آسیانیوز ایران؛ سرویس اجتماعی:
فاجعهای هولناک، آرامش روستای ریحانآباد ارومیه را در هم شکست. بامداد شنبه هفدهم آبان، صدای شلیک گلوله، سکونت شبانه روستا را برهم زد. مردی جوان به نام رضا سیادتیان، اسلحه به دست گرفت و زندگی سه زن را پایان داد. قربانیان این تراژدی خونین، مادرش فرحناز ایمانی، خواهرش ثنا سیادتیان و مادر همسرش بودند. صحنهای که پس از این جنایت رخ نمود، قلب هر انسانی را به درد میآورد. سیادتیان پس از این کشتار، در برابر چشمان معصوم پسر خردسالش، اسلحه را به سوی خود گرفت. این کودک بیگناه، در یک شب، پدر، مادربزرگ، عمه و مادر بزرگ مادری خود را از دست داد. جامعه محلی ارومیه و بهویژه مردم روستای ریحانآباد، در شوک و اندوه این حادثه غرق شدهاند.
بررسی الگوی رفتاری قتل-خودکشی در خشونتهای خانوادگی
این فاجعه نمونه کلاسیک "قتل-خودکشی" است که معمولاً در بستر اختلافات خانوادگی طولانیمدت رخ میدهد. فرد مرتکب، اغلب احساس میکند راه گریزی از بنبست موجود ندارد و تصمیم به نابودی کامل میگیرد. انتخاب قربانیان که از نزدیکان درجه یک هستند، نشان از عمق تنشهای درون خانوادگی دارد. این اقدام نهایی، معمولاً نقطه اوج سالها خشم فروخوره، احساس درماندگی و ناتوانی در مدیریت بحران است. مطالعه چنین مواردی نشان میدهد که اغلب نشانههای هشداردهندهای پیش از وقوع حادثه وجود داشته که نادیده گرفته شدهاند.
پیامدهای روانی-اجتماعی بر کودک بازمانده
کودک بازمانده در این حادثه، با عمیقترین آسیب روانی ممکن مواجه شده است. دیدن مرگ پدر به دست خودش و از دست دادن ناگهانی چندین مراقب اصلی، ضربهای جبرانناپذیر به احساس امنیت و سلامت روان او وارد میکند. این کودک علاوه از دست دادن عزیزان، هویت خود را نیز در این حادثه از دست داده است. آینده این کودک به کیفیت حمایتهای روانی-اجتماعی بستگی دارد که از سوی باقیماندگان خانواده و نهادهای حمایتی دریافت میکند. بدون مداخله حرفهای فوری و مستمر، خطر ابتلای این کودک به اختلالات شدید روانی بسیار بالا است.
بسترهای اجتماعی-فرهنگی موثر در تشدید اختلافات خانوادگی
این تراژدی در روستای ریحانآباد ارومیه رخ داده که احتمالاً از ساختارهای سنتی-فامیلی قویتری برخوردار است. در چنین جوامعی، گاهی سیستمهای حل اختلاف سنتی کارایی خود را از دست میدهند. فشارهای ناشی از مسائل اقتصادی، محدودیت منابع، و انتظارات خانوادگی میتوانند مانند ماده محترقهای عمل کنند. نبود سیستمهای حمایتی مدرن و مشاورهای در سطح محلی، خانوادهها را در مواجهه با بحرانهای عمیق تنها میگذارد. این فاجعه لزوم توجه به خدمات روانشناسی و مددکاری اجتماعی در سطح روستاها را آشکار میسازد.
مسئله دسترسی به سلاح گرم و مدیریت بحران
دسترسی آسان به سلاح گرم در این حادثه، نقش تعیینکننده داشته است. وجود سلاح در خانهای که احتمالاً مدتها درگیر تنش بوده، این امکان را فراهم کرده که یک اختلاف خانوادگی به فاجعهای خونین تبدیل شود. این موضوع، لزوم کنترل بیشتر بر سلاحهای غیرمجاز و حتی بررسی شرایط روانی دارندگان سلاح مجاز را پررنگ میکند. در بسیاری از جوامع، وجود سلاح در خانههای دارای سابقه خشونت خانگی، عاملی خطرساز محسوب میشود. پیشگیری از تکرار چنین حوادثی نیازمند عزم جدی برای جمعآوری سلاحهای غیرمجاز و فرهنگسازی درباره خطرات نگهداری سلاح است.
نقش نهادهای محلی در پیشگیری و مداخله به موقع
این حادثه این پرسش را مطرح میکند که آیا نهادهای محلی از جمله شورای روستا، بهورزان، نیروی انتظامی و مددکاران اجتماعی از ظرفیت لازم برای شناسایی و مداخله در بحرانهای خانوادگی برخوردار بودهاند؟ در بسیاری از موارد، علائم هشداردهنده خشونتهای خانگی ماهها قبل از وقوع فاجعه آشکار است. ایجاد سیستمهای هشدار اولیه در سطح محلات و روستاها، آموزش چهرههای تاثیرگذار محلی برای میانجیگری، و در دسترس قرار دادن خدمات مشاورهای اضطراری میتواند از بروز بسیاری از این وقایع دلخراش جلوگیری کند.