سه شنبه / ۲۱ اَمرداد ۱۴۰۴ / ۲۰:۴۷
کد خبر: 31608
گزارشگر: 548
۲۱۰۸
۱
۰
۳
مرد عینکی: شاهکار کمدی یا تقلید ناشیانه از هالیوود؟

نقد و بررسی فیلم «مرد عینکی»

نقد و بررسی فیلم «مرد عینکی»
مرد عینکی" جدیدترین ساخته تیم "فسیل" با بازی بهرام افشاری و کارگردانی کریم امینی این روزها روی پرده سینماهاست. اما برخلاف انتظارات، این فیلم نه کمدی موفقی است و نه اکشن جذابی. تحلیل ما نشان می‌دهد این اثر بیشتر شبیه کلیپی بلند است تا یک فیلم سینمایی حرفه‌ای.

آسیانیوز ایران؛ سرویس فرهنگی هنری:

اگر از علاقه‌مندان سینما، به‌ویژه ژانر کمدی و طنز باشید، بی‌شک نام «فسیل» به گوش‌تان خورده است؛ یکی از پرفروش‌ترین فیلم‌های تاریخ سینمای ایران. «مرد عینکی» اکنون با همان تیم اصلی، به کارگردانی «کریم امینی»، نویسندگی «حمزه صالحی»، تهیه‌کنندگی «سیدابراهیم عامریان» و با بازی «بهرام افشاری» در نقش اصلی، روی پرده‌ی سینماست. این فیلم پنجمین اثر سینمایی از «کریم امینی» است به نویسندگی «حمزه صالحی» و از چهارشنبه 1 مردادماه بر روی پرده سینماهای کشور رفته است.  در این اثر کمدی هنرمندانی چون بهرام افشاری، مهدی هاشمی، هومن حاجی عبداللهی، سام نوری، آدریانو تولوزا، محمد حیدری، امیر کربلایی زاده، یدالله شادمانی نقش آفرینی کرده‌اند. 

خلاصه‌ی داستان فیلم مرد عینکی

[خطر لو رفتن قصه وجود دارد؛ اگر نمی خواهید داستان فیلم را قبل از دیدن بدانید، به تیتر بعدی مراجعه فرمایید]

«مرد عینکی» داستان مردی به نام «حلیم رایگان» است؛ مسئول نظافت سرویس بهداشتی یکی از پارک‌های شهر. اما قصه از جایی آغاز می‌شود که تصویر یکی از خطرناک‌ترین تروریست‌های جهان در دارک‌وب منتشر می‌شود که پنتاگون برای دستگیری‌اش سی میلیون دلار جایزه تعیین کرده؛ تصویری که در واقع، خودِ حلیم است! نیروهای امنیتی حلیم را که به‌خاطر سرکوفت‌های دیگران، نامش را به «کامبوزیا» تغییر داده، بازداشت می‌کنند و در جریان بازجویی‌ها مشخص می‌شود که تنها به‌خاطر یک فلاسک که یکی از کانال‌های فروش شارژ آن را به‌عنوان جایزه به او وعده داده بوده، حاضر شده عکس‌های شخصی‌اش از تمام زوایا و تصاویر مدارکش را در اختیار آن‌ها قرار دهد. همان‌ها نیز از این اطلاعات سوء‌استفاده کرده و او را به‌عنوان یک تروریست بین‌المللی جا زده‌اند. پس از آزادی، به‌خاطر جایزه‌ای که پنتاگون برایش تعیین کرده و همچنین کینه‌ای که بعضی از خلافکارهای بین‌المللی به‌علت ضربه‌ای که به آن‌ها زده از او دارند، حلیم میان این گروه‌ها دست‌به‌دست می‌شود و در نقاط مختلفی ازجمله چین و اکوادور، برای دستگیری‌اش دعوا به راه می‌افتد؛ تا جایی که چندین بار تا آستانه‌ی مرگ پیش می‌رود، اما هر بار به‌طرز معجزه‌آسایی نجات پیدا می‌کند....

آیا این فیلم ارزش دیدن دارد؟!

