آسیانیوز ایران؛ سرویس ورزشی:
پگاه نوری هدایت تیم فوتبال زنان ملوان را بر عهده گرفت. خانم نوری نزدیک به دو دهه برای ملوان بازی کرده و سالها بازوبند کاپیتانی انزلیچیها را در اختیار داشته است. او خواهر پژمان نوری ، ستاره اسبق و مدیرعامل فعلی باشگاه است
بیوگرافی پگاه نوری
خانواده و فوتبال
همیشه گلدان های مادرم و شیشه خانه مان می شکست. همیشه در حیاط خانه بازی می کنیم. هنوز هم که دور هم جمع می شویم فوتبال بازی می کنیم و از آنجایی که همه عاشق برد هستیم و بازی هایمان خیلی جدی است ، مطمئنا یک پنجره و یک گلدان شکسته می شود. دو خواهر و چهار برادر هستیم و من و پژمان اکثر اوقات در یک تیم هستیم. او کاملا هوای من را دارد و حتی در بازی هایمان هم حامی من است.
وضعیت ازدواج و همسر پگاه نوری
او متاهل است و یک دختر دارد. او معتقد است: «همسرم مثل کوه پشتم بود و دوست داشت به فوتبال ادامه بدهم چرا که من را با فوتبال شناخته بود. ابتدای ازدواج گفتم که می خواهم فوتبال را ادامه بدهم و خودش هم دوست داشت و خیلی خیلی به من کمک کرد. هم او و هم خانواده اش همیشه کنارم بودند. خدارحمت کند مادرشوهرم تا 6 سالگی دخترم را نگه می داشت تا من به فوتبالم برسم و همین باعث شد بدون دغدغه کار کنم. در تمام این سال ها پشتم به حمایت آن ها گرم بود.:
نحوه ورود به فوتبال
ما خانواده ای فوتبالی هستیم. از وقتی چشم باز کردم و خودم را شناختم یک توپ فوتبال کنارم بود. تمام زندگی ما با فوتبال ، تمرین و بازی می گذشت. سرگرمی دوران کودکی مان هم فوتبال بود. هر چند همه دخترها با عروسک شان خاله بازی می کنند اما من مثل برادرهایم همیشه دنبال توپ بودم. بنابراین علاقه به فوتبال در خون ماست اما حضور قهرمانی مثل پژمان در خانه باعث شده بود او الگویم شود. زندگی ، منش و رفتارش برای من الگو بود و همیشه می خواستم مثل او باشم. همیشه در فوتبال به من مشاوره می داد و راهنمایی می کرد. خیلی کمکم کرد و تاثیر خیلی زیادی روی فوتبالم داشت.
تیم زنان ملوان بندر انزلی
سال 95 تیم زنان ملوان منحل شد. سال ها دنبال مسئولان شهر بودیم که «تیم ما را سرپا نگه دارید و تیم داری کنید.» می گفتیم «قرارداد مالی نمی خواهیم فقط تیم داشته باشیم.» با چالش های زیادی روبرو بودیم اما هیچوقت تمریناتمان را قطع نمی کردیم و اگر مسئولان نمی خواستند ، در ساحل انزلی تمرین می کردیم. همیشه از این صحبت ها بود که امسال دیگر زنان منحل می شوند اما با تلاش هایمان تیم را سرپا نگه داشتیم. سال 95 هم که تیم منحل شد ، از ابتدا همان چالش ها را داشتیم که در نهایت یک روز سر تمرین آمدند و گفتند انحلال تیم زنان ملوان را رسانه ای کرده اند. جمله خیلی سنگینی هم گفته بودند که نمی خواهیم بار اضافه داشته باشیم.
بازیکنان ملوان
تمام انزلی چی ها عاشق تیم ملوان هستند و این در خونشان است. فکر می کنم کمتر شهری این گونه باشد. خیلی از جاها حتی نمی دانند تیم فوتبال زنان دارند اما در انزلی خیلی پیگیر هستند و می شناسند. همه عاشقانه ملوان را دوست دارند ، تمام بازیکنان ملوان را می شناسند و حساب دیگری روی آنها باز می کنند. فکر نمی کنم یک انزلی چی باشد که عاشق ملوان نباشد.
لذت فوتبال در زمین ساحلی و امواج دریا
کلا فوتبال لذت بخش است و تمرین در زمین ساحلی هم سخت بود. از خستگی بعد از تمرین می فهمم که تمرین خوبی داشته ام یا نه. وقتی در ساحل تمرین می کنیم این حس خستگی را دارم. شاید هنگام تمرین متوجه نباشیم؛ اما خستگی بعدش خیلی لذت بخش است چون می دانیم تمرینی خوبی داشته ایم.
قشنگ ترین لحظه
تمام لحظات فوتبال قشنگ است اما مطمئنا زمانی که توپ را به تور می چسبانی شادترین و قشنگ ترین لحظه در فوتبال است. دلم می خواهد با قدرت بیشتری در مربیگری باشم و بیشتر از من بشنوید. بتوانم یک مربی خیلی خوبی برای تیم ملوان باشم.
تحلیل زندگی و مسیر حرفهای پگاه نوری
فوتبال در خون خانواده نوری
- خانواده پرتلاطم و فوتبالی: گلدانهای شکسته و پنجرههای آسیبدیده نشانههای بازیهای پرحرارت خانوادگی بودند.
- ۶ فرزند و یک عشق مشترک: پگاه و پژمان در یک تیم، با حمایت بیچون و چرای برادر از خواهر.
- الگو بودن پژمان: رفتار، منش و راهنماییهای برادرش نقش کلیدی در شکلگیری شخصیت فوتبالی او داشت.
از توپبازی در حیاط خانه تا کاپیتانی ملوان
- شروع از کودکی: در حالی که دیگر دختران عروسکبازی میکردند، او دنبال توپ بود.
- عشق به ملوان: انزلیچیهای واقعی، تیم زنان را هم میشناسند و حمایت میکنند.
- مبارزه برای بقا: سال ۹۵ و انحلال تیم زنان؛ تمرین در ساحل انزلی بدون حمایت مسئولان.
چالشها و پیروزیها
- زنانگی و فوتبال: ازدواج و فرزنددار شدن مانع ادامه فوتبال نشد.
- حمایت همسر و خانواده: همسر و مادرشوهرش پشتیبانهای بیادعای او بودند.
- لحظههای طلایی: وقتی توپ به تور میچسبد، همه خستگیها به پایان میرسد.
مربیگری؛ فصل جدید زندگی
- هدف جدید: میخواهد مربی بزرگی شود و بیشتر از او بشنوند.
- چالش پیشرو: هدایت تیمی که سالها برایش جنگیده است.
- رویای بزرگ: ساختن تیمی قوی که بتواند در سطح ملی بدرخشد.