آسیانیوز ایران؛ سرویس اجتماعی:
کاظم عاشوری گیلده - نویسنده و محقق - امروز خیلی از ما جملهای شبیه این را زیاد میشنویم: «ایرانیها دیگر حرف هیچکس را قبول ندارند، فقط حرف خودشان را باور میکنند.» این حرف، فقط یک گلایه نیست؛ بلکه بازتاب یک تغییر بزرگ در رفتار و نگاه مردم است. بسیاری از ایرانیها دیگر منتظر نیستند کسی چیزی را به آنها بگوید یا برایشان توضیح دهد. خودشان تحقیق میکنند، از تجربه اطرافیان استفاده میکنند و در نهایت به تصمیم خودشان تکیه میکنند. به این روند میتوان گفت: «اتکای فردی» یا همان اعتماد به خود. در ادامه توضیح میدهیم چرا این اتفاق افتاده، چه پیامدهایی دارد و چطور میتوانیم دوباره به یکدیگر اعتماد کنیم.
۱. چرا اعتماد مردم کم شد؟
۱-۱. نگرانیهای اقتصادی و زندگی ناپایدار
سالهاست مردم با مشکلات اقتصادی مختلف روبهرو هستند: گرانی، کاهش قدرت خرید، نوسان قیمتها و نگرانی درباره آینده. وقتی اوضاع اقتصادی پایدار نباشد، مردم هم احساس امنیت نمیکنند. در چنین شرایطی طبیعی است که مردم کمتر به گفتههای دیگران اعتماد میکنند و بیشتر به دیدهها و تجربههای خودشان تکیه میکنند.
۱-۲. احساس بیعدالتی در زندگی روزمره
خیلیها از تجربههای شخصی خود حس میکنند شرایط برای همه یکسان نیست. همین احساس باعث شده مردم کمتر به حرف دیگران اعتماد کنند و بگویند:
«من فقط چیزی را قبول دارم که خودم دیدهام یا تجربه کردهام.»
۱-۳. تفاوت بین گفتهها و واقعیت زندگی
وقتی مردم چیزی را از دیگران میشنوند اما در زندگی واقعی چیز دیگری میبینند، کمکم باورشان را از دست میدهند. همین باعث میشود هر کسی بیشتر به قضاوت شخصی خودش تکیه کند.
۲. نقش شبکههای اجتماعی در تقویت اتکا به خود
۲-۱. هرکسی خودش منبع اطلاعات شده است
با وجود شبکههای اجتماعی، آدمها برای فهمیدن یک موضوع مجبور نیستند فقط به یک منبع رجوع کنند. هر کس میتواند چندین نظر را بشنود، مقایسه کند و در نهایت نظر خودش را شکل دهد. بنابراین حس «من خودم میفهمم» قویتر شده است.
۲-۲. تصمیمگیری شخصی، بیشتر از همیشه
امروز آدمها کمتر منتظر نظر دیگران میمانند. هر کسی بر اساس تجربه خودش، دوستانش، خانوادهاش یا چیزهایی که در اینترنت میبیند تصمیم میگیرد. این یعنی فردیت بیشتر از گذشته پررنگ شده است.
۳. اتکای فردی یعنی چه؟
۳-۱. اعتماد به تجربههای نزدیک
وقتی مردم به حرفهای دور و نامعلوم اعتماد نمیکنند، طبیعی است که به تجربههای شخصی و حرفهای اطرافیانشان اهمیت بیشتری بدهند. مثلاً: «فلانی خودش امتحان کرده»، «پسرخالهام اونجا کار میکنه و میگه…» این نوع حرفها برای بسیاری از ما از هر گزارشی معتبرتر است.
۳-۲. سبک زندگی و انتخابهای مستقل
مردم امروز بیشتر از قبل میخواهند راه خودشان را انتخاب کنند: چطور زندگی کنند، چه چیزی را باور کنند، چه چیزی برایشان مهم است. این استقلال فکری خوب است، اما اگر هیچ نقطه مشترکی بین افراد باقی نماند، ممکن است مردم از هم دور شوند.
۴. پیامدهای این روند: هم خوب، هم خطرناک
۴-۱. خطر: هر کس در دنیای خودش زندگی کند
وقتی همه فقط به نظر خودشان اعتماد کنند و هیچ حرف مشترکی باقی نماند، جامعه ممکن است تکهتکه شود. در این وضعیت، آدمها سختتر میتوانند روی یک موضوع مهم به نتیجه مشترک برسند.
۴-۲. فرصت: آدمها و گروههای قابل اعتماد تازه شکل میگیرند
از طرف دیگر، همین تغییر باعث میشود مردم دنبال آدمها و گروههایی باشند که حرفشان واقعی، صادقانه و قابل اعتماد است. این یعنی فرصتی برای شکلگیری ارتباطات تازه و سالمتر.
۵. چطور میتوانیم دوباره اعتماد را در جامعه تقویت کنیم؟
بازگشت اعتماد، یکشبه اتفاق نمیافتد، اما میتوانیم از این راهها شروع کنیم:
- صداقت در حرفها؛ حتی اگر حرف سخت باشد.
- شفاف بودن در کارها؛ یعنی چیزها پنهان و گنگ نباشد.
- پاسخگو بودن؛ یعنی هرکس نسبت به رفتار و تصمیم خودش مسئول باشد.
- تقسیم عادلانه فرصتها و امکانات.
- تقویت گروهها و جمعهای مستقل و مردمی.
- گفتوگوی واقعی و محترمانه میان مردم.
- اعتماد با حرف ساخته نمیشود، با رفتار ساخته میشود.
نتیجه: جامعهای خسته، اما پخته و آگاه
اینکه مردم امروز حرفهای خودشان را بیشتر از حرف دیگران قبول دارند، هم نشانه آگاهی است و هم نشانه خستگی. از یک طرف، مردم یاد گرفتهاند خودشان فکر کنند و چشمبسته حرف کسی را نپذیرند. از طرف دیگر، نبود منابع قابل اعتماد، باعث شده هر کسی در دنیای خودش تنها شود.
راه حل؟
اینکه دوباره بتوانیم با یکدیگر ارتباط شفاف، صادقانه و محترمانه بسازیم. اگر رفتار و حرفها با هم هماهنگ شوند، اعتماد هم کمکم برمیگردد. جامعهای که بتواند دوباره به خودش و به دیگران اعتماد کند، جامعهای امیدوارتر و قویتر خواهد بود.