چهارشنبه / ۲۳ مهر ۱۴۰۴ / ۲۰:۰۰
کد خبر: 33143
گزارشگر: 548
۲۷۴
۰
۰
۱۰
کاظم عاشوری گیلده - محقق و نویسنده

​عصر سرهای خمیده؛ وقتی تلفن‌های هوشمند، روح انسان را به اسارت گرفتند

​عصر سرهای خمیده؛ وقتی تلفن‌های هوشمند، روح انسان را به اسارت گرفتند
ما در جمع‌هایی هستیم که در کنار هم نیستیم. سرها خمیده، نه از فروتنی، که در اسارت صفحه‌های درخشان. کاظم عاشوری گیلده در مقاله‌ای تامل‌برانگیز، از "بیماری روح" انسان مدرن می‌گوید؛ بیماری که ما را از دیدن آسمان، درختان و حتی چشمان یکدیگر محروم کرده است. این متن، تحلیل این اسارت و راهکارهای عملی برای "بلند کردن سرها" و بازگشت به زندگی واقعی است.

آسیانیوز ایران؛ سرویس اجتماعی:

کاظم عاشوری گیلده - محقق و نویسنده - ما در عصری زندگی می‌کنیم که سرها خمیده‌اند نه از فروتنی، که از اسارت. صفحه‌های درخشان گوشی‌ها آن‌چنان چشم‌ها را پر کرده‌اند که دیگر کسی حتی یک لحظه هم به آسمان نگاه نمی‌کند. ابرها می‌گذرند، درخت‌ها نفس می‌کشند، خورشید هر روز طلوع می‌کند اما ما سرهایمان را پایین گرفته‌ایم و به جهانی کوچک‌تر از کف دست خیره‌ایم. این خمیدگی، بیماری گردن نیست؛ بیماری روح است. ما زیبایی‌ها را فراموش کرده‌ایم، طبیعت را از یاد برده‌ایم، و حتی یکدیگر را نمی‌بینیم. شهرها پر از آدم‌اند، اما چشم‌ها همه در قفس نورهای مصنوعی زندانی‌اند. روزگار تلخ است؛ وقتی جهان بی‌انتها با تمام شکوه و عظمتش جای خود را به یک صفحه سرد و بی‌جان داده است. و چه غم‌انگیز است که شاید روزی به بالا نگاه کنیم و بفهمیم جهان منتظر ما مانده است. و همین لحظه که من این مقاله را می‌نویسم، خودم گرفتار همین وضعم.

خمیدگیِ چشم‌ها؛ نماد عصر دیجیتال

امروز اگر به خیابان نگاه کنی، بیش‌تر از آن‌که آدم‌ها به چشم هم نگاه کنند، به صفحه گوشی خود خیره‌اند. گوشی تبدیل شده است به دریچه‌ای که انسان را به دنیایی محدود منتقل می‌کند؛ دنیایی که پیرامون ما را حذف می‌کند و ما را از واقعیات زندگی دور می‌سازد. در این عصر، ما نه تنها در شبکه‌های اجتماعی گرفتار پیام‌ها و نوتیفیکیشن‌ها شده‌ایم، بلکه از ارتباط انسانی واقعی از نگاه چشم در چشم، از سکوتی که شنیدنی است دور افتاده‌ایم. هر نوتیفیکیشن ما را از لحظه حال می‌دزدد و ما را به دنیایی دیگر می‌کشاند؛ دنیایی که شاید رنگ و بوی حقیقی ندارد.

