یکشنبه / ۱۲ اَمرداد ۱۴۰۴ / ۰۱:۰۱
کد خبر: 31315
گزارشگر: 548
۱۵۴۹
۰
۰
۱
سلطان قلب ها شیمی‌درمانی را آغاز کرد

عارف خواننده در نبرد با سرطان

عارف خواننده در نبرد با سرطان
عارف عارف‌کیا، خواننده پیشکسوت موسیقی پاپ ایران، از تشخیص تومور خوش‌خیم و آغاز شیمی‌درمانی در آمریکا خبر داد. این هنرمند ۸۴ ساله پس از مشاهده خونریزی داخلی در دبی، تحت درمانهای تخصصی قرار گرفته است.

آسیانیوز ایران؛ سرویس فرهنگی هنری:

عارف عارف‌کیا، اسطوره موسیقی پاپ ایران، در پیامی ویدیویی از صفحه اینستاگرام دخترش از تشخیص سرطان و آغاز شیمی‌درمانی خبر داد. هنرمند ۸۴ ساله با آرامش خاصی این تومور را "خوش‌خیم" توصیف کرده و اطمینان داد تحت درمانهای تخصصی قرار دارد. داستان کشف بیماری به زمانی بازمی‌گردد که عارف‌کیا در دبی دچار خونریزی داخلی شد. پس از بررسی‌های پزشکی، وجود توموری در ناحیه آپاندیس تشخیص داده شد. او که همواره به سلامت خود اهمیت می‌داد، بلافاصله برای دریافت بهترین درمان راهی آمریکا شد.

این چهره محبوب که از او به عنوان "سلطان قلب‌ها" یاد می‌شود، از دهه ۱۳۳۰ با صدای گرم و اجراهای ماندگارش به ستاره‌ای بی‌بدیل تبدیل شد. مهاجرت او پس از انقلاب مانند بسیاری از هنرمندان هم‌نسلش، فصل جدیدی در زندگی حرفه‌ای او ایجاد کرد. حالا با این خبر، هزاران طرفدار او در سراسر جهان برای سلامتی این هنرمند محبوب دعا می‌کنند. اما سوال اینجاست: وضعیت دقیق سلامت عارف‌کیا چگونه است؟ دوره درمان چقدر طول خواهد کشید؟

جزئیات پزشکی

  • نوع تومور

    خوش‌خیم (غیرسرطانی) در ناحیه آپاندیس
  • روش تشخیص

    پس از بررسی خونریزی داخلی در دبی
  • روند درمان

    شیمی‌درمانی در مراکز تخصصی آمریکا
  • پیش‌آگهی

    با توجه به خوش‌خیم بودن، پاسخ به درمان مطلوب است

سوابق هنری درخشان

  • آغاز فعالیت حرفه‌ای از دهه ۱۳۳۰ در رادیو
  • از پایه‌گذاران موسیقی پاپ نوین ایران
  • مهاجرت به آمریکا پس از انقلاب ۵۷
  • اجراهای ماندگار با ارکسترهای بزرگ
  • تأثیرگذاری بر نسل‌های بعدی خوانندگان

واکنش‌های جامعه هنری

  • پیام‌های حمایتی هنرمندان هم‌نسل
  • نگرانی طرفداران در شبکه‌های اجتماعی
  • برگزاری مراسم دعا برای سلامتی او
  • یادآوری خاطرات اجراهای به یادماندنی

بیوگرافی عارف؛ عارف عارف کیا کیست؟!

عارف خواننده بزرگ ایرانی است همه ما با آثار درخشان او خاطره داریم؛ عارف عارف کیا در سال 1319 در شهر تهران متولد شد. مادرش اصالتا اردبیلی و مادربزرگش اهل باکو آذربایجان بود. مادربزرگش در روسیه درس خوانده و بعدها به دلیل جنگ جهانی دوم به ایران آمده بودند. پدر عارف نیز راننده کامیون بوده و بیشتر اوقات در سفر می‌بود. همین موضوع باعث شد تا درنهایت پدر و مادر او از هم جدا شوند. بعد از جدایی، عارف پیش پدر و نامادری خود بزرگ شد. در این دوران و با توجه به قحطی دوران جنگ، بیماری در سراسر کشور جولان می‌داد و عارف نیز به دلیل بی مهری نامادری، سخت بیمار شد. مادر اصلی عارف نیز با توجه به این موضوع، موفق شد سرپرستی پسرش را به عهده بگیرد.

