چهارشنبه / ۱۸ تیر ۱۴۰۴ / ۰۲:۲۰
کد خبر: 30713
گزارشگر: 548
۳۷۶
۰
۰
۸
سالمندان تنها، خانواده‌ها گرفتار

بحران پنهان نگهداری سالمندان در خانواده‌ها

بحران پنهان نگهداری سالمندان در خانواده‌ها
در سکوت خانه‌های ایرانی، فاجعه‌ای خاموش در جریان است: والدین سالخورده‌ای که روزی ستون خانواده بودند، امروز به "مهمان ناخوانده‌ای بلندمدت" تبدیل شده‌اند که بین فرزندانشان دست به دست می‌شوند. این داستان تلخ نه یک مورد استثنایی، که تصویر واقعی جامعه‌ای است که برای سالمندانش برنامه‌ای ندارد. کاظم عاشوری گیلده در این یادداشت به بررسی این موضوع می پردازد.

آسیانیوز ایران؛ سرویس اجتماعی:

کاظم عاشوری گیلده - نویسنده و محققدر گوشه‌ای از خانه، مادر یا پدر سالمندی نشسته است که روزی ستون این خانواده بوده‌اند؛ اما امروز میان فرزندان، خانه‌ها و دغدغه‌های روزمره، پاس‌کاری می‌شوند. نه آن‌ها حاضر به دل کندن از خانه‌ی خود هستند، نه فرزندان توان نگهداری‌شان را دارند. این، یک حکایت شخصی نیست؛ بلکه مسئله‌ای فراگیر و بحرانی اجتماعی‌ست که هر روز پررنگ‌تر می‌شود.

یک بحران دوطرفه: نه می‌خواهند، نه می‌توانند

امروز در بسیاری از خانواده‌های ایرانی، وضعیت نگهداری از سالمندان به معضلی دردناک تبدیل شده است. از یک‌سو، خود سالمند حاضر نیست خانه‌اش را ترک کند؛ خانه‌ای که خاطرات، استقلال و حس زندگی‌اش در آن گره خورده است. دل کندن از اتاق قدیمی، حیاط، همسایه‌ها و حتی ساعت خاص چای‌خوردن ساده نیست. از سوی دیگر، فرزندان اغلب میان‌سال، گرفتار و خسته درگیر واقعیت خشن زندگی در ایران امروز هستند:

  • اقتصاد بی‌رحم، ساعات کاری طولانی، فشار روانی، فرزندان خردسال و جیب‌های همیشه تهی.
  • نتیجه؟ مراقبت از والدین سالمند به پروژه‌ای طاقت‌فرسا تبدیل می‌شود که هیچ‌کس به تنهایی توان کشیدنش را ندارد.

خانه‌ی سالمندان در خانه‌ی فرزندان

در اغلب خانواده‌ها، نگهداری والد سالمند به‌صورت چرخشی بین فرزندان تقسیم می‌شود. هر ماه یا هر فصل یکی از فرزندان باید پدر یا مادر را به خانه ببرد. این روند، در عمل به چیزی بیشتر از «مهمان ناخوانده‌ای بلندمدت» شباهت ندارد؛ نه سالمند احساس آرامش دارد، نه فرزند حس رضایت. در خلوت خانواده‌ها، این جابه‌جایی‌ها گاه با دلخوری، اختلاف، دعوا و فشار روانی همراه است. فرزندی که به‌تازگی از مراقبت رها شده، به دنبال «استراحت» است، و دیگری، درگیر چیدمان اتاق خواب برای مادری‌ست که آلزایمر دارد.زندگی‌ها به هم می‌ریزد، اما چاره‌ای نیست.

آینده‌ای تاریک‌تر؛ وقتی بحران عمیق‌تر می‌شود

این بحران، نه فقط مسأله امروز که کابوس آینده جامعه ایران نیز خواهد بود. تصور کنید در سال‌های آینده چه پیش می‌آید:

فرزندان کمتر و خانواده‌های کوچک‌تر

اگر یک دهه پیش خانواده‌ها ۳ یا ۴ فرزند داشتند، امروز شاید تنها فرزند خانواده در برابر نگهداری از دو والد سالمند تنها مانده باشد.

افزایش طول عمر و سال‌های سالمندی

علم پزشکی عمر را افزایش داده، اما نه الزماً کیفیت آن را. سالمندان بیشتر عمر می‌کنند، اما با نیاز به مراقبت بیشتر.

اقتصاد سخت‌تر، روان‌های خسته‌تر

پیچیدگی معیشت و فشارهای روحی نه‌تنها کم نمی‌شود، بلکه با تورم، تنهایی، و افزایش بیماری‌های روانی، بیشتر هم خواهد شد.

