آسیانیوز ایران؛ سرویس فرهنگی هنری:
در عصر رسانههای اجتماعی، جنجالهای مد و فشن دیگر محدود به لباسهای عریان یا شوکآور نیست. امروز، یک طراحی مفهومی، یک تکه پارچه فلزی یا حتی یک ترکیب رنگ غیرمنتظره میتواند موجی از واکنشها را در پی داشته باشد. اما سوال اینجاست: چرا جامعه مدرن، گاهی از یک لباس پوشیده بیشتر از یک بدن برهنه شوکه میشود؟ لیدی گاگا با لباس متالیکای خود در مراسم Grammy، یا بیانسه با تیپهای پرزرقوبرقش، نهتنها ترند شدند، بلکه بحثهای داغی درباره هنر، جنسیت و هنجارشکنی به راه انداختند. این پدیده نشان میدهد که مد دیگر فقط پوشش نیست، بلکه یک بیانیه سیاسی، اجتماعی و گاهی حتی فلسفی است.
از نگاه روانشناسی، وقتی یک لباس "بیش از حد" متفاوت باشد، ذهن جمعی را به چالش میکشد. برهنگی ممکن است شوک اولیه ایجاد کند، اما یک طراحی غیرمتعارف، سوالات عمیقتری برمیانگیزد: آیا این هنر است؟ توهین است؟ یا صرفاً یک حرکت رسانهای؟ در این مقاله، به تحلیل این جنجالها میپردازیم و بررسی میکنیم که چرا برخی استایلها نهتنها در فرش قرمز، که در تاریخ مد ماندگار میشوند. همراه ما باشید تا از زوایای مختلف به این پدیده نگاه کنیم!
ریشه جنجالهای مد و فشن
۱. چالش با هنجارهای اجتماعی
لباس متالیکای گاگا نهتنها یک طراحی عجیب بود، بلکه مرز بین پوشش و مجسمهسازی را محو کرد. این نوع هنجارشکنی، بیشتر از یک بدن برهنه، ذهنیت سنتی را هدف میگیرد.
۲. پیام پشت لباس
بسیاری از این استایل ها، مانند لباس سیاه مشکی اعتراضی متالیکا در موزیک ویدئوی "Until It Sleeps"، حامل پیامهای سیاسی یا اجتماعی هستند. اینجاست که مد از یک صنعت صرفاً تجاری فراتر میرود.
۳. بازاریابی هوشمند
گاهی اوقات، جنجال عمدی است. برندها میدانند که یک لباس بحثبرانگیز، بیشتر از یک تبلیغ معمولی دیده میشود.
۴. تاثیر رسانههای اجتماعی
در عصر اینستاگرام، هر تیپ غیرمتعارف در عرض دقیقهها میلیونها بازدید میگیرد. این سرعت انتشار، جنجال را چندبرابر میکند.
بررسی فاکتور شبکه های اجتماعی
اینستاگرام و توییتر دیگر فقط شبکههای اجتماعی نیستند؛ به نظر میرسد به صحنهای برای نمایش بدن تبدیل شدهاند! از کلیپهای جنجالی بانک اصفهان تا لایوهای مبتذل اینفلوئنسرهایی مثل مینا نامداری، مرز بین اعتراض و ابتذال روزبهروز محوتر میشود. اما سؤال اینجاست: آیا این پدیده واقعاً یک جنبش آزادیخواهانه است، یا صرفاً سوءاستفاده از بدن زنان برای جذب مخاطب و درآمدزایی؟
تحلیل روانشناختی و اجتماعی پدیده اینترنت برهنهها
همهچیز در فضای آنلاین بهشکل عجیب و غریبی جنسی شده است. این روزها تقریباً هر بار که در اینستاگرام یا ایکس (توییتر سابق) پرسه بزنید، ناخواسته به تصاویری میرسید که اگر آشکارا هرزهنگارانه نباشند، وجه جنسی پررنگی دارند. درست است که هرزهنگاری از همان ابتدای ایجاد اینترنت، انبوهی از کاربران را به سمت خود کشیده است، اما آنچه امروز با آن مواجهایم، چیز جدیدی است. گویا کل فرهنگ آنلاین بهشکل بیسابقهای جنسی شده است. کاربران در واکنش به هر اتفاقی، عکس های برهنه از خود منتشر میکنند و جاذبۀ جنسی داشتن به اصل اولیۀ ورود به فرهنگ آنلاین تبدیل شده است.