 آدم گاهی اوقات حیران می‌ماند از آنچه که روی پرده‌ی سینما می‌بیند. سوتفاهم نشود، درباره ساخته‌های امثال جیمز کامرون و آلفونسو کوآرون صحبت نمی‌کنیم و منظور همین فیلم جدید بهرام افشاری است که با حساب استاندارد سینمای ایران در سال‌های پس از کرونا و حتی تجربیات قبلی سازندگان همین قسم فیلم‌ها، همچنان حیرت‌انگیز به نظر می‌رسد و از خودتان می‌پرسید یعنی لشکری از آدم‌های بلند و کوتاه دور هم جمع شده‌ و پیش خودشان فکر کرده‌اند که دارند پوز مایکل بی را می‌زنند؟! امان از آدمیزاد و فکر و خیالاتش‌.

شاید بعد از تماشا پیش خودتان بگویید که سازندگان فیلم گفته‌اند کافی است بهرام افشاری را بگذاریم کنار مُشتی بازیگر فرنگی، از جمله یک خانم بلوند که دست‌وپا شکسته فارسی حرف می‌زند، و بعد فقط منتظر بمانیم تا مردم سینه‌زنان به سمت سالن‌های سینما هجوم بیاورند. خیلی با عقل جور در نمی‌آید و احتمالا در واقعیت، ساخته شدن این فیلم حکم نوعی دستخوش را داشته از طرف تهیه‌کننده به بهرام افشاری و کریم امینی بابت فروش دیوانه‌وار فسیل. افشاری که در سال‌های اخیر تبدیل شده به سوپرمن گیشه‌ی سینمای ایران، سعی داشته تا توانایی خودش را به‌عنوان یک ستاره و در زمینه‌ی اکشن هم به نمایش بگذارد اما یادش نبوده که ساختن کمدی-اکشن هالیوودی هم روی کاغذ به چیزی فراتر از نوشته‌های حمزه صالحی نیاز دارد و هم در صحنه به تکنسین‌هایی مسلط‌تر از کریم امینی.

وقفه طولانی بعد از تولید فیلم نشان می‌دهد که خود سازندگان مرد عینکی بهتر از بقیه به کیفیت محصول خود واقف بوده‌اند؛ اما ابراهیم عامریان (به‌عنوان‌ چهره‌ای مهم و موثر در سینمای امروز ایران) آن‌قدر زرنگ بوده تا چنین فیلم ضعیفی را به موقع و همزمان با «زن و بچه» روی پرده بفرستد، تا حاشیه امن فیلم دیگر و مهمش یعنی پیرپسر را حفظ کند. در نتیجه خطر چندانی »عامریان فیلم« را تهدید نمی‌کند، اما بهرام افشاری باید نگران نارضایتی و حتی عصبانیت تماشاگران فیلم باشد، که شاید به ضرر محبوبیت و روند موفقیتش‌ تمام شود. خلاصه انگار عده‌ای جدی جدی فکر می‌کنند که در هالیوود هم مثل اینجا شوخی شوخی فیلم می‌سازند اما مردم دیگر الکی الکی حاضر نمی‌شوند که برای دیدن چنین سوتفاهم‌هایی پول بدهند. وقتی که برای ساخت فیلمی بیشتر از قلب و مغز به دیگر اعضا و جوارح تکیه کرده باشند، برای تماشا هم نباید زیاد روی چشم حساب باز کنید تا حداقل درد و رنج کمتر شود.

بررسی فیلم‌نامه

فیلم‌نامه مرد عینکی را حمزه صالحی نوشته است. صالحی پیشتر از این نیز فیلم‌نامه فیلم فسیل را نوشته بود. با این تفاسیر عجیب نیست وقتی در فیلم‌نامه مرد عینکی هم با همان ایرادات بزرگی مواجهیم که در فسیل مواجه بودیم. در هر دوی این فیلم‌ها به جای داستان با موقعیت‌هایی پاره‌پاره و نامرتبط طرفیم که صرفا برای اینکه بامزه باشند در فیلم قرار گرفته‌اند. به شکل کلی فیلم‌نامه برآمده از چندین «ویدئوکلیپ» مجزاست که با نخ ضعیف پلات کلی فیلم به هم متصل شده‌اند. خبری از شخصیت نیست. خبری از تیپ‌های جدید هم نیست. در نهایت به جای شخصیت با چند تیپ تکراری مواجهیم که علاوه بر دیگر آثار کریم امینی، در هزاران فیلم کمدی دیگر هم دیده‌ایم. خرده‌پیرنگ‌ها به سرانجام نمی‌رسند و اصلا مشخص نیست که این خرده پیرنگ‌ها دقیقا وسط فیلم چه کار می‌کنند.

