیت اصلی با زن خیابانی را به کلی حذف کند اما کارگردان معتقد بود که این کار شدنی نیست. درباره «دایره» مشکل حادتر بود: فیلم سیاه نما دانسته شد و بی پناهی زنان در آن و زندگی تلخ شان باعث واکنش دولت شد.
«دایره» شروع درگیری پناهی با دولت بود. پس از این فیلم «طلای سرخ» او به دلیل نگاه تند و صریح و البته تلخ اجتماعی توقیف شد همان طور که «آفساید» به دلیل اشاره به یک موضوع اجتماعی که آن روزها تابو بود دچار سانسور شد: ماجرای چند دختر عاشق فوتبال که برای تماشای بازی در استادیوم آزادی مجبور به پوشیدن لباس پسرانه می شدند قصه ای نبود که دولت به راحتی با آن کنار بیاید.
اما در آن روزگار مسئله فقط برخورد وزارت ارشاد با فیلم ها نبود؛ مثلا فیلم «موج مرده» ابراهیم حاتمی کیا به دلیل اختلاف تهیه کننده و کارگردان دچار مشکل شد و حاتمی کیا نگاتیوهای بریده شده فیلمش را در جلسه پرسش و پاسخ روی میز قرار داد تا به این سانسور انتقاد کند. اما بعدها وقتی وزارت اطلاعات نمایش «به رنگ ارغوان» را صلاح ندانست، در نامه ای اعلام کرد که خودش داوطلبانه فیلم را نمایش نمی دهد. اگر مشکل «موج مرده» عدم همراهی مردم با قهرمان دانسته می شد، درباره «به رنگ ارغوان» مسئله اصلی نمایش ضعف نیروی امنیتی و خودسر بودنش دانسته شد. به هر حال این دو فیلم در روزگاری دیگر، اولی در همان دوره اصلاحات و دومی در عصر پسااصلاحات و دولت دوم محمود احمدی نژاد اکران شد.
دوره احمدی نژاد
در این دوره هم فیلم هایی با ممیزی رو به رو شدند: «آشغال های دوست داشتنی» و «خانه پدری» شاخص ترین ها هستند. جالب این که سرمایه گذار اولی دولت بود و نیروی انتظامی سرمایه گذار دومی. هر دو بعد از تولید، توقیف شدند. اولی به خاطر مضمون تندش، به خصوص پرداختن به موضوع وقایع سال 88 و دهه 60 و دومی به دلیل نمایش یک قتل خانوادگی که با موضوع تعصب هم گره خورده بود. این فیلم ها همچنان گرفتارند. فیلم «خیابان های آرام» کمال تبریزی هم هست که اول به خواست تهیه کننده و کمی بعد به خواست دولت از اکران محروم شد و «زمهریر» به دلیل ابتذال از نمایش عمومی باز ماند.
«گزارش یک جشن» ابراهیم حاتمی کیا هم دچار مشکلات عدیده ای شد که به نظر می رسد دولت در آن سهمی نداشت و به همین دلیل هم با خرید آن، دست کم از ضرر مالی سازنده ها جلوگیری کرد. اما فیلم هایی مثل «پریناز» بعد از لورفتن فیلمنامه و انتشار اخبار در رسانه ها دچار مشکل شد. مسئله این فیلم نمایش چهره عبوس و متحجر از یک زن مذهبی بود. فیلمی مثل «یک خانواده محترم» هم به دلیل سیاه نمایی دوران دفاع مقدس توقیف شد. به این ترتیب مجموعه ای از فیلم ها در دوره احمدی نژاد، به خصوص در دورانی که جواد شمقدری رییس سازمان سینمایی شد دچار مشکل شدند.
دوران روحانی
موضوع در دولت دوم حسن روحانی پیچیده تر است؛ او علاوه بر اینکه با مجموعه ای از فیلم ها از دوران مختلف رو به روست با تعدادی فیلم توقیفی هم مواجه است که در دوره اول ساخته شده اند. مسئله این فیلم ها هم با هم متفاوت است؛ آن هایی که مشکل سیاسی دارند چند دسته اند: عده ای قرائت متفاوت با جریان رسمی از حوادث سیاسی (مثلا ماجراهای سال ۸۸) دارند و دولت نگران است که تبعات نمایش فیلم های این گروه دامنش را بگیرد، برخی از آن ها با سلیقه سیاسی گروهی در جامعه همخوان نیست و ممکن است بابت آن ها حمله های شدیدی به دولت بشود، برخی هم به مسائلی اشاره کرده اند که هنوز تابوست. بنابراین برخورد با این سه گروه فیلم متفاوت است.
