شنبه / ۱ شهریور ۱۴۰۴ / ۱۹:۴۴
کد خبر: 31899
گزارشگر: 548
۱۸۴۱
۰
۰
۲
دزدی فرهنگی یا غفلت تاریخی؟

مصادره میراث ادبی و علمی ایران توسط ترکیه و جمهوری آذربایجان

مصادره میراث ادبی و علمی ایران توسط ترکیه و جمهوری آذربایجان
در حالی که ایران دارای یکی از غنی‌ترین میراث‌های فرهنگی و ادبی جهان است، کشورهای همسایه مانند ترکیه و جمهوری آذربایجان با برنامه‌ریافی سازمان‌یافته، تلاش می‌کنند تا شخصیت‌هایی مانند مولوی، بوعلی سینا و نظامی گنجوی را به نام خود ثبت کنند. این اقدامات که گاهی با تخریب آثار تاریخی و گاهی با ترجمه و تغییر هویت همراه است، نه تنها یک دزدی فرهنگی محسوب می‌شود، بلکه نشان‌دهنده غفلت ما در حفظ و معرفی درست این میراث است. چرا ما باید اجازه دهیم دیگران تاریخ و هویتمان را به یغما ببرند؟ پوریا زرشناس در این مقاله به این دزدی فرهنگی می پردازد.

آسیانیوز ایران؛ سرویس سیاسی:

پوریا زرشناس

 

 

 

 

 

 

پوریا زرشناس - دکترای اقتصاد انرژی های تجدیدپذیر

 ایران سرزمین تمدنی است که میراث ادبی، علمی و عرفانی‌اش نه تنها برای ایرانیان، بلکه برای تمام بشریت ارزشمند است. شاهنامه فردوسی، مثنوی مولوی، دیوان شمس، مقالات شمس، منطق‌الطیر عطار و ده‌ها اثر دیگر، تنها نمونه‌هایی از این گنجینه بی‌نظیر هستند. اما آیا ما ایرانیان به اندازه کافی از این میراث آگاهیم و از آن دفاع می‌کنیم؟ در حالی که بسیاری از ایرانیان با این آثار و شخصیت‌های بزرگ آشنا نیستند، کشورهای همسایه مانند ترکیه و جمهوری آذربایجان با برنامه‌ریزی دقیق، تلاش می‌کنند تا این مفاخر را به نام خود ثبت کنند و از آن ها برای اهداف سیاسی و اقتصادی بهره‌برداری نمایند.

ترکیه با تبدیل مولوی به یک برند توریستی و معرفی بوعلی سینا به عنوان حکیم ترک، و جمهوری آذربایجان با تخریب کتیبه‌های فارسی مقبره نظامی گنجوی و ترجمه اشعار او به ترکی، در حال مصادره هویت فرهنگی و تاریخی ایران هستند. این اقدامات نه تنها یک دزدی فرهنگی است، بلکه نشان‌دهنده غفلت ما در حفظ و معرفی درست این میراث عظیم است. جغرافیای فرهنگی ایران، از ماوراءالنهر تا بین‌النهرین، قرن‌ها مرکز علم، فلسفه، ادبیات و عرفان بوده است. فردوسی، نظامی، عطار، مولوی، بوعلی سینا، خوارزمی و بسیاری دیگر، همه محصول این بستر فرهنگی هستند. اما امروزه برخی کشورها با تغییر هویت این شخصیت‌ها، تلاش می‌کنند تا تاریخ را به نفع خود بازنویسی کنند. چرا ما باید اجازه دهیم دیگران میراثمان را به یغما ببرند؟ این یادداشت به بررسی نمونه‌های بارز مصادره میراث فرهنگی ایران می‌پردازد و نشان می‌دهد که چگونه فهم درست این میراث بدون در نظر گرفتن بستر تاریخی و فرهنگی ایران ممکن نیست. همچنین راهکارهایی برای دفاع از این میراث و جلوگیری از جعل هویت مفاخر ایرانی ارائه می‌دهد.

