آسیانیوز ایران؛ سرویس سیاسی:

پوریا زرشناس - دکترای اقتصاد انرژی های تجدیدپذیر
حقیقتی بزرگ و قابل تامل در این سخنان توکویل نهفته است. هنرمندان و ادیبان و شاعران (منظور لمپن-سلبریتیهای سریالها و سینماها نیست بلکه هنرمندان اصیل منظورمان است) عموما روحیه بسیار حساس و رمانتیکی دارند و به همین دلیل بیشتر تحت تأثیر رنجها و مصائب و مشکلات اجتماعی قرار میگیرند. حال همین روحیه رمانتیک و نوعدوست که در زندگی فردی و کمک به خلق آثار هنری بسیار نیکو و پسندیده جلوه میکند، وقتی وارد حوزه پیچیده و چند لایهای چون سیاست میشود نه تنها نقطه قوت نیست بلکه امکان خلق فاجعه بیشتر را فراهم میکند. همانطور که سیاسیون به هیچ وجه نباید وارد تخصص هنرمندان و تعیین تکلیف برای آنان شوند.
«هرگز عقل سیاسی شهروندان را به دست هنرمندان و اهل ادب ندهید. با ذهنیت رومانتیک و فهم ناچیزی که از امر مهیب سیاست دارند درهای جهنم را باز می کنند.» (جملهای منسوب به آلکسی دو توکویل)
اما چرا ذهن خلاق و رمانتیک یک هنرمند، که میتواند اثری جاودان خلق کند، وقتی پای سیاست به میان میآید، به عاملی برای خلق فاجعه تبدیل میشود؟ پاسخ در تقابل «احساساتِ خطی» با «واقعیتهای چندلایه و آنتاگونیستی» عالم سیاست نهفته است. هنرمند، زیبایی را میجوید؛ سیاستمدار، امکان را. در ایران معاصر، پدیده «کوچهبازاری شدن سیاست» این خطر را به اوج رسانده است. جایی که هر فرد با هر میزان دانش یا بیاطلاعی، خود را محق به اظهارنظر در پیچیدهترین مسائل امنیت ملی، اقتصاد کلان و روابط بینالملل میداند. این امر، نه تنها گفتوگوی ملی را به حاشیه میبرد، بلکه میتواند تبعات جبرانناپذیری برای منافع ملی داشته باشد.
بی اطلاعی سلبریتی ها از سیاست
عموم هنرمندان از واقعیتهای حاکم بر عرصه بینالملل و تنازعات سیاسی میان دولت ها بیاطلاعند، شناخت درستی از واقعیت آنتاگونیستی سیاست ندارند، تنوع و گوناگونی باورها و اعتقادات را جدی نمیگیرند و در یک کلام تحت تاثیر احساساتند. عموم این افراد جایگاه و اهمیت مرز و قلمرو و تمامیت ارضی را نمیفهمند، نیاز به نیروی نظامی و چشم طمع اقوام زورگو به سایر سرزمینها را درک نمیکنند و با مشکلات و دشواری های کنترل و مدیریت یه کشور ناآشنا هستند. آن ها با روحیه رمانتیک خود فقط یک فضیلت (مثلاً کرامت انسان، عدالت اجتماعی، آزادی و...) را میبینند و همین مسئله باعث چشم بستن آنها به روی تمام مسائل دیگر میشود و با یک نگاه خطی و تکبعدی تصور میکنند که دیگرانی که به مانند آنها فریاد سر نمیدهند یا آن معضل را نمیبینند یا خودفروختهاند و یا بزدل و احمق و عافیت طلبند. این نگاه باعث میشود که وقتی وارد عرصه سیاست و فعالیت سیاسی میشوند، ناخواسته فاجعه خلق کرده و به قول توکویل درهای جهنم را باز کنند.
به کنش سیاسی بسیاری از هنرمندان برجسته کشورمان در یک قرن اخیر بنگریم. روحیه لطیف و عدم شناخت درست عموم آنها از کارکرد سنت، روانشناسی توده، تاریخ و واقعیات روابط بینالملل باعث شد که بسیاری به دشمن توده و یا پادوی میدانی منافع شوروی و آمریکا و ناتو تبدیل شوند و یا برخی سخنگو و مجیزگوی تروریستها باشند و عدهای هم به دامن پلیدترین دشمنان ایران بیفتند. متفکران و اندیشمندان سیاسی تا همین نیم قرن پیش از دخالت گسترده عوام و هنرمندان و چهرههای محبوب و معروف جامعه در امر تصمیمگیری کلان سیاسی، وحشت داشتند و معتقد بودند که دخالت آنها در حوزه مهیب و پر پیچ و خم و چندوجهی سیاست ممکن است، نتایج فاجعهباری را رقم بزند.
