آسیانیوز ایران؛ سرویس سیاسی:

پوریا زرشناس - دکترای اقتصاد انرژی های تجدیدپذیر
انقلاب سودان در نگاه اول نمونهای آرمانی از یک جنبش مردمی به نظر میرسید: انقلابی بدون رهبر مشخص، با مشارکت گسترده مردم و نقش پررنگ زنان. اما این الگو در عمل به کجا انجامید؟ سایت بیبیسی فارسی و شبکه ایران اینترنشنال در ابتدا از این انقلاب بیرهبر ستایش کردند. رسانههای غربی این جنبش را نماد دموکراسی مستقیم و مردمی معرفی کردند. اما واقعیت پس از سقوط عمرالبشیر چه بود؟
پلیس سودان ابتدا اعتراضات مسالمتآمیز را سرکوب کرد، اما نهایتاً ارتش به حمایت از معترضان برخاست. با بازداشت البشیر، به نظر میرسید پیروزی کامل شده است. اما مشکل اصلی تازه شروع میشد. در سودان هیچ رهبر اپوزیسیون مشخصی وجود نداشت که بتواند با ارتش مذاکره کند یا ضمانت اجرایی ارائه دهد. انقلابیون بیرهبر نتوانستند برنامه منسجمی برای دوران گذار ارائه کنند. برنامه ارتش برای دوره انتقالی با مخالفت انقلابیون روبرو شد، اما آنان آلترناتیو مشخصی هم نداشتند. هرکس تفسیر خودش از انقلاب داشت و هیچ نهاد مدنی قدرتمندی وجود نداشت که بتواند نمایندگی مردم را بر عهده بگیرد. فرماندهان ارتش در بلاتکلیفی به سر میبردند. برخی به همدستی با البشیر متهم بودند و نمیدانستند انقلابیون چه نقشهای برایشان دارند. از بازگشت به پادگانها میترسیدند.
نهادهای مدنی سودان فاقد وزن سیاسی معنادار بودند. هیچ سلسله مراتبی وجود نداشت که بتواند از طرف مردم ضمانت اجرایی بدهد. روابط خارجی انقلابیون نیز محدود به رسانهها بود. این وضعیت به بحران نمایندگی انجامید و ارتش توانست بر اوضاع مسلط شود. داشتن "اسلحه" ملاک نفوذ و قدرت سیاسی شد و گروههای شبهنظامی شکل گرفتند.
تحلیل ساختار رهبری در جنبشهای اجتماعی
جنبشهای بدون رهبر معمولاً در مرحله اعتراضی موفق هستند، اما در مرحله گذار با مشکل مواجه میشوند. فقدان ساختار تصمیمگیری متمرکز، امکان مدیریت بحران را کاهش میدهد. در سودان، شعار "همه رهبر انقلاب هستند" در مرحله اعتراضی انسجامبخش بود، اما در مرحله حکمرانی به عاملی تضعیفکننده تبدیل شد. نبود نمایندگان مشروع برای مذاکره، راه را برای قدرتهای نظامی باز کرد. تجربه تاریخی نشان میدهد جنبشهای موفق عموما دارای ترکیبی از رهبری کاریزماتیک و نهادهای منظم هستند. انقلاب سودان از هر دو عنصر محروم بود.
نقش نهادهای مدنی و ساختارهای نمایندگی
سودان فاقد نهادهای مدنی قدرتمند و مستقل بود. اتحادیهها، احزاب و سازمانهای مردمی از وزن سیاسی کافی برخوردار نبودند. این ضعف ساختاری باعث شد پس از سقوط رژیم، خلا قدرت ایجاد شود. هیچ نهادی نتوانست ادعای نمایندگی مشروع مردم را داشته باشد. در غیاب نهادهای مدنی قوی، ارتش و گروههای مسلح تنها ساختارهای منظم موجود بودند که طبیعتا قدرت را به دست گرفتند.
بررسی رابطه ارتش و جنبش مردمی
ارتش سودان در مرحله پایانی به جنبش پیوست، اما این اتحاد موقتی و فرصت طلبانه بود. فرماندهان ارتش منافع خود را دنبال میکردند. نبود رهبری مدنی قوی باعث شد ارتش بتواند نقش تعیینکنندهای در روند سیاسی ایفا کند. فرماندهان نظامی از ترس محاکمه، تمایلی به بازگشت به پادگانها نداشتند. شکاف در جنبش مردمی به ارتش امکان داد با بازی بر روی اختلافات، موقعیت خود را تقویت کند.
تأثیر عوامل خارجی و منطقهای
کشورهای خارجی نتوانستند با جنبش سودان رابطه مؤثری برقرار کنند، چون مخاطب مشخصی وجود نداشت. این انزوا به ضعف جنبش انجامید. گروههای شبهنظامی سریعا از حمایت بازیگران منطقهای برخوردار شدند. این حمایتها به تداوم درگیریها دامن زد. اقتصاد جنگ به سرعت در سودان شکل گرفت. همانند سومالی و لیبی، جنگ به منبع درآمد برای گروههای مسلح تبدیل شد.
درسهایی برای مردم سودان
- جنبشهای مردمی نیازمند ترکیبی از مشارکت گسترده و ساختار رهبری کارآمد هستند. شعارهای رمانتیک نمیتوانند جایگزین سازماندهی عملی شوند.
- ساخت نهادهای مدنی قوی در حین جنبش ضروری است. این نهادها میتوانند در دوران گذار نقش نمایندگی را ایفا کنند.
- ارتباط با جامعه بینالملل و تدوین برنامه مشخص برای دوران پسا انقلاب، از ضروریات هر جنبش موفق است