تمدن با شکوه ایرانی

ایران بدون هیچ اغراقی تمدن بسیار باشکوهی دارد؛ ایران بزرگترین میراث معنوی تاریخ بشر را در خود دارد. ایران مرصادالعباد و منطق‌الطیر و گلشن راز و دیوان شمس و مقالات شمس و ده‌ها اثر معنوی فاخری دارد که یک نمونه آن در بسیاری از فرهنگ‌ها و تمدن‌ها یافت نمی‌شود. ایران اثر حماسی عظیمی چون شاهنامه دارد که بدون تعصب یکی از بزرگترین آثار ادبی تاریخ ادبیات جهان است. تاریخ تمدن اسلامی اعم از فلسفه و شعر و نثر تا عرفان و موسیقی و معماری و مینیاتور و تاریخ و فقه و تفسیر و نقد ادبی و...، عمیقأ ایرانی و در بستر فرهنگی ایران شکل گرفته و نمو یافته است. عموم ما ایرانیان نه چنین میراثی را می‌شناسیم و نه طبیعتا قدر آن را می‌دانیم. اما همیشه حاکمان عثمانی و امروز ترکیه بیشتر از ما به ارزش این میراث آگاه بوده و هستند و غبطه آن را می‌خورند و به همین جهت است که تمام تلاش خود را برای دزدیدن و جعل این میراث عظیم به کار گرفته‌اند.

جعل هویت برای شاعران ایرانی

چهره‌هایی مانند مولوی یا سایر هنرمندان و متفکران بزرگ، فراتر از مرزهای یک کشور و فرهنگ بوده و متعلق به تمام بشریت هستند و هر انسانِ دارای ذوق و جویای حقیقتی در هر گوشه دنیا با رجوع به آنها از دریچه فروبسته جهان کوچک خود خارج شده و با جهان‌های بزرگ و ارزشمند دیگری آشنا می‌شود. اما این مسئلهِ فرهنگی توسط برخی کشورها به ابزاری سیاسی برای فخرفروشی یا جعل هویت و تاریخ برای برخی از عالمان و هنرمندان بزرگ تبدیل شده است. در این راستا ترکیه مولوی و عرفان را به صنعت‌توریسم تقلیل داده و از این راه تجارت می کند و بوعلی سینا را حکیم بزرگ تُرک معرفی می‌کند یا دولت باکو با تخریب کاشی‌های فارسی نوشته مقبره نظامی یا ترجمه اشعار نظامی به تُرکی سعی در جعل هویت برای این شاعر مهم و بزرگ ایران دارد. در اینجاست که باید در این زمینه تمام قد از مفاخر فرهنگی و هنری تمدن ایران دفاع کرد و مانع مصادره آن ها توسط کشورهای دیگر شد. بررسی اجمالی تاریخ فرهنگ و علم و هنر و ادبیات در این منطقه نشان می دهد که برای سده‌های متمادی، جغرافیای فرهنگ عظیمی حول محور نام ایران و هنر و فرهنگ ایران و زبان فارسی شکل می گیرد که از ماوراء النهر تا بین النهرین را شامل می شود، جغرافیای فرهنگی عظیمی که از فردوسی و نظامی و عطار و مولوی در شعر، زکریای رازی و بوعلی و ابوریحان و خوارزمی در علم و فارابی و بوعلی در فلسفه را شامل می‌شود. این جغرافیای فرهنگی به حدی درهم تنیده و موازی یکدیگر است که فهم گفتمان علمی و فلسفی و ادبی و عرفانی آن مقطع بدون در نظر گرفتن سایر وجوه و شاخه‌های آن حوزه، فهمی نادرست و نارساست. برای مثال فهم جهان مولوی بدون فهم سنایی و عطار و حلاج و ابوسعید و خرقانی و دیگر عرفای بزرگ این جغرافیای عظیم عملا درک و شناختی نادرست است. مولوی می گوید: 

عطار روح بود و سنایی دو چشم او

ما از پی سنایی و عطار می رویم

یا فهمیدن شعر نظامی بدون شناخت ادبیات تعلیمی و حماسی و بدون شناخت ادبیات فولکلور و عاشقانه ایران شناختی ناقص است.  حال مولوی که در متن عرفان ایرانی قرار دارد یا «نظامی» که نزدیک هزار سال پیش از ایران و فرهنگ ایرانی سخن می گفته، چه قرابتی با باکو و ترکیه و ازبکستان و دیگرانی که حتی یک کلمه از شعر ایشان را نمی‌فهمند و هزاران فرسنگ با دنیای فکری و گفتمانی آنها بیگانه‌اند، می‌تواند داشته باشد را فقط خدا می‌داند. 

