آسیانیوز ایران؛ سرویس اجتماعی:
کاظم عاشوری گیلده - محقق و نویسنده
یک روز، صد زندگی
صبح گوشی را باز میکنیم. میبینیم الناز قبول شد دانشگاه، مهدی ماشینش را عوض کرد، پریسا ازدواج کرد، سینا سفر رفته، احمد مهاجرت کرده، سارا هم کسبوکار تازه راه انداخته. برای نسلهای قبل، دیدن این حجم از تغییرات و موفقیتها شاید سالها طول میکشید. اما ما همه را در یک روز و در چند دقیقه میبینیم. طبیعی است که مغز ما گیج شود و با خودش بگوید: «پس من چی؟! نکنه دیگه دیر شده؟»
چرا این صدا تکرار میشود؟
۱. لذت دزدکی از موفقیت دیگران
وقتی موفقیتهای دیگران را میبینیم، مغزمان طوری واکنش نشان میدهد که انگار خودمان آن کار را کردهایم. برای همین احساس کوتاهمدتی از رضایت پیدا میکنیم، اما بعد میفهمیم که هیچ تغییری در زندگیمان رخ نداده. همین جاست که صدای «از من گذشته» بلند میشود.
۲. مقایسهی بیرحمانه
ما خودمان را با «بهترین تکههای زندگی بقیه» مقایسه میکنیم. انگار یک آدم خیالی ساختهایم که همزمان هم موفقیت تحصیلی الناز را دارد، هم ماشین مهدی را، هم سفر سینا را. مقایسه با چنین آدمی طبیعی است که حس عقبماندگی ایجاد کند.
توجیه ناخودآگاه
جملهی «از من گذشته» یک جور سپر دفاعی است. وقتی آن را میگوییم، دیگر لازم نیست مسئولیت نداشتن تغییر را گردن خودمان بیندازیم. راحتتر است که تقصیر را گردن زمان بیندازیم.
چه وقت واقعا دیر است؟
بیایید روراست باشیم. بعضی وقتها واقعاً دیر میشود، ولی نه به اندازهای که ما فکر میکنیم. برای بعضی کارهای ورزشی یا بدنی: مثلاً اگر بخواهید در رشتهای حرفهای رکورد جهانی بزنید، سن اهمیت دارد. برای خیلی از مسیرهای دیگر مثل هنر، یادگیری، شغل جدید یا حتی رابطه: معمولاً دیر وجود ندارد. همیشه راهی هست، حتی اگر شکل مسیر عوض شود. شاید نشود فوتبالیست حرفهای شد، اما میشود مربی شد یا مسیر دیگری در همان فضا پیدا کرد. پس بیشتر وقتها، «دیر شدن» فقط یک احساس است، نه یک حقیقت.
چرا فکر میکنیم شروع سخت است؟
مغز ما همیشه هزینهها را بزرگتر از فایدهها میبیند. وقتی به شروع یک کار فکر میکنیم، به زمان و انرژی زیادی که لازم دارد فکر میکنیم، نه به سودهایی که کمکم جمع میشوند. در حالیکه واقعیت این است که رسیدن از صفر به هفتاد درصد خیلی راحتتر و سریعتر از رسیدن از هفتاد تا صد درصد است. یعنی همین که شروع کنید و قدمهای کوچک بردارید، تغییر بزرگی در زندگیتان حس میکنید.
راهکار ساده: شروع بیسروصدا
لازم نیست یک شبه زندگیتان را زیر و رو کنید. کافی است آرام و قدمبهقدم پیش بروید:
-
قدم اول
ورودیهایتان را کنترل کنید. مدتی حسابهایی که فقط نتیجهها را نشان میدهند فالو نکنید. به جای آن دنبال کسانی باشید که مسیر و فرایندشان را روایت میکنند.
-
قدم دوم
دقیقا بنویسید چه میخواهید و اولین قدم کوچکش چیست.
-
قدم سوم
روزی فقط ۲۰ تا ۳۰ دقیقه برایش وقت بگذارید. لازم نیست قهرمانانه باشد، مهم این است که تداوم داشته باشد.
-
قدم چهارم
خروجی کوچک بسازید و از چند نفر بازخورد بگیرید.
چطور بفهمیم در تلهی «از من گذشته» افتادهایم؟
- بعد از دیدن موفقیت دیگران احساس رضایت میکنیم، ولی هیچ تغییری در زندگیمان نیست.
- به جای اینکه قدم بعدی را مشخص کنیم، فقط خیالپردازی طولانی میکنیم.
- خودمان را با یک آدم خیالی که همهچیز را یکجا دارد مقایسه میکنیم.
- برنامههایمان یا صفر است یا صد؛ یا شروع نمیکنیم یا انتظار نتیجهی فوری داریم.
اگر این نشانهها را دارید، نگران نباشید. راه خروج ساده است: شروع با قدمهای کوچک و واقعی.
جمعبندی
صدای «از من گذشته» بیشتر یک ترفند ذهنی است تا واقعیت. مغز ما زیر فشار مقایسههای بیپایان در شبکههای اجتماعی به این نتیجهی غلط میرسد. حقیقت این است که در بیشتر مسیرهای زندگی، دیر وجود ندارد؛ تنها چیزی که وجود دارد شروعی است که هنوز نکردهایم. امروز لازم نیست همهچیز را تغییر دهید؛ کافی است یک قدم کوچک بردارید. وقتی این قدمها روی هم جمع شوند، آن صدای مزاحم آرام میگیرد و شما میبینید که هنوز فرصت دارید، هنوز زمان هست، و هنوز میشود مسیر تازهای ساخت.