تحصیلات

عارف به دبستان و دبیرستان تمدن رفت که در همان کوچهٔ شیروانی قرار داشت. در ایام جوانی نیز به هنرستان صنعتی (واقع در انتهای خیابان قوام‌السلطنه تهران یا 30 تیر کنونی) رفت و در رشتهٔ درودگری مشغول به تحصیل شد و دیپلمش را از آنجا گرفت. عارف در دوران تحصیلش درس خوان نبود و مسائل را فرمولی محاسبه نمی‌کرد، اما خیلی باهوش بود، به‌طوری‌که باعث تعجب معلم‌ها می‌شد.

آشنایی با موسیقی

عارف عنوان کرده است که اولین علاقه او به موسیقی از طریق رادیو ممکن شد. رادیویی که در خانه آن‌ها قرار داشت، مستقیما رادیو باکو را گرفته و عارف نیز از کودکی به موسیقی‌های اصیل آذربایجانی گوش میداد. همین موضوع و علاقه فراروان خانواده به موسیقی باعث شد تا عارف نیز جذب دنیای موسیقی شود. عارف علاقهٔ فراوانی به موج نوین موسیقی پیدا کرده بود و ترانه‌های اجرا شده از ویگن، محمد نوری و… را با جدّیت دنبال می‌نمود؛ به‌طوری‌که هر ترانه‌ای که از رادیو پخش می‌شد را در دفترچه‌ای به زیبایی یادداشت می‌کرد و سعی می‌کرد آن‌ها را بلافاصله اجرا نماید. از آنجایی که تصویرگر خوبی بود کنار هر ترانه تصویری از آن ترانه را می‌کشید. در این دفترچه بیش از 50 ترانه وجود داشت که آن را به یکی از بهترین دوستان دوران جوانی‌اش هدیه کرد. خود او در این باره گفته است:

من پدر و مادرم اردبیلی هستند، بچه که بودم پنج یا شیش سال داشتم می خوندم و خیلی هم غم انگیز می خوندم. همسایه ها می گفتن اگه سنش بیشتر بود فکر می کردیم عاشق شده. اون موقع جنگ جهانی دوم بود و آذوقه گیر نمی اومد. من مریض بودم مریضی که شکمم بزرگ می شد و پاهام لاغر. کمبود پروتئین داشتم. پدر و مادرم از هم جدا شده بودن و بابام اجازه نمی داد که مادرم زیاد بیاد سراغم ولی مادرم که دکتر بود هر وقت می اومد به من می رسید و یه مقدار بهتر می شدم ولی باز می رفت. این غم در صدای من از اون موقع بود و خیلی غم انگیز می خوندم تا زمان دریاچه نور که زندگی ام بهتر شد و این غم از صدام رفت. ولی غم که رفت انگار احساسم رفت از اون به بعد مجبور شدم اون حس رو خودم ایجاد کنم.

کارگری

عارف در دوران تحصیل در کارخانه لاستیک‌سازی بی‌اف گودریچ به عنوان کارگر ساده مشغول به کار شد. از آنجایی که در هنرستان زبان آلمانی را فراگرفته بود، خیلی زود در کارخانه پیشرفت کرد. همچنین عارف به همراه یکی از دوستانش که یک نقاش حرفه‌ای بود مدتی را به طراحی بیلبوردهای تبلیغاتی پرداخت که از این راه نیز درآمد کسب کرد.

دوران معلمی و تدریس

بعد از کارگری در کارهای مختلف، عارف تصمیم گرفت شغل معلمی را دنبال کند. از همین رو عارف مجبور بود که 3 روز در هفته را در قزوین به تدریس بپردازد، به دلیل اینکه اتومبیل شخصی نداشت ساعت 5 صبح خانه را ترک می‌کرد و با هر وسیله‌ای خودش را به قزوین می‌رساند؛ چرا که می‌بایست 8 صبح سر کلاس حاضر می‌شد. اختلاف سنی عارف و شاگردانش کم بود چون خودش هم تازه دیپلم گرفته بود و سال قبل شاگرد مدرسه بود. او سعی می‌کرد هم با شاگردانش دوست باشد و هم سختگیر، تا آن‌ها درس‌ها را به خوبی یاد بگیرند.