فیلم های اجتماعی هم مختلف اند: برخی به دلیل سیاه نمایی از اکران بازمانده اند و برخی هم متهم به ضدیت با قوانین عرفی شده اند. دولت باید تصمیم بگیرد که با هر کدام از فیلم ها چه نوع برخوردی بکند. مشکل توقیف و ممیزی، مسئله ساده ای نیست و راه حل های مختلف و همراه با رایزنی گسترده لازم دارد. وقتی فیلم ها را مرور کنیم متوجه می شوید که با چه طیف متفاوتی رو به روییم.
زمهریر
اولین فیلم علی رویین تن است که در زمان جشنواره از طرف منتقدان با واکنش تند رو به رو شد. «زمهریر» داستان دختری است که به وصیت پدرش دنبال فرمانده او می رود.
دلیل توقیف: با این که فیلم به دفاع مقدس می پردازد اما از همان زمان نمایش در جشنواره متهم شد که پرداختی سطحی به موضوع دارد.
راه حل احتمالی: ابتذال یک بحث کیفی است و می شود درباره آن حرف زد. قاعدتا پرداخت سطحی به موضوعی مربوط به دفاع مقدس مشکل فیلم است و باید دید که بعد این همه سال آیا هنوز همان برداشت از فیلم می شود و اگر هنوز در روی همان پاشنه می چرخد چطور با حذف، اضافه یا تصحیح صدا می توان آن را اصلاح کرد.
عصبانی نیستم
پسری که یک دانشجوی ستاره دار است و از دانشگاه اخراج شده عاشق دختری می شود که پدرش یک مبل فروشی لوکس دارد. دومین فیلم درمیشیان در جشنواره برلین نمایش داده شد اگرچه پایان بندی آن به نسبت نسخه اکران شده در جشنواره فیلم فجر متفاوت بود.
دلیل توقیف: دلیل اصلی همان ستاره دار شدن پسر دانشجوست، او به دلیل فعالیت سیاسی و حضور در رخدادهای سال ۸۸ از دانشگاه اخراج شده. فیلم، از طرف یک جریان سیاسی متهم به دروغ پردازی درباره دانشجویان و ستاره دار شدن آن ها شد.
راه حل احتمالی: در درجه اول اعتراض یک گروه سیاسی به فیلم به دلیل تحریف وقایع نه منطقی است نه استدلال خوبی برای توقیف فیلم؛ هر اثری جهان منحصر به فرد خودش را می سازد و ممکن است تغییری در وقایع بدهد. ضمنا در این مورد به خصوص برداشت شخصی و اطلاعات رسانه ها هم در شکل گیری داستان موثر بوده است.
بنابراین دولت، باید نقد، هر چقدر هم تند و تیز را به فضای عمومی بسپارد و جز منافع ملی و مصالح عمومی چیزی را مد نظر قرار ندهد. راستش این فیلم تا نیمه راه را رفته است: فیلم در سال 93 پروانه نمایش دریافت کرد و حتی برای اکران آن تبلیغ شد. اما نمایش آن به دلیل فشار کمیسیون فرهنگی مجلس و با نظر وزیر وقت فرهنگ و ارشاد اسلامی مدتی به تعویق افتاد و کمی بعد هم مجموعه ای از سانسورهای به سازنده فیلم ابلاغ شد. حالا «عصبانی نیستم!» فیلمی است که بخش عمده ای از وقایع سیاسی حذف شده. بنابراین مشکلات عمومی آن برطرف شده است. راه حل احتمالی نمایش همین نسخه است اگر کارگردان موافق آن است!
کاناپه
«کاناپه» کیانوش عیاری دومین فیلم سال های اخیر اوست که دچار مشکل شده. فیلم یک اثر کمدی ساده است درباره خانواده ای که به طور اتفاقی کاناپه ای را از خیابان به خانه می آورند. یک کاناپه پردردسر که مدام بین اعضای خانواده بحران ایجاد می کند.
دلیل توقیف: از همان اولین روزهایی که خبر فیلمبرداری فیلم منتشر شد معلوم بود که ماجرای «کاناپه» به این راحتی ها حل نمی شود؛ مشکل اصلی حجاب بازیگران زن است؛ در این فیلم تمام بازیگران زن با کلاه گیس در نماهای داخلی و جلوی محارمشان حضور دارند.
