آسیانیوز ایران؛ سرویس اجتماعی:
کاظم عاشوری گیلده - محقق و نویسنده - از ابتدای تاریخ، رابطه میان زن و مرد همواره یکی از موضوعات اصلی اندیشهورزان، شاعران، فیلسوفان و حتی دانشمندان بوده است. اما آنچه این رابطه را پیچیدهتر میکند، تفاوت عمیق دو جنس در تجربه زیستی، روانی و اجتماعی از عشق، میل و سکسوالیته است. بسیاری از سوءبرداشتها و تنشهای میان زن و مرد دقیقاً از همینجا سرچشمه میگیرد: مردان غالباً زنان را موجوداتی اسرارآمیز و غیرقابل پیشبینی میدانند و زنان نیز مردان را سادهانگار یا تکبعدی در تجربه جنسی میپندارند. اما واقعیت بسیار پیچیدهتر و چندلایهتر است.
بخش اول: زیستشناسی و تکامل؛ تفاوتی فراتر از ظاهر
از نگاه زیستشناسی و فرگشت، بدن زن و مرد با کارکردهایی متفاوت شکل گرفته است. بدن مرد سادهتر و مستقیمتر در مسیر تولیدمثل عمل میکند؛ هدف اصلی انتقال اسپرم به رحم است و چرخه زیستی او محدود به دورهای خاص نیست. بدن زن اما ساختاری چندلایه دارد: تخمکگذاری، بارداری، زایمان، شیردهی و تغییرات هورمونی گسترده در طول ماه، همه او را در مرکز تجربهای پیچیده قرار میدهد که فقط محدود به رابطه جنسی نیست، بلکه به تداوم نسل و حتی بقا گره خورده است. این تفاوتهای بنیادین سبب شده که زنان و مردان از اساس دو نوع برداشت متفاوت از میل جنسی و لذت داشته باشند.
بخش دوم: تجربه جنسی؛ پیچیدگی زن، سادگی مرد
روانشناسان سالهاست نشان دادهاند که میل جنسی در زنان تنها یک واکنش فیزیکی نیست، بلکه ترکیبی از احساسات، ذهنیت، هویت و شرایط محیطی است.
-
برای مردان
تحریک جنسی اغلب با محرکهای بصری و مستقیم آغاز میشود و مسیر مشخصی دارد: برانگیختگی، نعوظ و انزال.
-
برای زنان
تجربه جنسی میتواند طیف گستردهای از لحظات کوچک زندگی باشد؛ از یک نگاه عاشقانه، یک جمله محبتآمیز، تا نوازش یا حتی احساس امنیت و اعتماد. بسیاری از زنان میتوانند تنها با کلام یا توجه، نوعی لذت عمیق و مشابه ارگاسم روحی را تجربه کنند.
این تفاوتها نه نشانه برتری یکی بر دیگری است و نه محدودیتی طبیعی؛ بلکه دو نوع جهانبینی جنسی متفاوت را نشان میدهد که هر دو بخشی از حقیقت انساناند.
بخش سوم: فرهنگ و جامعه؛ چگونه جنسیت معنا پیدا میکند؟
در بسیاری از جوامع، نگاه به زن و مرد نه فقط از منظر بیولوژی بلکه از فرهنگ و قدرت اجتماعی نشأت میگیرد. زن اغلب همزمان هم تقدیس شده (بهعنوان مادر، معشوق یا الهه باروری) و هم سرزنش شده (بهعنوان اغواگر یا عامل انحراف). مرد نیز همزمان هم قهرمان و نانآور دانسته شده و هم به دلیل میل ساده و مستقیم جنسی مورد قضاوت قرار گرفته است. رسانهها، ادبیات، سینما و حتی قوانین، همه در شکلگیری این برداشتها نقش داشتهاند. در بسیاری از موارد، تمجید از میل زنانه بهعنوان عشق و لطافت، در برابر نکوهش میل مردانه بهعنوان خشونت و تجاوز قرار گرفته است. همین نگاه دوگانه باعث شده تعارضها و سوءبرداشتها عمیقتر شوند.
بخش چهارم: کلیشهها و سوءبرداشتهای رایج
در گفتوگوهای روزمره و حتی در برخی نوشتهها، کلیشههای مخربی تکرار میشوند:
- «زن موجودی تماما جنسی است» یا برعکس «زن ذاتا پاک و غیرجنسی است».
- «مرد فقط به سکس فکر میکند و توان درک پیچیدگیهای عاطفی ندارد».
- «زن برای جلب توجه به ظاهر و بدنش متوسل میشود» یا «مرد تنها به دنبال ارضای نیاز زیستی است».
این کلیشهها واقعیت را تحریف میکنند. زن و مرد هر دو ترکیبی از ابعاد زیستی، عاطفی، ذهنی و فرهنگیاند. تجربه جنسی و عاطفی نه تنها محصول بدن بلکه محصول تاریخ، جامعه و روابط انسانی نیز هست.
بخش پنجم: پیامدهای سوءبرداشتها در زندگی و اجتماع
وقتی یک جنس را صرفاً از منظر جنسی تعریف کنیم، نتیجه آن تبعیض، بیاعتمادی و خشونت خواهد بود. مردانی که میل زن را بیش از حد بزرگنمایی میکنند، ممکن است او را صرفاً ابژهای برای لذت ببینند. زنانی که مردان را تنها به شهوتپرستی متهم میکنند، درک پیچیدگیهای روانی و عاطفی آنان را نادیده میگیرند.
این سوءبرداشتها در نهایت روابط سالم را مختل کرده و شکافی عمیق میان زن و مرد میسازد؛ شکافی که بازتاب آن در آمار طلاق، خشونتهای خانگی، و احساس تنهایی روزافزون در جوامع مدرن مشهود است.
نتیجهگیری: دعوت به گفتوگوی انسانی
زن و مرد، هر دو حامل تجربهای یگانه و ارزشمند از عشق، میل و زندگی هستند. بدن زن شاید از نظر زیستی پیچیدهتر باشد و بدن مرد شاید واکنشی سادهتر داشته باشد، اما هیچیک را نمیتوان به یک بُعد تقلیل داد. آنچه جامعه ما به آن نیاز دارد، نه تکرار کلیشهها و اتهامات، بلکه گفتوگوی انسانی و برابر است. فهمیدن اینکه زن فقط یک بدن جنسی نیست و مرد هم صرفاً یک غریزه متحرک نیست، قدم نخست در بازسازی روابط سالم است.