به گزارش آسیانیوز ایران ؛ جوانان ایرانی امروز در موقعیتی پیچیده قرار دارند؛ موقعیتی که در آن انتخاب مسیر تحصیلی و شغلی دیگر صرفاً نتیجه علاقه یا استعداد نیست، بلکه محصول تعامل اقتصاد نامطمئن، فشارهای اجتماعی و خانوادگی و ساختار ناکارآمد بازار کار است. تورم بالا، رکود اقتصادی و محدودیت فرصتهای شغلی پایدار شاخصهایی هستند که تصمیمهای تحصیلی و تطابق رشته با شغل را شکل میدهند و پیامدهای بلندمدتی بر مسیر حرفهای نسل جدید دارند.
اقتصاد ناپایدار، نقش تعیینکنندهای در تغییر رفتار تحصیلی جوانان دارد. فشار مالی خانوادهها و ریسک بالای بیکاری باعث میشود نوجوانان به سمت رشتههایی هدایت شوند که به فرصتهای شغلی قابل پیشبینی و درآمد نسبی بالاتر مرتبط هستند. این انتخابهای محافظهکارانه، حتی زمانی که با علاقه واقعی فرد مطابقت ندارد، نشاندهنده اثر سیستماتیک بحران اقتصادی بر مسیر تحصیلی نسل جدید است.
انتظارات اجتماعی و خانوادگی، نقش مکملی در این فرآیند دارند. جامعه و والدین ارزش بالایی برای امنیت شغلی فوری و درآمد مطمئن قائلاند و انتخابهای خلاقانه یا نوآورانه را کمتر حمایت میکنند. فشارهای خانوادگی و اجتماعی باعث میشود بسیاری از جوانان مسیر محافظهکارانه و «ایمن» را انتخاب کنند، حتی اگر این مسیر با استعداد و علاقه شخصی آنها همخوانی نداشته باشد. به بیان دیگر، اقتصاد نامطمئن و انتظارات اجتماعی دست به دست هم میدهند تا آزادی انتخاب تحصیلی کاهش یابد.
پیوند میان تحصیل و شغل نیز در بسیاری موارد شکننده است. فارغالتحصیلان با شغلهایی روبهرو میشوند که ارتباط کمی با رشته تحصیلیشان دارند و این تجربه پیامدهای بلندمدتی بر انگیزه، خلاقیت و بهرهوری آنها دارد. ساختار بازار کار، همراه با ضعف سیاستهای حمایتی و عدم تطابق میان نیازهای اقتصادی و ظرفیتهای تحصیلی، باعث شده بسیاری از استعدادها به حاشیه رانده شوند. این وضعیت نه تنها مهاجرت تحصیلی و شغلی را افزایش میدهد، بلکه نسلی ایجاد میکند که انعطافپذیر است اما با انگیزه و چشمانداز محدود.
ابعاد روانی و اجتماعی این چالشها نیز قابل چشمپوشی نیست. اضطراب و سردرگمی ناشی از انتخاب رشته تحت فشار اقتصادی و اجتماعی، به کاهش اعتماد به نفس و انگیزه دانشآموزان میانجامد. پرسشهای اساسی مانند «آیا رشته انتخابی آینده مرا تضمین میکند؟» یا «آیا شغلم با تخصصم همخوانی دارد؟» بخش جداییناپذیری از تجربه نسل امروز است و نشان میدهد تصمیمهای تحصیلی دیگر صرفاً انتخاب فردی نیست، بلکه بازتابی از ساختار اقتصادی و اجتماعی کشور است.
تحلیل سیستماتیک این وضعیت نشان میدهد که بدون اصلاحات ساختاری در سیاستهای آموزشی، توسعه بازار کار و ارتقای ارزش تخصص و خلاقیت، این چرخه ادامه خواهد داشت. ایجاد فرصتهای شغلی تخصصی و پایدار، توسعه برنامههای مشاوره تحصیلی و شغلی و توجه به تطابق واقعی رشته با بازار کار میتواند فشار اقتصادی و اجتماعی را کاهش دهد و مسیر تحصیلی جوانان را با استعداد و علاقه واقعی آنها هماهنگ کند. این تغییرات نه تنها منافع فردی جوانان، بلکه سرمایه انسانی و اجتماعی کشور را نیز تقویت خواهد کرد.
در نهایت، جوانان ایرانی میان امید و واقعیت، میان علاقه و ضرورت اقتصادی و فشارهای اجتماعی قرار دارند. بحران اقتصادی، انتظارات اجتماعی و شغلهای غیرمرتبط با تحصیل مسیر تحصیلی و شغلی نسل جدید را شکل دادهاند؛ اما با سیاستهای هوشمند، اصلاحات ساختاری و برنامههای حمایتی، این مسیر میتواند به فرصتی برای شکوفایی استعداد، رشد خلاقیت و توسعه پایدار اقتصادی تبدیل شود.