جمعه / ۲۴ اَمرداد ۱۴۰۴ / ۲۲:۳۵
کد خبر: 31674
گزارشگر: 548
۴۱۹۱
۰
۱
۱
ملودرامی با کلیشه‌های تکراری و شخصیت‌پردازی ضعیف

نقد فیلم آنجا، همان ساعت

نقد فیلم آنجا، همان ساعت
پس از هفت سال انتظار، "آنجا، همان ساعت" سیروس الوند بالاخره اکران شد؛ اما این ملودرام اجتماعی با شخصیت‌های تخت و قصه‌ای پیش‌بینی‌پذیر، نتوانست وعده یک اثر ماندگار را عملی کند. آیا این فیلم، نقطه ضعف دیگری در کارنامه اخیر الوند است؟

آسیانیوز ایران؛ سرویس فرهنگی هنری:

فیلم سینمایی آنجا، همان ساعت به تهیه‌کنندگی و کارگردانی سیروس الوند و محصول سال ۱۳۹۷ است که در ۱۸ تیر ماه ۱۴۰۴ در سینماهای سراسر کشور پیش روی علاقه‌مندان اکران شد. الوند که جزئی از سینمای بدنه به حساب می‌آید، به مانند هم‌نسلان خود در یک دهه اخیر بسیار کم‌کار شده و فیلم آنجا همان ساعت آخرین فیلم او محسوب می‌شود. فیلمی که سرانجام پس از هفت سال رنگ اکران را دیده و در قیاس به دیگر آثار الوند، گامی رو به عقب به حساب می‌آید.

فیلم قصه‌ای آشنا و از جنس ملودرام‌های دهه پنجاه دارد که کمی رنگ و بوی امروزی به خود گرفته و کلیشه‌ها نقش مهمی در شکل‌گیری قصه آن دارند. همان المان‌های آشنا و فضایی که تماشاگران سینمای ایران به ویژه قدیمی‌ترها، آشنایی تمام و کمال با آن داشته و الوند هم روی این آشنایی ذهنی حساب ویژه‌ای باز کرده است. آنجا همان ساعت، در همان ده دقیقه نخست با یک قتل به عنوان حادثه محرک فیلمنامه آغاز شده و سپس قصه در عرض بسط و گسترش پیدا می‌کند. الوند برای روایت قصه خود از فلاش‌بک و فلاش فورواردهای زیادی استفاده کرده که گاه زائد به نظر رسیده و قصه را متشتت می‌کند.

خلاصه داستان فیلم

در خلاصه داستان این اثر سینمایی آمده است: رعنا (معلم مقطع ابتدایی) و امیر (کارگر کارگاه بلور سازی) زندگی عاشقانه خود را در محله قدیمی، در حاشیه شهر آغاز کرده‌اند غافل از آنکه شیطنتی جنون آمیز خوشبختی ساده آن‌ها را نشانه گرفته است. این فیلم یک درام انسانی است که بر شخصیت پردازی صحیح وخلق فضایی اجتماعی تمرکز دارد. برخلاف بسیاری از آثار پرسروصدا، این فیلم روایتگر داستانی ساده اما عمیق است که باریتمی کند و صبر، ذهن و احساس مخاطب را به خود درگیر می کند. محور اصلی فیلم آنجا، همان ساعت نه صرفا داستان، بلکه شخصیت ها هستند؛ انسان هایی که درسکوت زندگی می کنند و در درون خود با بارهای عاطفی دست وپنجه نرم می کنند. الوند در این اثر سینمایی به درون شخصیت‌ها توجه بیشتری دارد تا به بیرون ‌آن‌ها. نگاه ها، مکث ها، فضاها، همگی بخشی از روایت هستند. شخصیت ها به جای آنکه درباره احساساتشان صحبت کنند، آن ها را زندگی می کنند و این دقیقا همان چیزی است که فیلم را از بسیاری آثار دیگر متمایز می کند‌. تضاد بین سکون بیرونی و آشوب درون، درطراحی شخصیت ها به شکل هنرمندانه ای به تصویر کشیده شده است. فیلم آنجا همان ساعت با لحنی شاعرانه، بی آنکه‌ به شعار و اغراق پناه ببرد، مخاطبش را به عمق تجربه ای انسانی، درباره این شخصیت ها می برد. آدم هایی معمولی، درشهری معمولی، اما با درونیاتی پر از داستان. فیلم نشان می دهد که هر انسان، جهانیاز درد، پشیمانی، امید و سکوت دارد که همین توجه به انسان خاموش، از آنجا همان ساعت یک اثر قابل تامل می سازد.

