آسیانیوز ایران؛ سرویس اجتماعی:
سانتیمانتالیزه کردن عصر پهلوی دوم که با «تونل زمان» شروع شده بود حالا وجه غالب روایی گرفته و آنهایی که بچهزرنگترند و روح کاسبکارشان، پژواک زمانه را زودتر دریافت میکند حسابی دست به کار شدهاند. در این روایت باید چیزی از آلودگی و شلوغی تهران، از حلبیآبادها، از شکنجهها و آزارهای ساواک، از دلمردگی حاکم بر فضای اجتماعی و از فقر و بیماری هیچ خبری نباشد و همه چیز در سایه لذتگرایی و مصرف گرایی مورد حسرت بخش بزرگی از جامعه شهری ایران امروز (زن ژیگول، رقص، کراوات، مشروب و...) تعریف شود.
از تونل زمان تا تاسیان و سووشون
در چنین فضایی است که «تاسیان» ساخته شده و از تهران دهه پنجاه چیزی شبیه فانتزیهای «خوشا به حالت ای روستایی، چه شاد و خرم چه باصفایی» ارائه میشود، تهرانی سانتیمانتال که از کارفرما و استعمارگر تا جلاد و کارگر و چپگرا و راست و چریک و همه و همه بامرام و خوشصفا و ژیگول و گشادهرو هستند.
سریال سووشون و حواشی آن!
اخیرا یکی دیگر از این دلالان فرهنگی که اتفاقا او هم روح زمانه را خوب میشناسد، سریعا خود را به قافله رسانده و زنبیل خود را پرزرق و برقتر از دیگران به نوبت گذاشته و اتفاقا دست روی یکی از آثار مهم ادبی ایران معاصر گذاشته است.
تاکید بر مطالعه داستان سووشون از روی کتاب!
کسی اگر فقط ده بیست صفحه اول داستان «سووشون» را مطالعه کرده باشد، آن استیصال و دلهره «زری» در عروسی و روح غالب نیروی استعمارگر بر آن فضا را متوجه میشود، نیروی ستمگری که با دزدیدن یک تکه جواهرش بر او مستولی شده و کم کم همه چیز او را طلب کرده و به یغما میبرد. اما تماشای همین قسمت اول این شلمشوربای مزخرفی که به جای «سووشون» دانشور به مخاطب فروخته میشود، نشاگر این است که سووشون این سریال نه راوی رنجهای زنی درمانده که استعمار تکه تکه وجود او را غارت میکند بلکه چیزی شبیه روایت تونل زمان است. زری و یوسف این فیلم نه آن دو قهرمان ضداستعماری، بلکه شبیه داف و پلنگ و مانکنهای بیلیوردهای خیابانهای تهران هستند که با یک لهجه تصعنی (به طزر مضحکی تقلید از آقوی همسایه کلاه قرمزی) که حالا به یک پارتی پر زرق و برق بالاشهری دعوت شدهاند. زری و یوسف این سریال نه تنها شباهتی به دو قهرمان اصلی سووشون ندارند، بلکه هیچ نسبتی با فرهنگ اجتماعی ایران و نوع تعامل زنان و شوهران (ولو عاشق پیشه) دهه بیست شمسی ایران هم هم ندارند.
این آخوندهای فلان فلان شده!
این سریالها و فیلمهای تصنعی و سانتیمانتال از تاریخ معاصر که حالا پا را از تاریخ بیرون گذاشته و ادبیات و داستان معاصر را هم میخواهد به مجموعه کامنتهای اینستاگرامی از دوره پهلوی تقلیل دهد، (بسیاری از فیلمهای و سریالهای پرحاشیه سالهای اخیر از فیلمهای پناهی و رسولف و روستایی تا سازندگان کیک مجبوب و تاسیان و چیزهایی از این دست، به جای فیلمنامه کلاژی از کامنت های اینستاگرامی هستند. در یک سو تاسیان مجموعه این کامنتها با محوریت «خاندان ایرانساز پهلوی» است و روایت سایرین هم کلاژی از کامنتهای «آخوندهای فلان فلان شده» است) یک هدف و نتیجه بیشتر ندارد و آن جعل گذشته آرمانی و بیزار و متنفر کردن مردم از ایران امروز است.
ژیگولیسم طبقه بالا و مرفهه ایران در دهه چهل و پنجاه را نه در این سریالهای به غایت باسمهای که مدام برای جذب مخاطب بیشتر به اروتیک پنهان و به غایت مبتذل متوسل میشود، بلکه در فیلم «آرامش در حضور دیگران» ناصر تقوایی یا «بیتا» داریوش هژیر که با صراحت بسیار بیشتری هم بیان میشود، میتوان مشاهده کرد.
وضعیت اجتماعی ایران، رابطه کارفرما با کارگر، ارباب با رعیت، ژاندارم با توده مردم یا برخی معضلات و مسائل اجتماعی دیگر در عصر پهلوی را نه در تاسیان بلکه در «دایره مینا» مهرجویی (از معدود فیلمهای این کارگردان که ارزش دیدن دارد) یا «گوزنها» و «خاک» کیمیایی» یا «یک اتفاق ساده در طبیعت» شهید ثالث یا «گزارش» کیارستمی میتوان مشاهده کرد.
