آسیانیوز ایران؛ سرویس سیاسی:

پوریا زرشناس - دکترای اقتصاد انرژی های تجدیدپذیر
روابط ایران و آمریکا طی چهار دهه گذشته یکی از پیچیدهترین و پرتنشترین روابط بینالمللی بوده است. این مناسبات که از انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ وارد مرحلهای کاملاً تازه شد، همواره تحت تأثیر خاطره تاریخی کودتای ۱۹۵۳ و حمایت آمریکا از نظام شاهنشاهی قرار داشته است. ذهنیت ایرانیان از آمریکا به عنوان «شیطان بزرگ» و نماد امپریالیسم، سیاست بنیادین بیرون راندن آمریکا از خاورمیانه را شکل داد. در مقابل، واشنگتن نیز با در پیش گرفتن راهبرد «مهار و فشار»، به ایجاد پایگاههای نظامی و اعمال تحریمهای فزاینده روی آورد.
این گزارش به بررسی فراز و نشیبهای روابط دو کشور از گروگانگیری سفارت آمریکا تا توافق هستهای برجام و خروج ترامپ از آن میپردازد. تحلیل فرصتهای ازدسترفته همکاری و دلایل تداوم تقابل، درک بهتری از این رابطه پیچیده ارائه میدهد. نکته حائز اهمیت، وجود لحظات تاریخی بوده که امکان مسیری متفاوت را فراهم کرده، اما هر بار سوءمحاسبهها و نگاه تقدیری مانع تحقق آشتی شده است.
سقوط صدام؛ چگونه جنگ عراق استراتژی ایران را تغییر داد؟
حمله آمریکا به عراق در سال ۲۰۰۳ نقطهای تعیینکننده در مناسبات تهران و واشنگتن بود. محمد خاتمی طرحی جامع برای مذاکره مستقیم و حلوفصل اختلافات ارائه داد؛ پیشنهادی که هم پرونده هستهای را در بر میگرفت و هم سیاستهای منطقهای ایران را. با این حال، کاخ سفید نهتنها آن را جدی نگرفت، بلکه حتی دریافتش را تأیید نکرد. ایران از این بیاعتنایی نتیجه گرفت که مسیر گفتوگو بسته است و تنها راه، آمادگی برای تقابل خواهد بود. در عراق، تهران به سرعت دست به کار شد: از یکسو نفوذ خود را گسترش داد و از سوی دیگر، با دمشق همراه شد. این تحرکات ارتش آمریکا را در باتلاقی طولانی گرفتار کرد و پروژه دموکراسیسازی واشنگتن را به شکست کشاند. در نگاه تهران، بزرگترین تهدید یعنی خطر حمله مستقیم آمریکا به ایران عملاً از میان رفت. نگاه تهران این بود که میتوان آمریکا را خسته و ناامید کرد تا از منطقه خارج شود. خروج نیروهای آمریکایی از عراق در ۲۰۱۱ از نگاه ایران تأیید همین محاسبه بود.
از امید تا بنبست؛ چرا دیپلماسی ایران و آمریکا هر بار شکست خورد؟
روی کار آمدن باراک اوباما لحظهای تازه در مسیر پرتنش روابط ایران و آمریکا بود. او ابتدا با تشدید تحریمها تلاش کرد تهران را پای میز مذاکره بکشاند، اما همزمان با صراحت اعلام کرد که هدفش «تغییر رژیم» نیست. اوباما دریافته بود که فشار صرف، نتیجهای جز بنبست ندارد و تنها راه جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هستهای، توافقی دیپلماتیک است.
توافق هستهای ۲۰۱۵
این مسیر پرپیچوخم سرانجام به توافق هستهای ۲۰۱۵ موسوم به برجام انجامید. توافقی که سختگیرانهترین محدودیتها را بر برنامه هستهای ایران تحمیل میکرد و پایبندی تهران نیز بارها از سوی آژانس بینالمللی انرژی اتمی تأیید شد. برجام نخستین سازوکار جدی اعتمادسازی میان تهران و واشنگتن بود؛ اما این دستاورد از آغاز شکننده بود. در ایران، جناح تندرو آن را عقبنشینی در برابر غرب میخواند. در آمریکا، منتقدان برجام را ناکافی میدانستند چون برنامه موشکی و نقش منطقهای ایران را مهار نمیکرد. همزمان، تهران دامنه نفوذ خود را گسترش داد؛ اقدامی که عربستان، امارات و اسرائیل را بهشدت نگران ساخت. لابیهای قدرتمند در واشنگتن با همین استدلال، علیه توافق فشار آوردند.
آغاز ریاست جمهوری ترامپ
با روی کار آمدن دونالد ترامپ، سرنوشت برجام رقم خورد. او در ۲۰۱۸ از توافق خارج شد و سیاست «فشار حداکثری» را آغاز کرد: تحریمهای فلجکننده، انزوای اقتصادی و فشار دیپلماتیک بیسابقه. فضای شکننده دیپلماسی بار دیگر به میدان خصومت آشکار تبدیل شد. با خروج آمریکا از برجام، چرخه تقابل شتاب گرفت. ایران در واکنش سطح غنیسازی اورانیوم را افزایش داد. نقطه اوج تنشها، ترور قاسم سلیمانی در ژانویه ۲۰۲۰ به دستور دونالد ترامپ بود. تهران با حمله موشکی به پایگاههای آمریکا در عراق پاسخ داد و دو کشور برای نخستین بار در دهههای اخیر به آستانه جنگ مستقیم رسیدند.
از منظر تاریخ دیپلماتیک
روابط ایران و آمریکا نشاندهنده الگوی تقابل ساختاری است. حافظه تاریخی کودتای ۱۹۵۳ و حمایت از شاه، پایههای بیاعتمادی را تشکیل داده که بر تمامی تعاملات بعدی سایه افکنده است.
از دیدگاه ژئوپلیتیک
تضاد منافع در خاورمیانه عامل اصلی تداوم تنش بوده است. ایران به دنبال بیرون راندن آمریکا از منطقه بوده، در حالی که واشنگتن حفظ حضور نظامی و حمایت از متحدان مانند عربستان و اسرائیل را در اولویت قرار داده است.
از نگاه دیپلماسی هستهای
برجام نشان داد که اعتمادسازی ممکن است اما شکننده است. خروج ترامپ از توافق و بازگشت تحریمها، چرخه تقابل را تشدید کرد و فضای مذاکره را مخدوش ساخت. نکته حائز اهمیت نقش بازیگران داخلی در هر دو کشور است. جناحهای تندرو در ایران و لابیهای قدرتمند در آمریکا همواره مانع مصالحه بودهاند. فقدان ثبات سیاسی در هر دو طرف، تداوم راهبردها را دشوار کرده است.
فرصت طلایی دیپلماسی؛ آیا آمریکا و ایران این بار راه گفتوگو را انتخاب میکنند؟
تاریخ روابط ایران و آمریکا بارها نشان داده که امکان آشتی وجود داشته است از همکاری در افغانستان در ۲۰۰۱ تا پیشنهاد جامع ایران در ۲۰۰۳ و توافق هستهای ۲۰۱۵ ؛ اما هر بار، سوءمحاسبهها و نگاه تقدیری مانع تحقق آن شد. اگر ایالات متحده نمیخواهد ایران در وضعیت آمادهباش دائمی برای جنگ باقی بماند، گریزی جز پذیرش مسیر دیپلماسی ندارد. در چنین شرایطی، تنها گزینه عملی باقیمانده بازگشت به میز مذاکره است.