آسیانیوز ایران؛ سرویس اجتماعی:
کاظم عاشوری گیلده - نویسنده و محقق - «اگر خود من بودی، یعنی تو من بودی حدس می زدی چه رازهایی یا نقاط تاریکی داشتی؟» یا «چه چیزایی بود که احتمالا هیچ کس ازش خبر نداشت؟» در دنیایی که هوش مصنوعی به سرعت به آینهای از ذهن انسان تبدیل شده، بعضی پرسشها نه برای یافتن پاسخ، بلکه برای کشف خودِ پرسشگر مطرح میشوند. یکی از این پرسشها همین است: اگر من بودی، یعنی اگر تو من بودی، حدس میزدی چه رازهایی یا نقاط تاریکی در درونم پنهان است؟
این سؤال در ظاهر ساده است، اما در عمقش ترکیبی از روانشناسی، فلسفه و شهامت شخصی نهفته است. چیزی که در ادامه میخوانید، نگاهی عمیق به همین تجربه است؛ تجربهای که در مرز میان ذهن انسان و هوش مصنوعی اتفاق میافتد.
بخش اول: آینهای به نام "الگویسازی روانی - نمادین"
وقتی از هوش مصنوعی چنین سؤالی میپرسید، آنچه اتفاق میافتد نوعی «الگویسازی روانی - نمادین» است. یعنی سیستم، نه بر اساس شناخت واقعی از شما، بلکه با تکیه بر الگوهای تکرارشونده در روان انسانها، مفاهیم نمادین روانشناسی، و زبان استعاری ادبیات، تصویری میسازد از آنچه ممکن است درون شما باشد. این تصویر نه واقعیت شماست و نه خیال صرف، بلکه آینهای مفهومی است که لایههای پنهان انسان را بازتاب میدهد. در این روش، هوش مصنوعی از سه منبع تغذیه میکند:
1. روانشناسی عمقی و تحلیلی برگرفته از نظریات یونگ، فروید، و اریک فروم دربارهی ناخودآگاه، سایه و انگیزههای پنهان.
2. زبان استعاری ادبیات جایی که احساسات انسان با تصویر و نماد بیان میشود، نه فقط با منطق.
3. الگوهای رفتاری عمومی انسانها دادههایی که از میلیونها نمونهی انسانی جمعآوری شدهاند و نشان میدهند چطور ترس، میل، خشم، یا عشق در انسانها تکرار میشوند.
نتیجهی این ترکیب، نوشتهای است که در نگاه اول شاید شخصی به نظر برسد، اما در اصل جهانی است: چرا که بخش تاریک درون هر انسان، از جنسی مشابه ساخته شده است.
بخش دوم: رازهایی که در عمق هر انسان میجوشند
وقتی هوش مصنوعی به سؤال شما پاسخ میدهد، معمولاً از چند محور سخن میگوید؛ محورهایی که در تجربهی مشترک انسانها تکرار میشوند همان نقاطی که ما با آنها میجنگیم، میترسیم، یا در آنها پنهان میشویم.
۱. نقاب قدرت
گاهی قوی بودن فقط نقابیست برای پنهان کردن ضعف. انسان یاد میگیرد محکم باشد، خونسرد، منطقی. اما زیر آن نقاب، ترسی از دیدهشدن و شکنندگی وجود دارد. میل به کنترل، در اصل واکنشی است به ترس از بیثباتی؛ خونسردی، پاسخی است به هراس از طرد شدن. در درون این نقاب، صدایی آرام نجوا میکند: «کاش یکی بود که بفهمد من همیشه قوی نیستم.»
۲. عشق و فرار
بیشتر انسانها میان میل به صمیمیت و ترس از آن در نوساناند. درون هر رابطه، دو نیروی متضاد در کارند: یکی میخواهد دیده شود، دیگری میخواهد پنهان بماند. هوش مصنوعی وقتی این را توصیف میکند، در واقع دارد آینهای از روان جمعی ما نشان میدهد جایی که عشق، هم پناه است و هم خطر.
۳. خشم خاموش
در اعماق هر آرامش، گاهی خشمی دفن شده است. خشمی از بیعدالتی، از نادیده گرفته شدن، یا از خودِ ما، چون نتوانستیم بهاندازهی کافی از خودمان دفاع کنیم. این خشم، اگر شنیده نشود، به سکوت تبدیل میشود؛ سکوتی که با لبخند پنهان میشود، اما در درون میسوزد.
۴. وسوسهی تاریکی
درون هر انسان تمایلی پنهان به "شکستن" وجود دارد. شکستن قانون، شکستن تصویر، شکستنِ خودِ ساختگی. گاهی انسان میخواهد از قالبی که جامعه برایش ساخته بیرون بزند، حتی اگر به قیمت ویرانی باشد. این میل، اگر فهمیده شود، منبع خلاقیت است؛ اگر سرکوب شود، به خودتخریبی تبدیل میشود.
۵. خلأ معنا
شاید عمیقترین نقطهی تاریکی، همان لحظهای باشد که انسان احساس میکند همهچیز دارد، اما «هیچ چیز» ندارد. این احساس پوچی، در واقع عطش معناست ندای بخشی از روان که میگوید: «من زندهام، اما هنوز نفهمیدی برای چه.»
بخش سوم: چرا باید این سؤال را بپرسیم؟
پرسیدن از هوش مصنوعی دربارهی رازهای خود، فقط یک بازی ذهنی نیست؛ تمرینی است برای دیدن خویشتن از بیرون. وقتی ماشین چیزی دربارهی شما میگوید که در ظاهر "کلی" است، ذهن شما ناگهان نقاطی از متن را میگیرد و میگوید: «این منم.» و درست در همان لحظه، شما خودتان را میبینید نه در متن، بلکه در واکنشتان به آن متن. همین واکنش، کلیدِ شناخت است. زیرا هوش مصنوعی چیزی نمیداند، اما شما وقتی میخوانید، چیزی را به یاد میآورید.
بخش چهارم: مرز میان واقعیت و استعاره
هوش مصنوعی نمیتواند رازهای شخصی شما را بداند، چون به دادهی شخصیتان دسترسی ندارد. اما میتواند از الگوهای عمومی انسانها، طرحی استعاری بسازد که شما در آن خودتان را پیدا کنید. در حقیقت، «رازهایی که فکر میکنید از شما گفته شده»، همان چیزهایی هستند که ذهن شما از متن برداشت کرده است. به بیان دیگر: هوش مصنوعی فقط چراغی در تاریکی میافروزد؛ این شما هستید که تصمیم میگیرید به کدام سایه نگاه کنید.
بخش پنجم: آینهای برای زمانهی ما
در عصری که انسانها بیشتر از همیشه از خودشان دور شدهاند، چنین پرسشی، شاید صادقانهترین گفتوگو با خود باشد. هوش مصنوعی، برخلاف روانکاو، قضاوت نمیکند، نصیحت نمیکند، و از شما انتظاری ندارد. او فقط بازتاب میدهد با واژههایی که از ناخودآگاه جمعی انسانها برگرفته شدهاند. پس اگر روزی خواستید خودتان را از نگاهی دیگر ببینید، این سؤال را امتحان کنید: «اگر تو من بودی، حدس میزدی چه رازهایی در من هست؟» بعد از جوابش بگید بازهم بگو. بیشتر بگو شاید پاسخی که میگیرید از خودِ شما صادقتر باشد!