این قبیل تولیدات در نهایت کار را به جایی می رساند که فرد دچار خودتحقیری شود. نسخه ای که 100 سال قبل، احمد شاه قاجار به آن مبتلا بود: اگر در سوئیس کلم فروش بودم بهتر از این بود که در چنین مملکتی پادشاه باشم!
پهلوی خواهی یا نوستالژی پرستی؟!
لحظات تحویل سال ۱۴۰۴ در آرامگاههای خیام و حافظ، و تخت جمشید با شعارهایی در حمایت از خاندان پهلوی همراه بود که از سوی تعدادی از حاضران در این تجمعات فریاد شد. پرسهزنیهای مجازی هم به روشنی یادآوری میکنند که ما اکنون با رشد فراینده گرایش به سلطنت در میان بخشهایی از ایرانیان و بهویژه جوانان روبرو هستیم. ااما چرا ؟!
نوستالژی دوران پهلوی
در سالهای اخیر رسانههای جذابی همچون تلویزیون manoto نقش مهمی در ایدهآلیزه کردن دوران پهلوی دوم و ایجاد یک نوستالژی عمیق در میان ایرانیان ایفا نمودهاند. این در حالیست که اگر دهه چهل و پنجاه خورشیدی را به ترتیب واجد توسعه تکنوکراتیک و توسعه نفتی در نظر بگیریم اتفاقا کژکارکردیهای افزایش ناگهانی قیمت نفت در سال ۵۳ را میتوان برباددهنده دستاوردهای درخشان دهه چهل و عامل مهمی در ایجاد نارضایتیهای منجر به انقلاب ۵۷ دانست. نارساییهای سالهای واپسین حکومت پهلوی دوم اما در بازنماییهای رسانهای کاملا پنهان مانده است.
پیامدهای یک درماندگی تاریخی
ایرانیان به دنبال دو سده آشنایی جدی با غرب همچنان از تغییر جدی در آیین حکمرانی خود بازماندهاند. این در حالیست که کشورهایی با تاریخ کوتاهتر در منطقه و آسیا توانستهاند گامهای بسیار بلندی در مسیر توسعهیافتگی بردارند. شاید گرفتار آمدن در وضعیت تردمیلی، بتواند توصیف مناسبی برای تلاشهای ناکام ولی پرهزینه ما در دو قرن اخیر محسوب شود. در اینمیان آگاهی یافتن نسبت به پیشرفتهای شگرف کشورهای همسایه در کنار ناکامی در تحقق آرزوهای سند چشمانداز ۲۰ ساله کشور هم در دمیدن روح یک درماندگی تاریخی در میان مردم بسیار موثر بوده است.
تجربه تلخ ارادهگرایی
اینکه بهندرت میتوان کشوری را یافت که طی کمتر از یکصد سال سه نهضت و انقلاب را در ابعادی جهانی تجربه کرده باشد، نشانی از خواست عظیم تحولخواهی در وجدان جمعی ملتی است که مترصد جوشش و فوران در بزنگاههای مناسب تاریخی بوده است. در همه این رویدادها ساکنان این سرزمین تصور میکردهاند که صرف اراده ایجاد تغییر میتواند برای آنها ترقی، پیشرفت، و بهروزی به ارمغان آورد. اما تاریخ نشان داد آنها که بدون توجه به زمینههای جدی بازتولید استبداد در این دیار خود را فاتح نبرد ارادهها دانسته بودند زودتر از بقیه در زمره ناکامان جای گرفتهاند.
بخشی از مردمی که خود را بازندگان یک تاریخ دویست ساله در نیل به وضعیت بهتر یافتهاند اکنون دیگر توش و توانی در خویش برای ساختن راهی جدید نمییابند، لذا به روی ایده سلطنت آغوش گشودهاند تا شاید این دوران حسرت و ناکامی در چشمبرهمزدنی به برخورداری و کامیابی تبدیل شود. برای داوری در مورد نتیجهبخش بودن این تحول تاریخی باید به انتظار نشست!
تحلیل اجتماعی - تاریخی آسیانیوز ایران
۱. بازاریابی نوستالژی
- استفاده از اِلِمانهای جذاب مثل مد، موسیقی و مهمانیهای دهه ۵۰ برای جذب مخاطب جوان
- حذف عمدی مسائل سیاسی و اجتماعی مانند شکنجههای ساواک یا فقر گسترده یا گرانی های انفجاری دهه 50
۲. تأثیر فضای مجازی
- تبدیل تاریخ به «میم» و کامنتهای اینستاگرامی
- نقش شبکههایی مثل «منوتو» در ایدهآلیزه کردن دوران پهلوی
۳. علل روانشناختی
- ناامیدی از وضعیت فعلی و پناه بردن به یک گذشته خیالی
- «سندروم احمدشاهی»: خودتحقیری ملی و آرزوی زندگی در کشوری دیگر