دیالوگ‌های فیلم هم حرفی برای زدن ندارند. کافی است به معروف‌ترین دیالوگ‌های فیلم که این روزها دست به دست می‌شوند نگاه کنید. حلیم که شخصیت اصلی داستان است در بخشی از فیلم شروع به اعتراض می‌کند که «من باختم...» و... این دیالوگ‌ها بیشتر به درد کلیپ‌های اینستاگرامی می‌خورند تا سینمای جدی! فیلم مملو از احساساتی‌گری‌های بی‌مورد در موقعیت‌های احساسی و لودگی‌های سطحی در موقعیت‌های کمیک است. حتی صحنه‌های اکشن فیلم هم در واقع بیشتر در سطح موقعیت‌هایی اگزوتیک و عجیب و غریب باقی مانده و از سطح یک سری درگیری ابتدایی فراتر نمی‌روند. در یک کلام باید گفت که فیلم‌نامه برای فروش نوشته شده است نه برای سینما. مشخص نیست که دقیقا تا کی ما باید به جای اینکه با تماشای یک فیلم کمدی بخندیم، به ادااطوارهای بهرام افشاری دلخوش باشیم. کافی است بهرام افشاری را از فیلم حذف کنید و به جای او بازیگری را قرار بدهید که از مسائل ویژه‌ای مثل قد بلند و توانایی در ادااطوار برخوردار نباشد؛ در چنین شرایطی بیشتر از پیش به ضعف‌های فیلم‌نامه پی خواهید برد.

کارگردانی

کارگردانی فیلم هم از سطح ویدئوکلیپ‌های عروسی فراتر نمی‌رود. در واقع باید بگویم که دوربین فیلمبردار، صرفا وقایع را ثبت می‌کند؛ همین و همین. دوربین هیچ نقش مهم‌تری در طول فیلم ندارد. این مسئله برای ثبت خاطرات یک مسافرت خانوادگی جذاب به نظر می‌رسد، اما وقتی ما با کارگردانی طرفیم که پرفروش‌ترین فیلم تاریخ سینمای مملکتی را ساخته، انتظار داریم که دوربینش را بشناسد و لااقل در بخش‌هایی از فیلم احساس کنیم که دوربین در طول ضبط فیلم، کاری به جز روشن و خاموش‌شدن هم انجام داده است. در مورد میزانسن‌ها و بازی بازیگرها هم مسئله همین است. چه چیزی بیشتر از فسیل در این فیلم وجود دارد؟ بهرام افشاری همان بهرام افشاری‌ای است که در فسیل هم بود. فیلم قرار است از یک انسان درمانده دفاع بکند یا اینکه از فقر و درماندگی به نفع ساختن موقعیت‌های کمدی استفاده کند؟ کدام یکی از شوخی‌های فیلم از حد و حدود شوخی‌های معمول جامعه که سر صف نانوایی‌ها می‌شنویم فراتر می‌روند؟

بازیگری

به نظر می‌رسد که ازدیاد این نوع از فیلم‌ها در کارنامه افرادی مثل بهرام افشاری و... باید زنگ خطری باشد که جدی گرفته می‌شود. افشاری بازیگر نسبتا توانایی است و با غرق‌شدن در این سبک از فیلم‌ها بیشتر از پیش روند بازیگری‌اش را مورد خدشه قرار می‌دهد. بازیگری که سال‌ها روی صحنه تئاتر بوده، احتمالا باید فرق بین خوب و بد را بداند. به هر حال گویا چاره‌ای نیست. وقتی هنرمند پیشکسوتی مثل مهدی هاشمی که پیشتر از این حضور در کنار بهرام بیضایی را تجربه کرده است، حالا در چنین فیلمی تن به ساخت یک تیپ تکراری می‌دهد، چندان توقعی از جوان‌ترها نیست.

ریختن قیمه‌ها در ماست‌ها؟! یا ژانری به نام هیچ!