خودنمایی در تالار فرهنگ

در دوران معلمی جشن پایان سال کلیه آموزشگاه‌ها در تالار فرهنگ برگزار شد که جمعیتی حدود 1000 نفر را در خود جای داده بود، مهمان ویژهٔ این مراسم از خانوادهٔ سلطنتی پهلوی بود. عارفِ جوان برای اجرای برنامه به روی سن می‌رود و با دیدن جمعیت تصمیم به برگشتن می‌گیرد! اما دیر شده بود. بالاخره او بر ترس خود غلبه کرده و به سمت میکروفون رفته و آوازش را اجرا می‌نماید، که مورد تحسین همگان قرار می‌گیرد.

کار در رادیو

تدریس عارف در مدرسه تنها سه روز در هفته بود. از همین رو عارف تصمیم گرفت به دنبال شغل دیگری به رادیو برود. او با مراجعه به رادیو به صورت کارآموز به این شغل و خوانندگی مشغول شد. یکی از روزهایی که عارف و جمشید (دوست عارف) برای ضبط آهنگ‌های‌شان به ساختمان تلویزیون می‌رفتند با یکی از کارمندان تلویزیون روبرو شدند. این شخص اسد منصور نام داشت که سازندهٔ آگهی‌های تلویزیون (مدیریت تلویزیون آگهی) بود و همچنین در مجلهٔ تهران مصوّر کار می‌کرد. عارف در مورد هم صحبتی‌اش با اسد منصور می‌گوید: «بهم گفت: می‌خوای توی جایگاه ویگن باشی؟ توی دلم خندیدم و گفتم شوخی می‌کنه! چون ویگن دست نیافتنی بود هیچ‌کس به گردپای او هم نمی‌رسید و آرزوی همه خواننده‌ها بود که کنارش باشن. جواب دادم: بله، حتماً. بهم گفت: این کارت منه، فردا بیا پیشم…» فردای آن روز بین عارف و اسد منصور قراردادی بسته شد که به موجب آن قرار شد که مدیریت برنامه‌های عارف توسط اسد منصور انجام شود (شامل خرید ترانه و آهنگ، اجرای برنامه تلویزیونی و …) و 30٪ کل درآمد را به عنوان حق‌الزحمه‌اش بردارد.

گروه گلدن رینگ

گروه گلدن رینگ (Golden Rings) اواسط دههٔ 40 خورشیدی توسط جمشید زندی شکل گرفت که ترانه‌های شاد و جوان‌پسندی را اجرا می‌کردند. اغلب این ترانه‌ها توسط سعید دبیری سروده می‌شد و همچنین نوازندگان گروه واروژ شبانی و فریبرز فرهادی بودند. پس از موفقیت «فیلم سلطان قلب‌ها» و بیشتر شدن محبوبیت عارف، جمشید زندی پیشنهاد یک کنسرت مشترک را به وی داد. پس از این کنسرت، عارف در اواخر سال 1347 خورشیدی به این گروه نوظهور پیوست. اما پس از مدتی از گروه جدا شد، چرا که خود را برای خواندن ترانه‌هایی به این سبک(راک اند رول) پیر می‌دید.

انقلاب 57

با وقوع انقلاب 57 عارف در ایران ماند و حتی برای انقلابی‌ها ترانه‌هایی را نیز اجرا کرد. او ترانه‌هایی مانند برادر بیا و دستهایم را بتو می‌دهم (جوانه) در این دوره کرد. آخرین برنامه‌ای که او در ایران اجرا کرد در یک جشن عروسی بود که از دید نیروهای کمیته مناسب و قابل قبول نبود. پس از پایان آن جشن، بین عارف و نیروهای انقلابی درگیری‌ای رخ داد. او می‌گوید: یه بار یه بچه‌ای که تفنگ یوزی دستش بود، گفت می‌خواستم بیام داخل خونه‌تون همتون رو بکشم. اگر هم اومده بود خب همه رو کشته بود. یه اتفاقی بود مثل همه اتفاق‌های دیگهٔ اون موقع. من دیگه به یه جایی رسیده بودم که می‌دونستم نباید بمونم وگرنه کشته می‌شم. پس از این درگیری، عارف تصمیم گرفت با پول ناچیزی که در اختیارش بود به آمریکا سفر کند تا به دوستان هنرمندش بپیوندد. او پس از 7 ماه حضور، ایران را برای همیشه ترک کرد و به لندن رفت.

