آسیانیوز ایران؛ سرویس ورزشی:
تابستان پرالتهاب ۱۴۰۲، زمانی که کشور درگیر جنگ ۱۲ روزه بود، استقلال در سکوتی عمیق فرو رفته بود. نیمکت آبی بدون سرنشین مانده بود و تنها صدایی که به گوش میرسید، زمزمههای نامهای مختلف بود. در نهایت، این ریکاردو ساپینتو بود که برای هدایت تیمی ستارهبار و پرهزینه انتخاب شد؛ انتخابی که از همان ابتدا با شک و تردیدهای فراوانی همراه بود. اکنون اما پس از گذشت چند ماه، آن شکها به یقین بدل شدهاند. نتایج ناامیدکننده در لیگ برتر، شکست در سوپرجام و فاجعهای به نام باخت ۴-۱ به الوصل در آسیا، کاری کرده که حتی خوشبینترین هواداران نیز آینده را تیره و تار ببینند. نیمکت استقلال بیش از هر زمان دیگری لرزان به نظر میرسد و فریاد "ساپینتو برو!" از سوی هواداران، پایان کار سرمربی پرتغالی را نوید میدهد.
در این میان، یک نام آشنا دوباره بر سر زبانها افتاده است: فرهاد مجیدی. مردی که آخرین قهرمانی ارزشمند و شکستناپذیر استقلال را برای هوادارانش به ارمغان آورد. سایه مجیدی در سه سال گذشته همواره بر استقلال سنگینی کرده و حالا با فریاد هواداران در ورزشگاه، این سایه پررنگتر از همیشه شده است. اما این بار داستان به سادگی گذشته نیست. مجیدی نیز در امارات و در هدایت تیم البطائح روزهای سختی را سپری میکند. عملکرد ضعیف تیمش در لیگ امارات، این سؤال اساسی را ایجاد میکند که آیا بازگشت مجیدی به استقلال، یک ناجیبازی دوباره است یا تکرار یک چرخه باطل؟
تحلیل این ماجرا را باید در دو جبهه موازی و به هم پیوسته بررسی کرد: استقلال تحت هدایت ساپینتو و فرهاد مجیدی در البطائح.
الف) استقلال و بحران هویت تحت هدایت ساپینتو
مشکل اصلی استقلال در حال حاضر، تنها نتایج ضعیف نیست، بلکه فقدان هویت بازی است. ساپینتو نتوانسته است از تیمی با چنین بازیکنان قدرتمندی (هم داخلی و هم خارجی)، یک مجموعه منسجم بسازد. تیم او فاقد طرح بازی مشخص، برنامه از پیش تعریف شده برای حمله و دفاع سازمانیافته است. بازیکنان در زمین اغلب سردرگم به نظر میرسند و این نشان از عدم انتقال درست مفاهیم تاکتیکی از سوی کادر فنی دارد. شکست مقابل الوصل، نمادی از این بیبرنامگی بود؛ جایی که استقلال در تمامی بخشها مغلوب حریف شد. سرمایهگذاری میلیوندلاری استقلال، در حال حاضر بازدهی صفر داشته و این موضوع مدیریت باشگاه را تحت فشار شدیدی قرار داده است.
ب) مجیدی در البطائح؛ ناتوانی یا کمبود امکانات؟
در سوی دیگر، عملکرد فرهاد مجیدی در البطائح نیز قابل تأمل است. آمار ۵ باخت در ۷ بازی، به خودی خود گویای شرایط بحرانی است. اما تحلیل دقیقتر نشان میدهد که البطائح نیز مانند استقلال، با مشکل کمبود عمق مناسب در ترکیب و عدم جذب بازیکنان کلیدی در پنجره نقلوانتقالات روبرو بوده است. مجیدی در اظهارنظری صادقانه، خود را مقصر اصلی شکستها دانسته که نشان از مسئولیتپذیری او دارد. سؤال فنی اینجاست: آیا مشکلات البطائح ریشه در تاکتیکهای منسوخ شده مجیدی دارد یا ناشی از محدودیتهای شدید مالی و کیفی است؟ پاسخ به این سؤال، کلید پیشبینی موفقیت یا شکست احتمالی او در صورت بازگشت به استقلال است.
نقطه تلاقی و سناریوی محتمل
این بحران همزمان، یک فرصت و یک تهدید برای استقلال محسوب میشود. از یک سو، مجیدی با شناخت عمیق از باشگاه استقلال، هواداران و ساختار لیگ ایران، میتواند به سرعت ثبات نسبی را به تیم بازگرداند. هواداران او را باور دارند و این "سرمایه اجتماعی" میتواند فشار روانی را از روی بازیکنان بردارد. اما از سوی دیگر، خطر تکرار الگوی قبلی وجود دارد. مجیدی در گذشته به دلیل اختلاف نظر با مدیریت استقلال را ترک کرد. آیا شرایط برای کار بلندمدت او این بار فراهم است؟ یا این بازگشت، تنها یک مسکن موقت خواهد بود تا بحران بعدی؟ در نهایت، به نظر میرسد مدیریت استقلال در آستانه یک تصمیم سرنوشتساز قرار گرفته است: ادامه دادن با ساپینتو و ریسک از دست دادن کامل فصل، یا روی آوردن به گزینه آشنا اما پرچالش مجیدی. انتخاب هر کدام، آینده استقلال در این فصل و حتی فصلهای آینده را شکل خواهد داد.