آسیانیوز ایران؛ سرویس اجتماعی:
کاظم عاشوری گیلده - نویسنده و محقق - روایتی واقعی از شکاف نابرابری، فروپاشی توهم تلاش مطلق و میراث پنهانی که موفقیت را پیشنویس میکند. در سالهای اخیر یک موج فرهنگی قدرتمند در جهان شکل گرفته؛ موجی از کتابها، سخنرانیها و کارگاههایی که با لحنی قاطعانه میگویند:
«همهچیز به اراده تو بستگی دارد. برخیز، تلاش کن و آنچه میخواهی را بساز!»
این پیام زیباست، انگیزهبخش است و برای بسیاری امیدآفرین. اما در پسِ این جملات پرطمطراق، حقیقتی عمیق و کمتر گفتهشده پنهان است؛ حقیقتی که اگر آن را درک نکنیم، بهجای قدرت، بار سنگینی از سرزنش و فشار روانی بر دوشمان خواهد نشست. یک نمودار ساده اما تکاندهنده اخیراً توجه جهانیان را جلب کرده است:
احتمال میلیارد شدن فردی که پدرش میلیاردر بوده، ۳۰ هزار برابر بیشتر از کسی است که در یک خانواده عادی به دنیا آمده است. این عدد نه یک شوخی است، نه اغراق و نه نتیجه تحلیلهای خاص رسانهها. این، تصویری عریان از قدرت «میراث نابرابری» است. اما مسئله به ثروت محدود نمیشود. تقریباً در تمام شاخههای کمیاب و دشواراز سیاست و قدرت تا هنر و ورزش حرفهای افرادی که از خانوادههای دارای دسترسی، شبکه و تجربه میآیند، شانسهای چندصدتا چندصدهزار برابری دارند. این نقطه آغاز فهم عمیقتری از موفقیت است؛ فهمی که بسیاری از کتابهای انگیزشی، به عمد یا به سادگی، آن را کنار میگذارند.
توهم زیبای «همهچیز دست توست» چگونه ساخته شد؟
فرهنگ انگیزشی یک روایت واحد را تا حد افراط تکرار کرده است:
«اگر موفق نشدی، یعنی کم گذاشتی.»
در این روایت، انسان یک موجود کاملاً خودبسنده است که میتواند تمام موانع بیرونی را کنار بزند و با «قدرت ذهن» آیندهاش را از نو بسازد. اما این روایت، هرچقدر هم امیدبخش باشد، بر یک فرض نادرست ایستاده است: اینکه همه انسانها از یک نقطه شروع حرکت میکنند. وقتی کودکی در خانهای متولد میشود که در آن کتابخانه، آموزش باکیفیت، تغذیه خوب، امنیت اقتصادی، روابط خانوادگیِ قدرتمند و فرصتهای فرهنگی فراهم است، آینده او از همان ابتدا به شکلی پنهان طراحی شده. و وقتی کودکی در خانوادهای به دنیا میآید که دغدغه اصلیاش بقاست، نه توسعه فردی، او با دنیایی کاملاً متفاوت روبهروست. هیچکدام از این کودکان انتخابی درباره محل تولد، میزان درآمد والدین، امنیت اجتماعی یا وضعیت اقتصاد کشورشان نداشتهاند. اما این عوامل، سرنوشتشان را بیش از هر چیز دیگری شکل میدهد.
موفقیت، محصول تلاش است اما نه فقط تلاش!
بههرحال، تلاش فردی مهم است. هیچ مسیر پایداری بدون یادگیری، پشتکار، انضباط و کار سخت ساخته نمیشود اما تلاش، تنها بازیگر این میدان نیست. زندگی یک اکوسیستم است؛ مجموعهای پیچیده از عوامل که مسیر انسانها را تعیین میکند:
- طبقه اجتماعی و موقعیت اقتصادی خانواده
- دسترسی به شبکه روابط تأثیرگذار
- کیفیت آموزش و زیرساختهای فرهنگی
- ثبات اقتصادی و سیاسی
- فرصتهایی که فقط برای برخی قابل مشاهدهاند
- و حتی شانس، زمان و جغرافیای تولد
وقتی این عوامل را نادیده بگیریم، در واقع بزرگترین بخش واقعیت را حذف کردهایم. فشار روانیِ سکوتکرده:
وقتی بازنده ی بازیای میشوی، که اصلا قوانینش را تو ننوشتهای!
یکی از بزرگترین آسیبهای فرهنگیِ دوران ما، سرزنش پنهان اجتماعی است. در فضای عمومی، این جمله بارها و بارها تکرار میشود:
«اگر جایی که باید نیستی، مشکل از خودت است.»
اما واقعیت این است که بسیاری از ناکامیها نه حاصل کمکاریاند، نه ضعف اراده، نه شکست تلاش؛ بلکه نتیجه مجموعهای از شرایط هستند که فرد هرگز بر آنها کنترل نداشته است. تحریمها، اقتصاد بیثبات، بازار کار ناپایدار، هزینههای روزافزون زندگی و دهها عامل بیرونی دیگر، بار زندگی را برای نسل امروز سنگینتر کردهاند. وقتی فرهنگ عمومی این عوامل را نادیده میگیرد، انسان بهجای خشم نسبت به بیعدالتی، به سمت خشم نسبت به خودش میرود؛ و این، عمیقترین نوع فرسایش روانی است.
پذیرش واقعیت، دشمن امید نیست؛ دشمن توهم است
گاهی گفته میشود: «اگر باور کنیم شانس و شرایط نقش دارد، دیگر انگیزه تلاش نداریم.»
اما این نگاه دقیق نیست. پذیرفتن واقعیت، اتفاقاً امید واقعیتری میسازد. انسانی که میداند بخشی از مسیر خارج از کنترل اوست، خود را بابت هر شکست نمیکوبد؛ مسیرهای واقعیتری انتخاب میکند؛ و توانایی بیشتری برای سازگاری و تصمیمگیری پیدا میکند. واقعبینی، دشمن امید نیست. واقعبینی، تنها راه ساختن امید پایدار است.
سخن پایانی
سرزنش کردن خود کافی است؛ وقت دیدن تصویر کامل رسیده موفقیت داستان سادهای نیست. اگر چنین بود، همه آدمهای پرتلاش، موفقتر از همه بودند و همه کسانی که در خانوادههای ثروتمند یا بانفوذ به دنیا آمدهاند، لزوماً کامیاب نمیشدند. اما دنیا چنین کار نمیکند. فهم این حقیقت، آغاز یک نگاه انسانیتر به جامعه است. نقطه شروع انسانها برابر نیست؛ و تا این نابرابری را نبینیم، هم خودمان را آزار میدهیم و هم چشمهایمان را بر ساختارهایی میبندیم که باید اصلاح شوند.
انسان محصول اراده است، اما فقط اراده نیست.
محصول تلاش است، اما فقط تلاش نیست.
محصول شرایط است، اما فقط شرایط نیست.
موفقیت، حاصل برخورد پیچیده این سه نیروست: تلاش، زمینه و شانس. و شناخت این ترکیب، ما را نه مأیوس، بلکه بالغتر، هوشیارتر و واقعبینتر میکند.