اقامت در لندن

عارف در سال 1358 ایران را ترک کرده و به انگلستان رفت تا پس از یک توقف کوتاه، به آمریکا پرواز کند. اما همزمان با سفر او به انگلیس، سفارت آمریکا در تهران تسخیر شد و گروگان‌گیری آغاز گردید. به دنبال این رویداد، پاسپورت ایرانیان باطل شد و عارف ناچار شد در لندن بماند. او با منابع مالی محدود، به «نایت کلاب پارس» دعوت شد. با بهبود وضعیت مالی‌اش، عارف در ساختمانی که جنتی عطایی در آن زندگی می‌کرد ساکن شد. پس از مدتی، او کاباره‌ای را اجاره کرد که توسط سه ایرانی مدیریت می‌شد و برای مراسم افتتاحیه‌اش از جنتی عطایی، الهه، داریوش و فرامرز اصلانی دعوت به عمل آورد. چند روز پیش از افتتاحیه، داریوش انصراف داد و هایده به جای او دعوت شد. این رویداد نخستین تجمع 700 نفره ایرانیان در لندن پس از انقلاب بود. به دلیل مشکلاتی که میان ایرانی‌ها و عرب‌ها – که مشتریان قبلی آن کاباره بودند – پیش آمد، عارف به همکاری با جنتی عطایی سالن دیگری را تجهیز کرد و نام آن را «کومه» گذاشت. پس از مدتی، آشنایی با کاباره‌دار دیگری به نام «دارابی» و شراکت با او، فرصتی جدید و بهتر برای عارف فراهم آورد. بعد از ملاقات عارف با سفیر آمریکا در لندن، او موفق به دریافت اجازه ورود به آمریکا شد. اقامت کوتاه او در لندن 2.5 سال به طول انجامید.

موسیقی سلطان قلب ها

همان‌طور که همه شما می‌دانید، عارف با اثر سلطان قلب ها شناخته می‌شود. این ملودی ماندگار توسط انوشیروان روحانی بر روی کلام ساده‌ای از محمدعلی شیرازی با تنظیم منوچهر چشم‌آذر در سال 1347 برای فیلمی به همین نام ساخته شد. این ترانه با وجود اینکه «ترانهٔ فیلم» به مفهوم مدرن و شناخته‌شده‌اش نیست، اما در گذر سال‌ها آن قدر شهرت و ماندگاری یافته که چشم‌پوشی از آن غیرممکن به نظر می‌آید. ترانه‌ای که شاید به‌ظاهر ساده و حتی تا حدی بازاری و بیش از حد رقیق به نظر بیاید، اما در خود راز ماندگاری و «آن» ی را دارد که بسیاری از آثار جدی‌تر و موفق‌تر فاقد این عنصر جادویی بوده‌اند. فردین در «فیلم سلطان قلب‌ها» برخلاف دیگر آثارش که ایرج به جایش می‌خواند و او لب می‌زد، در این اثر عارف را جایگزین ایرج کرد. این جابجایی موجب شد که «ترانهٔ فیلم سلطان قلب‌ها» با دیگر آثار فردین تفاوت‌های چشمگیری داشته باشد. این تفاوت چه به لحاظ ترانه‌های فیلم و اشعار آن و چه به لحاظ ارکستراسیون و اجرا یک سر و گردن از تمام ترانه‌های قبلی فیلم‌های فردین بالاتر بود.

آرزوی بازگشت به ایران

عارف در سال‌های اخیر کشور امارات را برای سکونت انتخاب کرده که دلیل آن را فاصلهٔ کم 20 دقیقه‌ای با ایران می‌داند. او بیش از 10 سال هر شب (بجز ایام سوگواری) در دبی برنامه اجرا کرده و از این طریق با ایرانیان داخل کشور در ارتباط نزدیک بوده است. وی همیشه در برنامه‌هایش از آرزویش که بازگشت به ایران است سخن به میان آورده است. این حرف‌ها به گوش نیروهای امنیتی ایران رسیده و شروطی را برای بازگشت عارف تعیین نموده‌اند: نوشتن توبه‌نامه، فراموش کردن هنر خوانندگی، حضور در اجتماع کمتر از 5 نفر. این شروط برای عارف بسیار سنگین و دردناک بوده و همانند برخی از همکارانش به آن شروط نه گفته است. پس از اعتراضات بر حق مردم خرمشهر به دلیل بی آبی، عارف در پیامی گفت که آرزویش اینست که در شهرهای جنوبی ایران به «کشاورزی» بپردازد. عارف در این باره گفته است: حداقل اینه که هموطنان عزیز ایرانی من رو در ده سال گذشته حمایت کردن. من که نمی تونم برم اون ها رو ببینم، اونها ولی میان دبی و من می بینمشون. من ده ساله که توی دوبی هر شب می خونم. 54 سال سابقه کار، یک رابطه ای رو از قبل از انقلاب تا الان بین من و مردم ایجاد کرده و به همت مردم هنر دوست ایرانه که من هنوز در سن 73 سالگی می خونم و روی صحنه می رم.