دنیا با ما چه کرده است؟

وقتی ما سرمان را پایین می‌اندازیم، چگونه می‌توانیم ببینیم: آسمانِ بیکران را این پهنه بی‌انتها که هر روز خورشید و ماه و ستاره‌ها را بر ما می‌تاباند؛ درختان سر به فلک کشیده را آن‌ها که همچون ریه‌های سبز زمین، نفس می‌کشند و به ما زندگی می‌دهند؛ صورتِ عزیزانمان را شاید در یک فاصله کوتاه، و چه زود است که وقتی نگاه نمی‌کنیم، چهره‌ها خاکستری می‌شوند. شهرهایی که زمانی محفلِ عشق، گفتگو، تبادل اندیشه و هنر بودند، امروز جای خود را به کوچه‌هایی داده‌اند که آدم‌ها در آن‌ها چون سایه‌ای گذرا عبور می‌کنند. نورهای نئون، تابلوهای برندها، نمایشگرهای بزرگ در میدان‌ها  همه‌چیز طراحی شده است تا نگاه ما را به خود جلب کند، اما آنچه واقعاً قابل دیدن است، محو می‌شود. ما تبدیل شده‌ایم به مردمِ «چشم پایین انداز». چشم‌های ما دیگر جستجوگر نیستند، بلکه اسیر شبکه‌ای شده‌اند از خطوطِ نور و پیکسل. روح ما کم‌کم به بهایی پرداخته که قدرت نگاه کردن به جهان را از ما گرفته است.

پیامدهای این اسارتِ نادیده

این وضعیت تنها نتیجه‌ای سطحی ندارد؛ تأثیرات آن بر روان و جامعه عمیق است:

1. انزوا در میان جمع

در جمع‌هایی که همه گوشی به دست‌اند، کم‌تر گفتگو می‌شود، کم‌تر لبخند حقیقی ردّ و بدل می‌شود، کم‌تر تماس چشمی ایجاد می‌شود. ما در کنار هم هستیم، اما در کنار هم نیستیم.

2. کاهش تمرکز و ذهن‌آگاهی

وقتی دائماً به دنبال نوتیفیکیشن هستیم، ذهن ما نمی‌تواند در یک نقطه باقی بماند. ما نمی‌توانیم به عمق یک فکر برسیم، یک کتاب را با تمرکز بخوانیم، یا صدای باد را بشنویم.

3. فراموشی زیبایی‌ها

دست‌های عاشق، گلبرگ‌ها، نسیم، سایه‌ها، رنگ‌ها همه دارند در پس‌زمینه‌ی این نور مصنوعی از یاد می‌روند. ما به عکس‌ها عادت کرده‌ایم و دیگر زیبایی واقعی را نمی‌بینیم.

4. فقدان دیدِ انسانی

وقتی چهره‌ای را نگاه نمی‌کنیم، نمی‌توانیم هم‌دلی کنیم. وقتی نمی‌بینیم، نمی‌شنویم. وقتی نمی‌نگریم، شاید دیگر عشق، مهربانی و محبت هم از معنا بیفتند.

چگونه دوباره سرها را بالا کنیم؟

این سؤال مهم است. نه راهکارهای کلیشه‌ایِ تکراری که در شبکه‌ها شنیده‌ایم، بلکه راهبردهایی عملی و جان‌دار:

لحظه‌های بدون صفحه

روزانه بخشی از وقت را به «خاموشی دیجیتال» اختصاص دهید؛ حتی اگر ده دقیقه باشد. در آن زمان‌ها نوتیفیکیشن را خاموش کنید و تنها با دنیای بیرون در ارتباط باشید.

تمرین نگاه به بالا

هر ساعت یک‌بار سر را بلند کنید، کمی نفس بکشید، به سقف، به درخت یا به آسمان نگاه کنید. به خودتان یادآوری کنید که فضای بزرگ‌تری از آنچه در گوشی می‌بینید وجود دارد.

گذراندن زمان در طبیعت

اگر ممکن است هروقت فرصتی داشتید، به پارک، جنگل، کوه یا کنار دریا بروید. هیچ صفحه‌ای نمی‌تواند جای رنگ، بو، باد و احساس زنده را بگیرد.

گفتگو چشمی

در دیدارهای حضوری، اول چشم‌ها را ببینید، سپس کلمات را بشنوید. تماس چشمی قدرت ارتباط را چند برابر می‌کند.