در سال‌های گذشته، فیلم‌های ژانر اکشن‌کمدی طرفداران زیادی پیدا کرده‌اند. ازجمله محبوب‌ترین این آثار در چند سال اخیر می‌توان به «ددپول» (Deadpool)، «محافظ مزدور» (The Hitman’s Bodyguard) و «کینگزمن: سرویس مخفی» (Kingsman: The Secret Service) اشاره کرد. ویژگی مشترک این فیلم‌ها، توانایی درهم‌آمیزی مؤثر دو عنصر تقریباً متضاد یعنی طنز و اکشن است؛ آن هم نه به‌شکل تزئینی یا نمادین، بلکه در دل داستان و شخصیت‌ها، به‌شکلی باورپذیر و سرگرم‌کننده. لحظات طنز در دل روایت تنیده شده‌اند و صحنه‌های اکشن نیز بر پایه‌ی منطق درونی داستان شکل می‌گیرند. اما چنین اتفاقی به‌هیچ‌وجه در فیلم «مرد عینکی» نمی‌افتد که ادعا دارد وام‌دار این ژانر است. در این فیلم نه با طنز خاصی مواجهیم، نه با اکشنی جذاب و قابل ‌قبول. مخاطب تا دقایق پایانی با فیلمی روبه‌روست که ظاهراً در ژانر طنز تعریف می‌شود، اما «مرد عینکی» در عمل از ایجاد موقعیت‌هایی که تماشاگر را وادار به خنده کند ناتوان است. در انتها نیز ناگهان فیلم مسیر خود را عوض می‌کند و سعی دارد در لباس یک فیلم اکشن ظاهر شود. تلاشی که نه منطقی است، نه متقاعدکننده و حتی صحنه‌های اکشن هم به‌درستی طراحی نشده‌اند.

بین فسیل و مرد عینکی، همان بهتر که فسیل باشیم!

مخاطبی که با پیش‌زمینه‌ی ذهنی فیلمی مانند «فسیل» پای «مرد عینکی» نشسته، از همان ابتدا در انتظار موقعیتی است که او را عمیقاً بخنداند. اما نه‌تنها چنین چیزی اتفاق نمی‌افتد، بلکه در پایان فیلم، با یک چرخش نامعقول، شخصیت اصلی که از ابتدا جز بلاهت و سادگی چیزی از او ندیده‌ایم ناگهان به یک تروریست بین‌المللی بدل می‌شود! روایت فیلم به‌طرز عجولانه‌ای تغییر می‌کند و این تغییر، نه باورپذیر است، نه برای مخاطب قابل هضم.

علاوه‌بر این، مجموعه‌ای از اشکالات اساسی متوجه فیلمنامه است؛ ازجمله اینکه برنامه‌ریزی پیچیده‌ای که ظاهراً خود حلیم انجام داده، با وقایعی همراه است که بارها او را تا آستانه‌ی مرگ پیش می‌برند و هر بار صرفاً بر اثر شانس و تصادف از مرگ نجات پیدا می‌کند. به‌طور مثال، زمانی که یاکوزاهای چینی دستگیرش می‌کنند و تا پای مرگ پیش می‌رود، ناگهان دزدان دریایی سر می‌رسند و نجاتش می‌دهند؛ یا در صحنه‌ای دیگر، زمانی که دزدان دریایی طنابی به پایش می‌بندند، آن را به لنگر متصل می‌کنند و او را به دریا می‌اندازند، معشوقه‌ی سابقش به‌طرز معجزه‌آسایی در آخرین لحظه سر می‌رسد و حلیم را از مرگ نجات می‌دهد. این موارد و نمونه‌های مشابه، جدا از اینکه به‌شدت باورپذیری روایت را کاهش می‌دهند، ادعای فیلم را مبنی بر اینکه همه‌ چیز از پیش طراحی ‌شده بوده به‌کلی زیر سؤال می‌برند.