از سال ۱۴۰۱ تاکنون یکی از پرچالشترین و پربسامدترین محتواهای فضای مجازی تصاویری از بانوان مکشفهای است که در ملأ عام برهنه شده یا با لباسی حداقلی در منظر مردم حضور مییابند. این افراد معمولاً علاوه بر چنین پوششی در برابر واکنشهای مردم دست به رفتار افراطی میزنند. این کلیپها به سرعت در فضای مجازیوایرالشده و واکنشهای زیادی را به خود جلب میکنند. چندی پیش کلیپی از یک خانم میانسال اصفهانی با پوششی حداقلی در یکی از بانکهای اصفهان منتشر شد که کارمند بانک حاضر به ارائه خدمات به او نشده بود. مطابق معمول به سرعت این تصاویر در فضای مجازی منتشر شد. با نگاهی به نظرات مخاطبان درمییابیم که عده بسیاری از بازدیدکنندگان این عمل را تقبیح کرده، برخی به قوانین پوشش در ایران و جهان اشاره کردند و برخی نیز معتقدند نباید در مخالفت با حجاب هم زیادهروی کرد و به چنین اعمالی روی آورد.
عدهای هم موافق این عمل بوده و این کار را نشانه شجاعت و یا حتی عملی اعتراضی خواندند و عنوان کردند که برای مخالفت با جمهوری اسلامی هرگونه رفتاری لازم است و کارمند بانک حق ندارد از دادن خدمات به این زن خودداری کند. اما نظرات مخالف با این عمل تنها به قشر مذهبی یا طرفدار حجاب، معطوف نمیشود و با اندک بررسی میتوان فهمید که اقشار مختلف مردم با سلایق و اعتقادات متفاوت با چنین عملی موافق نیستند.
شاید محتواها به قول نمایش موزیکال خیابان کیو(۲۰۰۳)، برای پورنوگرافی ساخته شده باشد، ولی وبسایتی که قبلاً توییتر نام داشت حالا انگار تحت سیطرۀ پورنوگرافی درآمده است. تقریباً تمام پستهای ایکس، هرچقدر هم خنثی باشند، پاسخهایی به دنبال دارند که یا در آنها نوشته شده است «NUDES IN BIO» (تصاویر برهنه در بیو) یا واقعاً محتوایی پورنوگرافیک نشان میدهند. اخیراً مطلبی دربارۀ یکی از مجموعههای تلویزیونی شبکۀ هیستوری با عنوانتنهاپست کردم. تنها برنامۀ واقعنمایی است که در آن افراد به حال خود رها میشوند و گاهی باید خرسها را از خود دور کنند. درمیان پاسخها، یکیشان تصویر زنی بسیار انعطافپذیر را نشان میداد که کاملاً برهنه بود. تصاویر برهنۀ معمول و کاملاً گریزناپذیرِ ایکس تاحدی بهخاطر عملیاتهای اسپمی هستند که هدفشان ظاهراً، مثل هر عملیات اسپمی در اینترنت، خالیکردن جیب برخی کاربران بیچاره است. اما این تصاویر همچنین مصداق بارز چیزی هستند که اسمش را اینترنت برهنهها گذاشتهام: فضایی که در آن همهچیز (تکتک تبلیغات، میمها و بحثها) به سکس فروکاسته میشود. البته نه رابطۀ جنسی واقعی. حتی «نود در بیو»هایی که همهجا هستند وعده نمیدهند که شما، کلیککنندۀ سادۀ روی تبلیغ، با زنی که در تصویر است رابطۀ جنسی خواهید داشت. بلکه در اینترنتِ برهنهها رابطۀ جنسی یعنی قدرت و ارزشمندی، و هدفْ اندوختن آن است، هدفی هم جز صِرف داشتنش در کار نیست، مثل مبلی گرانقیمت که نمیتوان رویش نشست. پس روال به این صورت است: اندوختن سکس، نمایش سکس، سکس بهمثابۀ بازاری رقابتی، سکس بهمثابۀ ابزاری اقتصادی، سکس بهمثابۀ درمان هر دردی، سکس بهمثابۀ حربۀ اخلاقی؛ اینترنت برهنهها چندان ربطی به خودِ رابطه جنسی ندارد، بلکه بیشتر به چیزهایی مربوط میشود که این رابطه نماد آنهاست.
