آسیانیوز ایران؛ سرویس اجتماعی:
کاظم عاشوری گیلده - نویسنده و محقق - در گوشهای از خانه، مادر یا پدر سالمندی نشسته است که روزی ستون این خانواده بودهاند؛ اما امروز میان فرزندان، خانهها و دغدغههای روزمره، پاسکاری میشوند. نه آنها حاضر به دل کندن از خانهی خود هستند، نه فرزندان توان نگهداریشان را دارند. این، یک حکایت شخصی نیست؛ بلکه مسئلهای فراگیر و بحرانی اجتماعیست که هر روز پررنگتر میشود.
یک بحران دوطرفه: نه میخواهند، نه میتوانند
امروز در بسیاری از خانوادههای ایرانی، وضعیت نگهداری از سالمندان به معضلی دردناک تبدیل شده است. از یکسو، خود سالمند حاضر نیست خانهاش را ترک کند؛ خانهای که خاطرات، استقلال و حس زندگیاش در آن گره خورده است. دل کندن از اتاق قدیمی، حیاط، همسایهها و حتی ساعت خاص چایخوردن ساده نیست. از سوی دیگر، فرزندان اغلب میانسال، گرفتار و خسته درگیر واقعیت خشن زندگی در ایران امروز هستند:
- اقتصاد بیرحم، ساعات کاری طولانی، فشار روانی، فرزندان خردسال و جیبهای همیشه تهی.
- نتیجه؟ مراقبت از والدین سالمند به پروژهای طاقتفرسا تبدیل میشود که هیچکس به تنهایی توان کشیدنش را ندارد.
خانهی سالمندان در خانهی فرزندان
در اغلب خانوادهها، نگهداری والد سالمند بهصورت چرخشی بین فرزندان تقسیم میشود. هر ماه یا هر فصل یکی از فرزندان باید پدر یا مادر را به خانه ببرد. این روند، در عمل به چیزی بیشتر از «مهمان ناخواندهای بلندمدت» شباهت ندارد؛ نه سالمند احساس آرامش دارد، نه فرزند حس رضایت. در خلوت خانوادهها، این جابهجاییها گاه با دلخوری، اختلاف، دعوا و فشار روانی همراه است. فرزندی که بهتازگی از مراقبت رها شده، به دنبال «استراحت» است، و دیگری، درگیر چیدمان اتاق خواب برای مادریست که آلزایمر دارد.زندگیها به هم میریزد، اما چارهای نیست.
آیندهای تاریکتر؛ وقتی بحران عمیقتر میشود
این بحران، نه فقط مسأله امروز که کابوس آینده جامعه ایران نیز خواهد بود. تصور کنید در سالهای آینده چه پیش میآید:
فرزندان کمتر و خانوادههای کوچکتر
اگر یک دهه پیش خانوادهها ۳ یا ۴ فرزند داشتند، امروز شاید تنها فرزند خانواده در برابر نگهداری از دو والد سالمند تنها مانده باشد.
افزایش طول عمر و سالهای سالمندی
علم پزشکی عمر را افزایش داده، اما نه الزماً کیفیت آن را. سالمندان بیشتر عمر میکنند، اما با نیاز به مراقبت بیشتر.
اقتصاد سختتر، روانهای خستهتر
پیچیدگی معیشت و فشارهای روحی نهتنها کم نمیشود، بلکه با تورم، تنهایی، و افزایش بیماریهای روانی، بیشتر هم خواهد شد.
مراقبت خانگی؛ فقط وظیفه نیست، ظرفیت هم میخواهد
فرهنگ ایرانی همواره تأکید داشته که فرزندان باید از والدینشان مراقبت کنند. اما امروز باید صادقانه پرسید:
آیا این وظیفهی اخلاقی و فرهنگی، در عمل ممکن است؟
وقتی خانهای ۷۰ متری، دو کودک خردسال، والدین شاغل، و برنامهای آشفته داریم، مراقبت از یک سالمند که نیاز به دارو، مراقبت ویژه، یا حتی همصحبتی دارد، بهسادگی شعار نیست. مسئله تنها عشق یا احترام نیست. ظرفیت لازم است. زمان لازم است. درآمد لازم است. و جامعه امروز ما، این ظرفیت را از خانوادهها گرفته است.
راهحلها کجا هستند؟ آیا باید تسلیم شویم؟
ما باید پیش از آنکه بحران به نقطه انفجار برسد، بپذیریم که نگهداری از سالمندان، دیگر فقط «وظیفه خانواده» نیست. این یک مسئولیت اجتماعیست که نیازمند:
- تأسیس مراکز مراقبتی سالمندان با کرامت، نه به شکل تبعیدگاه
- حمایت مالی و بیمهای از خانوادههایی که از سالمند نگهداری میکنند
- آموزش روانی و تخصصی برای فرزندان و مراقبان سالمندان
- فرهنگسازی دربارهی «مراقبت در خانه» با استفاده از کمکهای حرفهای (پرستار خانگی، مددکار اجتماعی)
جمعبندی
- بحران مراقبت از سالمندان، یک فاجعه خاموش در جامعه ایران است. فاجعهای که در خانهها اتفاق میافتد، پشت درهای بسته، بدون اعتراض، بدون فریاد.
- امروز سالمند تنها مانده است. فردا، شاید ما جای او باشیم.
- اگر جامعه امروز برای این وضعیت راهحلی نیاندیشد، فردای همهمان، لبریز از تنهایی، خستگی و بیپناهی خواهد بود.