سامان پسر جوان به قتل رسیده و دوست‌اش داود که سرایدار باغ سرهنگ مقیم کانادا در محله‌ای قدیمی هستند، یک طرف ماجرا قرار گرفته و امیر و رعنا به عنوان زوجی جوان از طبقه زیر متوسط در طرف دیگر و وارطان مکانیک میانسال قدیمی محل هم میان این دو جبهه قرار گرفته است. طرح قتل در پرده نخست فیلمنامه و به میان کشیده شدن پای رعنا به آن در کلانتری، یک کاشت اطلاعات به حساب می‌آید تا تماشاگر را کنجکاو تماشای ادامه آن کند. بیان ماجرا از زاویه دید شخصیت‌های مختلف نیز ایده امتحان پس داده‌ای در ملودرام‌های متکی بر یک حادثه تکان‌دهنده به حساب می‌آید که البته در این فیلم قوام لازم را پیدا نکرده است. در نیمه میانی که نسبتا هم طولانی به نظر می‌رسد، منطق روایی دچار مشکلات اساسی شده و باورپذیری قصه نیز کمتر و کمتر می‌شود. بزرگترین سوالی که در ذهن تماشاگر به وجود می‌آید این است که چگونه در محله‌ای قدیمی و کلاسیک که همه یکدیگر را می‌شناسند، کسی از متاهل بودن رعنا اطلاعی ندارد! صبح زود بیرون زدن امیر و شب برگشتن او به خانه هم دلیل محکمی برای این موضوع نبوده و پایه‌های درام را کاملا لق می‌کند. از طرف دیگر، تقریبا هیچکدام از شخصیت‌ها هم پیش از رخ داده فاجعه دست به کاری نزده و منتظر می‌مانند که این قضیه وارطان را به عنوان قدیمی محله و دوست هردو طرف ماجرا شامل می‌شود.

 الوند که فیلمنامه‌های خوب و قابل دفاعی در کارنامه دارد، در آخرین ساخته سینمایی خود قید شخصیت‌پردازی را زده و کاملا در مسیر تیپ و تیپ‌سازی حرکت می‌کند. سامان و داود به عنوان شخصیت‌های اصلی فیلم، ربط چندانی به جوان‌های امروزی نداشته و حداقل مربوط به دو دهه قبل هستند. با لایه‌های نازک و اندکی که تماشاگر را به یاد تیپ‌های تکراری و کلیشه‌ای سینمای ایران می‌اندازند. امیر و رعنا هم قرینه آنها بوده و تخت و تک‌بعدی به نظر می‌رسند تا جایی که تماشاگر برای همدلی و همراهی با رعنا در مقام قهرمان فیلم کار سختی دارد! وارطان نیز تیپ آشنای مرشد محله و کاسب قدیمی است که فیلم هم اندک لحظات خوب خود را مدیون حضور اوست.

 آنجا همان ساعت هر چه به آخر نزدیک می‌شود، منطق داستانی خود را بیشتر از دست داده و به پایانی ختم می‌شود که می‌تواند نوعی ادای دین الوند به فیلم محبوب خود دست‌های آلوده باشد. سیروس الوند در مقام کارگردان بهتر عمل کرده و فیلم به لحاظ فنی سروشکل نسبتا خوبی دارد. به ویژه فیلمبرداری درخشان اصغر رفیعی‌جم که پس از مدت‌ها پشت دوربین رفته و تماشاگر را به یاد دوران درخشان نگاتیو می‌اندازد. بازی بازیگران فیلم نیز چندان چنگی به دل نزده و تنها چند لحظه تماشایی در بازی شهرام حقیقت‌دوست، امیرحسین فتحی و پرویز پرستویی مشاهده می‌شود که لا به لای حفره‌های بزرگ فیلمنامه گم می‌شوند. فیلم آنجا همان ساعت، از آن دسته فیلم‌هایی است که دیر ساخته شده و تکیه بیش از اندازه‌اش به کلیشه‌ها و حساب ویژه باز کردن روی حافظه ذهنی تماشاگر ، آن را از نفس انداخته است.