عارف در این سن چگونه می‌خواند؟

هر کاری همت می خواد و من حساب شده این کار رو انجام می دم. برای اینکه آدم بتونه هر شب بیاد روی صحنه باید روز خوب بخوابه و ورزش هم بکنه. من بدن خودم رو خوب می شناسم. من یه جور آلرژی دارم که نسبت به خیلی چیزها حساسم کرده. دود سیگار و الکل و خیلی چیزهای دیگه رو اصلا نمی تونم تحمل کنم. باید آنتی هیستامین مصرف کنم و زیاد ورزش کنم. من هفته ای چند بار فوتبال بازی می کنم، فوتبال داخل سالن که شیش به شیش بازی می کنیم و باشگاه هم هر روز می رم. به غیر از اینا سونای داغ می گیرم که 80 درجه است و بعد بلافاصله حمام آب یخ می گیرم که باعث می شه به آرامش برسم. بعدش هم بیست دقیقه خواب عمیق می کنم وقتی که بیدار می شم، دنیا باهامه. اینا فرمولشه! و خب مردم هم میان... شما نمی دونی، همیشه پنج دقیقه اول برنامه هام، گریه زاری و بغل کردن مردم و مرور خاطراته، مثلا یه شب دیدم یه خانمی تنها گوشه سالن نشسته داره اشک می ریزه، اون با ترانه من خاطره ای داره که من نمی دونم چی بهش گذشته...

علایق دیگر عارف

من عاشق نقاشی بودم. به آبرنگ علاقه دارم. چون می دونین که آبرنگ یه جوریه که شما نمی تونین در اون اشتباه کنین مثل رنگ روغن نیست که بشه عوضش کرد. من کلاس های آقای شهبازی که استاد آبرنگ بود، می رفتم ولی خب وقت ندارم براش، چون باید هفت هشت ساعت نشست و کار کرد. خوانندگی اجازه نمی ده که به نقاشی برسم ولی علاقه داشتم و دارم.

زندگی شخصی و ازدواج

عارف قبل از دریافت دیپلم ازدواج کرد. او 4 بار ازدواج کرده که حاصل آن‌ها 4دختر به نام‌های سهیلا، سابرینا، نازلی و نیکیتا است که در اروپا و آمریکا زندگی می‌کنند. او همچنین یک پسر (به نام سهیل) داشت که در سن 41 سالگی به دلیل سرطان لوزالمعده در آلمان درگذشت.

تاثیر هنر عارف بر موسیقی ایران

عارف عارف‌کیا یکی از هنرمندان برجسته موسیقی ایران است که تأثیرات قابل توجهی بر موسیقی پاپ و سنتی ایرانی گذاشته است. او با صدای خاص و سبک منحصر به فردش، به عنوان یکی از پیشگامان موسیقی معاصر ایران شناخته می‌شود. در زیر به برخی از تأثیرات او بر موسیقی ایران اشاره می‌کنم:

توسعه موسیقی پاپ ایرانی

عارف با ترکیب عناصر موسیقی سنتی و پاپ، به شکل‌گیری و توسعه موسیقی پاپ ایرانی کمک کرد. او با استفاده از ملودی‌های سنتی و هماهنگ کردن آن‌ها با ریتم‌های مدرن، سبک جدیدی را معرفی کرد که مورد استقبال جوانان قرار گرفت.

ایجاد آثار ماندگار

بسیاری از آهنگ‌های عارف به عنوان آثار کلاسیک موسیقی پاپ ایرانی شناخته می‌شوند و هنوز هم در کنسرت‌ها و مراسم‌های مختلف اجرا می‌شوند. آهنگ‌هایی مانند “گل عشق” و “خواب و خیال” از جمله این آثار هستند.