مشکل اینترنت برهنهها خودِ تصاویر برهنهای نیستند که در منشنها میآیند، هرچند این تصاویرْ بینهایت آزارندهاند -هروقت مطلبی دربارۀ لیگ ملی فوتبال یا کتاب مقدس پست میکنم، خداخدا میکنم عکسهای ساخته شده توسط هوش مصنوعی از اندام جنسی وارد کامنتها نشود. مشکل این است که در اینترنت برهنهها همهچیز جنسیسازی میشود و این مسئله حالا دارد کمکم به کل اینترنت سرایت میکند. میتوان آن را در بخش نظرات مطالب معمولیِ اینستاگرام و ویدئوهای یوتیوب یا در سخنان شدیداللحن مفسران سیاسی محافظهکار مشاهده کرد که از این عصبانیاند که چرا دیگر دانشجویان سکسی نیستند یا چرا نوجوانها دیگر در صندلی عقب ماشین رابطۀ جنسی برقرار نمیکنند. همینطور در نشریات چپگرا که شدیداً باور دارند اگر ستارگان سینمای ما سکسیتر بودند و مداخلۀ بازار آزاد را کاهش میدادیم همهمان نیروی جنسی بیشتری میداشتیم.
این اوضاع از کجا شروع شد؟
علاقه به رابطۀ جنسی (حتی بحث عمومی بیهوده دربارۀ آن) اصلاً چیز جدیدی نیست. من در دهۀ۱۹۹۰بزرگ شدم، زمانیکه رسوایی استیضاح کلینتون، مجلات مردان، قدرت دختران و فرهنگ پاکدامنی اوانجلیکال دست در دست هم داده بودند تا فضایی بسازند که در آن وجه جنسی زن در آنِ واحد مطلوب و منزجرکننده باشد. اما اینترنت برهنهها فرق دارد. با آنلاینشدن فرهنگ، هزینۀ ورود به همۀ فعالیتهای فرهنگیْ نوعی نمایش شده است: داشتن رابطۀ جنسی ضروری نیست، اما لازم است طوری نشان داده شود که انگار همیشه برای آن آمادهایم.
در دهۀ گذشته، سه تغییر بزرگ در فرهنگ اینترنت بیشترین تأثیر را در این ماجرا داشتهاند. اولی ظهور اُنلیفَنز است. سال۲۰۱۶، تیموتی استوکلی، کارآفرین بریتانیایی، این پلتفرم را راهاندازی کرد که دست تولیدکنندگان محتوا (ازجمله محتوای جنسی) را میگذارد در دست افرادی که حاضرند بابت تماشای این محتوا و بعضاً مراوده با تولیدکنندهاش پول بدهند. گرچه بعضی تولیدکنندگان محتوا در اونلیفنز یوتیوبر و شخصیتهای ورزشی و اینفلوئنسر هستند، اما خیلی از آنها برای مشترکان خود محتوای جنسی میسازند. این پلتفرم به تولیدکنندگان محتوا بابت تجاریسازی مراودات خود در شبکههای اجتماعی پاداش میداد و، با توجه به اینکه عملاً هرکسی میتوانست چنین محتوایی تولید کند، بازاریابی سکس را به فضاهای عمومیتر منتقل کرد.
