آسیانیوز ایران؛ سرویس ورزشی:
در دنیای پر زرق و برق جوایز فردی فوتبال، گاهی اهدای جایزه به شایستهترین نفر، لزوماً بهترین تصمیم نیست. این جملهای است که این روزها پس از مراسم «دِ بست» فیفا، بر سر زبان بسیاری از تحلیلگران و طرفداران فوتبال افتاده است. عثمان دمبله، ستاره فرانسوی پاریسنژرمن، فصل درخشانی را پشت سر گذاشت. قهرمانی در لیگ قهرمانان اروپا و عملکرد حیرتانگیز او، شایستگی کسب عنوان بهترین بازیکن سال را انکارناپذیر میکرد. فیفا نیز با اهدای جایزه «دِ بست» به او، همین شایستگی را به رسمیت شناخت. اما اینجا دقیقاً همان نقطهای است که بحثهای جذاب کارشناسی آغاز میشود. بسیاری از صاحبنظران معتقدند این تصمیم فیفا — با وجود صحیح بودن از نظر ورزشی — یک اشتباه بزرگ «رسانهای» و «استراتژیک» بود. چرا؟ چون جوایز فردی در ورزش تیمی، تنها برای تقدیر از بهترینها نیستند، بلکه موتوری برای ایجاد گفتوگو، جلب توجه و تولید هیجان هستند.
سال گذشته، فیفا درس بزرگی به همه داد. در حالی که «توپ طلا» به رودریگو، هافبک ژرفنگر منچسترسیتی رسید، جایزه «دِ بست» به وینیسیوس جونیور، ستاره جوان و پرسرعت رئال مادرید تعلق گرفت. این تفاوت نتایج، یک طوفان رسانهای به پا کرد و برای هفتهها موضوع بحث محافل فوتبالی بود. تصور کنید اگر امسال نیز فیفا همین مسیر را ادامه میداد و جایزه را به یکی دیگر از مدعیان قدرتمند — مانند ویتینیا، رافینیا، محمد صلاح یا پدری — اهدا میکرد. چه جنگ رسانهای جذابی شکل میگرفت. هواداران دمبله خشمگین میشدند، طرفداران برنده جدید جشن میگرفتند و تحلیلگران تا ماهها درگیر مقایسه و بحث میشدند. اما فیفا با انتخاب دمبله — همان برنده توپ طلا — عملاً این هیجان بالقوه را در نطفه خفه کرد. وقتی نتیجه دو مراسم بزرگ کاملاً یکسان باشد، دیگر چه چیزی برای گفتوگو باقی میماند؟ رسانهها چه زاویه تازهای برای تحلیل پیدا میکنند؟ این «بیواکنشی» و نبود جنجال سازنده، بزرگترین شکست روابط عمومی یک رویداد است. حتی ترکیب تیم منتخب «دِ بست» نیز این بار سوالبرانگیز بود. چگونه ممکن است بازیکنی مانند رافینیا یا محمد صلاح در این تیم جایی نداشته باشند، اما کول پالمر — با وجود فصل خوب — حضور داشته باشد؟ این عدم شفافیت در معیارها خود به تنهایی میتوانست سوژه بحث باشد، اما زیر سایه تکراری بودن برنده اصلی گم شد. در این گزارش تحلیلی، با استناد به نمونههای تاریخی و منطق رسانهای، به این میپردازیم که چرا انتخاب دمبله برای «دِ بست» — برخلاف شایستگی ورزشی او — یک فرصتسوزی بزرگ برای فیفا بود و چگونه این نهاد میتوانست با یک انتخاب متفاوت، بار دیگر توجه جهان فوتبال را به مراسم خود جلب کند.
تحلیل استراتژی رسانهای و اقتصاد توجه در جوایز ورزشی
جوایز فردی در ورزش مدرن، فراتر از یک مراسم تقدیر ساده هستند. آنها یک «محصول رسانهای» با اهدافی مشخص هستند: تولید محتوا، جذب حداکثری مخاطب، ایجاد تعامل و در نهایت، افزایش ارزش تجاری برند آن جایزه. کلید دستیابی به این اهداف، «ایجاد بحث» (Generating Debate) است. وقتی دو جایزه معتبر مانند توپ طلا و «دِ بست» نتایج متفاوتی داشته باشند، چندین اتفاق میافتد: رسانهها میتوانند از زوایای مختلف (شایستگی، معیارها، سیاستها) به قیاس بپردازند؛ هواداران دو بازیکن وارد تعامل و گاه مجادله میشوند؛ و ارزش خبری مراسم دوچندان میشود. فیفا در سال ۲۰۲۳ این استراتژی را به کمال اجرا کرد. اما در سال ۲۰۲۴، با انتخاب همان برنده توپ طلا (دمبله)، عملاً «نقطه تفاوت» خود را از دست داد. نتیجه، تولید محتوای کمتر، تعامل محدودتر و در نهایت، از دست دادن بخشی از «اقتصاد توجه» است که برای یک نهاد جهانی حیاتی میباشد. این یک اشتباه محاسباتی در مدیریت یک رویداد رسانهمحور بود.
بررسی نمونه تاریخی موفق (۲۰۲۳) و دلایل اثربخشی آن
رقابت «رودریگو در توپ طلا» مقابل «وینیسیوس در دِ بست» یک کیساستادی کامل در ایجاد هیجان رسانهای است. این موفقیت چند ریشه داشت:
۱- تقابل دو سبک و شخصیت کاملاً متضاد: رودریگو، نماد فوتسال و تفکر، در مقابل وینیسیوس، نماد سرعت و جسارت. این تقابل داستانسرایی را آسان میکرد.