راه حل احتمالی: استفاده از کلاه گیس در فیلم های تاریخ رایج و معمول است. اما برای یک فیلم رئالیستی کمتر اتفاق افتاده و معمولا بازیگران خارجی برای این کار انتخاب شده اند. برای اثبات این که استفاده از کلاه گیس در فیلم کاری شرعی یا خلاف شرع است نیاز است که سازمان سینمایی بدون جنجال مذاکراتی با علما داشته باشد و با نمایش فیلم برای آن ها و توضیح علت انجام این کار تلاش کند تا نظر مساعد آن ها را جلب کند. دولت از اول در جریان این اتفاق بوده و حالا باید مسئولیتش را در این مورد بپذیرد.
آشغال های دوست داشتنی
فیلم محسن امیریوسفی با بودجه دولتی در بنیاد سینمایی فارابی تولید شد. امیریوسفی فیلم را کاملا از روی فیلمنامه تصویب شده ارشاد ساخته ولی بعد، مشخص شد که موضوع فیلم مسئله دار است! «آشغال های دوست داشتنی» درباره گروهی از جوانان است که در تظاهرات سال 88 به خانه پیرزنی پناه می برند؛ پیرزنی که طی سال ها، از دوران کودتای سال 32 تا سال های دهه 60، سیاست زندگی اش را تحت تاثیر قرار داده است.
دلیل توقیف: مسئله به اشاره های صریح سیاسی فیلم بر می گردد. پرداختن به رویدادهای سال ۶۰، ماجراهای سال۸۸ و طعنه به وقایع مختلف دلیل اصلی توقیف آن است. اگرچه فیلم چندباری سانسور شده است ولی هنوز نتوانسته رضایت شورای پروانه نمایش را به دست بیاورد.
راه حل احتمالی: آن هایی که فیلم را دیده اند به موضع مصلحانه فیلم اشاره کرده اند و این که فیلم نمی خواهد موضع اپوزیسیون داشته باشد. دلی اصلی توقیف چنین اثری بیشتر به این بر می گردد که دولت احتمال می دهد باعث واکنش های گسترده و بحث های سیاسی شود. چنین اثری اگر مخالف قانون تولید نشده می تواند با رایزنی سازمان سینمایی و گروه های سیاسی، نقد آن را به فضای عمومی بسپارد و از شکل گیری بحث استقبال کند. اگرچه راه حل دیگر نمایش آن با اعمال محدودیت سنی یا گروه «هنر و تجربه» است.
گزارش یک جشن
این فیلم واکنش ابراهیم حاتمی کیا به حوادث سال ۸۸ است. فیلم، در جشنواره فیلم فجر نمایش داده شد. «گزارش یک جشن» داستان زنی است که یک مرکز مشاوره ازدواج راه اندازی کرده و این مرکز پاتوق جوان ها شده اما او با فشارهایی برای تعطیلی آن رو به روست و در نهایت هم ماجرا به یک راهپیمایی مسالمت آمیز در یک پارک ختم می شود.
دلیل توقیف: وقایع سال ۸۸ و البته نماهای پایانی مربوط به راهپیمایی دلیل توقیف فیلم است. البته سازمان سینمایی بعد از مسجل شدن توقیف آن، تمام هزینه تولید فیلم را پرداخت کرده و مالک فیلم به حساب می آید؛ روشی برای آن که سازندگان به عدم نمایش آن اعتراض نکنند.
راه حل احتمالی: ظاهرا فصل پایانی فیلم و راهپیمایی سکوت آن، مسئله اصلی است که این هم با همفکری سازنده و سازمان سینمایی قابل حل است.
خرس
«خرس» فیلمی است ساخته خسرو معصومی که مدتی است روی داستان های مردم شمال کشور متمرکز است. داستان این یکی درباره رزمنده ای است که همه گمان می کنند که شهید شده و همسرش به عقد مرد دیگری درآمده. اما با بازگشت او همه چیز تغییر می کند.
دلیل توقیف: آن طور که مطلعین توضیح داده اند مشکل فیلم، شرعی است: ازدواج فیلم همسر رزمنده با مردی دیگر و این که رزمنده خواهان پس گرفتن زنش است و آن را «حق مشروع» خودش می داند خلاف شرع است. اما این یک دلیل توقیف است، دلیل دیگر احساس غبن و اندوه رزمنده فیلم است که پس از بازگشت از جنگ احساس می کند همه دارایی اش به تاراج رفته، حتی ناموسش!
راه حل احتمالی: مسئله مهم برطرف کردن شبهه غیرشرعی بودن مضمون فیلمم است؛ یا با مذاکره یا با حذف چند پلان یا صدا، یا اصلاح این بخش، احساس ناامیدی رزمنده هم تا حدودی حل یا دست کم کمرنگ می شود.