مرزگذاری هوشمندانه

تعیین کنید که کِی و کجا استفاده از گوشی مجاز است؛ مثلاً هنگام غذا، هنگام دیدار با عزیزان، در زمان خواب. اجازه ندهید فناوری ربایشگر لحظه‌هایتان شود.

تمرین هنر توجه

مدیتیشن، قدم زدن آگاهانه، گوش دادن به صدای پرندگان یا نسیم این تمرین‌ها به ما کمک می‌کنند که دوباره با لحظه حال ارتباط برقرار کنیم.

اگر روزی چشم‌هایمان را بلند کنیم، شاید بفهمیم جهان منتظر ما مانده است. آیا جهانِ بزرگِ آفتابی، شب‌های ستاره‌ای، جویبارها و درختان سهمی برای ما دارد؟ صدها خاطره هنوز در لابه‌لای برگ‌ها مانده‌اند. صدها لبخند هنوز در چشم‌های کسانی که کنارمان‌اند، نهفته است. ما می‌توانیم این خمیدگی را بشکنیم؛ نه با شعار، بلکه با نگاه دوباره، با لمس آرام طبیعت، با گفتگو و احساسِ انسانی. بیایید دست از اسارت برداریم، نوتیفیکیشن را کنار بگذاریم، و سرهایمان را بلند کنیم. دنیا پیشِ ماست کافی است که نگاه کنیم.

به قلم: کاظم عاشوری گیلده - محقق و نویسنده
https://www.asianewsiran.com/u/hwh
اخبار مرتبط
کاظم عاشوری گیلده، محقق و نویسنده، در تحلیل جدید خود نشان می‌دهد که کلید تغییر پایدار و ترک عادات مخرب، نه «اراده» که «معنا» است. او توضیح می‌دهد که چرا انسان‌های موفق بیش از اراده بر معنا تکیه می‌کنند و چگونه می‌توان برای هر تغییری، معنایی عمیق و نجات‌بخش یافت.
کاظم عاشوری گیلده، نویسنده و محقق اجتماعی در گزارشی تکان‌دهنده از وضعیت نسل جوان ایران می‌نویسد: "هزاران جوان هر روز صبح را بدون امید به فردا آغاز می‌کنند. نه به خاطر تنبلی، که به خاطر زندگی بی‌ثبات، بی‌امکان و بی‌افقی که در آن گرفتار شده‌اند."
در شرایط بحرانی مصرف برق، سیاست قطع برق منازل پیامدهای سنگینی برای خانوارها دارد. آیا زمان آن نرسیده که به جای فشار به مردم، الگوهای مصرف برق در فضاهای غیرضروری مانند بزرگراه‌ها بازنگری شود؟ نگاهی به تجربه دیگر کشورها می‌تواند الهام‌بخش یک تغییر سیاست کارآمد در ایران باشد. کاظم عاشوری گیلده در این یادداشت، این مطلب را بررسی می کند.
در جوامع انسانی، سرمایه اجتماعی مانند چسبی عمل می‌کند که پیوندها، اعتمادها و همکاری‌های میان افراد و نهادها را برقرار و تقویت می‌کند. بدون آن، جامعه به مجموعه‌ای پراکنده، منفرد و ناهماهنگ بدل می‌شود. در سال‌های اخیر، نشانه‌هایی جدی از تضعیف سرمایه اجتماعی در ایران پدیدار شده است؛ از بی‌اعتمادی شدید نسبت به نهادهای حکومتی تا افزایش شکاف‌های اجتماعی، فرسایش همبستگی ملی و رشد فردگرایی افراطی. این مقاله در پی آن است تا دلایل این زوال را بررسی کرده، پیامدهای آن را تحلیل کند و راه‌کارهایی علمی، عملی و بومی برای احیای سرمایه اجتماعی پیشنهاد دهد.
آسیانیوز ایران هیچگونه مسولیتی در قبال نظرات کاربران ندارد.
تعداد کاراکتر باقیمانده: 1000
نظر خود را وارد کنید