آسیانیوز ایران - سرویس اجتماعی:
کاظم عاشوری گیلده - نویسنده و محقق - در جوامع انسانی، سرمایه اجتماعی مانند چسبی عمل میکند که پیوندها، اعتمادها و همکاریهای میان افراد و نهادها را برقرار و تقویت میکند. بدون آن، جامعه به مجموعهای پراکنده، منفرد و ناهماهنگ بدل میشود. در سالهای اخیر، نشانههایی جدی از تضعیف سرمایه اجتماعی در ایران پدیدار شده است؛ از بیاعتمادی شدید نسبت به نهادهای حکومتی تا افزایش شکافهای اجتماعی، فرسایش همبستگی ملی و رشد فردگرایی افراطی. این مقاله در پی آن است تا دلایل این زوال را بررسی کرده، پیامدهای آن را تحلیل کند و راهکارهایی علمی، عملی و بومی برای احیای سرمایه اجتماعی پیشنهاد دهد.
بخش اول: سرمایه اجتماعی چیست و چرا اهمیت دارد؟
سرمایه اجتماعی مفهومی است که به شبکههای ارتباطی، اعتماد متقابل، هنجارهای مشترک و روحیه همکاری در یک جامعه اشاره دارد. این سرمایه نهتنها کیفیت زندگی فردی را بهبود میبخشد، بلکه زیرساخت اصلی توسعهیافتگی در حوزههای اقتصادی، فرهنگی و سیاسی محسوب میشود. پوتنام (Robert Putnam)، یکی از نظریهپردازان اصلی در این زمینه، سرمایه اجتماعی را پیوندی میداند که مشارکت مدنی، همدلی و مسئولیتپذیری را افزایش میدهد. جوامعی با سرمایه اجتماعی بالا، از سطوح پایینتری از جرم، فساد، افسردگی و بینظمی اجتماعی برخوردارند.
بخش دوم: نشانههای اختلال در سرمایه اجتماعی ایران
تحلیل میدانی و مطالعات اجتماعی اخیر، چند شاخص کلیدی از تضعیف سرمایه اجتماعی در ایران را نمایان میکند:
1. بیاعتمادی گسترده به نهادهای دولتی
– افزایش چشمگیر بدبینی عمومی نسبت به عملکرد دولت، رسانهها و نهادهای رسمی
– افول شفافیت و پاسخگویی، زمینهساز گسترش شکاکیت اجتماعی
2. کاهش مشارکت اجتماعی و مدنی
– افت چشمگیر حضور مردم در فعالیتهای داوطلبانه، صنفی، فرهنگی و حتی سیاسی
– جایگزینی کنش جمعی با بیتفاوتی یا اعتراضات غیرسازمانیافته
3. فردگرایی افراطی و فروپاشی روابط میانفردی
– افزایش انزوا، افسردگی، بیتفاوتی نسبت به سرنوشت جمعی
– کاهش اعتماد به دیگران، حتی در حلقههای خانوادگی و دوستانه
4. شکافهای عمیق نسلی، طبقاتی، فرهنگی و مذهبی
– فاصله شدید میان ارزشهای نسل جوان و نسلهای گذشته
– رشد طبقه متوسط ناراضی و اقشار حاشیهنشین بیصدا
بخش سوم: پیامدهای خطرناک گسست اجتماعی
فرسایش سرمایه اجتماعی، آثار دامنهداری بر پیکره جامعه ایران دارد:
- ضعف در تابآوری اجتماعی: جامعهای بدون انسجام، در برابر بحرانهای سیاسی، اقتصادی یا زیستمحیطی آسیبپذیرتر است.
- افزایش خشونت، نزاع و نافرمانی مدنی: شکاف اجتماعی، زمینهساز بروز تنش و بینظمی گسترده است.
- فرسایش حس تعلق ملی: کاهش سرمایه اجتماعی، پیوند عاطفی و ارزشی افراد با سرزمین و جامعه را سست میکند.
- انسداد مسیر گفتوگو و اصلاحات: در جامعهای فاقد اعتماد، امکان گفتوگوی بین اقشار مختلف یا میان مردم و دولت کاهش مییابد.
نتیجهگیری: خطر خاموش، تهدیدی برای آینده
زوال سرمایه اجتماعی، یک بحران پنهان اما عمیق است؛ بحرانی که بدون هیاهو، پایههای امنیت اجتماعی، توسعه پایدار و همبستگی ملی را سست میکند. جامعهای که افراد آن به یکدیگر، به نهادها و به آینده خود بیاعتماد شدهاند، توان حرکت به سمت پیشرفت را از دست خواهد داد.
راهحلهای کاربردی و بومی برای احیای سرمایه اجتماعی
۱. بازسازی شفافیت و پاسخگویی در نهادهای حاکمیتی
– اجرای سیاستهای «دولت باز» و انتشار عمومی اطلاعات حیاتی
– پاسخ صادقانه و مسئولانه به مطالبات مردمی
2. آزادسازی فضای مدنی و تقویت نهادهای مردمی مستقل
– حمایت حقوقی و مالی از انجمنهای داوطلبانه، فرهنگی و صنفی
– فراهمسازی بستر مشارکت جوانان در امور اجتماعی و محلی
3. آموزش مهارتهای گفتوگو، مدارا و همدلی از دوران مدرسه
– بازنگری محتوای آموزشی برای تربیت نسل مسئول و مشارکتجو
– ترویج فرهنگ گفتوگوی بیننسلی در رسانهها و خانوادهها
4. رسانههای مستقل و تقویت گفتمان همگرایی
– کاهش سانسور، تقویت روزنامهنگاری حرفهای و آزاد
– تولید برنامههایی با هدف تقویت پیوندهای اجتماعی و امید جمعی
5. کاهش تبعیض و نابرابری در سیاستگذاریها
– اصلاح عدالت توزیعی در حوزههای آموزشی، بهداشتی و اشتغال
– توجه ویژه به مناطق محروم و اقشار حاشیهنشین برای جلوگیری از شکاف بیشتر