خانه دختر
فیلم شهرام شاه حسینی داستان دختری است که روز عروسی اش خودکشی کرده و کم کم معلوم می شود که تست باکرگی به اصرار خانواده داماد دلیل این اتفاق بوده است. در این سال ها چندین بار فیلم اصلاح شده اما سازمان سینمایی هنوز پروانه نمایش آن را صادر نکرده است.
دلیل توقیف: در فیلم، خانواده ای که مصمم است عروس تست باکرگی بدهد خانواده ای مذهبی و متدین نمایش داده شده. اما نکته مهم تر این است که در فیلم روایت داستان جوری است که انگار دختر مورد تجاوز پدرش قرار گرفته.
راه حل احتمالی: به نظر می رسد که فیلم با کمی اصلاح و مونتاژ دوباره می تواند روابط پدر/ دختر را معقول کند. اما موضوع خانواده متدین هم با کمی دستکاری در مونتاژ قابل حل است؛ اتفاقی که احتمالا در این سال ها رخ داده.
وقت داریم حالا
اولین فیلم عبدالرضا کاهانی در خارج از کشور، داستان پسری است که با دختری فرانسوی دوست است. اما وقتی پسر تصمیم می گیرد به ایران برگردد باید از دختر باردار خداحافظی کند.
دلیل توقیف: مدیران سازمان سینمایی عدم تطابق فرهنگی را دلیل اصلی عدم صدور پروانه نمایش عنوان کرده اند؛ از نظر آن ها قصه فیلم هیچ ربطی به جامعه ایرانی ندارد و به کلی از فضای خانواده ها به دور است.
راه حل احتمالی: راستش عنوان عدم تطابق فرهنگی برای تمام فیلم های خارجی صادق است. مشخص شدن جزییات فیلم، حتما کمک می کند به این که تصویر درست تری از مشکل مدیران داشته باشیم ولی تا به حال هیچ مسئله دقیقی برای فیلم مطرح نشده است. با توجه به ساخت فیلم در فرانسه می شود این موضوع را لحاظ کرد که فیلم «وقت داریم حالا» یک فیلم خارجی است مگر این که داستان یا وقایع فیلم به گونه ای باشد که طبق قانون جمهوری اسلامی امکان نمایش آن در داخل ممکن نباشد.
ارادتمند نازنین، بهاره، تینا
«ارادتمند، نازنین، بهاره، تینا» درباره چند دختر است که مردهای پولدار را برای رسیدن به پول بیشتر اسیر می کنند. طبق اطلاعاتی که درباره ساخت فیلم منتشر شده پروانه ساخت فیلم کاهانی با دخالت حجت الله ایوبی، رییس سابق سازمان سینمایی صادر شده است. کاهانی هم برای اولین بار مو به مو طبق فیلمنامه جلو رفته اس تا از ایرادگیری های بعدی در امان بماند. اما حالا شورای پروانه نمایش با موضوع آن دچار مشکل شده است.
دلیل توقیف: روابط آدم ها مشکل اصلی است؛ این که چند دختر مجرد در خانه مجردی مدام پسرهای پولدار را به پارتی دعوت کنند موضوعی است که از نظر برخی مخالف عرف جامعه و سلیقه عمومی است و احتمالا واکنش های زیادی را به راه می اندازد. ضمن این که سیاه نمایی و پوچی در روابط را هم علت دیگری دانسته تا فیلم را توقیف کنند.
راه حل احتمالی: مشکل این فیلم تنها با پذیرش مسئولیت دولت در خطایش، جبران خسارت و مذاکره برای اصلاح فیلم، در صورت پذیرش کارگردان، قابل حل است.
صد سال به این سال ها
فیلمی از سامان مقدم که در سال ۱۳۸۶ ساخته و در جشنواره فیلم فجر نمایش داده شد اما همان نمایش با واکنش هایی رو به رو شد. «صد سال به این سال ها» داستان زنی است که زندگی اش در قبل و بعد انقلاب نمایش داده می شود، کسی که در کوران حوادث سیاسی شوهرش را از دست می دهد و کمی بعد، پسرش هم در بازی های سیاسی ناچار به مهاجرت می شود.
دلیل توقیف: اگرچه مدعی سیاست زدگی است اما به هر حال چاره ای جز قضاوت ندارد. قضاوت فیلم درباره گرفتاری هایی که سیاست برای پسر «ایران»، شخصیت اصلی فیلم، به وجود می آورد موضوعی است که به سیاه نمایی شرایط کشور ربط پیدا کرده است.