عامل دوم متأثر از خردهفرهنگ اینترنتی نوپایی است که ریشه در مخزنیهای سنتی دارد. مخزنی شیوهای است که اغوای زنان (یا «طعمهها») را به نوعی بازی و سرگرمی تبدیل میکند.چطور مخ دخترها را بزنیم!اثر اریک وبر در سال۱۹۷۱منتشر شد. اما گونۀ جدیدی از اینفلوئنسرها در شبکههای اجتماعی فهمیدهاند که فروش چنین توصیههایی میتواند بسیار سودآور باشد. آنها به دنبالکنندگان خود میگویند که رابطۀ جنسی با زنان از اصلیترین اهداف زندگی است و خودِ زنان را هم در بهترین حالت زودباور و در بدترین حالت دغلباز تصویر میکنند. هدفْ خودِ رابطۀ جنسی نیست، بلکه نمایش آن است، یعنی باید هرطور شده تو را مردی بدانند که با بیشترین تعداد زنان رابطۀ جنسی داشته است. مخزنها برای برنامههای تفریحیای که میفروشند زبان خاصی هم ساختهاند: «نیم» به زنانی ارجاع دارد که ظاهرشان (از نظر آنها) کموبیش قابلقبول است، چَد به مردان آرمانی و عمدتاً خیالی ارجاع دارد و استِیسی به زنانی که این مردان افتخار بودن با آنها را دارند.
گونۀ محبوب:۳۰۴
این عدد را اگر در ماشینحساب بنویسید و برعکس نگاهش کنید شبیه کلمۀ HOE به معنی روسپی میشود) هم هر زنی است که هرجا و هروقتی هر کاری بکند.) اتفاق سوم، یعنی جدیدترینش، خرید توییتر توسط ایلان ماسک است. او تغییراتی در این پلتفرم داد تا هر کاربری که حاضر باشد تیک آبی را بخرد در صورت وایرالشدن مطالبش کسب درآمد کند. هیچ مطلبی هم زودتر از مطالب مربوط به رابطۀ جنسی وایرال نمیشود. وقتی کاربرانِ دیگر هم کمکم به زبان تولیدکنندگان محتوای اونلیفنز و اینفلوئنسرهای مخزنی روی آوردند، اینترنت برهنهها به سرعت بیسابقهای رسید.
اینکه همه در فضای مجازی دربارۀ اندامهای جنسی فلان بازیگر داد و قال راه بیندازند و بگویند او به «ووک» پایان داده، کسی را از لحاظ جنسی آزادتر یا راضیتر نمیکند. بلکه داشتن جذابیت جنسی به نقش دیگری تبدیل شده که افراد باید در فضای آنلاین و حتی آفلاین به نمایش بگذارند. اینترنت جایی است که رابطۀ جنسی را همچون هدف نشان میدهند، چیزی که باید به آن برسید، وگرنه بیارزش هستید (مگر اینکه زنی جوان باشید که در آن صورت باید خود از لحاظ جنسی خواستنی نشان دهید، اما ترجیحاً هیچوقت رابطه نداشته باشید، ولی جوری هم نشان ندهید که رابطه ندارید، نکند یک وقت اُمُل جلوه کنید). همه باید جذاب باشند تا شما بخواهید با آنها رابطه برقرار کنید و همهچیز (افراد، محصولات، فیلمها) هم باید جنسی باشد. هیچیک از این اتفاقات رابطۀ جنسی را برای انسانهای واقعی آسانتر نمیکند. اینترنت برهنهها بر پایۀ این باور ساخته شده که راه صحیح پیشبرد زندگی، داشتن جذابیت جنسی و از آن مهمتر، نمایش آن است.