نکته‌ی مهم اینجاست که تغییر ژانر فیلم «مرد عینکی» در بخش‌های انتهایی را نمی‌توان «تعلیق و غافل‌گیری هوشمندانه»، «روایت غیرقابل پیش‌بینی» یا «سورپرایز مخاطب» نامید؛ این بیش از هر چیز، نوعی فریب مخاطب است؛ تغییری ناگهانی که نه به انسجام روایت کمک می‌کند، نه به باورپذیری اثر. به‌بیانی ساده‌تر، نه‌تنها فیلم «مرد عینکی» یک فیلم اکشن‌کمدی نیست، بلکه نمی‌توان حتی برایش ژانر خاصی در نظر گرفت. جامعه‌ی ما ـ جدا از همه‌ی مشکلات و اضطراب‌های موجود ـ با رشد روزافزون آثار خشونت‌محور مانند فیلم «پیرپسر» (که اتفاقاً تهیه‌کننده‌ی آن با تهیه‌کننده‌ی «مرد عینکی» مشترک است!) بیش از هر دوره‌ی دیگری به تولیدات طنز نیاز دارد. امیدوارم در این زمانه به‌سمت ساخت آثاری برویم که حقیقتاً خنده‌برانگیز و نجیب‌اند و محتوایی اصیل‌ دارند، نه تولید آثاری مثل «مرد عینکی» و بسیاری از آثار متأخر دیگر که هیچ محتوای ارزشمند و جذابی ندارند و با تکیه بر تمسخر و ابتذال، به شعور مخاطب توهین می‌کنند.

 فیلم‌نامه: مجموعه‌ای از کلیپ‌های بی‌ربط

  • شخصیت‌پردازی ضعیف و تیپ‌های تکراری
  • دیالوگ‌های سطحی مناسب اینستاگرام نه سینما
  • عدم انسجام روایی و تغییر ناگهانی ژانر در میانه فیلم

کارگردانی: ثبت وقایع بدون خلاقیت

  • میزانسن‌های ابتدایی و فاقد نوآوری
  • صحنه‌های اکشن غیرحرفه‌ای و کم‌هزینه
  • عدم استفاده هوشمندانه از امکانات سینمایی

بازیگری: تکرار الگوهای قبلی

  • بازی تکراری بهرام افشاری بدون هیچ نوآوری
  • حضور بازیگران خارجی صرفاً برای ایجاد جو هالیوودی کاذب
  • عدم استفاده از ظرفیت بازیگران توانمند مانند مهدی هاشمی