فیلم "آنجا، همان ساعت" با تکیه بر المان‌های آشنا و فضای ملودراماتیک دهه‌های گذشته سینمای ایران ساخته شده، اما نتوانسته از دام کلیشه‌ها فرار کند. یکی از ضعف‌های اصلی فیلم، شخصیت‌پردازی سطحی است. شخصیت‌هایی مثل رعنا و امیر، به‌جای عمق روان‌شناختی، بیشتر شبیه تیپ‌های تکراری سینمای ایران هستند.

ضعف در روایت

استفاده مکرر از فلاش‌بک و فلاش‌فوروارد، به‌جای کمک به پیشبرد داستان، باعث سردرگمی مخاطب شده است. همچنین، عدم باورپذیری برخی صحنه‌ها (مثل ناشناخته ماندن وضعیت تأهل رعنا در یک محله کوچک) ضربه بزرگی به ساختار دراماتیک فیلم زده است.

نقاط قوت فنی

فیلمبرداری اصغر رفیعی‌جم از معدود نقاط درخشان فیلم است که فضای محله قدیمی را با نورپردازی و ترکیب‌بندی‌های هنرمندانه به تصویر کشیده. همچنین، بازی پرویز پرستویی در نقش وارطان، یکی از معدود لحظات تاثیرگذار فیلم است.

نتیجه‌گیری

"آنجا، همان ساعت" اثری است که دیر به سینما آمد و با تکیه بر فرمول‌های قدیمی، نتوانست حرف جدیدی برای گفتن داشته باشد. اگرچه از نظر فنی قابل‌دفاع است، اما ضعف در فیلمنامه و شخصیت‌پردازی، آن را به یک تجربه متوسط تبدیل کرده است.

https://www.asianewsiran.com/u/h6E
اخبار مرتبط
«پارتی» سامان مقدم، فیلمی که در سال ۱۳۷۹ با پرداخت به مسائل سیاسی جنجال به پا کرد، امروز پس از دو دهه بیشتر از یک اثر جسورانه، سندی است بر محدودیت‌های هنرمندان آن دوران. در این مطلب به نقد و بررسی این فیلم می پردازیم.
مرد عینکی" جدیدترین ساخته تیم "فسیل" با بازی بهرام افشاری و کارگردانی کریم امینی این روزها روی پرده سینماهاست. اما برخلاف انتظارات، این فیلم نه کمدی موفقی است و نه اکشن جذابی. تحلیل ما نشان می‌دهد این اثر بیشتر شبیه کلیپی بلند است تا یک فیلم سینمایی حرفه‌ای.
"خیلی دور خیلی نزدیک" سیدرضا میرکریمی، پس از 21 سال همچنان به عنوان الگویی موفق از سینمای معناگرا شناخته می‌شود. این فیلم که در جشنواره فجر ۸۳ سیمرغ بهترین فیلم را کسب کرد، توانست نظر مثبت تمام منتقدان را جلب کند. در حالی که بسیاری از فیلم‌های معناگرای آن دوره به کلیشه‌های تکراری متوسل می‌شدند، میرکریمی با نگاهی ظریف و انسانی، داستان یک جراح مغرور (مسعود رایگان) را روایت کرد که در سفر بیابانی خود به دنبال پسر بیمارش، تحولی درونی را تجربه می‌کند. فیلم با وجود ریتم آرام و فضای درون‌گرای خود، توانست بیش از ۳۱۱ هزار مخاطب را به سالن‌های سینما بکشاند - رکوردی قابل توجه برای فیلمی از این ژانر.
آسیانیوز ایران هیچگونه مسولیتی در قبال نظرات کاربران ندارد.
تعداد کاراکتر باقیمانده: 1000
نظر خود را وارد کنید