علاج اینترنت برهنهها تأکید بر شیوهای بدیل است، اینترنتی که در آن تعقیب و نمایش جاذبۀ جنسی هدف اول زندگی نیست. یکوقتی گزارشگری ازلسآنجلس تایمزدربارۀ چرایی روابط جنسیِ کم در میان نسل زد مطلبی نوشت و خانم جوانی در پاسخ به او گفته بود «شاید لازم نباشد آدم همیشه دلمشغول رابطۀ جنسی باشد. شاید جواب سؤالتان این باشد که آدم ممکن است در زندگیاش کارهای دیگری هم بکند و اولویتهای دیگری هم داشته باشد، یا کلاً علاقهای به این کار نداشته باشد.»
قوانین پوشش در کشورهای دنیا
قانون پوشش در کشورهای دنیا اعم از مسلمان و غیر مسلمان طیف گستردهای دارد. اکثر کشورها برای حضور در ادارات، دانشگاهها و مراکز دولتی قوانین پوشش خاصی دارند که ممکن است با جوامع اسلامی هم متفاوت باشد، اما افراد برای دریافت خدمات ملزم به رعایت این قوانین هستند. در برخی موارد الزام به پوشیدن کت و شلوار یا دامن رسمی برای افراد در بانکها و وزارتخانهها یا ممنوعیت پوشیدن شلوارک،تیشرت، لباسهای باز یا نامرتب در محیط کار وجود دارد. در برخی کشورها رنگ موی غیر طبیعی در دانشگاهها مانند صورتی و سبز ممنوع است. در واقع همه کشورها برای حضور در محیط کارهای رسمیDress Code دارند، حتی اگر کشور سکولار باشند. برهنه شدن به دلیل توهین به عفت و نقض حریم عمومی و نیز در جهت حفظ امنیت روانی کودکان و همچنین جلوگیری از هرج و مرج اجتماعی ممنوع است و این کشورها نمیخواهند خیابان به صحنه هرزه نمایی تبدیل شود.
در برخی ایالتهای آمریکا (مثل فلوریدا)، ورود با لباس حداقلی به بانک یا رستوران میتواند باعث ممنوعیت ورود شود. در برخی از کشورهای اروپایی اگر کسی به طور غیرمتعارف برهنه یا کملباس به یک بانک یا اداره برود، ممکن است به دلیل اختلال در نظم عمومی یا توهین به عفت عمومی از او شکایت شود یا خدمات به او ارائه نشود. برخی مکانها (مثل رستورانهای لوکس یا بانکها)دِرِس کد (Dress Code) دارند و ممکن است به افراد با پوشش نامناسب اجازه ورود ندهند. در برخی مکانهای خصوصی مثل بانکها، هتلها و شرکتها حتی اگر قانون دولتی وجود نداشته باشد، این مؤسسات میتوانندسیاست پوشش خود را تعیین کنندو در صورت عدم رعایت، از ارائه خدمات خودداری کنند.
یعنی اگر از جنبه قوانین مدنی یا امنیتی هم به پوشش بنگریم، این امر معمولاً مطابق سیاستها و قوانین کشورها تعیین میشود و افراد در پوشش در چنین محیطهایی آزاد نیستند. این استانداردهای پوشش در جوامع مختلف غیر از رعایت احکام دینی، در راستای حفظ حرفهایگری، رعایت امنیت و جلوگیری از حواسپرتی است, و حتی در کشورهایی که در آنها بحث حجاب مطرح نیست هم برای انجام کارهای اداری و بانکی افراد ملزم به رعایت حدی از پوشش بر اساس قوانین آن کشور هستند.