کوچه بازاری کردن سیاست و روابط بینالملل
یکی از وحشتناکترین اشتباهات نظام جمهوری اسلامی، کوچه بازاری کردن سیاست و روابط بینالملل بود. این اشتباه وحشتناک باعث شد تا از دانشجوی ترم یک دانشگاه تا شبهروشنفکرِ تریاکی و بازیکن فوتبال و خواننده پاپ و زنان خانهدار و خانمجلسهایها و شیادان فرماسونشناس و...، این توانایی را در خود ببینید که در زمینه روابط بینالملل و سیاست داخلی و امنیت ملی و اقتصاد کلان و آبخیزداری و فرهنگ عمومی و تاریخ و فلسفه سیاسی و هر چیزی داد سخن سر داده و در جایگاه نماینده مجلس و تحلیلگر و فعال سیاسی و وزیر و وکیل قرار بگیرند. این بحران به قدری در جامعه ما شدید و تکاندهنده است که آدم میترسد روزی همه چیز این مملکت (به خاطر این بخارات معده که به اسم سیاست و تحلیل سیاسی تولید میشود) بر باد برود.
«اکثریت هرگز نمیتواند درست باشد. هرگز! این یکی از آن دروغهای اجتماعی است که در گوش کودکان میخوانند، در مدارس مینشانند و در روزنامهها میپراکنند. اما حقیقت این است: اکثریت همیشه در اشتباه است، اقلیت تنهاست که حق را میشناسد. در هر قدمی که انسانیت به جلو برداشته، ابتدا یک نفر تنها بوده است؛ آن یک نفر مورد تمسخر و نفرت قرار گرفته، اما سرانجام آیندگان او را پیروز دانستهاند. مردمِ این شهر مرا دشمن خود مینامند. اما من به شما میگویم: بزرگترین دشمن مردم، همین اکثریت تودهوار است. آنان که از اندیشیدن میترسند، آنان که آسایش خود را بر حقیقت ترجیح میدهند. اکثریت همیشه طرفِ خطا را میگیرد، چون ضعیف است و ضعیف دنبال همقطارانش میدود. آزادترین انسان کسی است که تنها میایستد. او به هیچکس نیاز ندارد تا برایش کف بزنند یا هورا بکشند. او حقیقت را نه بهخاطر سود، بلکه چون حقیقت است، بر زبان میآورد. و بدانید: مردی که تنهاست، قویترین مرد دنیاست. شما مردم ساده، فکر میکنید روشنفکران برای شما زندگی میکنند؟ نه! شما همهچیز را ارزان میخواهید، حتی حقیقت را. اما حقیقت ارزان نیست، حقیقت بهایش سنگین است، گاهی به قیمت جان یک انسان. اگر کسی بخواهد به شما خدمت کند، باید دروغ بگوید، باید چیزی بگوید که به مذاق شما خوش بیاید. و من هرگز چنین نخواهم کرد.»
- از نمایشنامه «دشمن مردم» اثر هنریک ایبسن
تحلیل تخصصی
این مسئله را میتوان از سه منظر کاملاً فنی تحلیل کرد:
۱. تحلیل فلسفه سیاسی (با محوریت توکویل)
نگاه توکویل ریشه در ترس از «استبداد اکثریت» و «حکومت احساسات» دارد. از نظر او، سیاست یک فن یا یک علم عملی پیچیده است که نیازمند درک عمیق از تاریخ، روانشناسی تودهها، اقتصاد و روابط قدرت است. هنرمند، به دلیل ماهیت کارش، به عمق یک حس واحد میرود و آن را بزرگ میکند، حال آنکه سیاستمداری باید بتواند دهها متغیر متعارض را همزمان مدیریت کند. این تقابل «عمقِ احساس» با «وسعتِ مدیریت» است که خطرآفرین میشود.
۲. تحلیل رسانهای و جامعه شناسی سلبریتیها
در عصر حاضر، «سرمایه نمادین» یک سلبریتی از «سرمایه فکری» او جدا شده است. یعنی یک فرد به صرف مشهور بودن (چه در فوتبال، چه در موسیقی)، از اعتباری برخوردار میشود که او را برای اظهارنظر در هر حوزهای صلاحیتدار جلوه میدهد! الگوریتمهای شبکههای اجتماعی نیز با اولویت دادن به محتوای احساسی و جنجالی بر محتوای عقلانی و کارشناسی، این مشکل را تشدید میکنند و فضای عمومی را به عرصهای برای «رقابت فریاد» به جای «رقابت استدلال» تبدیل میکنند.
۳. تحلیل گفتمان انتقادی (با محوریت ایبسن)
مونولوگ معروف «دشمن مردم» ایبسن، که در پایان متن آمده، نقدی کوبنده بر «دموکراسی عددی» و «حقیقت به مثابه کالای عامهپسند» است. ایبسن استدلال میکند که حقیقت اغلب نخست در انحصار یک «اقلیت شجاع» است که حاضرند در برابر اکثریتِ به خطا رفته بایستند. این نگاه، اگرچه میتواند به نخبهگرایی افراطی تعبیر شود، اما هشدار ارزشمندی در برابر «تبعیت کورکورانه از افکار عمومی» است. گفتمان حاکم بر متن، این ایده ایبسن را به حوزه سیاستگذاری عمومی تعمیم میدهد و تاکید میکند که تصمیمگیری کلان باید بر اساس تخصص و نه محبوبیت باشد.