تأثیر بر نسل‌های بعدی

عارف به عنوان یک الگو برای هنرمندان جوان‌تر عمل کرده است. بسیاری از خوانندگان و نوازندگان معاصر تحت تأثیر سبک و صدای او قرار گرفته‌اند و تلاش کرده‌اند تا عناصر او را در آثار خود بگنجانند.

معرفی فرهنگ ایرانی به جهانیان

عارف با اجرای کنسرت‌ها در خارج از کشور و انتشار آثارش به زبان‌های مختلف، فرهنگ و موسیقی ایرانی را به گوش جهانیان رسانده است. این اقدام باعث افزایش شناخت جهانیان از موسیقی ایرانی و هنرمندان آن شده است.

پیشرفت در عرصه‌های مختلف هنری

عارف علاوه بر خوانندگی، در زمینه‌های دیگر هنری نیز فعالیت داشته است، از جمله بازیگری و تهیه‌کنندگی، که این امر به گسترش دامنه تأثیرگذاری او کمک کرده است. به طور کلی، عارف عارف‌کیا نه تنها به عنوان یک خواننده موفق، بلکه به عنوان یک نماد فرهنگی در تاریخ موسیقی ایران شناخته می‌شود و تأثیرات او همچنان در عرصه موسیقی ادامه دارد.

https://www.asianewsiran.com/u/h10
اخبار مرتبط
در شبی به‌یادماندنی در شهر بدروم ترکیه، علی دایی، اسطوره فوتبال ایران، و ابراهیم حامدی (ابی)، خواننده سرشناس ایرانی، در یک مراسم خصوصی دیدار کردند. این رویداد که با حضور آرش، خواننده دیگر ایرانی، همراه بود، بازتاب گسترده‌ای در شبکه‌های اجتماعی داشت و بار دیگر نام دو چهره برجسته ایرانی را در صدر اخبار قرار داد.
وحید تاج، خواننده ایرانی، شامگاه ۲۸ فروردین تنها یک ساعت قبل از اجرای برنامه‌اش در تالار اندیشه حوزه هنری، به طور ناگهانی از حضور روی صحنه منع شد. این در حالی بود که تمام مجوزهای لازم اخذ شده و بلیت‌ها به فروش رفته بود. در نهایت، کنسرت دو زبانه تنها با اجرای خواننده آذربایجانی برگزار شد و بخش فارسی برنامه حذف گردید. منابع از احتمال ممنوع‌الکار شدن تاج به دلیل همکاری با خوانندگان زن در خارج از کشور خبر می‌دهند.
حسن ستار خواننده سرشناس لس‌آنجلسی که ازجمله هنرمندان ایرانی مقیم لس انجلس است، صدایش را از دست داد. حمید شب خیز مدیر و گرداننده ی شبکه ماهواره ای آی‌تی‌ان با اعلام خبر فوق گفت: متاسفانه ستار دیگر نمی‌تواند بخواند چون به یک بیماری خاص دچار شده و عوارض این بیماری باعث شده حنجره اش آسیب ببیند.
حمیدرضا قربانی خواننده، آهنگساز و پژوهشگر موسیقی در گفتگو با آسیانیوز گفت: مطالعه تاریخ موسیقی در بافت آسیا، چشم انداز فرهنگی غنی و متنوعی را در بر می گیرد که هزاران سال را در بر می گیرد. از موسیقی درباری باستانی چین تا سیستم‌های سنتی راگا در هند، تاریخ موسیقی آسیایی با ساختارهای پیچیده، سازهای منحصر به فرد و اهمیت فرهنگی عمیق آن مشخص شده است. این شاخه از موسیقی شناسی به بررسی چگونگی تکامل موسیقی در تمدن های مختلف آسیایی با توجه به تأثیرات اجتماعی-سیاسی، مذهبی و تکنولوژیکی می پردازد که توسعه آن را شکل داده است.
سوزان روشن، خواننده پاپ، با انتشار متنی در اینستاگرام، از تولد پسرش، آیدین، خبر داد. او با انتشار تصویری از فرزندش نوشت: «جشن ورود پسرم به عرصه زندگی» و نام او را با قلب آبی به اشتراک گذاشت. او نام فرزندش را آیدین گذاشته چون در مصاحبه ی قدیمی ای گفته بود که اسم عشقش آیدین را روی بچه اش می گذارد!
آسیانیوز ایران هیچگونه مسولیتی در قبال نظرات کاربران ندارد.
تعداد کاراکتر باقیمانده: 1000
نظر خود را وارد کنید