حق انتخاب پوشش یا تخریب سرمایههای اجتماعی؟
علاوه بر اینها انتشار کلیپهای برهنگی و ترویج پوشش حداقلی در جامعه، صرفاً یک اعتراض خودجوش نیست، بلکه بخشی از مهندسی اجتماعی برنامهریزیشده است که با هدف گسست نسل جوان از هویت دینی و ارزشهای فرهنگی طراحی شده است. این پدیده با سوءاستفاده از شعارهای آزادی،حجاب را به یک امر سیاسی تقلیل میدهد و از زنان بیحجاب و حتی برهنه به عنوان نماد شجاعت، قهرمان سازی میکند. این پدیده با سوءاستفاده از شعارهای آزادی، حجاب را به یک امر سیاسی تقلیل میدهد و از زنان بیحجاب و حتی برهنه به عنوان نماد شجاعت، قهرمان سازی میکند. رسانهها نیز با بزرگنمایی موارد محدود، تصویری مخدوش وتقلیلگرایانهاز جامعه ایران ارائه میدهند و در حالی که میلیونها زن محجبه و با پوشش مناسب هر روز در جامعه حضور مییابند، روی کلیشه برهنگی مانور میدهند. این جریان بیش از آنکه درباره حق انتخاب پوشش باشد، به دنبال دوقطبیسازی جامعه، تخریب سرمایههای اجتماعی و ایجاد بیثباتی سیاسی است.
پدیده اعتراض با بدن نوعی از مبارزه و اعتراض است که بدن انسان را به ابزاری برای اعتراض سیاسی و اجتماعی تبدیل میکند. این امر ریشه در نظریات فمنیستی و جنبشهای اعتراضی قرن۲۱دارد. در واقع نوعی از استفاده عمدی از بدن برهنه یا نیمه برهنه در فضای عمومی رسانهها، برای بیان اعتراض، با این ادعا که «این بدن من است، پس حق دارم آن را نمایش دهم» که با هدف شوکرسانی، جلب توجه رسانهها و به چالش کشیدن هنجارهای اخلاقی حاکم صورت میگیرد.
این امر در ایران با تقابل با حجاب شرعی صورت میگیرد و با بزرگنمایی و دستکاری رسانهای اتفاق میافتد. این کار هدف جلب توجه فوری رسانهها را فراهم میکند اما به دلیل ناهمخوانی فرهنگی در ایران عملی شکست خورده است. زیرا در فرهنگ ایرانی اسلامی نه یک اعتراض بلکه یک هنجارشکنی غیر قابل پذیرش است. این را از طیفهای مختلف مخالف این عمل در نظرات پستهای صفحات مجازی میتوان شاهد بود. رسانههایی از این امر نه برای حمایت واقعی زنان بلکه در راستای بیاخلاق نشان دادن مردم سو استفاده میکنند. از طرفی رسانههای مدعی، از این امر نه برای حمایت واقعی زنان بلکه در راستای بیاخلاق نشان دادن مردم سو استفاده میکنند!!! علاوه بر این مطالبات اصلی مردم ایران اقتصادی است و اگر صرفاً مطالبات زنان را هم در نظر بگیریم، مقابله با تبعیض جنسیتی و درخواست کسب حقوق برابر هم در سایه چنین رفتاری به حاشیه رفته و گم میشود... تکرار این تصاویر موجب میشود مخاطبان به مرور نسبت به آن بیتفاوت شوند و با عادیسازی از این امر حساسیتزدایی شود. تجربه نشان میدهد اعتراض با بدن در جوامع دینی عموماً به بنبست میرسد. اما عادی سازی این امر در جامعه با تکنیکهای رسانهای و اثرگذاری بر مخاطب ایرانی امری است که نتایج غیر قابل جبرانی بر جامعه دارد. حتی برخی فمینیستها معتقدند استفاده از بدن زن برای اعتراض به نگاه کالایی به آنان دامن میزند و موجب نفی کرامت انسانی میشود. زیرا انسان را صرفاً بدن او معرفی میکند و جنبههای عقلانی، اخلاقی و روحانی او را نادیده میگیرد و این امر نه برای حمایت از زنان ایرانی، بلکه برای ساخت روایت ایران هراسانه به کار میرود.