تولید: شتابزده و کم‌دقت

  • طراحی صحنه و لباس ضعیف
  • جلوه‌های ویژه ابتدایی
  • تدوین نامنسجم و شتابزده
https://www.asianewsiran.com/u/h5E
اخبار مرتبط
"خیلی دور خیلی نزدیک" سیدرضا میرکریمی، پس از 21 سال همچنان به عنوان الگویی موفق از سینمای معناگرا شناخته می‌شود. این فیلم که در جشنواره فجر ۸۳ سیمرغ بهترین فیلم را کسب کرد، توانست نظر مثبت تمام منتقدان را جلب کند. در حالی که بسیاری از فیلم‌های معناگرای آن دوره به کلیشه‌های تکراری متوسل می‌شدند، میرکریمی با نگاهی ظریف و انسانی، داستان یک جراح مغرور (مسعود رایگان) را روایت کرد که در سفر بیابانی خود به دنبال پسر بیمارش، تحولی درونی را تجربه می‌کند. فیلم با وجود ریتم آرام و فضای درون‌گرای خود، توانست بیش از ۳۱۱ هزار مخاطب را به سالن‌های سینما بکشاند - رکوردی قابل توجه برای فیلمی از این ژانر.
فیلم «ضد» به کارگردانی امیرعباس ربیعی با نگاهی متفاوت به واقعه هفت تیر و فعالیت‌های سازمان مجاهدین خلق در دهه ۶۰، جایزه‌های متعددی از جشنواره فجر دریافت کرده، با نقدهای ضدونقیضی روبرو شده است. برخلاف آثار مشابهی چون «ماجرای نیمروز»، این بار دوربین از زاویه دید سازمان مجاهدین خلق به ماجرا نگاه می‌کند. شخصیت اصلی فیلم، محمدرضا کلاهی، همان مظنون اصلی واقعه هفت تیر است که سال‌ها بعد در هلند ترور شد.
فیلم سینمایی "هناس" به کارگردانی حسین دارابی، با نگاهی زنانه به زندگی شهید داریوش رضایی‌نژاد پرداخته است. این اثر که مریلا زارعی و بهروز شعیبی در نقش‌های اصلی آن ظاهر شده‌اند، با وجود بازی درخشان زارعی، به دلیل ضعف‌های فیلمنامه و کارگردانی نتوانسته به اثر قابل‌دفاعی تبدیل شود. آیا این فیلم توانسته حق مطلب را درباره شهید هسته‌ای ادا کند؟
«غریب» بیشتر از این که یک اثر بیوگرافی باشد، فرصتی برای بیان شعارهای مختلف توسط سازندگان فیلم بوده است. متاسفانه شخصیت بروجردی در این جا تنها بهانه ای برای روایت آنچه که در کردستان در سال های اول انقلاب رخ داد است و تماشاگر با جزئیات چندانی درباره زندگی این شهید مواجه نمی شود. شاید سینمای ایران روزی این نکته را متوجه شود که بیان حرف های زیبا و نصیحت کردن شخصیت های شهید از طریق قاب سینما، لزوماٌ باعث شخصیت سازی نمی شود. شاید بهتر باشد زمان آن برسد که نگاهی منطقی تر و واقعی تر به شخصیت های جنگ داشته باشیم و آن ها را به حدی غیرعادی به تصویر نکشیم که نتوان در سینما باورشان کرد.
روباه قصه نافرجام ترور دانشمندان هسته ای کشورمان است که توسط یک جاسوس اسراییلی برنامه ریزی شده بود. این جاسوس برای عملی کردن برنامه ترور خود از شهروندان عادی استفاده می کند. حمید نادانسته به عنوان پیک موتوری با او همکاری می کند و ناخواسته شریک جرم او در ایجاد اخلال در امنیت کشور می شود. فیلم "روباه" ساخته بهروز افخمی، با ترکیبی از عناصر هالیوودی و روایت ایرانی، تلاش کرده تا خود را از آثار پروپاگاندای رایج متمایز کند. اما آیا این فیلم به استانداردهای یک اثر استراتژیک برای سینمای ایران رسیده است؟
فیلم «چ» فیلمی در ژانر جنگ است که نقش محوری دین و رهبر دینی در آن به خوبی به نمایش درآمده و اگر از منابع دست اولی مانند خاطرات شهید چمران، برای نوشتن فیلم‌نامه استفاده می‌شد علاوه بر نقاط مثبت نمایشی خود، از نقاط قوت تاریخی هم برخوردار می‌شد. «چ» نام فیلمی ایرانی به کارگردانی ابراهیم حاتمی‌کیا و محصول سال 1392 می‌باشد. این فیلم داستان 2 روز از زندگی شهید مصطفی چمران را در پاوه به تصویر می‌کشد. از جمله بازیگران آن می‌توان به: فریبرز عرب‌نیا، سعید راد، مریلا زارعی، بابک حمیدیان و مهدی سلطانی اشاره کرد.
فیلم سینمایی «خدای جنگ» به کارگردانی حسین دارابی که در چهل‌وسومین جشنواره فیلم فجر حضور داشت، با الهام از زندگی شهید حسن طهرانی‌مقدم و شکل‌گیری توان موشکی ایران در دوران دفاع مقدس ساخته شده است. این اثر با وجود موضوع جذاب و ظرفیت‌های تاریخی، به دلیل ضعف در فیلمنامه، کارگردانی و بازی‌گری با نقدهای جدی مواجه شده است.
"پیر پسر" نه فقط یک فیلم، که رویدادی فرهنگی است. این اثر سینمایی که پس از چهار سال کشمکش برای اخذ مجوز اکران، بالاخره به پرده سینماها راه یافت، با ترکیب استادانه ادبیات روسی و درام ایرانی، استانداردهای سینمای ملی را ارتقا داده است. حسن پورشیرازی در نقشی ماندگار، "غلام باستانی" را خلق کرده؛ پدری ستمگر که همچون ضحاک اسطوره‌ای، فرزندانش را می‌بلعد.
آسیانیوز ایران هیچگونه مسولیتی در قبال نظرات کاربران ندارد.
آریانا
۱۴۰۴/۰۵/۲۲
0
4
2

برای چی داستان فیلم رو از قبل لو میدید؟خب که چی الان آخر فیلم مشخص شد و تمام داستان رو لو دادید الان واقعا هدفتون از این کار بیهوده چی بود؟داستان فیلم رو به کلی لو دادید و کارتون به شدت مزخرف و بیهوده بود.خاک بر سرتون کنن


تعداد کاراکتر باقیمانده: 1000
نظر خود را وارد کنید