آسیانیوز ایران؛ سرویس افغانستان:
در حکومت تروریست طالبان، قفسه کتابفروشیهای کابل و هرات هر روز خالیتر از دیروز میشود. این بار نه فقط کتابهای سیاسی، که آثار «جبران خلیل جبران»، فیلسوف و شاعر محبوب لبنانی، و «جلال آلاحمد»، روشنفکر سرشناس ایرانی، از قفسه ها برداشته میشوند. این تصویر، نماد عینی یک تحول خطرناک در سیاستهای فرهنگی طالبان است. گزارشهای تأییدنشده از ارسال «لیست سیاه» جدیدی به کتابفروشان حکایت دارد که دامنه آن به طرز چشمگیری گسترده شده است. برخلاف دوره اول حکومت طالبان که سانسور عمدتاً متمرکز بر مسائل مذهبی بود، امروز نام نویسندگان رئالیست، مدرنیست و حتی عرفانی مانند «هوشنگ گلشیری» و «عبدالحسین زرینکوب» نیز در جمع ممنوعهها دیده میشود.
این لیست، پیامی واضح دارد: طالبان هرگونه صدای مستقل، هرگونه روایت انتقادی و هرگونه اندیشهای که خارج از چهارچوب تنگ تفسیر آنان باشد را برنمیتابد. ممنوعیت نویسندگان ایرانی که بسیاری از آنان مانند «احمد محمود» و «هوشنگ مرادیکرمانی» به زندگی اقشار محروم جامعه میپرداختند، نشان میدهد که آنان حتی از ادبیات متعهد و مردمی نیز هراس دارند. اکنون پرسش بزرگ این است: این سیاست جدید چه تأثیری بر فضای فرهنگی افغانستان که قرنها مهد تمدن و ادب بوده است خواهد گذاشت؟ و آیا میتوان جلوی حذف سیستماتیک حافظه جمعی یک ملت را گرفت؟ اقدام جدید تروریست های طالبان را باید در چارچوبی فراتر از یک «لیست ممنوعه» ساده تحلیل کرد. این حرکت، چندین لایه استراتژیک و ایدئولوژیک دارد:
۱. تغییر استراتژی از سانسور دینی به سانسور هویتی
در دوره اول حکومت طالبان (۱۹۹۶-۲۰۰۱)، ممیزی عمدتا بر اساس قرائت خاص آنان از شریعت بود. اما لیست جدید نشان میدهد که امروز، «هویت» به میدان جدید نبرد تبدیل شده است. ممنوع کردن نویسندگانی مانند «جمالزاده» (پدر داستاننویسی مدرن فارسی) یا «نادر ابراهیمی» که به بومیگرایی و فرهنگ ایرانی-اسلامی میپرداختند، نشان میدهد که تروریست های طالبان در پی ساخت هویتی یکدست، منفک از گذشته مشترک فرهنگی منطقه و عاری از هرگونه پرسشگری هستند.
۲. حمله به ریشههای روشنفکری
انتخاب نامها تصادفی نیست. جلال آلاحمد با مفهوم «غربزدگی» و نقد استبداد، غلامحسین ساعدی با نمایشنامههای روانکاوانه و انتقادی، و هوشنگ گلشیری با نوآوریهای ادبی و پرداختن به حافظه تاریخی، همگی نماینده جریان روشنفکری مسئول و منتقد هستند. طالبان با حذف این چهرهها، در پی قطع کردن پیوند نسل جدید افغانستان با سنت روشنفکری منطقه است که همواره حامل پرسش از قدرت بوده است.
۳. هراس از قدرت رمان و داستان
شاید عجیب به نظر برسد که رمانهای «هوشنگ مرادیکرمانی» (نویسنده آثار کودک و نوجوان) یا «رضا امیرخانی» نیز تهدید محسوب میشوند! اما دلیل آن روشن است: داستان، قدرت خلق همذاتپنداری و تصویرسازی از جهانهای موازی را دارد. داستانها میتوانند خواننده را با «دیگری» همدرد کنند، آرزوهای جدید در او ایجاد کنند و او را به فکر کردن وادارند. این ویژگی، دقیقاً در تقابل با ایدئولوژی طالبان است که خواهان یکنواختی، اطاعت بیچون و چرا و انقطاع از جهان بیرون است.
۴. اجرای سیاست «حافظهزدایی»
این اقدام، بخشی از یک پروژه بزرگتر برای حذف سیستماتیک حافظه جمعی و تاریخی مردم افغانستان است. با پاک کردن نام این نویسندگان از کتابخانهها و اذهان نسل جوان، آنان در تلاش هستند تا گذشته فرهنگی پیچیده و چندصدایی افغانستان را سادهسازی و یکسانسازی کنند. نتیجه این کار، ایجاد نسلی است که از گذشته ادبی و فکری خود بیبهره است و به راحتی میتوان ایدئولوژی رسمی را به او تحمیل کرد. در مجموع، این لیست تنها یک دستورالعمل اداری نیست؛ یک بیانیه ایدئولوژیک قوی است که نشان میدهد طالبان برای ساخت «امارت مطلوب» خود، نه تنها با اسلحه، که با قلم نیز میجنگند و بزرگترین دشمن خود را در کلماتی میبینند که قدرت تفکر و رویاپردازی را در مردم زنده نگه میدارند.