عادی سازی برهنگی با عملیات رسانهای و استفاده از الگوریتم اینستاگرام
تکرار پیامهای رسانهای در بلندمدت است که میتواند نگرشها و باورهای مخاطبان را شکل دهد. نمایش مکرر چنین کلیپهایی ممکن است به تدریج حساسیتزدایی کند و رفتارهای غیرمتعارف را عادی جلوه دهد. این کلیپها معمولاً با قاببندیِ «آزادیخواهی» یا «اعتراض» ارائه میشوند تا مخاطب را به سمت پذیرش آن سوق دهند، در حالی که اهداف پشتپرده دیگری مانند تخریب هنجارهای دینی یا ایجاد شکاف اجتماعی وجود دارد. اگر کلیپهای برهنگی یا هنجارشکنی به صورت مکرر و گسترده نمایش داده شوند، ممکن است برخی کاربران بهتدریج آن را به عنوان یک «هنجار جدید» بپذیرند، حتی اگر در واقعیت چنین نباشد، اگر کلیپهای برهنگی یا هنجارشکنی به صورت مکرر و گسترده نمایش داده شوند، ممکن است برخی کاربران بهتدریج آن را به عنوان یک «هنجار جدید» بپذیرند، حتی اگر در واقعیت چنین نباشد.
برهنگی به عنوان آزادی!
اگر شبکههای اجتماعی یا رسانههای معارض، تمرکز خود را روی «برهنگی به عنوان آزادی» بگذارند، این موضوع را در کانون توجه قرار میدهند و مسائل دیگر (مثل مشکلات اقتصادی یا فرهنگی عمیقتر یا مسائل زنان) را کم رنگ میکنند. این کار باعث میشود مخاطب احساس کنداین مسئله، دغدغه اصلی جامعه است.از طرفی افراد زمانی که احساس کنند نظرشان در اقلیت است، از ترس انزوا، سکوت میکنند. این سکوت به تدریج باعث میشود صدای اکثریت پررنگتر به نظر برسد، حتی اگر واقعاً این طور نباشد. اگر کاربران احساس کنند «اکثر مردم با برهنگی موافقند» (به دلیل حجم بالای کلیپها و کامنتهای مثبت)، ممکن است طرفداران حجاب از ترس طرد شدن، کمتر ابراز نظر کنند. این اثر در فضای مجازی قویتر است، چون کاربران نمیتوانند دقیقاً ارزیابی کنند که اکثریت واقعی چه فکری میکنند.پلتفرمهایی مانند اینستاگرام و توئیتر محتوای جنجالی و تعاملی را برای افزایش تعامل تقویت میکنند. هرچه پستیلایک، کامنت یا گزارش بیشتری دریافت کند (حتی واکنشهای منفی)، الگوریتم آن را جذاب تشخیص داده و به کاربران بیشتری نمایش میدهد. این سیستم باعث میشود محتوای شوکهکننده یا هنجارشکن، حتی اگر موردپسند نباشد، به سرعت پخش شود.
کاربران نیز ناخواسته به این فرآیند دامن میزنند. اشتراک محتوا برای انتقاد، استفاده از هشتگهای ترند یا حتی تماشای کوتاه آن، سیگنال مثبتی به الگوریتم میدهد. در نتیجه، پلتفرمها با نمایش محتوای مشابه به کاربران، این تصور غلط را ایجاد میکنند که چنین رفتارهایی همهگیر شدهاند، در حالی که ممکن است واقعیت نداشته باشد. پلتفرمها با نمایش محتوای مشابه به کاربران، این تصور غلط را ایجاد میکنند که چنین رفتارهایی همهگیر شدهاند، در حالی که ممکن است واقعیت نداشته باشد. رسانههای داخلی باید به جای انکار این اعمال، باید به باز تعریف گفتمان حجاب بپردازند و فضای گفت و شنود انتقادی را ایجاد کنند. آنچه مسلم است در برابر چنین هجمهای افزایش سواد رسانهای نیز در کنار گفتگوهای انتقادی وبینالنسلیمؤثر خواهد بود و قطعاً کار ایجابی در حوزه حجاب بر کار سلبی در این زمینه ارجح است. اگر به ریشههای اجتماعی این مسئله و کلانتر از آن به موضوع کرامت زنان، ارتقا جایگاه و منع تبعیض علیه آنان بپردازند، قطعاً نتایج مثبتی در این قضیه خواهند رسید.