هنر دزدیدن از دستِ هنرمند

نه مردی بود، نه کاری خردمند

(نظامی)

مصادره میراث فرهنگی ایران توسط کشورهای همسایه، پدیده‌ای است که ریشه در غفلت تاریخی و عدم آگاهی عمومی دارد. ترکیه با تبدیل مولوی به یک برند توریستی و معرفی بوعلی سینا به عنوان حکیم ترک، و جمهوری آذربایجان با تخریب کتیبه‌های فارسی مقبره نظامی گنجوی و ترجمه اشعار او به ترکی، تلاش می‌کنند تا این شخصیت‌ها را از بستر فرهنگی و تاریخی خود جدا کنند. این اقدامات نه تنها یک دزدی فرهنگی است، بلکه نشان‌دهنده استفاده ابزاری از میراث فرهنگی برای اهداف سیاسی و اقتصادی است.

یکی از مهم‌ترین دلایل موفقیت این کشورها در مصادره میراث فرهنگی ایران، عدم آگاهی کافی ایرانیان از ارزش و اهمیت این میراث است. بسیاری از ایرانیان با آثار و شخصیت‌های بزرگ خود آشنا نیستند و این عدم آگاهی، زمینه را برای سوءاستفاده دیگران فراهم می‌کند. برای مثال، مولوی و نظامی گنجوی، هر دو در بستر فرهنگی و ادبی ایران شکل گرفته‌اند و فهم درست آثار آنها بدون شناخت ادبیات و عرفان ایرانی ممکن نیست. مولوی خود می‌گوید: «عطار روح بود و سنایی دو چشم او / ما از پی سنایی و عطار می‌رویم.» این جمله نشان می‌دهد که مولوی در ادامه راه عرفای ایرانی مانند سنایی و عطار حرکت می‌کند و جدا کردن او از این بستر فرهنگی، فهم نادرستی از آثارش ارائه می‌دهد.

از سوی دیگر، جمهوری آذربایجان با تخریب کتیبه‌های فارسی مقبره نظامی و ترجمه اشعار او به ترکی، تلاش می‌کند تا این شاعر بزرگ را به عنوان یک شاعر ترک معرفی کند. این در حالی است که نظامی گنجوی، نزدیک هزار سال پیش از ایران و فرهنگ ایرانی سخن می‌گفته و اشعار او سرشار از واژگان و مفاهیم فارسی است. این اقدامات نه تنها یک توهین به هویت فرهنگی ایران است، بلکه نشان‌دهنده بی‌توجهی به تاریخ و فرهنگ واقعی این منطقه است. برای مقابله با این پدیده، لازم است که ایرانیان با آگاهی‌بخشی و معرفی درست میراث فرهنگی خود، از این دزدی فرهنگی جلوگیری کنند. همچنین، دولت و نهادهای فرهنگی باید با برنامه‌ریزی دقیق، از این میراث دفاع کنند و مانع مصادره آن توسط کشورهای دیگر شوند.

به قلم پوریا زرشناس - دکترای اقتصاد انرژی های تجدیدپذیر
https://www.asianewsiran.com/u/haz
اخبار مرتبط
اروپای غربی در چند دهه اخیر، با پیروی از جریان‌های فکری پست‌مدرن و پست‌مارکسیستی، به عمد پروژه‌ی تضعیف هویت ملی و ساختارهای کلاسیک قدرت را پیش برده است. اکنون و در آزمونی سخت مانند جنگ اوکراین، این پرسش مطرح است که آیا غرب در خواب‌ خود محو خواهد شد یا برای نبرد نهایی با اقتدارگرایی جدید بیدار می‌شود؟ پوریا زرشناس در این گزارش تحلیلی، به واکاوی ریشه‌های این افول، نشانه‌های آن در عرصه‌های مختلف و همچنین آینده‌ای که در انتظار تمدن غرب است، می‌پردازد.
یکی از بزرگ‌ترین تحریف‌های دین در عصر حاضر، تبدیل آن به یک معامله تجاری است. افلاطون در رساله «آلکیبادس دوم»، داستان جالبی از جنگ میان لاکدایمونیان و آتنیان نقل می‌کند که نشان می‌دهد خدایان، سکوت دیندارانه را به غوغای دیندارانه ترجیح می‌دهند. اما چرا جامعه امروزی ما هنوز در تله نگاه تجاری به دین گرفتار است و معنویت واقعی را فراموش کرده است؟
آسیانیوز ایران هیچگونه مسولیتی در قبال نظرات کاربران ندارد.
تعداد کاراکتر باقیمانده: 1000
نظر خود را وارد کنید