مراقبت خانگی؛ فقط وظیفه نیست، ظرفیت هم می‌خواهد

فرهنگ ایرانی همواره تأکید داشته که فرزندان باید از والدین‌شان مراقبت کنند. اما امروز باید صادقانه پرسید:

آیا این وظیفه‌ی اخلاقی و فرهنگی، در عمل ممکن است؟

وقتی خانه‌ای ۷۰ متری، دو کودک خردسال، والدین شاغل، و برنامه‌ای آشفته داریم، مراقبت از یک سالمند که نیاز به دارو، مراقبت ویژه، یا حتی هم‌صحبتی دارد، به‌سادگی شعار نیست. مسئله تنها عشق یا احترام نیست. ظرفیت لازم است. زمان لازم است. درآمد لازم است. و جامعه امروز ما، این ظرفیت را از خانواده‌ها گرفته است.

راه‌حل‌ها کجا هستند؟ آیا باید تسلیم شویم؟

ما باید پیش از آنکه بحران به نقطه انفجار برسد، بپذیریم که نگهداری از سالمندان، دیگر فقط «وظیفه خانواده» نیست. این یک مسئولیت اجتماعی‌ست که نیازمند:

  • تأسیس مراکز مراقبتی سالمندان با کرامت، نه به شکل تبعیدگاه
  • حمایت مالی و بیمه‌ای از خانواده‌هایی که از سالمند نگهداری می‌کنند
  • آموزش روانی و تخصصی برای فرزندان و مراقبان سالمندان
  • فرهنگ‌سازی درباره‌ی «مراقبت در خانه» با استفاده از کمک‌های حرفه‌ای (پرستار خانگی، مددکار اجتماعی)

جمع‌بندی

  • بحران مراقبت از سالمندان، یک فاجعه خاموش در جامعه ایران است. فاجعه‌ای که در خانه‌ها اتفاق می‌افتد، پشت درهای بسته، بدون اعتراض، بدون فریاد.
  • امروز سالمند تنها مانده است. فردا، شاید ما جای او باشیم.
  • اگر جامعه امروز برای این وضعیت راه‌حلی نیاندیشد، فردای همه‌مان، لبریز از تنهایی، خستگی و بی‌پناهی خواهد بود.

 

کاظم عاشوری گیلده - نویسنده و محقق
https://www.asianewsiran.com/u/gRw
اخبار مرتبط
در شرایط بحرانی مصرف برق، سیاست قطع برق منازل پیامدهای سنگینی برای خانوارها دارد. آیا زمان آن نرسیده که به جای فشار به مردم، الگوهای مصرف برق در فضاهای غیرضروری مانند بزرگراه‌ها بازنگری شود؟ نگاهی به تجربه دیگر کشورها می‌تواند الهام‌بخش یک تغییر سیاست کارآمد در ایران باشد. کاظم عاشوری گیلده در این یادداشت، این مطلب را بررسی می کند.
ایران کشوری با جمعیت جوان است، هرچند روند جمعیتی به سمت سالمندی در حال حرکت است. این جمعیت جوان، هم فرصت و هم چالشی برای آینده کشور محسوب می‌شود. تأمین اشتغال، مسکن و امکانات رفاهی برای این نسل، از دغدغه‌های اصلی سیاست‌گذاران خواهد بود. سطح تحصیلات در ایران در دهه‌های اخیر افزایش یافته، اما چالش‌هایی نظیر تطابق رشته‌های تحصیلی با نیاز بازار کار و "فرار مغزها" همچنان پابرجاست.
در جوامع انسانی، سرمایه اجتماعی مانند چسبی عمل می‌کند که پیوندها، اعتمادها و همکاری‌های میان افراد و نهادها را برقرار و تقویت می‌کند. بدون آن، جامعه به مجموعه‌ای پراکنده، منفرد و ناهماهنگ بدل می‌شود. در سال‌های اخیر، نشانه‌هایی جدی از تضعیف سرمایه اجتماعی در ایران پدیدار شده است؛ از بی‌اعتمادی شدید نسبت به نهادهای حکومتی تا افزایش شکاف‌های اجتماعی، فرسایش همبستگی ملی و رشد فردگرایی افراطی. این مقاله در پی آن است تا دلایل این زوال را بررسی کرده، پیامدهای آن را تحلیل کند و راه‌کارهایی علمی، عملی و بومی برای احیای سرمایه اجتماعی پیشنهاد دهد.
آدمی آینه‌ای است که در نگاه دیگران خویش را می‌بیند. گاه این تصویر، خسته و شکسته است و گاه روشن و رسا. کیفیت همنشینی، کیفیت زندگی ما را رقم می‌زند. آیا تاکنون اندیشیده‌اید چه ویژگی‌هایی یک همنشین خوب را می‌سازند؟ و چگونه می‌توان به انسان‌هایی نزدیک شد که ما را به انسان بهتری بدل می‌سازند؟ کاظم عاشوری گیلده این سوالات را پاسخ می دهد.
آسیانیوز ایران هیچگونه مسولیتی در قبال نظرات کاربران ندارد.
تعداد کاراکتر باقیمانده: 1000
نظر خود را وارد کنید