۲- تقابل دو باشگاه و دو لیگ: نماینده لیگ جزیره و سبک پپ گواردیولا در مقابل نماد رئال مادرید و لیگ اسپانیا.
۳- زمانبندی: اهدای توپ طلا پیش از «دِ بست» صورت گرفت و نتیجه غیرمنتظره آن (برد رودریگو) خود به تنهایی یک شوک خبری ایجاد کرد که انتظار برای نتیجه «دِ بست» را بالا برد. ۴- وجود یک داستان جانبی قوی: بیاعتنایی رئال مادرید به مراسم توپ طلا و حضور رودریگو با عصا.
همه این عوامل دست به دست هم دادند تا دو جایزه، نه تنها رقیب یکدیگر نباشند، بلکه مولد یک ابررویداد خبری شوند. فیفا در سال جاری تمامی این عناصر داستانساز را نادیده گرفت.
گزینههای فراموششده و پتانسیل هدررفته برای ایجاد جنجال سازنده
اگر فیفا نخواسته بود به دمبله جایزه دهد، با لیستی غنی از گزینههای باکیفیت و جنجالی روبهرو بود که هر کدام میتوانستند کشمکش رسانهای عظیمی ایجاد کنند.
- ویتینیا: ستاره فصل پاریسنژرمن و همراه دمبله؛ انتخاب او این سؤال را ایجاد میکرد که آیا هافبک خلاق از وینگر تهاجمی تاثیرگذارتر بوده؟
- رافینیا: دیگر ستاره بارسلونا که فصل درخشانی داشت؛ انتخاب او بحث قدیمی بارسا-پاریسنژرمن و رقابت لالیگا-لیگ ۱ را داغ میکرد.
- محمد صلاح: غول همیشه حاضر؛ اهدای جایزه به او پس از سالها، یک داستان بازگشت قهرمانانه میساخت.
- پدری: نماد نسل جدید اسپانیا؛ انتخاب او میتوانست برتری فوتبال فکری را مطرح کند.
- حتی لامین یامال به عنوان یک نوجوان شگفتانگیز یا هری کین به عنوان گلزن برتر هم گزینههایی بودند که سروصدای زیادی ایجاد میکردند.
انتخاب هر یک، فیفا را در مرکز یک میدان بحث سالم قرار میداد و از جایزه «دِ بست» یک «خبرساز» مستقل میساخت.
آسیبهای همسانسازی دو جایزه و تضعیف هویت «دِ بست»
با تداوم اهدای دو جایزه بزرگ به یک فرد، هویت مستقل و دلیل وجودی «دِ بست» به طور جدی زیر سؤال میرود. اگر همیشه برنده توپ طلا، برنده «دِ بست» نیز باشد، عملاً «دِ بست» به یک «کپی تاخیری» یا «سایه» توپ طلا تبدیل میشود. این دقیقاً همان اتفاقی است که در سال ۲۰۲۱ با دو جایزه گرفتن لیونل مسی افتاد و انتقادات فراوانی به همراه داشت. فیفا برای اینکه جایزهاش را به عنوان یک نهاد داوری مستقل با معیارهای خاص خودش معرفی کند — حتی اگر آن معیارها گاه «غیرفنی» و در جهت ایجاد جذابیت باشد — باید نتایجی متفاوت از توپ طلا تولید کند. در غیر این صورت، سؤال بزرگ این خواهد بود: «چرا دو جایزه جداگانه داریم وقتی نتیجه یکی است؟» این یکنواختی در بلندمدت به حاشیهرانی خود جایزه «دِ بست» منجر خواهد شد، زیرا رسانهها و هواداران ترجیح میدهند بر روی توپ طلا که قدیمیتر و جاافتادهتر است متمرکز شوند.
راهکارهای آینده برای فیفا؛ نجات جایزه از ورطه یکنواختی
برای احیای جایگاه «دِ بست» به عنوان یک رویداد مستقل و پرهیجان، فیفا نیاز به بازنگری در استراتژی خود دارد.
- اول، تعریف معیارهای متمایز: فیفا میتواند به طور رسمی اعلام کند که معیارهای «دِ بست» — برخلاف توپ طلا — بیشتر بر عملکرد فصل جاری (مثلاً از ژوئن تا ژوئن) تأکید دارد یا وزن بیشتری به رقابتهای بینالمللی (ملتها) میدهد.
- دوم، ایجاد تنوع در ترکیب رایدهندگان: اگر ترکیب رایدهندگان این جایزه (مثلاً سهم بیشتر برای سرمربیان ملی) با توپ طلا متفاوت باشد، احتمال نتایج متفاوت بیشتر میشود.
- سوم، زمانبندی هوشمندانه: اگر برگزاری مراسم در زمان دیگری از سال (مثلاً اوایل فصل بعد) عملی باشد، فضای داوری کاملاً متفاوت خواهد شد.
- چهارم، پذیرش جسورانه «غیرمحبوب بودن»: فیفا باید بپذیرد که گاهی انتخاب یک برنده کمتر بدیهی — حتی با وجود شایستگی — برای سلامت رسانهای و جذابیت درازمدت جایزه ضروری است. در نهایت، فیفا باید بین «انصاف ورزشی محض» و «جذابیت رسانهای» تعادلی برقرار کند. نادیده گرفتن کامل بخش دوم — همانطور که در مراسم امسال شاهد بودیم — به ضرر خود جایزه و جایگاه فیفا در صنعت سرگرمی-ورزش تمام میشود.