راه حل احتمالی: راستش بعد 10 سال باید دوباره فیلم را دید و فکر کرد که آیا تصور اولیه درباره آن درست بوده یا نه. اگر به فضای نقد عمومی اعتقاد داشته باشیم، قضاوت را به تماشاگران می سپاریم تا آن ها درباره واقعی یا تحریف آمیز بودن دیدگاه فیلم به نتیجه برسند ولی اگر چیزی خلاف امنیت ملی و آرامش کشور در آن هست، طبیعی است که با کمی دستکاری در صداگذاری و تغییر نام ها و حتی مونتاژ چند صحنه، فیلم مشکلی برای اکران ندارد.
خیابان های آرام
کمال تبریزی این فیلم را در ارمنستان جلوی دوربین برد و تهیه کننده اش جوانی بود به نام سیدمحمود رضوی که قبل تر فیلم «درباره الی...» را تولید کرده بود. داستان درباره فرار چند دیوانه از یک آسایشگاه و پیگیری مصرانه یک خبرنگار بود. در این فیلم، نیکی کریمی و حسن معجونی نقش های اصلی را بر عهده داشتند و فیلم، در جشنواره بیست و هشتم فجر هم نمایش داده شد.
دلیل توقیف: ساخت فیلم در سال ۸۸ و شباهت اتفاقات آن به وقایع آن سال هر تماشاگری را به این فکر می اندازد که فیلم درباره آن روزها ساخته شده است. اما این یک بخش از مسئله است: آن روزها شایعاتی منتشر شد که طبق آن تهیه کننده فیلم، خودش مایل به اکران «خیابان های آرام» نیست.
راه حل احتمالی: مهم ترین نگرانی دولت طرح دوباره مسائل سیاسی مربوط به وقایع سال 88 است. احتمالا دولت نمی خواهد جنجالی به راه بیندازد. اما راستش حالا با گذشت حدود 8 سال از آن زمان، فیلمی که به زبان بی زبانی به وقایع آن روزها اشاره می کند و به جای نقد، طرفداری یا ضدیت، بیشتر نگاه کمدی به ماجراها دارد می تواند در کشور اکران شود. دعواها متعلق به فضای عمومی و رسانه ای است و دولت در صورتی که مضمون را خلاف امنیت ملی تشخیص نمی دهد باید مجوز اکران را صادر کند.
تحلیل آسیانیوز ایران از مرزهای سینمای اروتیک؛ از تابوشکنی تا سانسور و ممنوعیتهای جهانی
۱. تعریف سینمای اروتیک
- سینمای اروتیک به آثاری گفته میشود که با نمایش صریح روابط جنسی، به دنبال کاوش در عمیقترین لایههای روان انسان است.
- تفاوت اصلی آن با پورنوگرافی در «هدف» است: در حالی که پورنوگرافی صرفاً به دنبال تحریک است، سینمای اروتیک به دنبال بیان مفاهیم عمیقتر است.
۲. نمونههای شاخص
«نیمفومانیاک» (۲۰۱۳): بررسی زندگی زنی با تمایلات جنسی افراطی و تأثیر آن بر روابط انسانی.
«چشمان کاملاً بسته» (۱۹۹۹): کندوکاو در خیانت، حسادت و تمایلات پنهان.
«سالو» (۱۹۷۵): نقدی هولناک بر فاشیسم و قدرت.
۳. چرا این فیلمها ممنوع میشوند؟
- دلایل مذهبی: مانند «آخرین وسوسه مسیح» که به دلیل نمایش مسیح به عنوان انسانی با ضعفهای بشری جنجال به پا کرد.
- دلایل سیاسی: مانند «دایره» جعفر پناهی که به دلیل نقد سیستم قضایی ایران توقیف شد.
- دلایل اخلاقی: مانند «فلامینگوهای صورتی» که به دلیل صحنههای مشمئزکننده در چندین کشور ممنوع شد.
۴. تأثیر ممنوعیت بر سینما
- افزایش کنجکاوی: بسیاری از فیلمهای ممنوعه پس از توقیف، به نمادهای فرهنگی تبدیل شدند.
- سانسور و تحریف: گاهی ممیزی باعث میشود اثر اصلی از بین برود و فیلمی کاملاً متفاوت به نمایش درآید.
سینمای اروتیک و ممنوعه، چه به عنوان هنر پذیرفته شود و چه محکوم، بخشی از تاریخ سینماست. به جای ممنوعیتهای بیرویه، شاید بهتر باشد به مخاطب اعتماد کنیم تا خودش انتخاب کند.